مبحث زیر از کتاب «آیین ما (اصل الشیعه)»، تألیف آیة الله مکارم شیرازی برگرفته شده است.
حجّ
یکی از بزرگترین ارکان اسلام در نظر شیعه حج است، و طبق روایاتی که در کتابهای شیعه نقل شده کسی که حج را ترک کند او را مخیر می سازند که یهودی از دنیا برود یا نصرانی! و چنین کسی در آستانه «کفر» است همان طور که آیه شریفه نیز اشاره ای به این مطلب دارد: «وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِی عَنِ الْعَالَمِینَ؛ و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند به خود زیان رسانده) و خداوند از همه جهانیان بی نیاز است». (1)
حج در حقیقت یک نوع جهاد بدنی و مالی است، بلکه حج جهاد معنوی است همان طور که جهاد، حج حقیقی می باشد و با دقت در اسرار و آداب این دو دستور اسلامی یک نوع وحدت و هماهنگی در میان آن دو به خوبی احساس می گردد.
در صورتی که شرایط عمومی از قبیل «بلوغ و عقل» و شرایط خصوصی از قبیل مستطیع بودن (داشتن زاد و توشه، مرکب، سلامت بدن و امنیّت راه) در انسان جمع باشد حج یک مرتبه در تمام عمر واجب می شود، البتّه وجوب آن وجوب فوری است و نمی توان آن را تأخیر انداخت.
«حج» بر سه نوع است: حج اِفراد که آیه زیر به آن اشاره می فرمایند: «وَللهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ؛ و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه او کنند. . . ». (2) و حج قران که در این آیه به آن اشاره شده: «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للهِ: و حج و عمره را برای خدا به اتمام رسانید. . . »(3) و حج تمتع که این آیه ناظر به آن است: «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ؛ هر کس با ختم عمره حج را آغاز کند. . . ». (4)
هر یک از این اقسام، احکام و بحثهای فراوانی دارد که در کتابهایی که در این زمینه نوشته شده، تشریح گردیده است. من تعدادی از کتابهای دانشمندان اهل سنّت را که در موضوع حج نگاشته اند مطالعه کرده ام، در غالب مسائل حج با کتابهای دانشمندان شیعه موافق است، تنها در موارد معدودی با هم اختلاف دارند.
تاریخ تشیّع، و مطالعه حالات شیعه در گذشته و حال، به خوبی نشان می دهد که آنها همواره اهمیّت خاصی به حج می دادند، و همه ساله هزاران نفر از آنها به افتخار انجام این فریضه بزرگ اسلامی به مکّه نایل می شدند، با اینکه انواع خطرات و ناراحتیها از ناحیه کسانی که اموال و حتی خون آنها را بر خود مباح می دانستند در انتظار آن بود! ولی هیچ یک از این مشکلات طاقت فرسا آنها را از انجام این فریضه بزرگ باز نمی داشت، در این راه قربانیها دادند، و از هر گونه بذل جان و مال دریغ ننمودند، عجبا! با این همه باز می گویند اینها می خواهند اساس اسلام را در هم بکوبند!!
جهاد
جهاد مهمترین سنگ زیر بنای اسلام و ستون اصلی این خیمه است، جهاد است که کاخ اسلام را برپا داشته و آن را گسترش داده است.
اگر جهاد نبود، اسلام این آیین نجات بخش و مایه رحمت و برکت برای مردم جهان نبود. جهاد چیزی جز ایستادگی در برابر تجاوز دشمن و مقاومت در مقابل ظلم و فساد، و بذل جان ومال وفداکاری در این راه نیست.
به عقیده شیعه جهاد بر دو قسم است: جهاد اکبر و جهاد اصغر.
«جهاد اکبر» همان مقاومت در برابر دشمن داخلی یعنی هوا و هوسهای سرکش، و مبارزه با صفات پست و انحرافات اخلاقی، مانند: جهل، ترس، ظلم، تکبر، خودپسندی، حسد، بخل و مانند اینهاست. چنانکه فرموده اند: «أعْدی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ؛ بزرگترین و خطرناک ترین دشمن تو همان هوسهای نفسانی سرکش توست!». (5)
و از آنجا که مبارزه با انحرافات اخلاقی و صفات زشت و ناپسندی که در روح و جان انسان ریشه دوانیده، کار مشکل و دشواری است، پیغمبر اسلام(صلی الله علیه وآله) این نوع مبارزه را در پاره ای از سخنان خود جهاد اکبر نامیده است. (6)
«جهاد اصغر» مقاومت در برابر دشمنان خارجی، دشمنان حقیقت، دشمنان عدالت، دشمنان اصلاحات، دشمنان فضیلت و دین است.
یاران بزرگوار آن حضرت نیز در تمام طول حیات خود همواره به این دو جهاد مشغول بودند، و در سایه آن، اسلام را به عالی ترین مرحله سربلندی و افتخار رسانیدند.
ولی در اینجا یک موضوع باقی می ماند که اگر بخواهیم به قلم خود اجازه دهیم تصویری از وضع جهاد مسلمانان گذشته و فداکاریها و جانبازیهای آنان در راه عظمت و اعتلای اسلام، با آنچه امروز می بینیم بر صفحات کاغذ ترسیم کند، شایسته است اشکهای حسرت از چشمهای ما سرازیر گردد و دلها از فرط غم و اندوه شکافته شود!
متأسّفانه جهاد امروز به صورت جنگهای سرد و گرم داخلی و مبارزات و کشمکشهای سیاسی و مذهبی در میان خود مسلمانان در آمده است، شمشیرهایی که باید بر فرق دشمنانی که موجودیت ما را تهدید می کنند فرود آید، بر فرق یکدیگر می کوبیم؛ و به جای اینکه تمام نیروهای مادی و معنوی خود را برای تجدید و عظمت دیرین اسلام بسیج کنیم و از امکانات فراوانی که خدا در اختیار کشورهای پهناور ما قرار داده در این راه استفاده نماییم، زمینه را با اختلافات خود برای نفوذ استعمار بیگانه فراهم ساخته ایم. جمعی مسأله کهنه شده تبعیض نژادی را زنده کرده و «قومیت عربیت» را به جای «اسلام» مورد پرستش قرار داده! حتی سعی دارند به اسلام نیز رنگ نژاد بدهند و شعار خود را «الحضارة العربیة الاسلامیة»! (تمدن عربی اسلامی!) انتخاب نموده اند و به این ترتیب حساب خود را از اکثریت قاطع مسلمین جهان جدا ساخته اسلام بدون مرز را در مرزهای بسیار کوچک محصور ساخته اند!
اینها نه از اسلام اطّلاع صحیحی دارند و نه از شرایط و اوضاع زمان و مسلّماً متفکران و دانشمندان عرب هرگز با این طرز تفکر نادرست موافق نبوده و نخواهند بود.
عده ای دیگر نیز با انتخاب روشهای محلی و تک روی در موضوعات اجتماعی و سیاسی و مذهبی به این پراکندگی کمک می کنند، بعضی دیگر با پیوستن به بلوکهای مختلف، اصالت و استقلال کامل خود را از دست داده و به صورت یک عضو وابسته به دیگران درآمده اند و نتیجه آن همین وضعی است که امروز مشاهده می کنیم و با آن مواجه هستیم.
_________________________
پی نوشت:
1 و 2- سوره آل عمران، آیه 97-
3 و 4- سوره بقره، آیه 196-
5- عوالی اللئالی، ج 4، ص 118، ح 187 ؛ بحارالانوار، ج 67، ص 36-
6- ر. ک: امالی صدوق، ص 466، 712 ح 8؛ کافی، ج 5، باب وجوه الجهاد، ح 3 ؛ الاختصاص، ص 233 ؛ نوادر راوندی، ص 21-
_____________________