طرح مسأله:
برای اولین بار شخصی به نام «عطیة بن الاسود»[1] متوفای 75ق از علماء و پیشوایان «خوارج»[2] و در روایت دیگری «نافع بن حکم»[3] به ابن عباس می گوید: من دچار شک شده ام زیرا قرآن در یک جا نزولش را در ماه رمضان، شب قدر و شب مبارک معرفی می کند: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ[4]؛ اِنَّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ[5]؛ اِنَّااَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَهٍ[6] و حال آن که قرآن در ماه های شوال، ذی القعده و غیر آن نازل شده است.[7]
ابن عباس پاسخ می دهد لیلة المبارکة همان شب قدر است و این شب در ماه رمضان قرار دارد؛ قرآن جملة واحدة (به صورت دفعی) در شب قدر به بیت المعمور نازل؛ آنگاه در خلال سالها و ماه ها رسلاً (به صورت تدریجی) بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است.[8]
پاسخ ابن عباس، به مرور به عنوان یک امر مسلم و قطعی درباره نزول قرآن در نزد دانشمندان حدیث گرای فریقین تلقی و بعد از تدوین حدیث (در قرن دوم هجری) در منابع روایی نقل گردیده است[9] روایاتی که در منابع اهل تسنن از ابن عباس نقل شده در منابع شیعه از امام صادق علیه السلام روایت شده است. [10]
شیخ صدوق(ره) نزول دفعی را به عنوان یک اعتقاد و باور مذهبی ارائه کرده است «اعتقادنا فی ذلک ان القرآن نزل فی شهر رمضان فی لیلة القدر جملة واحدة الی البیت المعمور ثم نزل من البیت المعمور فی مدة عشرین سنة...»[11] یعنی اعتقاد مابر این است که قرآن به صورت دفعی در ماه رمضان به بیت المعمور نازل و سپس در مدت بیست سال از بیت المعمور (بر پیامبر صلی الله علیه و آله) فرودآمده است.
گرچه نزول دفعی را شیخ صدوق (ره) به عنوان یک اعتقاد مسلم شیعی مطرح کرده؛ اما شیخ مفید (ره) به بررسی و نقد آن پرداخته و نوشته است:
الذی ذهب الیه ابوجعفر فی هذاالباب اصله حدیث واحد لایوجب علما و لا عملاً. [12]
یعنی ریشه آن چه (در مورد نزول دفعی) ابو جعفر (شیخ صدوق (ره)) به آن اعتماد کرده، حدیث واحدی است که نه ثمره علمی دارد و نه ثمره عملی.
چند ملاحظه
پاسخهای ابن عباس که در منابع فریقین گزارش شده از چند جهت قابل بررسی و تأمل است:
1- تهافت و اختلاف شدیدی که در پاسخها دیده می شود؛ مثلاً در یک جا آمده است، که نزول دفعی قرآن در شب قدر بر آسمان دنیا (مواقع نجوم) بوده است.[13] در گزارش دیگر آمده است که نزول دفعی قرآن از آسمان بالا (سماء علیا) به آسمان دنیا بوده است[14] و در جای دیگر نزول دفعی قرآن بر بیت العزه (مکانی در آسمان دنیا) گزارش شده است.[15] و در جای دیگر نزول دفعی قرآن در ماه رمضان از «لوح محفوظ» به آسمان دنیا روایت شده است.[16] نیز «نزول دفعی قرآن در شب قدر بر جبرئیل نقل گردیده است.[17] و بالاخره: نزول دفعی قرآن در شب قدر بر«بیت المعمور» بوده است.[18] در معرفی «بیت المعمور» نیز اقوال گوناگونی اظهار کرده اند: بیت المعمور خانه ای است در آسمان؛ کدام آسمان؟ گفته شده: در آسمان هفتم؛ در آسمان دنیا به محاذات کعبه؛ بیت المعمور همان بیت الحرام؛ خانه ای بوده در مکان کعبه و در زمان نوح به آسمان رفته است.[19]
خلاصه در روایات نزول دفعی، مبدأ و مقصد نزول متفاوت نقل شده و هر راوی مطلبی مغایر با راوی دیگر گفته است.
2- ضعف سند روایات نزول دفعی به نحوی است که برای انسان، اطمینانی به صدور این روایات از پیامبر صلی الله علیه و آله یا ائمه علیهم السلام حاصل نمی شود.
3- در این روایات به هیچ وجه نزول دفعی قرآن تبین نشده است؛ که چرا باید «دفعة واحدة» قران نازل شود و غرض از این نزول چه چیزی بوده است؛ چرا به آسمان دنیا یا به آسمان ششم یا هفتم، بر «بیت العزة» یا «بیت الحرام» یا «بیت المعمور» نازل شده است و آیا این ها قدرت و درک تلقی قرآن را داشته اند یا نه؟
تأویل و باز سازی نظریه نزول دفعی قرآن ظاهرا وجود برخی اشکالات از جمله موارد یاد شده پیرامون نظریه نزول دفعی قرآن؛ و از طرفی پذیرش آن از سوی بسیاری از محدثین و مفسران حدیثگرای فریقین که از «قدما» محسوب می شوند؛ باعث شده که برخی از دانشمندان متأخر و معاصر به تأویل و باز سازی این نظریه پرداخته و شکل قابل قبولی به آن بدهند؛ از جمله:
الف - فیض کاشانی (ره): با دو تأویل به باز سازی این نظریه پرداخته است: اول: تأویل نزول قرآن به «نزول معنای قرآن»، دوم: تأویل بیت المعمور به «قلب پیامبر صلی الله علیه و آله»: «ان القرآن نزل کله جملة واحدة فی لیلة... الی بیت المعمور و کانه ارید به نزول معناه علی قلب النبی صلی الله علیه و آله کما قال اللّه عزوجل نزل به الروح الامین علی قلبک ثم نزل فی طول عشرین سنة نجوما من باطن قلبه الی ظاهر لسانه...»[20]
البته این تأویل از جهاتی قابل پذیرش نیست؛ زیرا بر خلاف ظاهر روایات است؛ نزل جملة واحدة، مراد نزول قرآن بما هو قرآن است، که شامل لفظ و معنا می شود؛ وتخصیص آن به نزول معنای آن نیاز به دلیل دارد.
و افزون بر این هیچ کس بیت المعمور را به معنای قلب پیامبر صلی الله علیه و آله نگفته است، بلکه بر اساس روایات زیادی که در منابع فریقین نقل شده بیت المعمور، محلی است همچون کعبه اما این که در کجا واقع شده است، بین خود روایات اختلاف وجود دارد. ونکته دیگر آنکه، فیض(ره) فرموده است «آنگاه در طول بیست سال، قرآن از باطن پیامبر به ظاهر زبانش نازل شده و کسی که در واقع باعث این ظهور و نزول می شده، جبرئیل بوده است.
این سخن فیض (ره) هم قابل تأمل وبررسی است زیرا آنچه از آیات و متواترات تاریخی استفاده می شود این است که پیامبر صلی الله علیه و آله، با قلب «وجه باطنی» خود قرآن را دریافت می کرده و روح الامین (جبرئیل) واسطه در نزول قرآن بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. نه واسطه در نزول از قلب پیامبر صلی الله علیه و آله به زبانش. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاَمینُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمنْذِرینَ[21] قلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجبْریلَ فاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ بِاِذْنِ اللّه...[22] پس جبرئیل به اذن اللّه واسطه در نزول قرآن بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است و هر چه غیر از این گفته شود نیاز به دلیل دارد. افزون بر این به چه دلیل انزل فیه القرآن را حمل بر انزل معنی القرآن بکنیم.
ب - ابو عبداللّه زنجانی: ایشان نیز همچون فیض کاشانی، راه تأویل را در پیش گرفته است و نوشته: مراد از نزول قرآن در شب قدر، نزول روح قرآن و تجلی آن بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله است؛ و مراد از روح، اغراض و اهداف کلی قرآن است که این کتاب آسمانی به آنها دعوت کرده است؛ آنگاه در طی سالها، همان روح و اهداف کلی که بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله متجلی شده بود بر زبانش ظاهر و جاری گشت یمکن ان نقول بان روح القرآن و هی اغراضه الکلیة التی یرمی الیها، تجلت لقلبه الشریف فی تلک اللیلة... ثم ظهرت بلسانه الأطهر مفرقة فی طول سنین.[23]
ملاحضاتی که درمورد تأویلات فیض کاشانی (ره) گذشت، نظر زنجانی (ره) را نیز شامل می شود.
ج - علامه طباطبائی (ره): ایشان نیز در مورد نزول دفعی قرآن نظریه جدیدی ابراز کرده اند، مبنی براینکه قرآن به تعبیر ایشان، دارای دو مقام است: آیات کریمه برای قرآن دو مقام ثابت می کند مقام کتاب مکنون که از مسّ هر مس کننده ای مصون است و مقام تنزیل که برای مردم قابل فهم می باشد.[24]
علامه(ره) در جای جای کتاب گرانسنگ المیزان به تشریح این نظریه پرداخته، و نزول قرآن در ماه رمضان و شب قدر را ناظر به نزول دفعی حقیقت قرآن بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و نزول تدریجی را ناظر به نزول قرآن مفصل بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله در طول رسالت حضرت دانسته است:«... یحمل قوله: شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن و قوله انا انزلناه فی لیلة مبارکة و قوله انا انزلناه فی لیلة القدر علی انزاله حقیقة الکتاب، و الکتاب المبین الی قلب رسول اللّه صلی الله علیه و آله دفعة کما انزل القرآن المفصل علی قلبه تدریجا فی مدة الدعوة النبویة...»[25]
علامه (ره) آنگاه گفته است: کاوشگر در قرآن، گریزی از تسلیم شدن در برابر این واقعیت ندارد که قرآنی که به تدریج بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد، تکیه گاهش، حقیقتی است فراتر از درک اندیشه های بشر عادی و دور از دسترس خردهای آلوده و نیز از لایه های آلوده هوس؛ آن حقیقت برتر قرآنی، بر پیامبر نازل شد و از این راه، حقیقت مراد الهی از قرآن ظاهر را آموخت.[26]
بررسی و تحلیل نظریه علامه طباطبائی (ره)، مجال دیگری را می طلبد و استاد آیت اللّه معرفت این نظریه را نقد و بررسی نموده و فراروی قرآن پژوهان، قرار داده است. اما به اختصار باید گفت: نظریات هر سه (فیض، زنجانی، علامه) گرچه همچون بنایی آراسته و برافراشته خودنمایی کرده و خصوصا اغلب معاصران، نظریه علامه (ره) رابه عنوان یک نظر قطعی تلقی کرده اند، اما پر واضح است که خواستگاه اصلی و منشأ اولیه آن، روایات نزول دفعی است؛ و تأویلات یاد شده در سخنان آنان، سستی بنیاد نظریه «نزول دفعی» را جبران نمی کند.
در بین معاصران، حضرت آیت اللّه معرفت یکی از پژوهشگرانی است که زوایای این نظریه را مورد موشکافی و نقد متینی قرار داده است: «اینگونه تأویلات؛ از یک نوع لطافت و ظرافت برخوردار است که در صورت وجود مقتضی و داشتن سند اثباتی، می تواند کاملاً مناسب باشد. از طرف دیگر ظاهر آیات قرآن، به همین قرآن که در دست مردم است اشاره دارد و از قرآن دیگر و حقیقتی دیگر که از چشم ما همگان پنهان باشد سخن نمی گوید. خداوند برای ابراز عظمت ماه رمضان و شب لیلة القدر مسأله نزول قرآن را در آن مطرح می سازد و باید این مطلب قابل فهم و درک شنوندگان باشد و از قرآنی سخن بگوید که مورد شناسایی مردم بوده باشد. به علاوه خبر دادن از نزول قرآن (قرآن باطنی) از جایگاه بلندتر به جایگاه پایین تر، که هر دو از دسترس مردم و حتی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به دور است چه فایده ای می تواند داشته باشد تا بااین ابهت و عظمت از آن یاد کند؛ بنابراین اینگونه تأویلات زمانی مناسب است که اصل موضوع ثابت شده باشد و اگر بخواهیم آیات مذکور را تفسیر نماییم، اینگونه تأویلات چاره ساز نیست.»[27]
نظریه استاد معرفت «قرآن مجموعه آیات و سوره های نازل شده بر پیغمبر اسلام است که پیش از هجرت و پس از آن در مناسبتهای مختلف و پیشامدهای گوناگون به طور پراکنده نازل شده است؛ سپس گردآوری شده و به صورت مجموعه کتاب در آورده شده است. نزول قرآن تدریجی، آیه آیه و سوره سوره، بوده و تا آخرین سال حیات پیغمبر صلی الله علیه و آله ادامه داشته است»[28]
«آغاز وحی رسالی (بعثت) در بیست و هفتم ماه رجب، 3 سال پیش از هجرت (609 میلادی) بود، ولی نزول قرآن به عنوان یک کتاب آسمانی، سه سال تأخیر داشت»[29]
استاد نظریه خود را (در باب آغاز نزول قرآن در ماه رمضان) را چنین توضیح داده و مدلل ساخته است: «آغاز نزول قرآن در شب قدر بوده است، چنان که از ظاهر آیه شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن...» به دست می آید. بیشتر محققین این رأی را برگزیده اند؛ زیرا معاصرین نزول آیه از واژه قرآن، قرآن کامل را نمی فهمیدند که تدریجا نازل شده است پس ظاهر آیه ابتدای نزول را می رساند... به علاوه این قرآن با الفاظ و عبارات و خصوصیاتش نمی تواند یکجا و در یک شب نازل شده باشد، مگر آنکه به تأویل دست بزنیم. قرآن از گذشته ای خبر می دهد که نسبت به اولین شب قدر، آینده دور محسوب می شود؛ برای مثال:
وَ لَقدْ نصَرَکُمُ اللّه بِبَدْرٍ وَ اَنتُمْ أذِلَّةٌ...[30] خداوند شما رادر بدر یاری کرد (وبر دشمنان خطرناک پیروز ساخت) در حالیکه شما (نسبت به آنها) ناتوان بودید... این قبیل آیات در قرآن بسیار است که از گذشته خبر می دهد و اگر نزول آن در شب قدر (اولین شب قدر) بوده باشد، باید به صورت مستقبل (آینده دور) بیاید و گرنه سخن، از حالت صدق و ظاهر حقیقت به دور خواهد بود؛ زیرا این آیات ناظر به حوادث و نیاز هایی است که بعدا به وجود آمده و در اثر آن پیشامدها پاسخهای مناسب داده شده است. علاوه بر استدلال مذکور در قرآن آیات ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید، مبهم و مبین، بسیار است که مقتضای ناسخ بودن، تأخیر زمانی است از منسوخ... پس هرگز معقول نیست که قرآن یک جا نازل شده باشد و نیز خود آیه شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ... و آیات مشابه از گذشته حکایت دارند، بگونه ای که شامل خود این آیات نمی شوند، پس این آیات از چیز دیگر، جز خود خبر می دهند و آن شروع نزول قرآن است.
توضیح اینکه این آیات خود جزء قرآنند و اگر از تمامی قرآن خبر می دادند که در شب قدر نازل شده از خود نیز خبر داده اند. پس لازمه آن، این است که این آیات نیز در شب قدر نازل شده باشند و بایستی بدین صورت گفته شود: «الذی ینزل یا انا ننزله» تا اینکه حکایت از زمان حال باشد، ولی این آیات از غیر خود خبر می دهند و این نیست جز این که بگوییم منظور از نزول در شب قدر آغاز نزول بوده است نه اینکه همه قرآن یکجا در این شب نازل شده باشد»[31]
بررسی و ملاحظات گرچه استاد به نقادی متینی در مورد نظریه نزول دفعی قرآن در ماه رمضان پرداخته است؛ لیکن بر نظریه ایشان[32] نیز ملاحظاتی وجود دارد:
1- ایشان چنین استدلال کرده است که ظهور آیات شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ در این است که در گذشته چیزی صورت گرفته است.
در این مورد می توان گفت: البته ظهور آیه در این است که در گذشته امری صورت گرفته اما به چه دلیل این آیه و آیات مشابه را بر اولین نزول یا آغاز نزول قرآن تطبیق می کنید؟ تطبیق و تفسیر این گونه آیات بر آغاز نزول نیاز به دلیل دارد.
2- گفته اند: خصوصیات عبارات و الفاظ قرآن که حاکی از حوادث و ناسخ و... است ایجاب می کند که قرآن یکجا نازل نشده باشد و منظور آیات، آغاز نزول است.
این سخن در نقد نظریه نزول دفعی قرآن ممکن است کارساز باشد؛ لیکن دلیل نمی شود که آیات یاد شده را بر آغاز نزول قرآن در ماه رمضان حمل کنیم و صرف تعذر حمل آیات مذکوره بر نزول دفعی در ماه رمضان نمی تواند محملی باشد برای حمل آنها بر آغاز نزول قرآن در ماه رمضان.
3- نظریه استاد با اعتقاد ایشان به بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله در بیست و هفتم ماه رجب سازگار نیست. گرچه استاد فرموه است «آغاز وحی رسالی (بعثت) در 27 ماه رجب بود، ولی نزول قرآن به عنوان کتاب آسمانی، سه سال تأخیر داشت»[33].
جای یک پرسش هست که آیا، آیات نازل شده سوره علق، مدثر و سوره حمد، که بر اساس نقل بیهقی و ابن کثیر قبل از فترت وحی نازل شده است[34] جزو قرآن هست یا نه؟ اگر هست پس آغاز نزول قرآن در ماه رجب بوده و نه درماه رمضان و اگر این سوره ها و آیات نازل شده، جزء قرآن نیست پس چرا در قرآن کتابت شده و جزء آن شمرده شده است؟
کوتاه سخن: به نظر می رسد آیات یاد شده شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ و آیه اِنَّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ و آیه اِنَّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ناظر به یک سنت لا یتغیر الهی است و آن عبارت از تقدیر الهی در شب قدر است، که قرآن می فرماید: وَ اِنْ مِنْ شَی ءٍ اِلاّ عِنْدَنَا خَزائنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[35] فیها یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حَکیمٍ[36] در «عالم امر»، هر چیز صاحب شأن و هر حادثه مهمی در شب قدر تقدیر می شود آنگاه در «عالم خلق» متجلی می شود. نزول قرآن هم که یک امر مهم و سرنوشت سازی است؛ از این سنت لا یتغیر الهی مستثنی نیست. در واقع آیات یاد شده حکایت از این می کند که تقدیر نزول قرآن، همچون سایر امور مهم، در شب قدر رقم خورده و انجام گرفته است. چرا که فیها یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حَکیمٍ.
البته شرح این نظریه و بیان دلایل آن مجال دیگری را می طلبد که امیدوارم به دست آید.
پی نوشت ها
[1] زرکلی، الاعلام، ج4، ص237.
[2] ابن کثیر، تفسیر القرآن العزیز، ج1، ص222.
[3] سیوطی، الدر المنثور، ج6، ص169.
[7] طبری، جامع البیان، ج2، ص 197؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج7، ص216.
[9] منابع شیعی مثل: کلینی، الکافی، ج2، ص629؛ صدوق، الامالی، ص119؛ و فضایل الاشهر الثلاثه، ص87؛ تفسیر قمی، ج1، ص 66و ج2، ص 431؛ صدوق، الاعتقاد، ص 82، و اما منابع تسنن؛ مثل: حاکم نیشابوری، المستدرک، ج2، ص 222 و ص 530؛ بیهقی، السنن الکبری، ج 4، ص 306؛ ابن حجر، فتح الباری، ج 9، ص 3؛ نسائی، السنن الکبری، ج 6، ص 519.
[10] کلینی، الکافی، ج2، ص629.
[11] صدوق، الاعتقادات، ص82.
[12] مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص122.
[13] حاکم نیشابوری، المستدرک، ج2، ص222.
[15] هیثمی، مجمع الزوائد، ج7، ص140.
[16] ابن حجر، فتح الباری، ج9، ص3؛ مبارک غوری، تحفة الاحوذی، ج9، ص197.
[17] طبری، پیشین، ج2، ص197.
[19] عاصمی، ابو محمد، زین الفتی فی شرح سورة هل أتی، تهذیب محمودی ج1، ص255-254؛ ابن جوزی، پیشین؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج17، ص61-59.
[20] فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ج1، ص65.
[23] زنجانی، ابو عبد اللّه، تاریخ القرآن، ص39-38.
[24] علامه طباطبائی، قرآن در اسلام، ص67.
[25] همان، المیزان، ج2، ص18.
[27] آیة اللّه معرفت، تاریخ قرآن، ص42.
[31] التمهید، ج1، ص114-112.
[33] همان، ص110؛ تاریخ قرآن، ص32.
[34] ابن کثیر، پیشین، ص10.