ماهان شبکه ایرانیان

نقش ایمان به قدر در زندگی

شب قدر زمان تعیین مقدرات یک ساله است. از این رو در برخی از روایات از شب قدر به عنوان اول سال حقیقی یاد شده است؛ زیرا سرنوشت انسان تا سالی دیگر در آن شب تعیین و مشخص می شود

شب قدر زمان تعیین مقدرات یک ساله است. از این رو در برخی از روایات از شب قدر به عنوان اول سال حقیقی یاد شده است؛ زیرا سرنوشت انسان تا سالی دیگر در آن شب تعیین و مشخص می شود. براساس آموزه های اسلام، شب قدر بسیار با اهمیت است و انسان باید توجهی خاص به آن داشته باشد. باور و اعتقاد به شب قدر و اصولا وجود قدر، زندگی انسان را بشدت تحت تاثیر خود قرار می دهد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا براساس آموزه های قرآنی، نقش اعتقاد به قدر را در زندگی انسان تبیین کند.

مقدرات الهی و اختیار انسانی

یکی از مهم ترین مباحث کلامی و فلسفی در اسلام، مسئله جبر و تفویض است. آموزه های قرآن به گونه ای است که دو نظریه و قول متقابل در برابر هم مطرح شده است. برخی قول به جبر و برخی دیگر قول به تفویض را  برگزیده اند. در علم کلام اهل سنت، دو گروه اشعری و معتزلی در برابر هم قرار گرفته اند، به طوری که اشعری ها قائل به جبر بوده و در برابر آن معتزلی ها به تفویض قائل هستند. فخر رازی صاحب تفسیر کبیر از اشاعره و زمخشری صاحب تفسیر کشاف و ابن ابی الحدید از معتزله نمونه هایی از دو جریان کلامی در میان اهل سنت هستند. این بحث کلام، در محدوده مدارس نماند، بلکه به بحث ها و مناظره اجتماعی در قالب گفتمانی رسید تا جایی که برای غیرزدایی، همانند تکفیری های امروزی، به تکفیر یکدیگر پرداخته و شمشیر کشیدند و بی گناهان بسیاری را قتل عام کردند که در تاریخ ثبت و ضبط شده است.

گفتمان شیعی، براساس نظریه معروف «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین» (بحار الانوار، باب اول و دوم از ابواب العدل، ج 5، ص 2 - 84) بر آن است تا تفسیری را ارایه دهد که در مقابل دو نظریه پیشین است. «جبر»؛ یعنی اینکه انسان در افعال و کردار خود مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد. به عبارت دیگر؛ افعال بندگان مستند به خداوند متعال باشد. (جرجانی، سید علی بن محمد، التعریفات، تحقیق و تعلیق: عمیره، عبدالرحمن، ص 106، بیروت، عالم الکتب، 1407ق؛ سجادی، سید جعفر، فرهنگ علوم عقلی، ص 189، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، 1361ش.)

اما تفویض و واگذاری، به این معناست: موجود زنده- مثلا انسان- خود منشا فعل و ترک است. او از روی علم و اراده و خواست خود کاری را انجام داده یا ترک می کند و هیچ عامل دیگری حتی خداوند در فعل و ترک او تاثیر ندارد. به عبارت دیگر بنده در فعل خود کاملا مستقل و یگانه موثر و علت تامه است ورابطه فعل تفویضی با خداوند متعال قطع می باشد.

به سخن دیگر، معتزله بر این باورند که خداوند با اراده ای که به انسان داده او را در وضعیت تفویض و به حال خود واگذار کرده است. البته در زبان فارسی اصطلاح اختیار به جای تفویض به کار می رود، در حالی که اختیار در مقابل جبر نیست؛ زیرا اختیار به معنای توانایی بر انجام یا عدم انجام کاری از لوازم قدرت است. مولوی درباره این مفهوم از اختیار می فرماید :«اینکه گویی این کنم یا آن کنم / خود دلیل اختیار است ای صنم». دلایل متقن فلسفی اختیار انسان این معنا را اثبات می کنند و آموزه شیعی «امر بین امرین» متکفل تبیین آن است؛ این در حالی است که نظریه تفویض درصدد اثبات اختیار مطلق برای انسان هاست به گونه ای که رابطه فعل با خداوند متعال قطع می شود. (سجادی، سید جعفر، فرهنگ علوم عقلی، ص 37، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، 1361ش)

انسان در فعل و ترک، اختیار و قدرت دارد، اما این قدرت و اختیار را خدای سبحان به او داده و قدرت بشری نفی کننده قدرت الهی نیست. به عبارت دیگر؛ گروهی اراده و اختیار انسان را نفی کرده اند (جبریون) و گروهی اراده الهی را نفی کرده اند (طرفدران نظریه تفویض)، اما از نظر شیعه، اراده و قدرت و اختیار آدمی در طول اراده و قدرت الهی است.

با مثالی شاید بحث روشن تر شود؛ فرض کنید کسی، پسر بچه ای را از کودکی تحت تربیت و حفاظت خود قرار دهد و تمام امکانات رفاهی و تحصیلی را برای او فراهم کند. وقتی او به سن ازدواج برسد، دختر خود را به عقد او درآورد و خانه و شغلی مناسب به او دهد و با او شرط کند که تا زنده است، زندگی او را تامین کند و تحت حمایت خود قرار دهد، به شرط آنکه تحت سرپرستی او زندگی کند. اگر بگوییم که این جوان در این زندگی هیچ نقشی ندارد و تمام زندگی و مخارج و خانه که به او عطا شده متعلق به آن مرد نیکوکار است، طرفدار نظریه جبر شده ایم و اگر بگوییم که آن مرد نیکوکار با بخشش خود، از مالکیت خود صرف نظر کرده و از مالکیت عزل شده است و داماد، همه کاره و مالک مطلق است، به نظریه تفویض تمایل پیدا کرده ایم. اما اگر بگوییم که آن مرد و داماد هر دو مالک هستند، منتها به این ترتیب که مرد در مقام مولویت و صاحب اختیاری، صاحب خانه و مال و ثروت است و داماد در مقام کسی که اجازه استفاده و دخل و تصرف در محدوده ملک مرد نیکوکار را دارد، به «امر بین امرین» معتقد شده ایم که در این صورت پذیرفته ایم که اختیار و مالکیت داماد در طول مالکیت مرد نیکوکار است، اما این اختیار هیچ گاه صاحب اصلی را از تصرف و اختیار معزول نمی کند.

بنابراین، افعال اختیاری انسان- از روی مجاز- به خود انسان منسوب است و به نحو حقیقت به خداوند انتساب دارد. اینکه منسوب به انسان است؛ زیرا براساس قدرت و اراده او و تحت تاثیر عزم و جزم و تصمیم و گزینش او انجام می پذیرد. و منسوب به خداوند است؛ زیرا هستی انسان و تمام آثار وجودی او، از جمله افعالش معلول خداوند و وابسته به اوست. (ر.ک: سبحانی، جعفر، جبر و اختیار، نگارش: ربانی گلپایگانی، علی، ص 286- 291،  قم، موسسه تحقیقاتی سید الشهداء؛ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج 1، ص 358- 359، مرکز جهانی علوم اسلامی.)

پس امر بین امرین به این معناست که در عین اینکه فعل ،مستند به انسان است، مستند به اراده ذات باری تعالی نیز هست. اما اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهی نیست تا شریک در اراده الهی شود، بلکه به بیانی که گفته شد در طول اراده الهی است؛ یعنی اراده و اختیار و قدرت انسان، یکی از اجزاء علت تامه افعال اختیاری اوست. پس انسان مجبور نیست؛ زیرا ملاک اختیار؛ یعنی قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار علی الاطلاق نیز نیست؛ زیرا مقدمات کار در اختیار او نیست و این همان معنای امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است. (طباطبائی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 3، ص 161- 174، پاورقی: مطهری، مرتضی، انتشارات صدرا.)

تا اینجا دانسته شد که انسان در کارهای خویش دارای اختیار است؛ هر چند که این اختیار تحت قانون کلی و سنت حاکم بر هستی قرار دارد که از آن به مشیت الهی یاد می شود و هرگز فعل اختیاری انسان بیرون از دایره مشیت الهی نخواهد بود؛ زیرا اگر چنین اتفاقی بیفتد، مالکیت و حاکمیت الهی مخدوش و بی معنا خواهد بود؛ در حالی که مالکیت خداوندی حقیقی است و هیچ کس از دایره مالکیت او خارج نخواهد شد. از این روخداوند در آیه 30 سوره انسان می فرماید: و ما تشاوون إلا ان یشاء الله؛ و شما نمی‏خواهید مگر آنکه خدای بخواهد. بر اساس آیات قرآن، قدرت انسان در انجام یا ترک هر چیزی در چارچوب قوانین و مقدراتی است که برای آن چیز تعیین شده است. پس قدرت اختیاری انسان بیرون از مقدرات الهی نخواهد بود. مقدرات هر چیزی در اصطلاح قرآنی به عنوان قدر مطرح شده است.

قدر، به معنای مقدار و اندازه چیزی به حسب وزن یا به حسب زمان و مکان، اندازه نمودن، فرمان دادن، حکم کردن، محدود ساختن حوادث و اشیاء به علل مادی و شرایط زمانی و مکانی (نثر طوبی، شعرانی، ص 288) آمده است. قدر در اصطلاح قرآنی به معنای اندازه اشیاء و تعیین حدود وجودی آنها آمده است. (المیزان، طباطبایی، ج 19، ص 90) به بیان دیگر، تقدیر امری از ناحیه خداوند، قرار دادن آن به اندازه و مقداری است که حکمت اقتضا می کند. (مجمع البیان، امین الاسلام طبرسی، ج 9 10، ص 785) خداوند برای تبیین این معنا از واژه هایی چون «قدر» و مشتقات آن و نیز «اجل»، «کتب» و مانند آنها استفاده کرده است.

قدر و مقدرات از نظر قرآن

برای درک بهتر مسئله قدر و مقدرات الهی، بهتر است که جنبه های گوناگون قدر و مقدرات الهی از نظر قرآن تبیین شود.

1. فراگیری قدر و مقدرات: براساس آموزه های قرآن، قدر و مقدرات الهی اختصاص به انسان ندارد، بلکه همه امور هستی را در بر می گیرد. خداوند می فرماید: و إن من شیء إلا عندنا خزائنه وما ننزله إلا بقدر معلوم؛ و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه‏های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏ای معین فرو نمی‏فرستیم. (حجر، آیه 21) همچنین در جایی دیگر می فرماید: الذی له ملک السماوات والارض ولم یتخذ ولدا ولم یکن له شریک فی الملک وخلق کل شیء فقدره تقدیرا؛ همان کس که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست و فرزندی اختیار نکرده و برای او شریکی در فرمانروایی نبوده است و هر چیزی را آفریده و بدان گونه که درخور آن بوده اندازه‏گیری کرده است. (فرقان، آیه 2؛ ونیز نگاه کنید: یس، آیه 12؛ قمر، آیه 49؛ طلاق، آیه 3)

2. رضا به مقدرات الهی: از نظر قرآن، انسان باید به مقدرات الهی راضی باشد؛ زیرا اولا کاری از دست او ساخته نیست؛ ثانیا این مقدرات براساس حکمت الهی و اهدافی است که برای آفرینش در نظر دارد. خداوند می فرماید: و ابتغوا ما کتب الله لکم؛ و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته طلب کنید. (بقره، آیه 187) اینکه فرمود مقدرات را بجویید، به معنای رضایت مندی به آن مقدرات و تلاش برای رسیدن به آن مقدرات است. پس انسان نه تنها از مقدرات الهی فرار نکند بلکه باید دنبال مقدرات باشد و آن را بجویید و بخواهد.

3. تعیین هر ساله مقدرات در شب قدر ماه مبارک رمضان: مقدرات امور در شب قدر انجام می گیرد. این شب قدر در ماه رمضان قرار دارد و هر ساله با توجه به تکرار ماه رمضان، شب قدر تکرار می شود و مقدرات در آن تعیین می گردد. خداوند در آیه 185 سوره بقره می فرماید قرآن در ماه رمضان نازل شده است. سپس در سوره قدر می فرماید قرآن در شب قدر نازل شده است که از هزار ماه با ارزش تر است؛ زیرا در آن شب روح و فرشتگان هر ساله نازل می شوند تا امر الهی و مقدرات خداوندی مشخص کنند: تنزل الملائکه والروح فیها بإذن ربهم من کل امر؛ در آن [شب‏] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، برای هر کاری [که مقرر شده است‏] فرود آیند. سپس در آیات سوره دخان تبیین می شود که در این شب قدر است که مقدرات به شکل جداگانه ابلاغ می شود. خداوند می فرماید: ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم، زیرا که ما هشداردهنده بودیم. در آن شب‏ هرگونه‏ کاری به نحوی استوار فیصله می‏یابد. (دخان، آیات 3 و 4)

4. تغییر در مقدرات الهی: مقدرات الهی قابل تغییر است؛ زیرا تا مقدرات به مقام امضا و قضا نرسد، قابل تغییر است. خداوند در آیات قرآنی بر این نکته تاکید دارد. در حقیقت باید میان مقام قدر و قضا فرق گذاشت. قضا، در لغت به معنای حکم (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 674، «قضی») و نیز به معنای تمام کردن کار آمده است. قضای منسوب به خداوند، اخص از «قدر» است. (المیزان، ج 13، ص 72 - 75) از آنجا که پدیده ها در وجود و تحقق، مستند به خداوند متعال هستند، اگر خداوند، تحقق پدیده را اراده کند و علل و شرایط آن تمام شود و راهی برای پدیده باقی نماند مگر موجود شدن به تعیین الهی و از دایره تردید و ابهام خارج شود، این اراده، قضای الهی نامیده می شود.از نظر فلسفی نیز قضا، خروج از تردید و ابهام و ضروری شدن وجود از ناحیه علت تامه است که واجب تعالی است؛ زیرا مقصود از قضا تمام شدن امر و تعیین و تعین پیدا کردن است.

در روایات نیز همین معنا تایید شده است، مانند روایت هشام بن سالم که گفته است: امام صادق (ع)فرمودند: «إن الله إذا اراد شیئا قدره فاذا قدره قضاه، فإذا قضاه امضاه؛ براستی هر گاه خداوند چیزی را اراده کند، تقدیر کرده و وقتی تقدیر کند، حکم و قضا می کند پس قضایش را امضا می کند» (المحاسن، جلد 1، صفحه 243). خلاصه اینکه: قدر، مقدر را حتمی نمی کند و احتمال عدم وقوع دارد، اما هنگامی که مورد قضا واقع شد، چاره ای جز وجود و تحقق ندارد. خداوند در آیه 11 سوره رعد رفتار و عملکرد امتها و اقوام را ازعوامل تغییر قدر و دگرگونی سرنوشت آنان دانسته است. در آیات قرآن نمونه هایی را می توان یافت که مقدرات تغییر یافته است. به عنوان نمونه آیه 10 سوره ابراهیم و آیات 2 تا 4 سوره نوح بیان می کند اجابت دعوت پیامبران از سوی خداوند از موجبات تاخیر اجل تعیین شده و تغییر قدر در آنان بوده است. خداوند در آیات 21 تا 26 سوره مائده تغییر تقدیر الهی نسبت به بنی اسرائیل براساس عملکرد آنان را مطرح می کند. هم چنین درخواست برخی انسانها برای تغییر مقدرات الهی در قالب دعا، خود گواهی دیگر بر امکان و وقوع تغییر در مقدرات است. (نساء، آیه 77؛ ابراهیم، آیه 44؛ منافقون، آیه 10) به هر حال براساس آیات پیش گفته و نیز آیات 38 و 39 سوره رعد تقدیر عالم، قابل تغییر، براساس مشیت الهی و حکمت خداوندی است.

5. نقش انسان در تغییر مقدرات و محدودیت های آن: از آنجا که مقدرات تا زمانی که به قضا و امضا نرسیده باشد، قابل تغییر است، انسان ها نیز می توانند مقدرات را تغییر دهند. اینکه خداوند می فرماید: و ابتغوا ما کتب الله لکم؛ و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته طلب کنید. (بقره، آیه 187) گویای این است که تحقق مقدرات، مشروط به عملکرد انسان هاست و آنها می توانند مقدرات خویش را تغییر دهند و تقدیری دیگر را به حکم الهی و مشیت و حکمت او رقم زنند. البته این تغییر در سرنوشت، مطلق نیست، بلکه باید در چارچوب حکمت و مشیت الهی باشد؛ زیرا حکمت الهی را هیچ چیز تغییر نمی دهد هر چند که انسان بهترین اسباب و وسایل را به کار گرفته باشد.

 از آیات 48 تا 50 سوره یونس به دست می آید که حتی پیامبر (صلی الله علیه وآله) قادر به تغییر قدر و مقدرات خود و امتها در جایی که حکمت الهی قضای آن را دارد نیست. از این رو امام سجاد(ع) می فرماید: یا من لاتبدل حکمته الوسایل؛ ای خدایی که حکمت او را هیچ وسیله ای تغییر نمی دهد و جایگزین برای آن نیست. (صحیفه سجادیه، دعای 13) پس مقدرات الهی تنها در همان چارچوب حکمت قابل تغییر است و اگر حکمت ،اقتضایی بر خلاف مقدر داشته باشد، می تواند تغییر کند و گرنه تغییر در مقدراتی که مطابق حکمت است شدنی نیست.

به عنوان نمونه انسان ها دارای دو اجل معلق و مسمی هستند. اجل مسمی غیرقابل تغییر و تبدیل و تحویل است؛ زیرا سنتی است براساس حکمت الهی مقدر شده است؛ اما اجل معلق براساس کارکرد و عملکرد انسان قابل تغییر است. کسی که قطع رحم کند، عمرش از مسمی به معلق تغییر می کند و کسی که صله رحم نماید، از معلق به مسمی تغییر می کند. در باره برکت و افزایش و کاهش روزی و رزق و مانند آن نیز این گونه است. پس عملکرد انسان ها در تغییر مقدرات و سرنوشت انسان نقش اساسی و کلیدی دارد که باید به آن توجه داشت و از این نقش و تاثیر به نفع خود بهره برد.

6. نمونه هایی از مقدرات الهی: مقدرات الهی شامل همه امور می شود. برخی از آنها عبارتند از: احکام تشریعی (احزاب، آیه 38)، انقراض امت ها و ملت ها (یونس، آیه 49؛ اسراء، آیه 58)،نزول باران (رعد، آیه 17؛ مومنون، آیه 18)، رشد جنین کودک (حج، آیه 5؛ مرسلات، آیات 20 تا 23)، حرکت خورشید (انعام، آیه 96؛ فاطر، آیه 13)، حرکت ماه (انعام، آیه 96؛ رعد، آیه 2)، خلقت و آفرینش آسمان (فصلت، آیات 11 و 12)، خلقت زمین (اعراف، آیه 54)، آفرینش موجودات (حجر، آیه 21؛ فرقان، آیه 2)، روز و روزی (لقمان، آیه 29؛ رعد، آیه 26؛ حجر، آیات 20 و 21 و آیات بسیار)، رویش گیاه (حجر،آیات 20 و 21)، سرنوشت انسان ها (اسراء، آیه 13)، مرگ (آل عمران، آیه 145؛ واقعه، آیه 60؛ منافقون، آیه 10)، مصیبت (حدید، آیه 22)، معیشت (حجر، آیات 15 تا 20)، مهلت به ستمگران و ظالمان (نحل، آیه 61) و مانند آنها.

نقش اعتقاد به قدر در رفتار انسان

آنچه بیان شد، بخشی از آموزه های قرآن درباره مسئله قضا و قدر است. اگر کسی به این آموزه ها ایمان داشته باشد، به طور طبیعی افکار و رفتارش با کسی که اعتقادی به این آموزه ها ندارد، فرق خواهد داشت. با نگاهی به تاثیراعتقاد به قدر الهی در زندگی افراد، به سادگی می توان دو نوع زندگی متفاوت را پیش روی انسان ها ترسیم کرد. کسی که معتقد است خداوند قدر و قضایی دارد، زندگی خویش را براساس آن سامان می دهد و در برابر مصیبت ها و نعمت ها واکنشی را نشان می دهد که بروشنی با غیرمعتقد بدان فرق دارد.

خداوند در قرآن از جمله آیات 22 و 23 سوره حدید به روشنی نشان می دهد ایمان به تقدیر الهی، مانع شادمانی غرورآمیز و اندوه بیجا در مقابل نعمت ها و مصیبت ها می شود. پس وقتی کسی به مقدرات الهی باور داشته باشد، هرگز دچار واکنش های هیجانی شدید افراطی نمی شود که دو سویه آن خروج از حالت تعادل و اعتدال و رفتارهای جنون آمیز است. خداوند می فرماید: هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفسهای شما به شما نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (نوشته) است. این کار بر خدا آسان است تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب‏ آنچه به شما داده است شادمانی نکنید و خدا هیچ خیال پردازخودپسند فخرفروشی را دوست ندارد.

از دیگر کارکردهای مهم و تاثیرگذار باوربه مقدرات الهی، تفویض و توکل در امور زندگی مومن است. خداوند در این باره نیز فرموده است: اگر نیکی به تو رسد آنان را بد حال می‏سازد و اگر پیشامد ناگواری به تو رسد می‏گویند: «ما پیش از این تصمیم خود را گرفته‏ایم.» و شادمان روی بر می‏تابند. بگو: «جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمی‏رسد. او سرپرست ماست و مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند.» (توبه، آیات 50 و 51)

در حقیقت کسی که اهل توکل و تفویض می شود خود را همانند کودک در اختیار ولی و سرپرست خویش قرار می دهد تا او کارهایش را انجام دهد و می داند هر چه از دوست رسد نیکو است.با نگاهی به فلسفه و هدفی که خداوند در قرآن برای تقدیر و مقدرات بیان کرده می توان دریافت که این سنت الهی نقش تاثیرگذاری در زندگی انسان ها بازی می کند. به عنوان نمونه تقدیر حرکت ماه و قدر و اندازه داشتن منازل آن، زمینه ساز امکان برنامه ریزی برای زندگی و تدبیر شئون آن است (یونس،آیه 5)، چنانکه تقدیر مرگ برای انسانها، زمینه جانشین شدن نسلی دیگر در زمین را فراهم می آورد (واقعه، آیات 60 و 61) و یا تقدیر روزی آدمی از سوی خدا، بازدارنده وی از تجاوزگری در زمین خواهد بود. (شوری، آیه 27)

پس نباید به مسئله قضا و قدر به گونه کم اهمیت و بی ارزش و یک بحث فلسفی و کلامی نگریست، بلکه باید نقش تاثیرگذار آن در زندگی انسان را برجسته دانست، بر این اساس در روایات به مسئله روزه و ماه رمضان عنایت و توجه ویژه شده است؛ زیرا این امور در تغییر سرنوشت و تقدیرات انسان چنان تاثیرگذار است که بی توجهی بدان خسران و زیان عظیم و از دست دادن سرمایه ها است. بنابراین باید به روزه داری در ماه مبارک اهتمام کرد تا ایمان در جان ما جا گیرد. امام صادق (ع)فرمود: من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه؛ هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد- روح ایمان از او جدا می شود. (وسائل الشیعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5؛ من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 73، ح 9 )

 در این ماه خدا (وسائل الشیعه، ج 7 ص 266، ح 23) و شب های تعیین سرنوشت و تقدیرات کاری کنیم تا تقدیرات خوب برای خود رقم زنیم و مقدرات را از مصیبت به نعمت تبدیل کنیم. در این ماه به ویژه برخی از شب ها را به احیاء و توبه سپری کنیم همچون کسی که از مادر متولد شده، پاک و پاکیزه در پیشگاه خداوند منتظر رقم خوردن تقدیر سهل و آسان و نیک و خیر باشیم.

امام صادق (ع) درباره این شب ها فرموده است: التقدیر فی لیله تسعه عشر و الابرام فی لیله احدی و عشرین و الامضاء فی لیله ثلاث و عشرین؛ برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام می گیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و تنفیذ آن در شب بیست سوم. (وسائل الشیعه، ج 7 ص 259 ) پس به احیاء شب قدر بپردازیم؛ چنانکه  فضیل بن یسار گوید: کان ابو جعفر (ع) اذا کان لیله احدی و عشرین و لیله ثلاث و عشرین اخذ فی الدعا حتی یزول اللیل فاذا زال اللیل صلی؛ امام باقر(ع) در شب بیست و یکم و بیست سوم ماه رمضان مشغول دعا می شد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان می رسید نماز صبح را می خواند. (وسائل الشیعه، ج 7، ص 260، ح 4 ).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان