دخترخاله‌های پاپاراتزی

چگونه می توانیم به خود اجازه دهیم در حریم خصوصی افراد وارد شویم ؟ آیا مشهور بودن یک شخص به تنهایی مجوزی است برای ورود به حریم خصوصی او؟ آیا یک شخص مشهور نمی تواند به دور از نگاه های خیره دیگران به رستوران، آرایشگاه، مطب پزشک، گورستان، مهمانی و یا هر جای دیگری برود بدون آن که نگران نگاه و قضاوت دیگران باشد؟ آیا آرامش در فضاهای بیرونی معنایی برای اف ...

دخترخاله‌های پاپاراتزی

سینماسینما، زهرا مشتاق

چگونه می توانیم به خود اجازه دهیم در حریم خصوصی افراد وارد شویم ؟ آیا مشهور بودن یک شخص به تنهایی مجوزی است برای ورود به حریم خصوصی او؟ آیا یک شخص مشهور نمی تواند به دور از نگاه های خیره دیگران به رستوران، آرایشگاه، مطب پزشک، گورستان، مهمانی و یا هر جای دیگری برود بدون آن که نگران نگاه و قضاوت دیگران باشد؟ آیا آرامش در فضاهای بیرونی معنایی برای افراد شناخته شده دارد؟ چرا به محض دیدن یک شخص مشهور از ورزشی تا سینمائی و تئاتری ناگهان تبدیل به یک پاپاراتزی می شویم؟ چطور و چگونه به خود اجازه قضاوت می دهیم؟ اصلا این حق را چه کسی به ما داده است؟ آیا خود ما که آدم های معمولی این جامعه هستیم، به دیگران اجازه می دهیم در هر کجا و هر وقت که دلشان خواست ما را سوژه قرار دهند؟

این چه استدلالی است که چون افراد مشهور، وجهه خود را از افراد جامعه کسب می کنند؛ پس موظفند که به مثابه یک الگوی تمام و کمال و بدون نقص رفتار کنند!! اصلا چه کسی گفته که افراد مشهور به تمامی قائم به آحاد جامعه خود و جامعه بشری هستند. از قضا کاملا عکس این است. یک آرتیست ورزشی و یا هنری قائم به ذات خود و هنر خود است. استعداد شکوفا شده او در آن چه که خلق می کند هست که دیگران را به سوی خود جلب می کند. و بعد خود به خود گرایش ها و علایق به سمت او هدایت می شود. تا یک مجسمه ساز مجسمه ای نسازد، و یک نقاش تابلویی خلق نکند و آهنگساز موسیقی نسازد و بازیگر، بازی فوق العاده ای از خود بروز ندهد؛ او هم فردی است مثل همه آدم های دیگر. این جامعه است که به سوی برترین های خود میل می کند و ناخودآگاه این برترین ها را چنان در خود هضم می کند که گویا تکه ای زاده شده از آن هاست و همین احساس مادرانگی پدرانگی آن ها را مجاز به ورود به حوزه خصوصی زندگی افراد مشهور می کند !!!

چرا ازدواج کرده اند؟ چرا طلاق گرفته اند؟ با فلانی دوست شده اند، فلان جا سفر کرده اند، چیزی نوشیده اند، چیزی کشیده اند، دوست دختر دارند، دوست پسر دارند و … . حقیرانه ترین شکل ورود به زندگی افراد شناخته شده است. حقارتی که از ما می آید. افراد جامعه دستش برای گرفتن یک امضا به سمت سلبریتی ها دراز است، نه دست سلبریتی ها به سمت جامعه. آیا زمان تغییر فرا نرسیده است؟ آیا آحاد جامعه هرگز برای گرفتن امضا از یک فیلسوف، جامعه شناس، پزشک مشهور و یا هر فرد تاثیرگذار دیگر غیر سینمائی و ورزشی دست دراز می کند؟ آیا اصلا آن ها را می شناسد؟ چرا جامعه ما این توانایی را ندارد که میان افراد و حرفه آن ها فاصله بگذارد؟ چرا سخت است باور کنیم یک هنرپیشه هم مثل ما یک آدم است که گاهی حوصله دارد و گاهی بی حوصله است و دلش می خواهد در خلوت خود آن طور که آسوده است رفتار کند . و این خلوت تنها به معنای چهار دیواری خانه نیست . راه رفتن در خیابان و دوچرخه سواری در یک پارک و شرکت در یک مهمانی دوستانه می تواند و باید حریم خصوصی او باشد . همان طور که ما نه می خواهیم و نه اجازه می دهیم کسی حریم خصوصی ما را مورد تجاوز قرار دهد ، آن ها مثل تک تک ما از این حقوق بهره مندند.

در دیداری خانم گوگوش برایم تعریف می کرد جوری می گویند گوگوش انگار همین دیشب سر سفره با هم آبگوشت خورده بودیم یا دارند دختر خاله شان را صدا می زنند.

باید باور کنیم تبعیت از قوانین به معنای اعتقاد و علاقه به تمام ماده ها و تبصره ها نیست. وقتی ناچار از تبعیت به قوانین هستیم برای آن است که بتوانیم در محیطی که زندگی می کنیم با راحتی بیشتری به کار و زندگی بپردازیم.

و اجازه دهید پیشنهاد کنم سعی کنیم در زندگی پاپاراتزی نباشیم؛ شان ما می تواند بیش از این ها باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان