ماهان شبکه ایرانیان

دلیل اصلی اینکه نمی توانیم مستقل شویم چیست؟

تو اتاقت دراز کشید و داری درایو دی لپ تاپتو چک میکنی و یه دستت رو تاچ پد و یه دست دیگت صفحه لپتابه چرا؟

دلیل اصلی اینکه نمی توانیم مستقل شویم چیست؟

تو اتاقت دراز کشید و داری درایو دی لپ تاپتو چک میکنی و یه دستت رو تاچ پد و یه دست دیگت صفحه لپتابه چرا؟

چون می دونی باید مراقب باشی، اتاقت تقریبا شبیه فلسطینه از چهار طرف بهش حمله میشه و شخصی سازی حقیقتا جزء اتاق تو نمیشه

همونطور که فکرشو می کردی و حدس می زدی ، یهو میبینی یکی به صورت دنریس وار حمله کرد

و از در اومد داخل ، اره درسته اون کسی نیست جز بابا یا مامان شما ،

شما معتقدی که باید اول در می زد و چند دقیقه صبر می کرد و بعد که شما اجازه دادین بیاد داخل ،

اما خب وقتی برای بار ده هزارم براش توضیح میدین که باید قبل اومدن تو اتاق در بزنه

اونم با یه نیش خندی ازتون می پرسه سند خونه به نام کیه؟

شمام تا وقتی جواب میدی که به نام باباست اونم نامردی نمی کنه و با ذکر جمله پس خفه شو

توضیح میده که کل خونه متعلق به خودشه و حق داره تو محدوده قلمروش رفت و امد کنه حتی

شاید دلش نخاد در بزنه بره تو اتاق این و اون . البته اتاق این و اون نه ،

اتاق های خودش که لطف کرده و بهمون داده تا جایی برای خوابیدن داشته باشیم، اسم این حرکت تقریبا میشه کارتون خوابی در خانه پدر.

اینکه ما از یه سری دخالت های پدر مادر هامون دلخوریم و گله داریم شکی درش نیست ،

و اگه اونام از ما سر یه چیز هایی بحث می کنند خب حق دارند ،

اونا حق دارند به ما به عنوان بچه هاشون گیر بدند که چرا شبا دیر میاییم خونه ،

و اینکه کجا بودیم و چیکار کردیم و دوستامون رو بشناسند ، اما خب همه ما هم می دونیم که چقدر این سری موضوعات

آزاردهندس و به اصطلاح رو مخ ماست ، بدی داستان اینجاست که بابا مامان ها بعد 30 سال هم هنوز حس می کنند

لازمه که به ما به عنوان بچشون غر بزنند که چرا دیر میای خونه  یا اینا کی هستند که باهاشون می گردی و وقت می گذرونی  یا این چجور لباس پوشیدنه ،

و به نظر من بخش بزرگی از این ما جرا تقصیر ماست ، در یه سنی حتما حمایت و پشتیبانی خانواده مهمه و باعث میشه

که ما راه درست رو تشخیص بدیم و بتونیم انتخاب  کنیم و به ما کمک میکنه که خیلی از چیز ها رو بدون تجربه کردن یاد بگیریم و ازش استتفاده کنیم ،

مثلا اینکه  بابا مامان هامون به ما یاد میدن که از بچگی تو انتخاب دوست چشامون رو باز کنیم و با هر کسی و بدون شناخت صمیمی نشیم ،

یا بهمون یاد میدن که احترام متقابل به کسی که ازمون بزرگ تره خیلی مهمه ، اونا بهمون حقوق انسانی رو یاد میدن ،

شاید در سن 16 سالگی کلی غر بزنن بهمون اونم بابت یه ساعت تاخیر و بیرون بودن در شب .

که همه این ها چهار چوپ های خانواده رو بهمون یاد میده و باعث میشه بی راهه نریم .

اما بعد از سن بلوغ بهتره که به ما مسولیت پذیری رو یاد بدند ، مهم ترین بخشش اینه که یاد بگیریم از خودمون مراقبت کنیم ،

بتونیم پول در بیاریم ، پس انداز کنیم ، یه جوری بزرگ بشیم که اگه حتی شب هم دیر اومدیم

یا یه مدل خاصی لباس پوشیدیم اونا نگران ما نباشند و بهمون در همه شرایط اطمینان داشته باشند ،

اما متاسفانه این شرایط گل و بلبل رو ما فقط تو فیلم های می بینیم .

مامان بابا هایی که در حال حاظر وجود دارند  انسانهای وحشت زده ، کنترلگر و دلواپسی هستند

که به اشتباه تصور می کنند  که با کنترل کردن یا غر زدن می تونند  مسیر خوشبختی  ماها رو هموار تر  کنند .

این روش کمک نمی کنه هیچ . دقیقا ما ها رو از مسیر طبیعی  خارج می کنه .

اما خب یکی از روانشناس  ها در این زمینه بهتون پیشنهاد می کنه که حرفاشون رو جدی نگیرید و فراموششون کنید

حتی توصیه می کنند که  حرف های پدر مادر هاتون رو با کسی در میون نذارید ، یه جورایی منظورش اینه که سعی نکنید

منفی بافی رو پخش کنید و اعتقاد دارند که فراموش کردن راه کوتاه تریه تا بخشیدن ، با اینکه می دونم یه سری از حرفاشون ناراحت کنندست و با عقل ما جور در نمیاد .

با فراموش کردن ، خودتون رو از استرس نجات میدین  و ذهنتون رو از آشفتگی دور می کنید ،

ما زورمون نمی رسه و نمیشه که این ماجرا تموم بشه اما میشه  که یکم از شدتش کمتر بشه و به آرامش بیشتری برسه ،

پدر و مادر های ما با این نوع غز زدن و گیر دادن و رعایت نکردن یه سری حدود فرزندی و والدینی باعث میشن که

ما به راحتی  احساس گناه داشته باشیم و در بعضی مواقع استاد دروغ گویی بشیم .

اما یادمه اون بالا گفتم که مقصر یه سری از این ماجرا ها خودمون هستیم ، بعد 30 سالی که از سنمون گذشته

و چند سالی هم هست که از دوره بلوغ خارج شدیم و پشت سر گذاشتیم ، سعی نکردیم یه محدوده مستقل برای خودمون دست و پا کنیم ،

هیچ کسی  منکر این نیست که زندگی با خانواده بسیار لذت بخشه اما این لذت تا جایی برای ما خوبه و کیف میده

که پدر مادر های ما بعد از اینکه سن بلوغ رو چند سالی هست که طی کردیم  هنوز هم به رفتار های مراقبتیشون ادامه بدند

و ما رسما اونجا اذیت بشیم ،  در اینجور مواقع باید به فکر مستقل شدن بود ، در قرن معاصر هیچ کسی پای تفکرات قدیمی نمی مونه

و تحمل  یه خونواده ای که به جای درک کردن روابط بین ما و خودشون رو سرد می کنند نداره .

و اینکه شما برای مستقل شدن نیاز به پول داری ، همین الانم بری بگی بابا جون من میخوام مستقل بشم ازت می پرسه با کدوم پول ؟ با کدوم سرمایه ؟ اصلا کجا میخای بری ؟ کدوم خونه ؟

پس اگه میخای با خیال راحت درایو دی لپ تاپتو چک کنی ، بدون ترس حمله ، یه فکری به حال مستقل شدن  بکن .

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان