سینماسینما، محمد تقیزاده
بعد از دو فیلم متوسط «گس» و «شکاف» به نظر می رسد کیارش اسدی زاده بازگشت موفقیت آمیز و موثرتری به سینما به عنوان یک فیلمساز جوان داشته است فیلم «موج اف ام ردیف 48» از هر نظر نسبت به دو فیلم قبلی فیلم کامل تر و پیشرفته تری است که بیش از هر چیز نوید پیشرفت و بلوغ بیشتر یک فیلمساز نسل نوی سینمای ایران را نشان می دهد
فیلم با ریتم تند به ماجراهای اجرای دو برنامه رادیویی میپردازد که یکی طبق معمول کار روزانه خود را انجام می دهد و با انواع و اقسام ممیزی ها و سانسور ها مواجه است و دیگری در اقدامی خرابکارانه و با هک کردن برنامه اول قصد ایجاد نوعی تداخل و خرابکاری امنیتی و فرهنگی دارد در این بین رابطه بین کاراکتر ها از سردبیر دو برنامه گرفته تمام جریان به ظرافت و تایم بندی دقیقی صورت می گیرد و علاوه بر داستان اصلی فیلم که تقابل این دو سبک برنامه سازی است زندگی و رابطه این افراد نیز به قدر لازم واکاوی و بیان می شود به طوری که فیلم مسیر اصلی خود را منحرف نمی کند از طرفی نوعی تنوع در روایت فیلم اتفاق میافتد.
«موج اف ام ردیف 48» هم از نظر اجرا و ریتم و تمپو کارگردانی و هم از نظر متن و پرداختن به خرده پیرنگ ها و شخصیت ها و همچنین رسیدن به تم اصلی فیلم، موفق عمل کرده و تصور رضایت مخاطبان از این فیلم در سینماها فرض محالی نیست و درصورت تبلیغات اختصاص زمان اکران مناسب «موج اف ام ردیف 48» میتواند از پدیده های اکران امسال سینما ها باشد که نه خبری از رقص و آواز و شوخی ها و مسخره بازی های رایج در فیلم های کمدی این روزهای سینما در فیلم مشاهده می شود و نه مانند بسیاری از فیلم های اجتماعی تلخ و گزنده است که تماشاگر پس از دیدن فیلم احساس ناراحتی و ملال کند به عبارتی دیگر کیارش اسدی زاده با پرداختن به داستانی جذاب و پرداختی ظریف و دقیق که البته بخش کارگردانی و مونتاژ هم نباید نادیده گرفت توانسته فیلمی جذاب برای همه طیف های مخاطب سینما تولید کند نوآوری و خلاقیت های فراوانی در آن شاهد هستیم.
پرداختن به موضوع جنگ نرم و سانسور در برنامه های فرهنگی و هنری رادیو و تلویزیون به عنوان تم اصلی فیلم، از دیگر مزایای مورد اشاره فیلم است که به بیان واقعی و در قالب داستانی جذاب به آسیب شناسی این مشکل اجتماعی پرداخت و آن را در قالب شخصیت ها و اتفاقات مختلف مورد واکاوی و تحلیل دقیق قرار داده است کاری که بسیاری از همکاران اسدی زاده اشعار و کلیشه و روایت های سطحی به هیچ وجه موفق به درآوردن آن نشده اند و آثار زیادی از جریانهای مختلف سیاسی و فرهنگی به عنوان نمونه وجود دارد که با قصد ساختن فیلم با این تم های مورد اشاره نتیجه ای ناخوشایند و سفارشی پیدا کرده و ارتباط با مخاطب برقرار نکردند.
در انتها می بایست به آینده فیلم سازی کیارش اسدی زاده به عنوان نویسنده کارگردان و تدوینگر آثارش امیدوار بود انتظار ساخت فیلم های بیشتر و متنوع تر برای سینمای تکراری کلیشه ای و سراسر کمدی ایران داشت تا شاید با کمک این آلترناتیوهای نسل جوان سینما به توان مسیر رو به زوال سینما و افول سطح سلیقه مخاطب را اصلاح کرد و مسیر و الگوی بهتر و مناسب تری را در اختیار مخاطبان میلیونی سینمای ایران قرار داد.