به گزارش ایسنا، رمان «بروکلین» نوشته کولِم توبین با ترجمه دنیس آژیری در 282 صفحه با شمارگان 770 نسخه و قیمت 43 هزار تومان در نشر مروارید منتشر شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: اِیلیش لیسی دختر جوانی است که به همراه مادر و خواهرش در شهر کوچک انیسکورتی در ایرلند زندگی میکند. زمانی که یک کشیش ایرلندی ساکن بروکلین نیویورک به او پیشنهاد میکند که به نیویورک مهاجرت کند، اِیلیش تصمیم میگیرد خانه و خانوادهاش را ترک کند و به آمریکا برود. این رمان که وقایعش در اوایل دهه 50 میلادی رخ میدهد داستان مهاجرت، دوری، فقدان، عشق و استقامت است.
رمان «بروکلین» سال 2009 منتشر شد. این کتاب در همان سال در فهرست اولیه جایزه ادبی بوکر جای گرفت و جایزه ادبی بریتانیایی کوستا را از آن خود کرد. روزنامه بریتانیایی آبزِروِر سال 2012 رمان «بروکلین» را یکی از 10 رمان برتر تاریخی معرفی کرد و آن را کنار آثاری چون «جنگ و صلح» لئو تولستوی و «تالار گرگها» اثر هیلاری منتل و برنده بوکر 2009 قرار دارد.
سال 2015 فیلم «بروکلین» بر اساس این رمان ساخته شد. این فیلم جایزه بریتانیایی بفتا را از آن خود کرد و نامزد دریافت جایزه اسکار برای بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش اول زن شد.
همچنین رمان «یودو، دختری از نیجریه» از کریس کلیو با ترجمه الهه شمسنژاد در 326 صفحه با شمارگان 770 نسخه و قیمت 49 هزار تومان در نشر یادشده عرضه شده است.
در پشت جلد کتاب نوشته شده است: این کتاب، داستان زندگی دو زن است که در یک روز سرنوشتساز زندگیشان به هم گره میخورد. یکی از آنها مجبور به انتخابی سخت میشود، انتخابی که ای کاش کسی مجبور به آن نباشد. دو سال بعد، دوباره یکدیگر را ملاقات میکنند و داستان از همانجا شروع میشود.
اگر بعد از خواندن این داستان آن را به دوستانتان توصیه کردید برایشان نگویید که چه رخ داده، تمام اعجاز داستان در هویدا نشدن آن است.
دیگر کتاب منتشرشده در نشر مروارید، «مقتول مقصر است» نوشته فرانتس ورفل با ترجمه غزاله نوحی است که در 163 صفحه با شمارگان 550 نسخه و بهای 25 هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.
در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: ورفل در پی مفهومی عمیق، تعامل پدر و پسر را به صورت نمادین به تصویر میکشد. در محیطی آکنده از قواعد پدرسالاری، طعم تلخی از سرکوب احساسات مشاهده میشود. تحقیرهای مداوم پدر، کینهای سخت را در روح درهم شکسته فرزند میافروزد؛ اما همزمان، پسر خواهان نابودی نقابی است که چهره پدرش را پوشانده تا از ورای آن، حقیقت او را مشاهده کند.
«... زیر فشار این ستارههای نشان نقرهای، در خانه ژنرال حاضر شدم. خانه مردی ثروتمند که مثل یک قصر بود. معذب، مانند بیگانگان نشستم. آنجا خانه پدرم بود!...»