ماهان شبکه ایرانیان

تفاوتهای زن و مرد در اسلام

از دیدگاه قرآن، انسان که یکی از جهانیان و عضو شاخص جهان می باشد، به همین منوال بوده و به زیباترین صورت آفریده شده و آنچه که لازمه وجودی او بوده است خدای متعال به او داده و ارزانی داشته است: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» (۱) (در حقیقت ما انسان را در نیکوترین شکل آفریده ایم).

آفرینش انسان

از دیدگاه قرآن، انسان که یکی از جهانیان و عضو شاخص جهان می باشد، به همین منوال بوده و به زیباترین صورت آفریده شده و آنچه که لازمه وجودی او بوده است خدای متعال به او داده و ارزانی داشته است: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» (1) (در حقیقت ما انسان را در نیکوترین شکل آفریده ایم).

خدای متعال انسان را چه زن و چه مرد به زیباترین و بهترین صورت به تصویر کشیده است و نقصی در آفرینش آنها نیست. «و صوّرکم فأحسن صورکم» (2)بنابراین صحبت از تساوی و تفاوت زن و مرد، صحبتی است نا آگاهانه و مقایسه این دو حاکی از عدم درک صحیح از جهان آفرینش و نظام خلقت است که آنچه را که خدای جمیل آفریده است، زیبائی است و جمال، و تساوی تفاوت لازمه آفرینش آنها و هر دو زیبا هستند.

زیبائی و تکامل به تفاوتها بستگی دارد:

شکوفه، گل و شاخه را در نظر بگیرید. شاخه جمسی نسبتا خشن و ستبر دارد ولی گل و شکوفه از ظرافت و نرمش ویژه ای برخوردار است. زیبائی، خود آرائی و خودنمائی گل چشمگیر و استحکام و توانمندی شاخه غیر قابل انکار است، اگر شاخه چنین نباشد، گل پشتوانه محکوم و جایگاه مستحکمی برای خودنمائی نخواهد داشت و اگر گل چنان نمی بود، شاخه قادر به ابراز وجود و امید به آینده و میوه و ثمر نداشت، گل نشانگر زندگی و حیات درخت و شاخه است و شاخه و درخت پشتیبان و نگهدارنده گل.

در اینجا صحبت از تساوی یا تفاوت بی معنی است و اینکه بکوشیم شاخه و گل را مساوی معرفی کنیم، غیر علاقلانه است؛ زیبائی شاخه و گل و همین است که هستند و نظام خلقت به بهترین وجه آنها را تنظیم نموده است.

اصولا همیشه مساوات، مساوی با حق و عدل نیست و تفاوت نیز همواره ظلم و ستم نمی باشد. در اینجا اگر شاخه و گل یکسان و مساوی بودند، خلاف عدالت بود و اگر تفاوت نداشتند بی عدالتی می بود.

نظام حکیمانه طبیعت برای گیاهان کوهستان، کرکهای خاص و ضخامت ویژه ای را قرار داده است تا بتواند از کمی آب و باران استفاده نموده با زندگی سخت و خشن کوهستان بسازند ولی مقابل نور خورشید و باد و طوفان کم مقاومت هستند، اکنون اگر بخواهیم طبق قانون مساوات بگوئیم چرا گیاهان لب جوی بیش از گیاهان کوه از آب برخوردار شوند، ما اینها را نیز به کوهستان ببریم و در کنار گیاهان کوه بنشانیم تا مساوات اجرا گردد یا برعکس، سخنی است غیر عادلانه و غیر عاقلانه و اینجا مساوات نشانگر عدالت و حق نیست، بلکه قطعا ظلم و تجاوز به آنها خواهد بود.

پیرامون زن و مرد، در نظام خلقت نیز چنین است. اصرار ورزیدن که اینان را مساوی مساوی یا متفاوت بدانیم، کاری است بر خلاف طبیعت قدم براشتن، و اگر یک صورت آن را درست و به صلاح زن و دیگر را نادرست و به زیان او تلقی کنیم، از روی غرور و جهالت سخن گفتن است.

بی تردید، زن و مرد، در بسیاری از جهات مانند جنبه های وجودی و حیات تدبیر امور و شئون زندگی و آنچه که عامل قوام حیات انسانی است مساویند و هیچگونه تفاوتی ندارند و قرآن مجید می فرماید: «. . . انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر أو انثی، بعضکم من بعض» ‍(3)(من کار و عمل هیچ کار کننده و عاملی از شما چه زن و چه مرد را ضایع نمی سازم که برخی از شما از برخی دیگر هستند (تفاوتی در سنخ وجود ندارید. )

و خطاب به انسان می فرماید:  «الذی خلقک فسوّیک فعدلک» (4)(خدائی که تو را آفرید و به بهترین وجه کمال بیار است و معتدل و موزونت ساخت.

این خطاب به نوع انسان است و در نوع انسان بودن هم در فرهنگ قرآن، زن و مرد یکی هستند و این آفرینش و خلقت هر دو را، آفرینشی زیبا و موزون و معتدل معرفی کرده است.

زن و مرد یکسان نیستند

فرهنگهای مادی که استعمار نیز همراه مبلغ آن بوده و هست بر اثر دفاعهای غیر منطقی و خلاف طبیعت، کار را به جائی رساندند که گاهی زن آرزو کرد مرد باشد و گاهی مرد خویشتن را به شکل زن در آورد، یا گاهی مردها گفتند خدا را شکر که زن نیستیم و. . . .

این سخن بدان می ماند که در مثال بالا، شکوفه ها و گلها آرزو کنند که کاش شاخه می بودند و یا شاخه به زیبائی گل حسرت می خورد و آرزو داشت که همچون او ظرافت و زیبا می بود.

و یا به نوعی دیگر، شاخه غرورآمیز، ستبری و خشونت خود را به رخ گل می کشید و گل به درشتی او می خندید و لطافت خود را به نمایش ‍می گذاشت که هیچ کدام چنین نکرده و نمی کنند، این انسان مغرور است که هرگاه از مسیر حق خارج شده، از همه موجودات پست تر می گردد تا آنجا که بر خلاف آفرینش و طبیعت سخن می گوید و با دید محدود خود به هر حقی تجاوز می نماید. زن و مرد از جهات بسیاری مساوی اند، اما مانند هم نیستند و در بسیاری از امور، تفاوتهای فراوانی دارند و این تساوی و تفاوت، زمینه اختصاص حقوق ویژه ای را برای هر کدام فراهم می کند.

قرآن مجید می فرماید: «ولا تتمنّوا ما فضّل الله به بعضکم علی بعضی للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن واسئلوا الله من فضله ان الله کان بکلّ شیء علیما» (5)

(و آنچه را که خدا بواسطه آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری و فضیلت داده است، آرزو مکنید (که) برای مردان نصیب و بهره از چیزی است که خود کوشیده و به دست آورده اند و برای زنان نصیب و بهره از آن است که خود با سعی و کوشش به دست آورده اند).

یعنی اقتضای وجودی هر کدام از زن و مرد، در نظام حکیمانه آفرینش و خلقت نوعی خاص و دارای ویژگیهائی است و ساختمان وجودی هر کدام عملکرد وظیفه، مسئولیت و زیبائی خاص را قضا می کند تا هر دو جای خویشتن را در واحد جهان به نحو احسن پر کنند و (نظام احسن) جهان عرضه و ارائه شود.

بدیهی است که زن و مرد از جهات بسیاری مساوی اند، اما مانند هم نیستند و در بسیاری از امور، تفاوتهای فراوانی دارند و این تساوی و تفاوت، زمینه اختصاص حقوق ویژه ای را برای هر کدام فراهم می کند و هر کدام وظیفه ای متناسب با شرایط وجودی و ساختمان جسمی و خصایص روحی خود را دارا خواهند بود.

تفاوتهای زیبا و متناسب

از آنجا که بحث پیرامون برخی از تکالیف، وظایف و مسئولیتها و حقوق زن و مرد، بستگی به این دارد که چگونگی تساوی و تفاوتهای آنها را بدون افراط و تفریط در نگرش و با واقع بینی، در نظر بگیریم، و ساختمان وجودی آنان را آنطور که هست بشناسیم. به همین جهت به برخی از ظرافتهای طبیعی و ریزه کاریهای آفرینش اشاره می کنیم.

تفاوتهای جسمی

به همان تناسب و زیبائی تفاوت در برگ گل و شاخه درخت، اندام و پیکره زن و مرد با یکدیگر تفاوت بسیاری دارند:

1- مردها به طور نسبی، معمولا بلندقدتر و زنان کوتاه ترند.

2- رشد عضلانی مرد بیشتر از زنان است و طبعا مردها دارای عضلاتی نیرومند و برجسته هستند و در این مورد نیز، زنان از ظرافت، لطافت و نرمش خاصی برخوردارند.

3- جسم و اندم مرد، دارای خشونت ویژه ای است که از سر و رویش مشخص است و آفرینش در رویش مو، در صورت مرد و درشتی عضلات، به خوبی این حقیقت را ارائه داده است، در صورتی که زن چنین نیست و همان ظرافت و لطافت مخصوصی به خود را دارا می باشد.

4- صدای مرد متناسب خود، کلفت و خشن و از زن نازک و ظریف می باشد.

5- در آغاز، رشد بدنی زن سریعتر از مرد است و دختران از پسران، زودتر رشد می کنند.

6- بدن مردان دارای توان و نیروی بیشتر از بدن زنها است.

7- زنان در برابر بسیاری از بیماریها و مصائب، از مردان مقاوم ترند.

8- زن زودتر از مرد به بلوغ می رسد و از جهت تولید مثل نیز زودتر از مرد از کار می افتد.

9- دختران، معمولا زودتر از پسران به سخن می آیند.

10- مغز متوسط مرد از مغز متوسط زن بزرگتر است.

11- قدرت تنفس در ریه مردها بیش از ریه زنها است.

12- سرعت ضربان و تپش قلب در زنها زیادتر از مردها است.

اینها مختصری از تفاوتهای جسمی زن و مرد بود، اکنون بیندیشیم که آیا این تساویها و تفاوتها را می توان دلیل خوبی یا بدی کسی دانست؟ و اگر این تفاوتها نبود، زیبائی معنی داشت؟ بلکه همه این زیبائیها نشانگر آن است که آفرینش جهان، با تدبیر، حکمت، نظم، عقل و اراده خلل ناپذیری انجام گرفته و لازمه وجودی و تکامل هر چیز را به آن عطا کرده است و بالاخره همه اینها زیبائی و زیبائی است و زن باید چنین باشد که هست.

تفاوتهای روانی

تفاوتها، رمز نازها و نیازها هستند. این تفاوتهای زیبا است که نتایجی زیبا به بار می آورد و عامل جذبه ها، کشش ها و کوشش ها می گردد. اگر تفاوت های متناسب میان زن و مرد نبود، تنوع و جذب و انجذاب در زندگی این دو مفهومی نداشت و به یک زندگی سرد و بی روح مبدل می گشت.

ویژگیها و تفاوتهای این این دو موجب گشته است که هر دو مطلوب و طالب و معشوق و عاشق یکدیگر باشند و هر کدام به شیوه مخصوص به خود، در مقام جذب دیگری و آرامش جوئی از او برآیند. برای هر محققی مسلم است که این جذب و انجذاب تنها از طریق غریزه جنسی و اقناع آن نیست، که بالاتر از آن و با شکوه تر از آن می باشد.

1- مرد، پناهگاه است و زن آرامش بخش

زن و مرد از تفاوتهای لطیف و زیبای روحی برخوردارند که اگر اینها نبودند این دو موجود نمی توانستند کامل گردند زیرا آنان مکمل یکدیگرند و هر کدام بدون دیگری ناقص است.

زن علاوه بر ویژگیهای خود و علاوه بر غرائز گوناگون، آرزو دارد که در پناه مردی قرار گیرد و آن مرد هم مخصوص به او باشد. به همین جهت از هنر دلبری برخوردار است و در صدد صید قلب مرد برمی آید و اگر دارای این خصیصه روحی و هنر نبود نمی توانست دل مرد را شکار کند و تسخیر نماید، این خصیصه یک ویژگی زنانه است و از او زیبا.

مرد علاوه بر غرائز مختلف، دوست می دارد که قهرمان باشد و او را به این جهت بپذیرند، و نیز مرد در طوفان های زندگی، به آرامش دل و نیروئی که او را راحتی جان ببخشد، نیازمند است که این هر دو نیاز، به وسیله زن، رفع می گردد و آفرینش با حکمت و تدبیر، همه این تفاوت ها نبود و اگر مرد حالت زنانه داشت، نمی توانست قهرمان زندگی زن باشد و اگر زن همچون مردان بود هرگز قادر به تسخیر دل مرد نمی گشت.

این جهت را قرآن مجید تصریح کرده و می فرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّة و رحمة» (6)(. . . و از آیات و نشانه های او این است که برای شما از نفس و جان خودتان زوج آفریده است تا آرامش دل بجوئید و در میان شما مودت و رحمت قرار داده است. )

این مودت و رحمت، همان حالت روحی است که زن و مرد، نسبت به یکدیگر دارند و بدیهی است که غیر از غریزه استخدام و غریزه جنسی و سایر غرائز می باشد، تا آنجا که در مقابل هم و برای هم ایثار و فداکاری می کنند و حتی برای حفظ هم دفاع از یکدیگر از همه منافع شخصی گذشته، از جان نیز می گذرند.

همه احساسات و عواطفی که زنی را به مرد می پیوندد از دواعی جسمی بر نمی خیزد، بلکه از غرایز انقیاد و تسلیم (تحت حمایت مرد قرار گرفتن ) سر می زند و این غرایز برای انطباق با اوضاع به وجود آمده است.

ویل دورانت می گوید: طبیعب زن بیشتر پناه جوئی است.

خانم کلیودالسون می گوید: به عنوان یک زن روانشناس، بزرگترین علاقه ام روحیه مردها است، چندی بیش به من مأموریت داده شد که تحقیقاتی درباره روانی زن و مرد به عمل آورم و به این نتیجه رسیده ام که:

1- تمام زن ها علاقمندند که تحت نظر شخصی دیگری کار کنند و به طور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئیس کار کردن، بیشتر خوششان می آید.

2- تمام زنها می خواهند احساس کنند که وجودشان مؤ ثر و مورد نیاز است.

2- دلیری و دلبری

همچنانکه این مصرع معروف، یکی از مثل های رایج و زیبا گشته و یک حقیقت قطعی را بیان می دارد که: «از شیر حمله خوش بود و از غزال رم»، تفاوت زیبا میان زن و مرد نیز به همین گونه است، زن دارای هنر دلبری و مرد واجد خاصیت دلیری است و هردو ویژگی، از هر دو زیبا و پسندیده است و به گفته ویل دورانت: دلیری و توانائی، دلهای نرم را به تپش وا می دارد و نرمی و لطافت میل و کشش زورمندان را برمی انگیزد. اگر این تفاوت ها نمی بود، این کشش ها و کوشش ها نیز مفهومی نداشت.

زن از مرد و آنچه را که از همه چیز بیشتر می پسندد و شیفته آن می گردد ویژگی های مردانگی او است و از آن ویژگی ها، دلیری و نوعی خشونت مردانه است. این حالت از بهترین جاذبه های مردان برای زنان است!

زنان از مردی که زن صفت باشد و حتی در نظافت و آرایش زیاده روی کند، آنرا لوس و فاقد ارزش مردانگی می دانند و از او بدشان می آید! تا آنجا که با اینکه برخی از زنان بر اثر عوامل تربیتی و محیطی، ریاست طلب می گردند و در صدد بر می آیند تا در صید شکار مرد افراط کرده تا حد تسلط کامل بر او پیش بروند و اختیارات کامل را در دست بگیرند، در عین حال پس از موفقیت در این عمل، تدریجا از همسر خویش متنفر می گردند و از او بدشان می آید و سخنشان این است که این مرد، مرد نیست! و آرزوی زنانی را می کشند که دارای همسری با جربزه مردانگی هستند. و مردی را که زن بر او کاملا تسلط باشد لایق همسری و پناهگاه بودن نمی دانند!. .

برای مرد نیز دلبری و حجب و عفاف طبیعی زن، نیرومندترین جاذبه است و از زنانی که حرکات مردانه دارند و در سخن گفتن بی قید و در حرکات و سکنات از آزادی بی حد استفاده می کنند، نفرت دارند، حتی مردانی که تقیدات دینی نداشته و خود در روابط، بی بند و بار هستند، هنگام انتخاب همسر، زنی را لایق این جهت می دانند که حتی در نگاههایش پاکی و حیای طبیعی و آرامش محجوبانه ای باشد.

این تفاوتها را نظام آفرینش با حکمت، تدبیر و عقل، میان زن و مرد قرار داده است و این تفاوتها نه تنها نقص نیست که اگر نبودند، زیبائی و جمال و کمال به دست نمی آمد.

3- احساسات متفاوت

زن و مرد، حتی در احساس ها و طرز برداشتها از حقایق و واقعیات متفاوتند تا آنجا که در چگونگی عشق و علاقه به یکدیگر کاملا تفاوت دارند با اینکه جذب و انجذاب طرفینی است، معذلک نوع علاقه شان به یکدیگر مانند هم نیست. نظام حکیمانه آفرینش، مرد را مظهر طلب، عشق، تقاضا و نیاز آفریده است و زن را مظهر محبوب بودن، معشوق شدن و جلوه و ناز قرار داده است و احساسات مرد طلب انگیز و احساسات زن ناز آمیز است.

معمولا زن، هنگامی احساس شکست می کند که مرد او را دوست نداشته و او نتوانسته است محبوب وقع گردد، در صورتی که مرد، موقعی احساس شکست می کند که زن و همسر دلخواهش را نیافته یا پس از یافتن نتوانسته است او را در اختیار داشته باشد.

باز ویل دورانت می گوید اگر مزیت دختری فقط در دانش و اندیشه باشد و نه در دل انگیزی طبیعی و نیمه آگاهش، در پیدا کردن شوهر چندان کامیاب نخواهد شد، شصت در صد زنان دانشگاهی بی شوهر می مانند.

اصولا زن تابع احساسات و مرد تابع خرد و عقل است. خانم کلیودالسون دانشمند و روانشناس، پس از تحقیقات بسیار می گوید:

به عقیده من نیازهای روحی زن از اینجا سر چشمه می گیرد که خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیار دیده شده که خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می کنند بلکه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانمها فقط احساسات شدید آنها است، مردان همیشه عملی تر فکر می کنند، بهتر قضاوت می کنند، سازمان دهنده بهتری هستند و بهتر هدایت می کنند. خانمها به علت اینکه حساستر از آقایان هستند، باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگیشان احتیاج دارند.

گرچه علل و عوامل بی همسر ماندن بعضی از دختران دانشگاهی زیاد است ولی بدون تردید، یکی از عوامل این است که برخی این دختران خواسته اند از حالت زیبای طبیعی بیرون آمده و گاهی حجب و نرمش زنانه را از دست بدهند و با معاشرتهای پسرانه و مردانه با دیگران از ارزش زن بودن محروم مانند و در نتیجه فاقد جلوه ها و جذبه ها طبیعی گردند. که سرانجام به جای اینکه محبوب مردی لایق شوند، در نظر او منفور و چیزی غیر طبیعی محسوب گردند و خنده ها و قهقهه یک دختر و بی پروائی او، برای یک مرد بزرگوار، چندش آور و حجب ذاتی و حیای فطری و طبیعی او عامل جذب مرد می گردد.

قیم و سرپرست خانواده

قانونگذاری در آئین اسلام، بر پایه فطرت و طبیعت بنا نهاده شده و از سوی خالق و آفریدگار جهان (که آگاه به همه آفریدگان و به صلاح و فسادشان عالم می باشد) اعلام گشته است. (7) هر قانون یا هر حق و یا هر تکلیف به مقتضای طبیعت هر فرد یا افراد، قانونگذاری و ابلاغ می گردد.

در مورد زن نیز همه حقوق و تکالیف، طبق طبیعت او و فطرت و سرشت او به وی به اعطا شده و آنچه را که لازمه تکامل وجودی و رشد و هدایت او و ضامن سعادت و نیکبختی او باشد، از جهت تکوین و تشریع به او داده شده است.

زن و مرد، از آنجا که در بسیاری از جهات وجودی و طبیعی یکسان هستند بسیاری از حقوق، وظایف و تکالیفشان یکسان است و تفاوتی با یکدیگر ندارند، مثلا در اصول مواهب وجودی مانند فکر و اراده صاحب اختیار و تصمیم و انتخاب می باشند و در شئون زندگی فردی و اجتماعی، به گونه مستقل دخل و تصرف نمایند. در مورد زن قرآن مجید تصریح کرده می گوید: «ولا جناح علیکم فی ما فعلن انفسهن بالمعروف» (8)(و بر شما باکی نیست (و به شما ربطی ندارد) در آنچه که زنان نسبت به خودشان در مسیر خوبی و صحیح انجام می دهند. )

یعنی در راه صحیح و دفاع از حق و جذب و جلب منافع و مصالح آزادند و کسی نمی تواند مانع آنها باشد. و در همه خطاب ها زن و مرد به طور یکسان مخاطب قرآن مجید بوده و از آنان تکلیف خواسته شده است.

ولی در آنچه که زن و مرد تفاوت دارند طبیعی است که موفقیت آنان و وظائفشان نیز طبق طبیعت و سرشتشان متفاوت باشد تا مصالحشان محفوظ بماند و هیچگونه ستمی به آنان نشود، چنانکه ادامه همین آیه یادآور می شود که: «. . . وللرجال علیهن درجه» و برای مردان بر زنان درجه است و با این جمله به تفاوت زن و مرد تصریح نموده است.

با توجه به تفاوتهای بسیاری که در گذشته نیز یادآوری کردیم (و خوشبختانه دانشمندان و محققان جهان نیز آن را ادراک کرده و پذیرفته اند) در برخی از امور طبعا وظیفه مرد چیزی غیر از وظیفه زن می باشد و وظیفه زن چیزی جز از وظیفه مرد. و این عین عدالت است.

چه کسی سرپرست و ناظم باشد؟

با توجه به گفته های بالا و تفاوتهائی که در میان زن و مرد هست، قرآن مجید، مرد را قیم و سرپرست زن قرار داده و او را مسئول دفاع از وجود زن و حافظ مصالح او معرفی کرده است. و می فرماید:

«الرجال قوّامون علی النساء. . . » (9) (مردان، قیم و سرپرست زنان هستند. )

برخی از غرب زدگان یا کج اندیشان، این مطلب را نوعی توهین به مقام زن معرفی کرده اند. در صورتی که وجدانشان آن را پذیرفته و دلیلی خردپسند بر مدعای خویش ندارند.

بدیهی است که کانون خانواده، یک واحد کوچک اجتماعی است و این واحد نیز مانند خود اجتماع، نیاز به رهبر، مدیر، سرپرست و رئیس دارد، اکنون چه کسی این مسئولیت را به عهده داشته باشد؟

در میان عقلا مخصوصا در زمان ما، حتی هیأتهای دو نفره ای که مسئولیتی می یابند یکی از آنان رئیس و دیگری معاون یا عضو می گردد وگرنه کار به هرج و مرج و بی نظمی کشیده می شود. در خانواده نیز یک نفر باید عنوان بزرگ و سر پرست را داشته باشد. قرآن مجید، طبق طبیعت مردانگی مرد و خشونت خاص او و طبیعت ظریفانه زن، و نیازهای روحی و جسمی وی، مرد را مسئول این امر قرار داده است که آفرینش و طبیعت نیز همین را ایجاب می کند.

ترجیح خرد و عقل بر احساسات

قرآن، همواره لطائف عاطفی و احساسی را مورد عنایت و توجه قرار داده و طریق گوناگونی را برای رشد عواطف انسانی ارائه داده است و آئین اسلام آئین مهر و محبت معرفی شده و پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بی محبت را دوزخی و نامسلمان معرفی نموده است.

قرآن، محبت و رحمت را از صفات مسلمانان معرفی کرده (10) و زندگی زناشوئی را با آرامش و مودت و رحمت پایه گذاری کرده (11) و آنچه را که مخصوصا در کانون خانواده موجب گرمی و حرارت و محبت گردد سفارش و تجویز نموده است. (12) در عین حال همیشه خرد و عقل را بر عواطف و احساسات، ترجیع داده و آنچه را که بر تعقل، اندیشه و خرد انسان لطمه بزند، محکوم و ممنوع نموده است؛ مانند منع مشروبات الکلی و مواد مخدر و افراط در پیروی از هواهای نفسانی و. . . و عواطف و احساسات را هم به وسیله عقل و خرد، تعدیل و متعادل نموده است.

به همین جهت در موضوع سرپرستی در کانون خانواده فرموده است: «الرجال قوامون علی النساء» و جانب عقل را گرفته است. بی تردید همچنانکه در بخشهای پیش یادآوری شدیم، مرد جنبه عقلانی قوی تری دارد و زن جنبه عاطفی و احساسی نیرومندتر. پس باید آن که جنبه عقلانیش قویتر است مسئولیت قیمومیت و سر پرستی را به عهده بگیرد.

ترجیح تفکر و اندیشه

قرآن در موارد مختلف به اهمیت اندیشه و تفکر توجه عمیق داشته در فرهنگ اسلام یکی از بزرگترین و بهترین وسایل وصول به قرب و تکامل، تفکر و اندیشیدن معرفی شده است و بی تردید این حالت، نتیجه و ثمره عقل و خرد انسان می باشد، و در مقایسه زن و مرد این حقیقت غیر قابل انکار است که مرد عقلانی تر و زن عاطفی و احساسی تر است. و شاید مراد از «بما فضّل الله بعضهم علی بعض» در ادامه آیه شریفه «الرجال قوامون علی النساء» این باشد. یعنی مردان بر زنان قیم و سرپرست هستند، به واسطه آن چه که خدا بعضی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است.

بنیه و نیروی جمسی

کسی که مسئولیت سرپرستی و قیومیت دارد باید توان نیروی دفاع را داشته باشد. بعلاوه این روحیه را نیز دارا باشد که آفرینش، این حالت را به مرد داده وظیفه پاسداری و نگاهبانی را به او سپرده است و باز این حقیقت نیز از آیه مبارکه استفاده می شود.

تعهد در برابر افراد خانواده

قرآن مرد را متعهد اداره امور و مخارج، در واحد اجتماعی خانواده قرار داده است و مسئولیت دارد که نیازهای مادی آنها را نیز مرتفع نماید و خرج و مخارج زن بر مرد واجب است و به قدر ممکن باید وسایل رفاه و آسایش ‍او را فراهم نماید.

اکنون طبیعی است که در مقابل این مسئولیت، باید نظارت و قیمومیت نیز داشته باشد و این امر نیز از آیه شریفه به خوبی استفاده می گردد که: «الرجال قوامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم» (13)(مردان بر زنان سر پرست و قیم هستند به واسطه آنچه که خدا برتری داده بعضی از آنان را بر بعضی دیگر و برای اینکه از اموالشان انفاق می کنند. )

لازم به یادآوری است که چنانچه زنی را استثنائا ببینیم که همه یا اکثر این مطالب در مورد او و همسرش برعکس است و زن از شایستگی و لیاقت بیشتری برخوردار می باشد، ناگفته پیدا است که طرح و تحلیل اینگونه مطالب، در مورد کلی است و استثناءها به مطالب کلی لطمه ای نمی زنند و خواننده گرامی، حقایق را با مواردی اندک نقض نمی نماید.

نکته دیگری که قابل ذکر می باشد این است که همه این تفاوتها زیبا و در نظام آفرینش عین زیبائی است و هیچکدام این مطالب دلیل بر بهتر بودن و برتر بودن نیست که اگر چنین نبود زن، زن نمی شد و مرد، مرد نمی گشت و آیه مبارکه «. . . و للرجال علیهن درجة»، بیانگر این حقیقت است.

____________________________

پی نوشت:

1- تین / آیه 4-

2- تغابن / آیه 3-

3- آل عمران / آیه 195-

4- انفطار / آیه 7-

5- نساء / آیه 32-

6- روم / آیه 21-

7- «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم» (روم / آیه 30).

8- بقره / آیه 234-

9- سوره نساء / آیه 34-

10- رحماء بینهم / سوره الفتح / آیه 29-

11- «لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودة و رحمة» / (سوره روم / آیه 21).

12- «قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» / (سوره اعراف / آیه 32).

13- سوره نساء / آیه 34-

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان