مقدمه
یکی از بزرگ ترین مشکلات جامعۀ اسلامیِ معاصر گسترش اندیشۀ تکفیر و گروه های تکفیری است. گروه هایی که با رفتارهای خشونت آمیز و دور از عقل، در حال تضعیف جهان اسلام و ارائۀ چهره ای خشن و غیر منطقی از آن هستند. ریشۀ این تکفیر و گروه های تکفیری معاصر در برخی اندیشه های «ابن تیمیه» است. اندیشه هایی که بعدها در قالب وهابیت در شبه جزیرۀ عربستان و دیوبندیه در شبه قاره هند و اخوان المسلمین در مصر ادامه یافت، گرچه سلفی گری مساوی با تکفیر نیست، چنان که اخوان المسلین و بسیاری از دیوبندیه بیشتر گرایش تقریبی دارند نه تکفیری، اما زمینه تکفیر در این مکتب بسیار زیاد است.
به همین دلیل، اخوان المسلمین با وجود سال ها ادعای تقریب مذاهب، با ظهور شخصیتی به نام «سید قطب» دچار تفرقه شد و پیروان قطب از حد اعتدال خارج شده و زمینه ساز گروه های تکفیریی همچون القاعده و بعدها داعش شدند. دیوبندیه نیز با وجود آغازی وحدت گرا، زمینه ساز ایجاد گروه هایی همچون طالبان شد. ولی وهابی ها از همان ابتدا تکفیری بودند و همۀ مسلمین را تکفیر می کردند.
نکتۀ بسیار مهم در رفتار و باورهای این گروه ها، شباهت فکری و عملی بسیار زیاد آن ها با خوارج است.[1] تا جایی که بسیاری از علمای اهل سنت هم آنان را خوارج نامیده اند. [2]ولی جالب اینجاست که قریب به اتفاق این گروه ها اصرار دارند که نه تنها خود را از این تبرئه کنند، بلکه دشمن خود را خوارج بنامند؛[3] یعنی بیشتر گروه ها با همۀ اختلافی که دارند بر باطل بودن خوارج اجماع دارند. حال پرسش اصلی اینجاست که حضرت علی (ع) چطور با خوارج تکفیری برخورد کردند که بعد از 1400 سال حتی تکفیری ترین گروه های معاصر هم در صدد تبرئۀ خود از هر گونه انتساب به خوارج هستند؟ ما در ادامه با بررسی برخی شیوه های رویاروی امیر المؤمنان (ع) با فتنۀ خوارج به این پرسش پاسخ خواهیم داد.
شیوه های مقابله امام علی (ع) با خوارج
1- بصیرت افزایی
در فتنۀ خوارج یکی از راهکارهای اساسی حضرت برای کاهش اثر فتنه بصیرت افزایی بود، که در قالب های متعددی ارائه دادند. برخی از این قالب ها را می توان چنین برشمرد.
1-1- تبیین فتنه
هنگامی که معاویه در جنگ صفین شکست خورد به سپاهیانش دستور داد قرآن ها را بر سر نیزه ها کنند و سپاه علی (ع) را به حَکمیت و داوری قرآن فراخوانند. (نصر بن مزاحم، 1382 ق: 476 و479؛ ابن ابی الحدید، 1385 ق، ج2: 206 و 209). این نقشۀ شوم مؤثر افتاد و سپاه عراق فریب این توطئه را خوردند. تفرقۀ عجیبی در سپاه به راه افتاد و پیروزی قطعی به شکست تبدیل شد. (نصر بن مزاحم، 1382 ق: 489؛ ابن ابی الحدید، 1385 ق، ج2: 216؛ ناظم زادۀ قمی، 1386 ، ج2: 203).
در چنین شرایطی نخستین کاری که از حضرت می بینیم، تبیین فتنه است. شاهد این ادعا گفت و گویی است که حضرت با یکی از خوارج دارند و به این امر تصریح کرده و می فرمایند: «فَقُلْتُ لَکم هَذَا أَمرٌ ظاهِرُهُ إِیمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ ندَامَةٌ. اما من به شما گفتم که این توطئه ظاهرش ایمان و باطن آن دشمنی و کینه توزی است، آغاز آن رحمت و پایان آن پشیمانی است». (سید رضی، خطبه121)
یکی از ادعاهای زمان ما، که تداعی گر قرآن بر سر نیزه می باشد، شعار بازگشت به اسلام سلف است. شعاری با ظاهری دینی، ولی با نتیجه ای بسیار هولناک. می توان گفت کاری که قرآن بر سر نیزه با سپاه حضرت علی (ع) کرد، ادعای سلفی گری بر سر جهان اسلام آورد. وهابیان، طالبان، القاعده، داعش و دیگر گروه های تکفیری با ادعای پیروی از سیرۀ سلف در حال قتل و کشتار مسلمانان و نابودی کشورهای اسلامی هستند. وضعیت نا به سامان سوریه، یمن، عراق و... شاهد گویای ادعای ماست.
پس نخستین کاری که به تبع سیرۀ حضرت باید انجام داد، تبیین دقیق این فتنه است. شاید یکی از دلایل اصلی که باعث شد مکتب سلفی ابن تیمیه از زمان شکل گیری (قرن هفتم) تا قدرت گرفتن وهابیت (قرن دوازدهم ) رونقی نداشته باشد، تبیین به موقع این فتنه توسط علمای بزرگ شیعه و سنی بود (رضوانی، 1392، http: //alwahabiyah. com/). به گونه ای که به خاطر افکار باطلش وادار به توبه و سپس زندانی شد (عابدی، 1390: 41). شاید اگر در سال های بعد هم با وسعت بیشتری خطر این اندیشه تبیین می شد، هیچ وقت دنیای اسلام با چنین معضلی رو به رو نمی گردید.
1-2- مقابلۀ تبلیغاتی
دو شعار در میان تبلیغات و حرف های خوارج نقش تعیین کننده در شکل گیری و جذب نیرو داشت. یکی شعار «لا حکم الا لله» و دیگری مطرح کردن دشمن مشترک یعنی ایران و روم. اولی شعاری بود که به دلیل شباهت به آیه «ان الحکم الا لله» (انعام: 57) به سرعت مورد قبول واقع شد و دومی خطری بود بالقوه که همیشه مسلمین از آن وحشت داشتند و طبعاً کسی منکر این خطر نبود.
دقیقاً برابر با دو شعار تکفیری های زمان ماست. یکی شعار توحید خاص یا همان «لا اله الا الله»، که در پرچم آنها هم دیده می شود، و دیگری طرح دشمن مشترک که از نظر آن ها این دشمن مشترک شیعه است.
ما در ادامه راهکار حضرت را در خنثی کردن این توطئه ذکر می کنیم.
1-2-1- لاحکم الا لله
این شعار مهم ترین شعار خوارج بود که در ظاهر نوعی شعار توحیدی بود و نقش بسزایی در گسترش آنان داشت. در واقع، این شعار نخستین شعاری بود که پس از بر سر نیزه شدن قرآن ها مطرح شد و بسیاری آن را تکرار کردند.
راهکاری که حضرت در برابر این شعار به کار بردند، استفاده از شعار برتر بود. حضرت فرمود «کلِمَةُ حَقٍ یرَادُ بِهَا بَاطِلٌ؛ این کلام سخن حقی است که از آن اراده باطل می شود» (سید رضی، کلمات قصار189). این کلمه قصار، که جزئی از کلام حضرت بود، به صورت شعار جذاب در آمد نه تنها نماد برای مبارزه با خوارج شد، بلکه باطل کنندۀ شعار آن ها هم بود. کاری که به تبع سیرۀ علوی می توانیم انجام دهیم انتخاب شعار برتر است. به ظاهر بهترین شعاری که می توان مطرح کرد، گسترش عنوان تکفیری برای این گروه هاست. عنوانی که تبیین کنندۀ واقعیت آن ها و خنثی کنندۀ شعار آن ها می باشد. البته، گسترش این شعار باید در کشورهایی که احتمال نیروگیری تکفیر در آن ها وجود دارد، بیشتر باشد.
1-2-2- دشمن مشترک
شعار دیگری که توسط سپاه شام مطرح شد و با این بهانه خوارج اهداف خود را پیش بردند، شعار «دشمن مشترک» بود. اللَّهَ اللَّهَ فِی النِّسَاءِ وَ الْبَنَاتِ وَ الْأَبْنَاءِ مِنَ الرُّومِ وَ الْأَتْرَاک وَ أَهلِ فَارِسَ غَدای (اردکانی یزدی، 1350: 267 ). با این شعار سپاه شام و خوارج که دشمن بودند در یک صف به مخالفت با حضرت علی برخاستند. امروزه هم تکفیری ها با مطرح کردن دشمن ساختگی مشترک، یعنی شیعه، توانسته اند گروه هایی که حتی همدیگر را تکفیر می کنند در کنار هم قرار دهند.
راهکاری که حضرت به کار بردند این بود که نخست کوشیدند به خوارج بفهمانند دشمن مشترک و بالفعل شامیان هستند و ایران و روم و... دشمنانی بالقوه هستند(همان: 268). سپس، حساب خوارج را از شامیان جدا کردند و آن ها را تکریم نمودند. حضرت امیر (ع) به ایشان فرمود: شما سه حق به گردن ما دارید که آنرا رعایت خواهیم کرد:
1- شما می توانید نماز خود را در مسجد ما آزادانه به جا آورید؛
2- ما حقوق شما را از بیت المال و غنیمتی که در کسب آن با ما شرکت داشته اید قطع نمی کنیم؛
3- مادامی که به جنگ با ما قیام نکرده اید با شما نمی جنگیم. (طبری، 1326، ج 6: 3363).
ما نیز اولاً باید آن قدر تبلیغ کنیم که بیشتر مسلمانان قبول کنند که دشمن بالفعل امریکا و اسرائیل است. از طرف دیگر، باید اهل سنت (برای مثل فلسطین) را تکریم و یاری کنیم تا فرضیۀ دشمن مشترک باطل شود.
1-3- تبیین اهداف دشمن
خوارج ظاهری دینی و عامه پسند داشتند و شعارهای دینی و قرآنی سر می دادند، بیشترین قرائت قرآن و نماز را داشتند و مدعی اجرای کامل احکام اسلام بودند. با چنین ظاهری توانستند بسیاری را دور خود جمع کنند.
تکفیری های امروز نیز با چنین شعارهایی پا به عرصه گذاشته اند و مدعی اجرای تمام احکام اسلام هستند. و... . راهکارهای حضرت در این باره تبیین اهداف سوءِ پشت پرده بود. حضرت در پاسخ به شعار خوارج دست به افشای اهداف پنهانی این شعار زدند و فرمودند: کلِمَةُ حقٍّ یرَادُ بهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَکنَّ هَؤُلَاءِ یقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّه وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر (سید رضی: خطبۀ40)؛ سخن حقی است که از آن اراده باطل شد. آری درست است فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی این ها می گویند زمامداری جز برای خدا نیست، درحالی که مردم به زمامداری نیک یا بد نیازمندند. این نکتۀ مهمی است، چون گروهی که هر جا برود هدفش نابودی حکومت آنجا است، منفور تمام حکومت ها می شود و هرگز گسترش نخواهد یافت. اگر از بین بردن حکومت ها هدف اصلی تکفیری های معاصر شناخته شود، باعث می شود که حکومت های تمام کشورها برای حفظ خودشان از شکل گیری این گروه ها جلوگیری کنند.
2- حفظ وحدت
حفظ وحدت مسلمانان از مهم ترین مسائل جامعۀ اسلامی است. حضرت علی (ع) در عین برخورد با خوارج برای حفظ وحدت نیز راهکارهایی دارند که برخی از آنها عبارت اند از:
2-1- ممانعت از تشکیل جریان انحراف
هنگامی که حضرت از جنگ صفین برگشته و وارد کوفه شدند، خوارج در «حرورا» اردو زدند و وارد کوفه نشدند. این کار خوارج بسیار شبیه کار تکفیری هاست که نخست در منطقه ای جمع می شوند و سپس، مثل غدۀ سرطانی گسترش می یابند. برای مثال، جماعة المسلمین مصر به خاطر چنین تفکری (جدایی از جامعه مسلمین) به التکفیر و الهجره شهرت یافت (هیکل، 1383: 321).
حضرت نخست ابن عباس را نزد آنها فرستاد تا به جامعه برگردند، ولی آن ها نپذیرفتند. سپس حضرت خودش به سراغشان رفت و آنها را راضی کرد که متفرق شوند و به شهر برگردند (طبری، 1326، ج5: 73؛ ابن کثیر، 1240 ق، ج7: 285 ). به این ترتیب، وحدت جامعه حفظ و از شکل گیری جریانی خطرناک جلوگیری شد. پس، یک راهکار مانع از جدا شدن آن ها از جامعه و تبدیل آنها به یک جریان خاص شد.
2-2- تحمل توهین ها و ممانعت از مقابله به مثل
خوارج پس از بازگشت به کوفه به حضرت توهین کردند. از آنجا که حضرت جانشین پیامبر و خلیفۀ مسلمین بود و مقدس ترین شخص در جامعۀ اسلامی به حساب می آمد، تحمل این توهین به برای حضرت بسیار سخت بود. حتی نقل شده که در حضور اصحاب حضرت او را کافر خطاب می کردند(همان). یکی از رایج ترین جنایات تکفیری های معاصر نیز توهین به مقدسات و از بین بردن اماکن مقدس و مشاهد مشرفه است.
سیره ای که حضرت در پیش گرفتند، تحمل توهین ها برای حفظ وحدت بود. وقتی هنگام سخنرانی حضرت علیه او شعار دادند، یا وقتی هنگام نماز جماعت حضرت سروصدا راه انداختند، یا وقتی در حضور اصحاب حضرت را کافر خطاب کردند و اصحاب برآشفتند، حضرت آن ها را به صبر دعوت کردند و از کارهای مشابه منع کردند(محمدی ری شهری، 1382، ج 6: 419 ).
پس در ابتدا برای حفظ وحدت باید توهین های مخالفان را تحمل کنیم و بعد از آن از مقابله به مثل بپرهیزیم. بنا بر این، به طریق اولی کارهایی که جریان شیرازی ها انجام می دهند و به همۀ مقدسات اهل سنت توهین می کنند و همچنین جشن هایی که به مقدسات اهل سنت توهین می شود، به طور قطع، مخالف این سیرۀ علوی است.
مقام معظم رهبری هم می فرمایند: خط قرمز از نظر نظام اسلامی و از نظر ما عبارت است از اهانت به مقدسات یکدیگر. آن کسانی که نادانسته، از روی غفلت، گاهی از روی تعصب های کور و بی جا، چه سنی و چه شیعه، به مقدسات یکدیگر توهین می کنند، نمی فهمند چه می کنند. بهترین وسیله برای دشمن همین ها هستند. بهترین ابزار در دست دشمن همین ها هستند. این خط قرمز است (بیانات، خامنه ای، //1388).
3- حفظ خطوط قرمز
حضرت علی (ع) در برخورد با خوارج، با وجود همراهی و تحمل زیاد آن ها، حاضر نشدند خط قرمزها را زیر پا بگذارند. برخی از خط قرمزها که در برخورد با خوارج رعایت شدند عبارت اند از:
3-1- استکبار ستیزی
مبارزه با استکبار از دل اسلام جوشید (بیانات، // 1392). آنچه نقطۀ مقابل نظام اسلامی است، استکبار است. ( بیانات، // 1392) نمونۀ کامل استکبار در زمان حضرت علی (ع) حکومت شام بود. و در زمان ما دولت امریکاست.
مبارزه با حکومت استکباری شام در اولویت کار حضرت قرار داشت. خوارج فتنۀ بزرگی به راه انداختند و وحدت جامعۀ اسلامی را هدف قرار دادند، ولی با وجود این، حضرت دشمن اصلی را شامیان می دانست. اصرار ایشان بر نپذیرفتن حکمیت، و قبل از جنگ نهروان تقاضای همراهی خوارج برای جنگ با شامیان و... همه گویای این است که استکبار ستیزی هدف نخست حضرت است نه جنگ با خوارج(مجلسی، 1380، ج33، باب سائر، ما جری بینه و بین الخوارج). پس، دشمن اول ما استکبار جهانی می باشد و پس از آن مبارزه با خوارج تکفیری است تا رفع فتنۀ آن ها.
3-2- حفظ جایگاه اولو الامر
خوارج نخست دعوای پذیرش حکمیت بر اساس قرآن را داشتند، اما کم کم باطن خود را نمایان کردند و با زیر سؤال بردن ولی امر و خلیفه رسول الله مدعی برتری خود نسبت به امیر المؤمنان( شدند. تا جایی که شروع به نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر حضرت کردند و حتی او را کافر دانستند (سید رضی، خطبۀ40).
گویا تکفیری های زمان ما هم به جای سیرۀ سلف، سیرۀ خوارج سلف را در پیش گرفته اند. آن ها نیز خود را از رهبران حکومت ها و علمای دین بزرگ تر و برتر می دانند و تا جایی پیش رفته اند که خود را خلیفۀ رسول الله می دانند.
واکنش حضرت در برابر چنین رویکردی یادآوری جایگاه ولی امر و ذکر عظمت این جایگاه است. حضرت در بیانی تبیین می کنند که این جایگاه نیاز به اهلیت دارد. ایشان فرمودند: «ویحکم انا اول من دعا الی کتاب اللّه و اول من اجاب الیه...» و در جای دیگر می فرمایند: «ایها الناس انی کنت بالامس امیرالمومنین» ای مردم، بدانید که من تا دیروز امیرالمؤمنین بودم»(اردکانی یزدی، 1350: 271). البته، معرفی ولی امر و ذکر عظمت این جایگاه منحصر در برخورد با خوارج نیست. در جای جای نهج البلاغه می توان چنین چیزی را مشاهده کرد.
این راهکاری اساسی در فتنۀ تکفیر و در هر فتنه است. باید برای مقابله با تکفیر، جایگاه خلیفه و رهبر اسلامی و ولی امر برای تمام مسلمین تبیین شود تا افراد و گروه های جاه طلب فکر رسیدن به حکومت و خلافت را در ذهن خود راه ندهند یا اگر چنین ادعایی هم کردند مردم آشنا با جایگاه ولی امر خود به خود آن ها را طرد کنند.
3-3- حفظ امنیت
حضرت چنان با خوارج مدارا می کردند که چنین به نظر می آمد هر کار کنند امیرمؤمنان با آن ها درگیر نخواهد شد. کار خوارج نیز به جایی رسید که شروع به قتل و کشتار مسلمانان کردند و امنیت جامعه را از بین بردند. کاری که خوارج تکفیری زمان ما به مراتب بدتر از آن را انجام می دهند. ناگهان ورق برگشت و دیدند حضرت آماده جنگ شدند و همۀ آن ها را نابود کردند. علت این تغییر موضع حضرت، گذر خوارج از خط قرمز اسلام، یعنی به خطر انداختن امنیت جامعه، بود. وقتی خوارج شروع به کشتار مسلمانان و راهزنی کردند حضرت دیگر آنها را تحمل نکردند و به مبارزه با آنها برخاستند(همان: 324 327) آستانه تحمل رفتار چنین گروه هایی باید امنیت جامعه باشد.
4- پاتک به دشمن
خوارج در واقع دو نوع حمله داشتند: یک حملۀ فرهنگی و جنگ نرم، که با ظاهر سازی ها و شعارها و تخریب ولایت همراه بود. و یک جنگ سخت و حملۀ نظامی که به جنگ نهروان شهرت یافت. خوارج معاصر نیز دو نوع هجمه دارند. در سایت های تبلیغاتی و... جنگ نرم و فرهنگی دارند و در میدان عمل، جنگ نظامی.
4-1- پاتک فرهنگی
در بعد فرهنگی دشمن چند نوع هجمه داشت که در ادامه برخی از آن ها را ذکر می کنیم و راهکار حضرت در خنثی سازی آن را نیز بررسی می نماییم:
4-1-1- افشای ظاهر سازی دینی
مهم ترین حربۀ فرهنگی خوارج ظاهر سازی دینی بود. بیشترین قرائت قرآن، نماز، دعا و... را داشتند. خوارج معاصر نیز درست از همین حربه استفاده می کنند؛ البته، با این تفاوت که خوارج معاصر بیشتر ادعا دارند تا عمل. این ظاهرسازی کار برخورد با آن ها را مشکل کرده بود. مسلمانان وقتی عبادت کننده ها و زاهدهایی این چنین می دیدند، نا خودآگاه سست می شدند و به شک می افتادند و انگیزۀ رودرروشدن را از دست می دادند. برخی از اهل سنت معاصر نیز هنوز در برخورد با تکفیری ها شک و ابهام دارند؛ چون آن ها خود را مسلمانانی از جان گذشته معرفی کرده اند که برای حفظ جایگاه اهل سنت می جنگند.
راهکار حضرت افشای ظاهر فریبنده خوارج بود. ایشان در این راه از روایات پیامبر، تبیین اهداف سوء آن ها، مناظره و مذاکره و... استفاده کردند.
در پیروی از این سیره ما نیز باید به عنوان تقابل فرهنگی با تکفیری ها، این ژست دینی آن ها را از بین ببریم. استفاده از روایات اهل سنت در مذمت تکفیر، بیانات علمای اهل سنت در نفی تکفیر، ذکر جنایات آنها و قتل و کشتار یکدیگر، گزینه های خوبی برای از بین بردن این پوشش به ظاهر مذهبی است.
4-1-2- مذاکره، هدایت گری و ایجاد تفرقه در بین آنان
یکی از راهکارهای فرهنگی حضرت فرستادن افراد برای مذاکره و هدایت و راهنمایی خوارج بود. افرادی همچون ابن عباس، که از بزرگ ترین مفسران آن زمان بودند، و حتی خود حضرت نیز بارها برای هدایت آن ها رفتند. برخی افراد هم در این راه کشته شدند. این کار در نهایت نتیجه داد و تعداد دشمن بسیار کاهش یافت (سبحانی، 1374 : 705 -707). شاید نتوان گفت همۀ جدا شدگان از خوارج هدایت شدند؛ چون بعدها برخی از آن ها دوباره قیام کردند و سرکوب شدند، ولی این سیاست باعث تفرقه در سپاه دشمن شد و دامنۀ فتنه را تا مرز آسیب پذیری جدی آن ها کاهش داد.
کاری که اکنون در سوریه در حال انجام است تا حدودی به این کار حضرت شباهت دارد و اگر درست انجام شود می تواند نتیجۀ خوبی در بر داشته باشد و دشمن را آسیب پذیر و ضعیف کند. یعنی در ابتدا باید بکوشیم آن ها را هدایت کنیم و اگر چنین موفقیتی به دست نیامد، با مذاکره حساب برخی گروه ها را از اصل فتنه جدا کنیم و نوعی تفرقه در صفوفشان به وجود آوریم.
4-2- پاتک نظامی
وقتی خوارج خط های قرمز را زیر پا گذاشتند و با روشنگری های امیرمؤمنان حجت بر آنان تمام شد، حضرت ناچار به مقابلۀ نظامی با آنها شدند و در این مقابله این نکات را رعایت کردند:
4-2-1- قدرت کامل
حضرت وقتی تصمیم گرفت با خوارج مبارزه کند، برابر با آیۀ «وَ أَعدُّوا لَهمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة» (انفال: 60) با تمام قدرت با آن ها رو به رو شد و سپاهی بیش از ده برابر لشکر در برابر خوارج آماده کردند. (صادقی، 1380: 49).
4-2-2- ارهاب دشمن
دومین راهکار حضرت «ارهاب دشمن» بود؛ یعنی هم با تعداد سپاه و هم با حرف هایی که به خوارج می زد و آن ها را می ترساند (به زودی از بین خواهید رفت، حتی پیک مرگتان هم نمی ماند و... ) (محمدی ری شهری، 1382، جنگ های امام علی (ع) در ایام حکومت).
4-2-3- امان دادن
کار سوم حضرت، بعد از قدرت نمایی و ارهاب، "امان دادن» به دشمن بود (همان)، چون دشمنی که راه فرار نداشته باشد تا واپسین نفس خواهد جنگید و شکست آن بسیار سخت است، ولی وقتی راه فرار مطمئنی داشته باشد هنگام خطر صحنه را خالی خواهد کرد.
5- تبیین دستاوردها و فواید
یکی از نکات مهم در مبارزه با چنین گروه هایی، که ظاهر دینی دارند، تبیین لزوم و ضرورت برخورد با آنها بعد از برخورد است که مردم و نیروها فکر نکنند کار اشتباهی انجام داده اند. کاری که حضرت بعد از نبرد با خوارج انجام دادند تبیین قداست و عظمت این کار بود. (سید رضی، خطبۀ92).
نتیجه
با بررسی سیرۀ امیرالمؤمنان (ع) در برخورد با خوارج به این نتیجه می رسیم که آنچه باعث شده خوارج از زمان برخورد حضرت با آن ها تا کنون مطرود و منفور باشند، راهکارهای بسیار دقیق و مؤثری است که حضرت به کار بردند. با توجه به شباهت رفتار تکفیری های معاصر با خوارج، می توان از آن راهکارها برای مقابله با تکفیری های معاصر هم استفاده کرد. نکتۀ دیگر خطر تفریط در مقابل افراط است که کمتر از خطر افراط نیست. مرجئه به دلیل افراط خوارج شکل گرفتند. رنسانس نیز بعد از افراط کلیسا پیش آمد. پس، باید مواظب بود دین گریزی و سکولاریزم بعد از افراط پیش نیاید.
منابع
قرآن کریم.
نهج البلاغه، فیض الاسلام.
ابن ابی الحدید(1385ق). شرح نهج البلاغه، مصر، احیاء الکتب العربیه.
ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی(1240ق). البدایه و النهایه، مصر.
بی نا، «داعش محصول مشترک وهابیت سعودی و اسلام سیاسی اخوان المسلمین»، پایگاه پژوهشی تخصصی وهابیت شناسی، 27/10/1393-
خامنه ای، سید علی. نرم افزار حدیث ولایت، بیانات، 14/6/1392، 29/8/1392، 13/2/1375، 12/4/1368، 29 /2/1388، 1/10 /1392-
رضوانی، علی اصغر(1392). ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت، سایت پژوهشی تخصصی وهابیت شناسی، 6/7/1392-
سبحانی، جعفر (1374). فروغ ولایت، قم، مؤسسه امام صادق(ع).
صادقی، مصطفی(1380). نقدی بر آمار تلفات جنگ های امام علی (ع)، مجلۀ تاریخ اسلام، ش 7، ص 49-
طبری، محمد بن جریر(1326ق). تاریخ طبری، مصر.
عابدی، احمد (1390 ). توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت. تهران، مشعر.
الفلسطینی، أبو ماریة(بی تا). «براءة المجاهدین من مناهج الخوارج و ما یسمی بالتکفیریین»، سایت منبر التوحید و الجهاد.
مجلسی، محمد باقر(1380 ). تهران، الکتب الاسلامیه.
محمدی ری شهری، محمد(1382). دانش نامۀ امیر المؤمنین( بر پایۀ قرآن حدیث و تاریخ، قم، مؤسسۀ فرهنگی دارالحدیث.
ناظم زادۀ قمی، سید اصغر(1386). اصحاب امام علی، قم، بوستان کتاب.
نصر بن مزاحم (1382ق). وقعه صفین، به تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، بصیرتی.
هیکل، حسنین(1383). پاییز خشم، ترجمۀ محمد کاظم سیاسی، تهران، ققنوس.
پی نوشت ها
[1] ما با قدری تسامح خوارج را در تعریف شیعه و اهل سنت از خوارج را به یک معنا گرفته ایم، گرچه با نگاه دقیق تعاریف شیعه و اهل سنت، فرق هایی دارد.
[2] مفتی سعودی، شیخ عبدالعزیز الشیخ، در ماه آگوست 2014 حکمی را صادر کرد که براساس آن گروهک داعش را نمونه ای از خوارج می دانست، حتی گروه القاعده هم گروهک داعش را به خاطر خوارجی بودن طرد کرده است. جبهه النصره در دسامبر 2014 با اشاره به گروهک داعش اعلام نمود که جنگی را برای نابودی آنچه که آن را «خوارج» می خواند به راه انداخته است. ( 27/10/93)
[3] برای مثال، أبو ماریة الفلسطینی، که از رهبران تکفیری است، در مقاله ای به نام «براءة المجاهدین من مناهج الخوارج وما یسمی بالتکفیریین» سعی دارد انتساب و شباهتشان را به خوارج تهمتی بی پایه معرفی کند (سایت منبر التوحید و الجهاد).