ماهان شبکه ایرانیان

فیسبوکِ یک میلیارد دلاری؛ چرا زاکربرگ شرکتش را به یاهو نفروخت؟

کتاب «فیسبوک شدن» به قلم «مایک هافلینگر» اخیراً منتشر شده و پیشتر در مطلب «اعتبار و جاذبه؛ آنچه خرید یک میلیارد دلاری اینستاگرام برای زاکربرگ به ارمغان آورد»، تا حدی به گفته های هافلینگر پرداختیم و از آن نقل کردیم. هافلینگر یکی از مدیران ارشد فیسبوک بوده و قبلاً در سمت «مدیر بازاریابی و کسب و کار جهانی» برای شرکت مورد بحث خدمت می کرده است.

فیسبوکِ یک میلیارد دلاری؛ چرا زاکربرگ شرکتش را به یاهو نفروخت؟

کتاب «فیسبوک شدن» به قلم «مایک هافلینگر» اخیراً منتشر شده و پیشتر در مطلب «اعتبار و جاذبه؛ آنچه خرید یک میلیارد دلاری اینستاگرام برای زاکربرگ به ارمغان آورد»، تا حدی به گفته های هافلینگر پرداختیم و از آن نقل کردیم. هافلینگر یکی از مدیران ارشد فیسبوک بوده و قبلاً در سمت «مدیر بازاریابی و کسب و کار جهانی» برای شرکت مورد بحث خدمت می کرده است. 

کتابی که او نوشته، بخش هایی از زوایای تاریک بزرگترین شبکه اجتماعی جهان را روشن می سازد و برخی تصمیم گیری های سخت که در دوران حضور او در فیسبوک پیش آمده را نیز روایت می کند. مطلب قبلی به داستان خرید اینستاگرام اشاره داشت و اینکه چرا زاکربرگ چنین تصمیمی گرفت. 

این نوشته، ترجمه چکیده ای از خود کتابی است که هافلینگر به رشته تحریر آورده و برایمان این داستان را تعریف می کند که چرا در سال 2006، زاکربرگ پیشنهاد 1 میلیارد دلاری یاهو را رد کرد. کافیست بدانید که اکنون فیسبوک ارزشی بالغ بر 350 میلیارد دلار دارد. در ادامه، مطلب را به قلم هافلینگر مطالعه می کنید. 


در تابستان 2009، گذشته ی سیلیکون ولی با آینده اش ملاقات کرد.

من از 1992 تا 2008 در اینتل مشغول بودم و از سال 1999 تا 2001 مستقیماً برای مدیر عامل وقت آن شرکت به نام «اندی گرو» کار می کردم. در ژانویه 2009 بود که پس از مصاحبه کاری با مدیر بخش های تجاری و مهندسی یعنی زاکربرگ و سندبرگ، برای کار به همین شرکت رفتم. یک روز با زاکربرگ و گرو تماس گرفتم تا ببینم علاقه ای به صرف ناهار سه نفره و ملاقات با هم دارند یا نه، و هر دو پذیرفتند.

گرو در آن زمان 72 سال سن و شهرتی افسانه ای در سیلیکون ولی داشت. هم موسس، مدیر عامل و رئیس هیات مدیره اینتل؛ اینتلی که در شکل گیری نام «سیلیکون ولی» بیشتر از هر شرکت دیگری موثر بود. ریزپردازنده های اینتل بودند که باعث شکل گرفتن کامپیوترهای شخصی و حتی اینترنت شدند. بار سیلیکون ولی تا حد زیادی روی شانه اینتل و گرو سنگینی می کرد و مرگ او در مارس 2016 رخدادی تاسف بار بود.

زاکربرگ 25 ساله ای که آن روز به شدت مشغول توسعه فیسبوک و سرعت بخشیدن به سرویسش بود، صرفاً به خاطر تلاش های گرو در چندین دهه قبل، به جایگاه کنونی خود رسیده بود.

مارک زاکربرگ آن روز با پیشکسوتی ملاقات کرد که پیش نیاز اتصال میلیاردها کامپیوتر و گجت دیجیتالی را فراهم آورده بود. تازه کار جمع، خود زاکربرگ بود که حالا می خواست به جای کامپیوترها، مردم را در سراسر این کره خاکی به هم متصل کند. ابتدای صحبت، بحث سطحی، آرام و مودبانه بود. گرو تلاش می کرد تا نشان دهد از این همراهی خشنود است. قبلاً بارها دیده بودم که این کار را با دیگران هم انجام می دهد: جف بزوس از آمازون، جری یانگ از یاهو، لری پیج و سرگئی برین از گوگل، مگ وایتمن از eBay.

زاکربرگ، در عوض مایل بود علاقه های مشترکی میان خودش و گرو، بزرگمردی که گویی از تاریخ بیرون پریده و اینک در برابرش نشسته، پیدا کرده و زمینه صحبتی عمیق تر را بیابد.

چند دقیقه که گذشت، گرو حرکت خودش را زد؛ سوالی مستقیم که البته نه به هدف بی احترامی، بلکه صرفاً برای جذاب تر شدن این دیدار مطرح شد:

چطور شد که پیشنهاد یک میلیارد دلاری یاهو را رد کردی؟ 

یک میلیاردِ یاهو

سوال گرو سزاوار یک پاسخ سر راست و منطقی بود. تا آن زمان، زیاد صحبت آن پیش می آمد که اگر فیسبوک به شرکتی فروخته می شد چه اتفاقی می افتاد. بین سال های 2004 تا 2007، خواستگاران زیادی به درب خانه فیسبوک آمده بودند. Friendster، گوگل، نشریه واشنگتن پست، Viacom، مای اسپیس، نیوز کراپ، Viacom برای بار دوم، ان بی سی، Viacom برای بار سوم، یاهو، AOL، یاهو برای بار دوم، گوگل و مایکروسافت را می توان شرکت هایی دانست که پیشنهادهای خود را به فیسبوک داده بودند.

اما بیشتر از همه صحبت از پیشنهاد یاهو بود؛ پیشنهادی که در ژوئن 2006 داده شده بود و از قرار معلوم به یک میلیارد دلار می رسید.

پیتر تیل، از سرمایه گذاران اولیه فیسبوک و شخصی که در ابتدای حضور ترامپ در کاخ سفید، در نقش مشاور وی ظاهر شده بود.

«پیتر تِیل»، سرمایه گذار معروف، کسی که از اولین سرمایه گذاران در فیسبوک بود و هنوز در میان هیات مدیره فیسبوک است، جلسه تصمیم گیریشان در ژوئن 2006 را با «جیم بریر» (یکی دیگر از سرمایه گذاران) و مارک زاکربرگی که در آن موقع 22 ساله بود را به یاد می آورد. بحث بر سر پیشنهادی بود که 9 صفر داشت؛ آن هم وقتی که فیسبوک به سختی دو سالش می شد. همان موقع، فیسبوک بین 8 تا 10 میلیون کاربر و 20 میلیون دلار درآمد داشت. پیتر تیل در مورد آن جلسه می گوید:

بریر و من عقیده داشتیم که بهتر است پولمان را بگیریم و بزنیم به چاک. ولی بعد زاکربرگ آمد و اینطور جلسه را شروع کرد: «این جلسه فقط تشریفاتی است و بعید می دانم بیشتر از 10 دقیقه طول بکشد. فقط یک جلسه هیات مدیره کوتاه. ما هم که معلوم است، قصد فروش نداریم.» مارک عقیده داشت که چیزهای جدید بسیاری قرار بود در فیسبوک ساخته شود و می خواست که شانس ساختن آنها را خودش داشته باشد. (در آن زمان قرار بود فیسبوک به شبکه ای فراتر از ارتباط کارمندان تبدیل شود و فید خبری تقریباً آماده استفاده توسط عموم شده بود.) از طرفی یاهو دقیقاً نمی دانست می خواهد با فیسبوک چه کند. چیزهایی که هنوز نهایی نشده بودند، برای آنها ارزشی نداشت. و به همین دلیل، کل ارزش کل کسب و کار را پایین برآورد می کردند. 

از آن زمان تا کنون یک دهه سپری می شود و فیسبوک موفقیت های بسیاری را پشت سر گذاشته و البته برای ما بدیهی است که زاکربرگ با نفروختن شرکتش به یاهو، کار درست را انجام داده، اما در همان موقع، او و اعضای هیات مدیره اش به شدت توسط همه زیر بار انتقاد رفتند و تصور می شد که رد کردن پیشنهاد یاهو، اشتباهی بس بزرگ بوده است.

قدرت اراده

در فضایی که تا آن حد از زاکربرگ انتقاد می شد، اندی گرو، مرد افسانه ای سیلیکون ولی آمده و از او پرسیده بود: «چطور شد که پیشنهاد یک میلیارد دلاری یاهو را رد کردی؟»

حتی در سال 2009، سه سال بعد از آن جریان، هنوز می شد چنین سوالی از زاکربرگ کرد چرا که فیسبوک هنوز تبدیل به یک غول نشده بود و در آن زمان هنوز هم خیلی ها معتقد بودند که بهتر بود فیسبوک «بله» را می گفت.

اگرچه در سال 2008 و با حضور یک سرمایه گذار چینی به نام «لی کا-شینگ» و سرمایه گذاری 120 میلیون دلاری اش در فیسبوک، قیمت آن تا 15 میلیارد دلار هم برآورد می شد ولی همین قیمت در سال 2009 با کاهشی 80 درصدی به 3.1 میلیارد دلار رسیده بود. فیسبوک به تازگی موفق به جذب 200 میلیون کاربر فعال ماهانه شده بود و دست کم در ایالات متحده، هنوز دقیقاً به اندازه «مای اسپیس» کاربر فعال داشت. از طرفی، در سال 2009 کسی فکرش را نمی کرد که فیسبوک سه سال دیگر سهامش را به شکل عمومی در بازار بورس عرضه می کند و ارزشی معادل 100 میلیارد دلار پیدا می کند.

زاکربرگ متوجه شد که گرو، سوالش را نه از سر تمسخر، بلکه از روی کنجکاوی و علاقه اش به فرایند رشد زاکربرگ می پرسد. به همین دلیل چنین پاسخی داد: 

فکر کردم خودمان می توانیم کار را جلو ببریم.

زاکربرگ به مقیاس رشد شرکت اشاره کرد و اینکه در نهایت فیسبوک تبدیل به یک شرکت بزرگ و سهامی عام خواهد شد که ارزشی بسیار فراتر از زمان کنونی اش دارد.

روی کاغذ جواب مارک به اندی گرو را می شد مغرورانه دانست، (مخصوصاً وقتی جایگاه دو نفر را با هم مقایسه می کردید) ولی گرو متوجه لحن زاکربرگ شد و دریافت که او ساده حرف می زند و ترسی از مشکلات و سختی هایی که حتی امروز در برابرش دیده می شوند، ندارد.

با آن پاسخ، مدیر عاملی آینده نگر و با قدرت اراده بالا، دیگری که دقیقاً همین مشخصات را داشت شناخت، هرچند که بین آنها قریب به دو نسل اختلاف سنی وجود داشت. در آن لحظه گویی هیچ تفاوتی میان آنها نبود و انگار که مشعل سیلیکون ولی از دستی به دست دیگر منتقل شد. زاکربرگ سال بعد تبدیل شد به «شخصیت سال» مجله تایم، عنوانی که اندی گرو در سال 1997 کسب کرده بود. و در سال 2016، ارزش فیسبوک به اندازه ای رسید که اینتلِ تحت مدیریت گرو در سال 2000 رسیده بود.

بعد از صحبت های زاکربرگ، این گرو بود که از زاکربرگ پرسید:‌ «این حجم اراده از کجا می آید؟»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان