برایان کرانستون پس از کسب جایزهٔ تونی بهعنوان بهترین بازیگر مرد در نقش رئیسجمهور لیندون جانسون در فیلم «تمام مسیر» به قلم رابرت شنکن، امسال به امید کسب جایزهای دیگر برای بازی در نقش هاوارد بیل در «شبکه» خواهد بود. مجری تلویزیونی دیوانهای که به «دیوانگی بسیار» مشهور است، جدیدترین نقش برای کرانستون بوده که پیش از این برای بازی در نقش معلم شیمی که به خدای موادمخدر تبدیل شد به شهرت رسید.
همچنین بخوانید:
برایان کرانستون بازیگر Breaking Bad از یکی از تأثیرگذارترین مرگهای این سریال میگوید
بازی در نقش والتر وایت در «بریکینگ بد» برای او جایزهٔ گلدن گلوب و چهار جایزهٔ امی به ارمغان آورد. کرانستون تجربهٔ بازی در نقش طنز نیز داشته؛ در «دنیای مالکوم» نقش یک پدر دستوپاچلفتی را ایفا کرده است.
هنگام آغاز بازیگری تجربهٔ فاجعهآمیزی در تستها داشتید؟
من 22 ساله بودم و قرار بود نقش یک جنوبی ازخودراضی را بازی کنم. با خودم گفتم: “تنها کاری که باید انجام دهم وارد شدن به نقش است.” بازیگردان دستانش را بالا آورد و من وانمود کردم چیزی ندیدم. پاهایم را بالا آوردم و با چکمه روی میز او گذاشتم. همانجا بود که او از من دست کشید و البته حق با او بود چون من مثل احمقها بازی کردم. او به من گفت: “پایت را از روی میز من بردار.” یک لحظه با خودم گفتم: “تو واقعا در این نقش فرو رفتهای یا میخواهی تسلیم شوی؟” و سپس پوزخند زدم. بازیگردان دوباره همان جمله را گفت و فهمیدم که کار تمام است. تمام آن شخصیت از من خارج شد و پایم را از روی میز برداشتم. من گفتم: “اگه یک دور متن را با هم بخوانیم تغییر عقیده خواهی داد؟” او در جواب گفت نه، و من عذرخواهی کرده و آنجا را ترک کردم.
چگونه با این طردشدن کنار آمدی؟
10 سال بعد جرقهای به ذهنم خطور کرد. این اتفاق زندگی من بهعنوان یک بازیگر را تحتتأثیر قرار داد. من فکر میکردم تست بازیگری مثل یک مصاحبهٔ شغلی است، اما فهمیدم که به دلیل داشتن چنین طرز فکری در حال از دست دادن قدرتم بودم. وقتی از کسی چیزی میخواهید، از قدرتتان صرفنظر میکنید. به دست گرفتن قدرت در تست بازیگری برای یک بازیگر بسیار ضروری است. شما باید دقیقا کاری که میخواهید را انجام دهید. چون تحتتأثیر قرار دادن دیگران با یگانگیتان و توانی که برای جان بخشیدن به هر کاراکتر دارید، وظیفهٔ شماست. من به تستهای بازیگری میرفتم تا یک ایده و گزینه را به آنها ارائه دهم. تست بازیگری برای من موقعیتی برای بازی کردن بود.
از اولین نقش مهمتان چه چیزی آموختید؟
من در سال 1983 بازی در یک سریال آبکی به نام «Loving» برای شبکه ایبیسی را پذیرفتم. چالش بازی در سریالهای آبکی این است که چطور بدون هیچ تمرینی، اصیل باشید. شما دیالوگهایتان را شب پیش از فیلمبرداری دریافت میکنید. با یک چنین عملکردی، چطور میتوان به جایگاه روراستی رسید؟ این برای من بسیار سخت بود. من فکر میکنم منصفانه نیست که سریالهای آبکی بهعنوان کارهای بیارزش قضاوت میشوند. قطعا این کارها نیز چالشبرانگیز هستند. فکر میکنم از این جا به بعد سرآغازی جدیدی در زندگی حرفهایم بود.
آیا دیالوگی از شما وجود دارد که همیشه در ذهنتان باقی مانده باشد؟
جالب است؛ حافظهٔ من چیزی را در خود نگه نمیدارد. وقتی کاری را به پایان میرسانم، تقریبا همه چیزهای مربوط به آن نیز از بین میرود. در «بریکینگ بد» جملهٔ مهمی وجود داشت: “تو فکر میکنی که من رو میشناسی. فکر میکنی که جان من در خطر است. نه، خطر خود منم”. من این جمله را به یاد نمیآورم. هواداران سریال این دیالوگ را برای من بازگو میکنند. ولی من یادم نمیآید و آنها شوکه میشوند. بعضی از آنها میگویند که «بریکینگ بد» را 6 بار از اول تماشا کردهاند که 5 مرحله از من جلوترند.
این مقاله برگرفته از نوشتهٔ جوردن موریئو در سایت variety.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
146