خبرگزاری تسنیم: شبگذشته محمدرضا علیمردانی بازیگر، خواننده و دوبلور مهمان برنامه «فرمول یک» بود که به عدم حضور در «پایتخت 5»، همکاری با مهران مدیری، مافیا در دوبله و شعرهای بیمحتوای کودکی صحبت کرد. او درباره آغاز کارش با دوبله زیرزمینی، گفت: داخل سازمان صداوسیما پیشکسوتان کارهایشان را انجام میدادند، ما هم برای ویدئو رسانهها کار میکردیم، نمیدانستیم به مجوز نیاز داریم و خودمان ممیزیها را رعایت میکردیم. تا اینکه اعتراضاتی پیش آمد و گفتند اینها زیرزمینی هستند و ما هم مراتب قانونی را پیگیری کردیم. فکر میکردیم به ما تشر بزنند، اما از ما استقبال کردند و گفتند شما خیلی خوبید و خانوادههای ما کار شما را دنبال میکنند، راه دارد و بیایید قانونی شوید؛ این مسیر وزارت کار و وزارت ارشاد است. ما تا سالها بعد که قانونی بودیم به ما زیرزمینی میگفتند، ولی ما چیزی نمیگفتیم.
مدیر دوبلاژ مولف دوم یک اثر است
وی درباره استفاده از لهجهها در دوبله آثار سینمایی تأکید کرد: ما هر جایی از لهجه استفاده نمیکردیم. مدیر دوبلاژ مولف دوم و موظف است امانتدار کارگردان باشد. کارگردان زبان بیگانه که کار را برای مخاطب ایرانی نمیسازد، اگر بنا است در کشور دیگری دوبله شود مدیر دوبلاژ باید آن اثر را با فرهنگ و زبان خودش تطبیق دهد. ما موظفیم جایی که کارگردان از لهجه به خصوصی از زبان خود استفاده کرده، ما هم از لهجههای بانمکی استفاده کنیم که منظور منتقل شود.
هرکس میخواست دوبله اش را بامزه کند سراغ لهجه میرفت
این بازیگر سینما و تلویزیون خاطرنشان کرد: به مرور این موضوع به یک سبک تبدیل شد و هرکس میخواست کار را بانمک کند سراغ لهجه میرفت. این تقصیر ما نبود و ما بنیان غلطی نگذاشته بودیم، نگاهمان هم درست بود و بیتحصیلات و تجربه سراغ این کار نیامده بودیم.
دوبله مافیا ندارد و ما خدا را داریم
این دوبلور در پاسخ به این سوال که آیا همچنان ما بهترین دوبله دنیا را داریم، گفت: بعد از موج نویی که اتفاق افتاد و کار رقابتی شد، همچنین واحد دوبلاژ هم به جوانها عرصه داد، دوباره بهترین شدیم. من نمیپذیرم که در دوبله مافیا وجود دارد، بعضیها میتوانند کارها را انحصاری انجام بدهند، ولی ما خدایی داریم که سمیع و بصیر است و اگر شما زحمت بکشید راه را برایتان باز میکند.
با محسن تنابنده دعوایم نشده!
وی در پاسخ به این سوال که آیا با محسن تنابنده دعوایی داشته که دیگر در پایتخت نبوده، تاکید کرد: هرگز. محسن تنابنده از اوایل دهه 70 رفیق من است از دانشگاه با هم بودیم. واقعاً کسی چنین شایعهای را درست کرده؟ همین حالا به محسن زنگ بزنید. ما رفیق قدیمی هم هستیم و من سختی کشیدنهای او را دیدهام. دو سال بین ساخت فصل چهارم و پنجم وقفه افتاد تا اینکه محسن به من گفت: مثل اینکه ما توافق نمیکنیم، تو برو و به تعهدهایت برس. من هم سر کاری رفتم و به آنها گفتم نگران نباشید که من ناگهان بگویم سه ماه میخواهم سر پایتخت بروم و نیستم. تا اینکه کمی بعد محسن به من زنگ زد و گفت: مشکل حل شده و کار ساخته میشود. اما من دیگر برای کار دیگری توافق کرده بودم و محسن هم گفت: دیگر تقصیر خودمان شد و کار آنقدر بالا و پایین شد که تو و هدایت هاشمی را از دست دادیم. کلی هم برایت متن نوشتهایم و میخواهیم به ترکیه برویم و حیف است. تو در فصل چهارم وارد خانواده شدی و با خانواده معمولی فامیل شدهای، اما دیگر باید یک کاریاش بکنیم؛ بنابراین بهرام افشاری را آوردند که خیلی هم خوب و حرفهای، ایفای نقش کردند.
انتقاد گوینده «دیرین دیرین» به شعرهای بیمحتوای کودکی
علیمردانی با انتقاد از شعرهای بیمحتوای کودکی، تأکید کرد: توضیح داد: مرحوم آقای علی معلم برای جشن حافظ به من گفت: محمدرضا جان کاری این شکلی میخواهم، من هم یک خط برایش گفتم. گفت: همین خوب است و بگذار من هم آن روز سوپرایز شوم. من هم اجرا کردم. این از زاویهای بود که کسی به آن نپرداخته بود. اتفاقاً مدتها بود فکرم مشغول شده بود که این چرت و پرتها چیست به بچههایمان یاد میدهیم. یکی از این اشعار بی معنی کودکانه این است که دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده! شما منتظرید که از شما بپرسند شما دستمال مرا ندیدهای؟ اما بعد میپرسد: سواد داری؟! آخر به سواد من چکار داری؟ در ادامه میگوید نچ نچ! دوباره میپرسد: بیسوادی؟! ادامهاش که عالی و شاهکار است! میگوید پس تو خر من هستی! آخر یعنی چه؟! امیدوارم توجه کنیم کارهای قشنگتر و معنادارتر به بچه هایمان یاد بدهیم.
این بازیگر در پاسخ به این سوال ضیا که آیا مایل است بیشتر نقش جدی بازی کند و اگر مهران مدیری به او پیشنهاد بدهد میپذیرد یا خیر، گفت: در این مقطع دلم میخواهد کارهای جدی بازی کنم. طنز هم اگر پیشنهاد شود دوست دارم طنز موقعیت باشد. کارهای عطاران به شدت شیرین است. آقای مدیری محبت داشتند و دو دفعه شرمندهشان شدم و زمانمان به هم نخورده است. یک بار سر فصل دوم «قهوه تلخ» رفتم و بار دیگر برای فیلم سینمایی او و آخرین بار هم برای سریال «هیولا» که باز هم شرمنده شدم. مسئولیت روی سرم ریخته و نظارتی بر دوبلهها دارم. دیرین دیرین و پندانه هم هست.
ورود عروسکهای جدید به «خندوانه» در فقدان جنابخان عجلهای شد
علیمردانی در بخش دیگری از برنامه در پاسخ به اینکه چرا عروسکهای جدید «خندوانه» که او صداپیشگی را برعهده داشت، به ثمر نرسیدند، گفت: این عروسکها تئاتری بودند و نقشه دیگری برای آنها داشتیم. قرار بود ورودشان یکی یکی باشد، اما کار عجلهای شد. چون در عید قرار بود دیده شوند چهار تا را با هم آوردند و نقشهای که برایشان کشیده بودیم سوخت و دیگر ادامه ندادیم.
50 درصد بازخوردها نسبت به عروسکهای جدید خوب بود
این بازیگر در پاسخ به اینکه آیا بازخوردهای منفی باعث این اتفاق شد، ادامه داد: اتفاقاً بازخورد مثبت داشتیم. وقتی عروسکهایی برای بار اول دیده میشوند و 50 درصد بازخورد مثبتداری یعنی کار خوب است. اما به عید خوردیم و گفتند حیف است بگذارید در فقدان جنابخان همه عروسکها با هم بیایند و کار سوخت. اما در همان قسمتها پیمان معادی که سر «خندوانه» آمد گفت: حتما عروسکها باشند و دوست داشت با عروسکها ارتباط بگیرد. عروسکها هم در قسمت حضور او بودند و نتیجه کار هم خیلی بامزه شد.
جنابخان محبوب دل همه است
وی یادآور شد: جناب خان محبوب دل همه و موفق و دوست داشتنی است. امیدوارم همیشه باشد اینقدر که حال همه را خوب میکند. محمد بحرانی و مهدی برقعی عالی هستند.
ترجیح دادم نه به فرش قرمز «غلامرضا تختی» بروم نه مصاحبهای کنم
وی افزود: من به تهیه کننده «غلامرضا تختی» ترجیح میدهم در مراسم فرش قرمز حاضر نشوم، مصاحبهای نکنم و در پیچم هم اگر پستی درباره فیلم میگذارم نگویم که من صداپیشه تختی هستم. او به هر حال قهرمان ملی مردم است و دوست نداشتم مخاطب با این ذهنیت برود که صدایی که از آقا تختی میشنود برای کسی دیگر است و او را بپذیرد.
چون بازیگران تختی فن بیان نمیدانستند به جایشان حرف زدم
این گوینده در پایان خاطرنشان کرد: بازیگران این فیلم در دو دوره سنی که من صحبت کردم، ورزشکار بودند و بازیگر نبودند. آنقدر هم فرصت نبوده که کلاس بیان بگذرانند، اهل شهرهای دیگر هم بودند و لهجه داشتند، با این نیت کار را ساختند که مجدد روی آن صداگذاری فارسی داشته باشیم. من اتود کوچکی روی چند سکانس زدم و فرستادم که با واکنش مثبت روبرو شدم و آنها گفتند تختی ما مشخص شد من هم با کمال میل، افتخار و وسواس کار را انجام دادم و خدا را شکر راضی بودند. حرف زدن به جای تختی افتخاری برای من بود و من هم کوچکم و آقا تختی هم همیشه میگفت: من کوچک همه هستم.