نام بعضی از افراد معروف با حرفهشان گرهخورده است. اگر از یک نفر که آنچنان هم طرفدار هیپهاپ نیست بخواهید اسم یک رپر را بیاورید، احتمالاً از جی-زی Jay-Z میگوید. اگر از کسی که طرفدار ورزش نیست بخواهید یک بازیکن بسکتبال را به شما معرفی کند حتماً نام لبران جیمز LeBron James را میآورد. در دنیای منتقدین سینما، بیشترین اسمی که میشنوید راجر ایبرت Roger Ebert است. ایبرت اولین منتقد سینمایی است که موفق به دریافت جایزهی پولیتزر Pulitzer Prize (سال 1975) شده است. ایبرت در طول حرفهی کاریاش محبوبیت زیادی به دست آورد. بااینکه در مبارزه با سرطان تیروئید تا چند قدمی مرگ پیش رفت و حتی قدرت تکلم را تا حدی ازدستداده بود و مواد غذایی به کمک یک لوله به بدنش میرسید اما در سرعت نوشتنش کوچکترین خللی به وجود نیامد.
احتمالاً فیلمسازانی که نقدهای منفی ایبرت به سمت آنها روانه شده است، دلخوشی از او نداشتند. درست همانقدر که نقدهای مثبت او به زیبایی نوشته میشدند، خواندن نقدهای منفی او لطف دیگری داشتند. این منتقد برجستهی روزنامهی شیکاگو سان تایمز Chicago Sun-Times در کوبیدن یک اثر مهارت داشت: با توهینهای خندهدار، کوبیدن یک اثر به آشکارترین حالت و یا ارائهی نظراتش با صراحت هرچهتمامتر.
به مناسبت سالگرد تولد او، تعدادی از صریحترین و تندترین نقدهای راجر ایبرت را نوشتهایم و با این کار قصد داریم سالهای پربار حرفهی کاری او را با جملات طنزآمیزش جشن بگیریم.
(Old Dogs -(2009دلیل تأخیر در اکران «سگهای پیر» Old Dogs میتواند تلاش تدوینگران مستأصل آن برای افزودن صحنههای خندهدار به این فیلم باشد. قاعدتاً هیچکس تا مجبور نباشد از دیدن صحنههای این فیلم خندهاش نمیگیرد. وگرنه چه توضیح دیگری برای واکنشهای یک سگ به دیالوگها خندهدار فیلم وجود دارد؟
(The Bucket List -(2008شدیداً به بیمارستانها توصیه میکنم دیویدی این فیلم را برای مریضها تهیه نکنید. در غیر این صورت احتمالاً بیماران لگنهایشان را به سمت تلویزیون پرتاب میکنند تا پخش این فیلم مزخرف را متوقف کنند.
(Monsters, Inc. -(2001سلیای Celia جذاب (با صدای جنیفر تیلی Jennifer Tilly) به وزاوسکی Wazowski علاقه دارد. نمیتوانم بفهمم سلیا از چه چیز وزاوسکی خوشش آمده است!
(Transformers: Revenge of the Fallen -(2009اگر میخواهید هزینهی بلیت این فیلم را صرفهجویی کنید، به آشپزخانه بروید. گروهی از مردان را مجبور کنید آهنگی دیوانه کننده بخوانند، بچهای را مجبور کنید ماهیتابهها و قابلمهها را به هم بکوبد. چشمهایتان را ببیند و از تخیلتان استفاده کنید. مطمئنم فرقی با تماشای این فیلم نخواهد داشت.
(The Village -(2004فیلم آنچنان احمقانه است که وقتی راز فیلم برملا میشود دلمان میخواهد فیلم را به عقب برگردانیم تا از آن راز خبر نداشته باشیم. آنقدر فیلم را به عقب برگردانیم تا به اول فیلم برسیم. از روی صندلی بلند شویم و از سالن سینما بیرون برویم. پلهبرقی را بالا برویم و پولمان را از گیشهی فروش پس بگیریم.
(Armageddon -(1998هرچقدر که هزینهی بلیت این فیلم باشد، قطعاً میارزد بیشتر از آن را بپردازید تا از سینما بیرون بروید و مجبور نباشید این فیلم را ببینید.
(Kazaam -(1996اگر من بهجای شکیل اونیل Shaquille O’Neal بودم، بهجای او سه آرزو میکردم: فیلمنامه، کارگردان و شخصیتی جذاب برای این فیلم.
(Mad Dog Time -(1996اگر تمام این زمان به یک صفحهی سیاه زل میزدم نسبت به تماشای Mad Dog Time استفادهی بهتری از وقتم کرده بودم. من قبل از این هم فیلمهای بد زیادی دیده بودم، اما معمولاً این فیلمها باعث میشدند میزان بد بودن آنها برای من مهم باشد. تماشای Mad Dog Time مثل این است که در شهری که نمیدانید اصلاً اتوبوس دارد یا نه منتظر اتوبوس بنشینید.
(Valentine’s Day -(2010«روز والنتاین» Valentine’s Day میتواند بهترین فیلم برای شناخت طرف مقابل باشد. اگر شخص موردنظر فیلم را پسندید بهتر است ارتباطتان را با او قطع کنید. اگر خودتان از این فیلم خوشتان آمد، بهتر است روی خودتان کار کنید.
(Sorority Boys -(2002دوست دارم بدانم چه کسانی به تماشای این فیلم میروند. احتمالاً کسانی که سلیقهی خوبی ندارند. اگر بخواهید پولی بپردازید تا دو ساعت از عمرتان را به هدر بدهید، این فیلم انتخاب خوبی است. باوجوداینکه Crossroads هنوز روی پرده است، بازهم به نظر من «خواهری پسران» Sorority Boys بدترین فیلم حال حاضر در سینماهای آمریکاست.
(The Secret of My Success -(1987مثل اکثر فیلمهایی که داستان اشتباه گرفتن هویت افراد را به تصویر میکشد، این فیلم هم بر پایهی فیلمنامهای احمقانه ساختهشده است: یا تمام افراد فیلم بهشدت کودن هستند و یا اینکه راز فیلم باید در پنج دقیقهی اول حل میشد. آیا واقعاً عوامل فیلم فکر میکنند همه بهاندازهی شخصیتهای این فیلم احمق هستند؟
(Seven Days in Utopia -(2011ترجیح میدهم بهجای تماشای دوبارهی این فیلم یک توپ گلف را درسته قورت دهم.
(Cigarettes200 -(1999با دیدن این فیلم میفهمید بازیگران در اصل رگهایی خالی در انتظار پر شدن با شخصیتها و دیالوگها هستند. در این فیلم ایدهها کوچک و احمقانه و دیالوگها بیروح است. شاید 200 سیگار دیگر میتوانست کمک کند: اگر شخصیت اصلی به خاطر سیگار کشیدن زیاد به سرفه میافتاد، لازم نبود برخی از دیالوگهای فیلم را بشنویم.
(Diary of Forbidden Dreams -(1976اگر یک کارگردان چند کار خوب جلوی دوربین ببرد، شانس اینکه بعداً یک نفر پول ساخت فیلمی به همان اندازه بد را به او بدهد زیاد است. نمیدانم کارلو پونتی Carlo Ponti چقدر برای ساخت Diary of Forbidden Dreams به رومن پولانسکی Roman Polanski داده است، 10 سنت هم برای آن زیادی بوده است.
(Revolver -(2005بعضی از بازیهای این فیلم، از خود فیلم بهتر است. در اصل همهی بازیهای آن بهتر از آن چیزی است که فیلم لیاقت آن را داشته است. گلها فیلم در پروژکتور گیر میکند و آتش میگیرد؟ اگر این اتفاق برای این فیلم افتاده بود، لااقل تماشاگران کمی سر ذوق میآمدند.
(Caligula -(1979«کالیگولا» Caligula فیلمی بهشدت مزخرف و بیارزش است. این فیلم از بدترین فیلمهایی است که تابهحال دیدهام: افرادی بااستعداد حاضر شدهاند در این فاجعه ایفای نقش کنند. باحالتی منزجر و ناامید بعد از دیدن دو ساعت از این فیلم 170 دقیقهای از سالن سینما بیرون زدم.
این مطلب برگرفته از مت بارون MATT BARONE نوشتهی در سایت www.complex.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
1,742