این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره اینکه برخی فکر میکنند نوشتن در حوزه ادبیات کودک کار راحتی است و با نوشتن چند جمله کودکانه میتوانند صاحب کتاب شوند، اظهار کرد: چنین دیدگاهی در یک تصور غلط ریشه دارد و این تصور غلط بر این مبنا شکل گرفته که کودک، بزرگسال رشدنیافته است و تنها تفاوت کودک با بزرگسال در قد و اندازه و میزان تواناییاش است، جسم و فکر بچهها کوچکتر است و تواناییهایشان کمتر از بزرگسالان است. بر این مبنا وقتی به ادبیات کودک نگریسته میشود، ادبیات کودک شکل رشدنیافته، ضعیفتر و بیکیفیت ادبیات بزرگسالان تلقی میشود.
او افزود: وقتی چنین تصوری وجود داشته باشد نویسندگانی که توانایی کمتری دارند و در نوشتن برای بزرگسالان شکست خوردهاند تصور میکنند میتوانند وارد حوزه ادبیات کودک شوند و اگر نوع ضعیفتری از ادبیات را برای کودکان عرضه کنند مشکلی وجود ندارد.
شاهآبادی سپس خاطرنشان کرد: متأسفانه بارها در دانشگاهها دیدهام استادان رشته زبان خارجی به دانشجویان خود توصیه میکنند برای شروع کار ترجمه به ادبیات کودک مراجعه کنند و زمانی که به توانایی لازم رسیدند وارد حوزه ادبیات بزرگسال بشوند. چنین تصوری مانند این است که بگوییم پزشکی که اطفال را معاینه و معالجه میکند کارش راحتتر از پزشکی است که بزرگسالان را معاینه میکند، درحالی که هر دو آنها دو تخصص جداگانه هستند.
نویسنده رمان «لالایی برای دختر مرده» با بیان اینکه کار کردن برای کودکان از جهتهای مختلف سختتر است، اظهار کرد: درک دنیای کودکی، فهم سلیقه کودکان و فهم مناسباتی که کودکان در ذهن خودشان با جهان برقرار میکنند کار بسیار مشکلی است که هرکسی توانایی دستیابی به آن را ندارد. اگر کسانی با این تصور غلط که ادبیات کودک سادهتر از ادبیات بزرگسال است وارد این حوزه شوند شکستشان قطعی است.
او همچنین درباره تبعات سهلانگاری در ادبیات کودک بیان کرد: قطعا این موضوع موجب کم شدن کیفیت کتابهای کودک میشود و کم شدن کیفیت ادبیات کودک هم باعث میشود کودکان با آنچه برایشان منتشر میشود ارتباط برقرار نکنند و به کتابخوانی علاقهمند نشوند که نتیجه چنین چیزی پایین آمدن سطح کتابخوانی نسل آینده است. پیشنهاد من تدریس ادبیات کودک به عنوان یک رشته با گرایش مستقل در دانشگاههای کشور است که البته از دانشگاه شیراز شروع شده است.
حمیدرضا شاهآبادی با بیان اینکه به نظرش ادبیات کودک امروز موقعیت خیلی خوبی دارد، اظهار کرد: امروزه گامهای مهمی برای اینکه ویژگیهای واقعی و اصیل ادبیات کودک شناخته و شناسانده شود، برداشته شده است تا کسانی که میخواهند وارد این حوزه شوند بیگدار به آب نزنند و درک کنند که وارد چه کاری میشوند و چه موضوعی را میخواهند دنبال کنند. احساس من این است امروز نسبت به چند سال قبل وضعیت بهتری داریم. ویژگیهای ادبیات کودک و تفاوتهای ماهوی آن بهتر از قبل شناخته شده است، جز در مواردی که احساس میکنم نویسندگان با سهلانگاری وارد این موضوع میشوند - نویسندگانی که برای بزرگسالان مینوشتند و مینویسند خیلی سطح کار ادبیات کودک را پایین میبینند و یا سطح آن را پایین میآورند - فکر میکنم شرایط بهتری در ادبیات کودک حاکم میشود.
او همچنین در پاسخ به این پرسش که چه راهکارهایی برای تقویت رشته ادبیات کودک و گسترش آن پیشنهاد میدهد، گفت: تقویت کردن رشته ادبیات در دانشگاهها الزاما به معنای گسترش این رشته در دانشگاهها و افزایش تعداد دانشجویان آن نیست؛ در واقع باید از کسانی که در این عرصه کار میکنند، حمایت و امکانات پژوهشی در اختیارشان گذاشته شود، همچنین باید زمینه ارتباط برقرار کردن با پدیدآورندگان ادبیات کودک برای این افراد فراهم شود. اضافه کردن تعداد دانشگاهها و تعداد دانشجویان این رشته مستلزم این است که ببینیم آیا برای دانشجویانی که در این رشته فارغالتحصیل میشوند امکانات شغلی وجود دارد یا نه؟ هر دانشگاهی که قرار است این رشته را پایهگذاری کند توانایی علمی لازم را دارد؟ آیا استادانی که در این حوزه تجربه داشته باشند، دارد؟ به منابع مناسب در این زمینه دسترسی دارد؟ با گسترش بیرویه ادبیات کودک در دانشگاهها اصلا موافق نیستم و در عین حال فکر میکنم دانشگاههایی که در حال حاضر دارند فعالیت میکنند باید تقویت شوند.
نویسنده «دروازه مردگان» و «کتاب احمد» درباره اینکه به نظر میرسد ادبیات کودک در میان متولیان فرهنگی هم جدی گرفته نمیشود، مثلا نگاهی که نسبت به ادبیات کودک در جایزه کتاب سال وجود دارد، و این موضوع چه تبعاتی را به دنبال دارد، بیان کرد: این موضوع هم در تصور غلطی ریشه دارد که در اوایل صحبتم گفتم؛ مسائل مربوط به کودکان از سطح اهمیت و کیفیت پایینتری نسبت به حوزههای مرتبط با بزرگسالان برخوردار است. متولیان کتاب سال فکر میکنند میشود ادبیات کودک را در اولویت دوم قرار داد و اگر دچار کمبود بودجه و امکانات هستند جوایز مرتبط با کودکان را حذف کنند. قطعا این اتفاق درستی نیست. اگر بنا بر اولویتبندی است، نگاه آیندهنگر و خردمندانه به ما میگوید حوزههای مرتبط با کودکان را نسبت به حوزههای مرتبط با بزرگسالان در اولویت بیشتری قرار بدهیم.