ماهان شبکه ایرانیان

آسیب شناسی اوقات فراغت

اوقات فراغت را غالباً به معنای بی کاری، اوقات غیر موظف، ساعات بدون برنامه، اوقات غیر رسمی و.

آسیب شناسی اوقات فراغت

اوقات فراغت را غالباً به معنای بی کاری، اوقات غیر موظف، ساعات بدون برنامه، اوقات غیر رسمی و. . . تلقی می نمایند. به همین علت بزرگسالان، مربیان و اولیا برای جلوگیری از هدر رفتن این اوقات سعی می کنند با برنامه ها، سرگرمی ها و اشتغالات مختلف اوقات فراغت دانش آموزان را پر کنند. حال آن که فلسفه اوقات فراغت این است که فرد بدون اجبار و خارج از چارچوب های قبلی، بدون اشتغال ورزی دیگر ساخته، خود با میل و رغبت به فعالیت های دلخواه خویش بپردازد. در این جا ممکن است فوراً اعتراض شود که اگر قرار باشد هر فرد به فعالیت های دلخواه خود بپردازد و از آن جا که اساساً آدمی تمایل به شهوات و هواهای نفسانی و لهو و لعب دارد، این خطر احساس می شود که فرد با این آزادی دچار انحرافات و کجروی های مختلف گردد. از همین جا مطلب دیگری مطرح می شود که می تواند منظور ما را از اوقات فراغت به این سبک و سیاق روشن تر نماید و آن این که وظیفه مربیان و برنامه ریزان تربیتی، تأمین مستقیم و پر کردن فیزیکی و یک جانبه اوقات فراغت دانش آموزان نیست، بلکه آنان فقط زمینه ساز، فراهم کننده و معرفی کننده فعالیت های سالم، سازنده و مفیدند.

البته منظور ما از بیان این مطالب در غلتیدن به این سو نیست که مدعی باشیم قطعاً برنامه های تأمین اوقات فراغت حاصلش مغایر و متضاد با هدف های مورد نظر است، بلکه مقصود، حساس سازی و برجسته سازی آن بخشی از فعالیت هاست که با دید و باور بدیهی و قطعی و با نوعی غفلت و حجاب ناهشیارانه از آن گذر می کنیم. با این وصف می توان به روشنی بیان داشت که منظور ما از این که: تأمین اوقات فراغت مانع فعالیت خودانگیخته در اوقات فراغت است، چیست.

حال کمی جلوتر برویم و آسیب شناسی تأمین اوقات فراغت را که ادعایی مبهم تر از ادعای اخیر است، روشن نماییم. اگر در تنظیم اوقات فراغت دانش آموزان، تمایل درونی، دخالت فردی و انتخاب فعالانه آن ها را در نظر نگیریم، تأمین اوقات فراغت چیزی جز سرگرم کردن، پر کردن فیزیکی اوقات و عاریه ای بودن آن نخواهد بود. در چنین شرایطی هر چند توانسته ایم خلاء موجود اوقات فراغت را ظاهراً و رسماً پر کنیم، دانش آموزان شخصاً و قلباً با آن برنامه ها درگیر نشده اند، و اگر درگیر نشوند و برنامه ها را از آن خود، به طور خودانگیخته و فی البداهه، ندانند حالت تصنّعی و بی ریشگی احساس می کنند. در حالی که اوقات فراغت بهترین، بارورترین، غنی ترین و خلاق ترین موقعیت برای فرد است تا به دور از قید و بندها و قالب ها بتواند خلاقیت و آفرینش، نوآوری و تفکر سیال و فعال خود را به نمایش بگذارد.

در این جا به پارادوکس یا تناقض فلسفی برخورد می کنیم که از یک طرف گفته می شود اوقات فراغت فرصت آزادی است که فعالیت پیش بینی شده ای در آن صورت نمی گیرد و به عبارت دیگر وقت پس مانده و هدر رفته ای است که در خلال آن هیچ کاری انجام نمی گیرد و به تعبیر چارلز بزایتبل: «وقت فراغت، زمانی است که احساس مسئولیت فرد در آن شرایط به پایین ترین و ضعیف ترین درجه خود می رسد». از طرف دیگر گفته می شود که اوقات فراغت منشأ خلاقیت ها، باروری افکار، شکل دهی شخصیت، تأمین انرژی و بازیابی قوای حیات، کشف و اختراع، نوآوری و ابتکار، بازاندیشی و اصلاح افکار محاسبه و مراقبه، ارزیابی و بازیابی خود می باشد.

به ظاهر، این تعابیر، دوگانه و متناقض جلوه می کنند. چگونه ممکن است در اوقاتی که فرد به کم ترین سطح احساس مسئولیت می رسد و از یک نظر فرصت هدر شده ای را می گذراند انتظار خلاقیت و نوآوری از او داشت و چگونه است که در شرایط غیر اوقات فراغت یعنی اوقات رسمی، اوقات کار و فعالیت و اشتغال، اوقات موظف و اوقات عمده زندگی چنین محصول و بازدهی را به ارمغان نمی آورد؟ چگونگی حلّ این تناقض در واقع دست یابی ظریف و عمیق به آن مفهوم و برداشتی از اوقات فراغت است که ما در پی تبیین آنیم. اگر در حل این تناقض از راه وحدت و به دور از تضاد و تعارض برخورد شود، منظور حاصل است و اگر این مرزبندی به شیوه تنگ نظرانه و ساده اندیشانه هم چنان عمیق و عمیق تر شود، نمی توان اشتراک مساعی و تفاهم برداشت از مفهوم اوقات فراغت را تصور کرد.

اگر بپذیریم که عمده ترین بخش شکل گیری شخصیت آدمی، به ویژه کودکان و نوجوانان در اوقات آزاد، فارغ از همه وظایف و برنامه های از پیش تعیین شده بیرونی و «دیگر ساخته» است و اگر قبول کنیم که ذهن هنگامی به جوشش و خلاقیت می افتد که منشاء تحریک آن تمایلات درونی و خودانگیخته باشد و فرد فعالانه و با انتخاب آزاد و به دور از انتظارات بیرونی و مقبولیت نمایی ها و نقش بازی کردن های تصنّعی، در شکل دادن افکار و اندیشه ها و اعمال خود دخالت نماید، آن گاه می توان به فلسفه وجودی اوقات فراغت، آن هم با جهت گیری مثبت، رشد دهنده و کمال زا پی برد.

کافی است نگاهی به زندگانی بزرگان، دانشمندان، مخترعین، کاشفان، نویسندگان و حتی پیامبران، علماو عرفای بزرگ بیندازیم و به شیوه تجربی، عمقی و بالینی زندگی نامه آنان را مطالعه نماییم و این مطالعه و تفحّص را به قصد دریابی سر منشاء خلاقیت ها و پیدا کردن نقطه شروع کشفیات و اختراعات یا تحولات روحی و معنوی آن ها انجام داده، سعی کنیم شرایطی را که از نظر زمانی، مکانی و روانی، آن دانشمندان و بزرگان به روی داد مهم زندگی خود (اختراع، کشف و. . .) دست یافته اند شناسایی کنیم، آن گاه پی خواهیم برد که هیچ گاه این شرایط زمانی و مکانی شرایطی نبوده است که از قبل یا با دخالت دیگری و با برنامه های از پیش تعیین شده تحمیلی به وجود آمده باشد. برای نمونه فقط به چند مثال اکتفا می کنیم:

 از میان دانشمندان مختلف، موقعیت و شرایط زمانی و مکانی «نیوتن » را در هنگام کشف قوه جاذبه (در زیر درخت سیب و آن هم در هنگام استراحت و غیر رسمی ترین اوقات یک دانشمند) ملاحظه نمایید.

 به موقعیت ارشمیدس (شیمی دان بزرگ) در خزینه حمام، آن هم با فریاد «یافتم، یافتم!» او در کشف قانون سبکی اشیا در آب، نظری بیفکنید.

 به مشاهده خود به خودی «نیکلاس ماسکلین» ستاره شناس بزرگ و «بسل» در کشف پدیده خطاهای حسی بشر توجه نمایید.

 واقعه سفر چارلز داروین را که صرفاً در خلال مشاهدات خود به خودی به یک کشف جهانی در نظریه انواع می رسد، مطالعه کنید.

 مشاهدات طبیعی و خودانگیخته «مندل» در باغ خود، و کشف رمز وراثت و انتقال خصوصیات وراثتی در موجودات نیز در اوقاتی روی داده است که از نظر شرایط رسمی و مطالعات کلاسیک عاری از برنامه های از پیش تعیین شده بوده است.

به هر حال هزاران نمونه و مصداق بارز در این زمینه وجود دارد که فرصت پرداختن به آن ها وجود ندارد.

تنها یادآوری این نکته حائز اهمیت است که چه بسا از حاشیه ای به دور از متن و عاری از قالب ها بهتر بتوان به متن و هسته اصلی هدف مورد نظر دست یافت. ولی برعکس، غالباً تصور می کنیم که برای رسیدن به یک مقصود باید در همان چارچوب و مسیر پیش بینی شده و از قبل طرح شده حرکت کرد. حال آن که ماهیت تفکر خلاق و اندیشه واگرا اساساً این است که از چارچوب منطق جاری بیرون می آید، و بر همین اساس دانشمندان موقعی به مقام دانشمندی رسیده اند که از قالب دانش ها بیرون جسته اند.[1]  

ماهیت تفکر خلاق با آزادی، سیالی، انعطاف پذیری، تمایل خودانگیخته، انتخاب، فی البداهگی، ناهم گرایی، قالب زدایی، روانی، راحتی و ارتجالی بودن همراه است.

حال تا چه میزان در برنامه های اوقات فراغت این ویژگی ها را رعایت می کنیم؟ آیا اگر همین اوقات فراغت را که بهترین، مساعدترین، طبیعی ترین و غیر رسمی ترین شرایط برای بروز خلاقیت هاست، به دست خود آن را تصنّعی، رسمی، قالب ریزی شده و از پیش برنامه ریزی شده کنیم، آسیبی به اوقات فراغت وارد نساخته ایم؟ آیا خود با دست خود به مقابله با ویژگی های آن اقدام نکرده ایم؟ آیا با تأمین مصنوعی، فیزیکی، مکانیکی سرگرمی گونه و به اصطلاح پر کردن، این اوقات مغتنم، پربار و طلایی را ضایع نکرده ایم؟ حال آیا می توانیم به صراحت و بدون ابهام بگوییم که در چنین شرایطی و با چنین اقدامی مانع باروری اوقات فراغت شده ایم؟ آیا این مانع شدن خود حجابی برای گم کردن اوقات فراغت نمی شود؟ و آیا این گم کردن و غافل شدن آسیبی به تفکر نوآور و خلاق دانش آموزان وارد نمی سازد؟

در این جا سؤال اساسی تری پیش می آید: اگر بپذیریم که «تأمین تصنّعی اوقات فراغت مانع باروری و خلاقیت در اوقات فراغت می شود»، آیا باید دست روی دست گذاشت و به شیوه باری به هر جهت اجازه داد که دانش آموزان به شیوه آنارشیستی و هرج و مرج هر کار و هر فعالیت مشروع و نامشروع، سازنده و تخریب گر، مفید و فاسد، سالم و ناسالم، موجه و غیر موجه را که خواستند انتخاب کنند و ما هم شاهد و ناظر باشیم تا از میان این همه زمینه های خطرناک و انحرافی اندکی هم افکار بارآور و خلاق پیدا شود؟ به طور قطع و هرگز چنین برداشتی از اوقات فراغت، منطقی و اصولی به نظر نمی رسد. پس چه باید کرد؟

راه حل بینابینی که هم واجد برنامه سالم و سازند و هم فاقد چارچوب تعیین شده باشد، چیست؟

اگر بخواهیم به این سؤال مهم و تعیین کننده پاسخ دهیم باید مجدداً برگردیم به تعریفی که از اوقات فراغت نمودیم و در نهایت اشاره ای کنیم به راه بردهای و راه کارهای اجرایی و عملی که بتواند آن گونه که فلسفه واقعی اوقات فراغت حکم می کند در بازدهی مفید و خلاق آن مؤثر باشد. اغلب فلاسفه، روان شناسان و جامعه شناسان معتقدند: اوقات فراغت دارای نقش اساسی در تکوین شخصیت انسان و بلکه کلیت وجود آدمی است. شخصیت فرد آن چنان که در خلال اوقات فراغت شکل می گیرد و رشد می کند، در حین کار تحت تأثیر قرار نمی گیرد. چرا که کار و شغل، شرایطی یکسان و پیش بینی شده برای فرد ایجاد می کند که طی دقایقی زمان بندی شده و تکرار آن، قدرت خلاقه آدمی را مجال بروز نمی دهد.

آزادی و رهایی از اوقات موظف، زمینه اساسی برای مطرح شدن و خلاقیت های انسانی است و خلاقیت های هنری، ادبی، فنی، علمی و. . . هرگز مجال بروز نمی یابند مگر در فضایی آزاد و مستقل و برخوردار از حرمت انسانی، به نحوی که نه الزامی در کار باشد و نه فشاری و نه قاعده و برنامه از پیش تعیین شده.

این طبیعت موقعیت درونی انسان است و عقل آگاه و فعال از برنامه های دستوری در هر شکل (رسمی و غیر رسمی، مستقیم و غیر مستقیم) اعم از کار و کسب و سرگرمی برای زندگی سرباز می زند.

بر این اساس در می یابیم که فلسفه اوقات فراغت بر اهمیت و به کارگیری آن برای گذران راحت و نیز بهره برداری از آن تأکید می کند. چه بسا یک فعالیت پربار و یک کار سازنده در اوقات فراغت بیش تر نتیجه دهد تا در یک موقعیت کاری و شغلی رسمی. و چه بسا در یک موقعیت کاری و شغلی، فرصت سرگرمی و تفریح بیش تر فراهم شود. این مسئله بستگی دارد به نوع نگرش، انگیزش و علاقه فرد در موقعیتی که برای او فراهم می آید. در واقع فردی که تمامی زندگی، طبیعت و نمودهای فرصت را نعمت خداوندی می داند و لحظه لحظه زندگی اش را چه در هنگام استراحت و خواب و چه در هنگام فعالیت و کار معنی دار تلقی می کند، فلسفه اوقات فراغت برای او از آن چه سنّت جاریه و منطق کنونی از آن برداشت دارد، متفاوت است. مگر نه این که امام علی(ع) بزرگ ترین تفریح را کار می داند. پس نوع نگرش به زندگی، نوع جهان بینی و شیوه تلقی از پدیده های هستی است که شکل دهنده و معنا دهنده زمان و مکان و فرصت های فرد می گردد. با این وصف باید اوقات فراغت را به حسب تفاوت های ارزشی و فرهنگی، نگرش ها، تجربیات، شرایط و موقعیت های مادی و معنوی هر فرد تعریف کرد. این بینش پویا با آن چه در مکاتب و نظریه های غربی مطرح است، به کلی متفاوت است. در مکتب اسلام، اوقات فراغت تنها مقدمه ای برای انصاب و اتصال به مسیر کمال است. فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ: هر زمان که فارغ شدی، متصل شو. در حالی که دید تنگ نظرانه و منطق دو گانه است که بین کار و استراحت، بین تفریح و اشتغال، بین آزادی و مقیدات، بین فراغت و انتصاب، خط متمایزی می کشد. اما در دیدگاه مکتب الهی، یک مؤمن متصل شده به ریسمان الهی و ذوب شده در مسیر کمال، در همه لحظات و در همه مکان ها احساس وجد و نشاط، آزادی، خلاقیت و نوآوری، آسایش و نیرو می کند. اوقات کار او عین تفریح و تفریح او عین کار (بارور و تولید کننده) است، مشروط بر آن که از درون بجوشد، از استعدادهای خود بهره گیرد و به حرمت و عزت و فطرت خویش تکیه نماید که مصداق فَامّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازینه فَهُوَ فی عیشةٍ راضیه خواهد بود.

این مفهوم و برداشت از اوقات فراغت در کم تر مکتب و نظریه ای به چشم می خورد. زیرا غالب نظریه های روان شناختی و اساساً آن هایی که کلیت انسان را در دهلیزهای آزمایشگاهی قطعه قطعه کرده اند، قهراً اوقات زندگی آدمی را نیز به تجزیه کشانده و از یک پارچگی آن خارج ساخته اند. اما پاره ای از نظریه پردازان دیگر به مفهوم واقعی اوقات فراغت نزدیک تر شده اند، مثلاً «مید» یکی از نظریه پردازان، معتقد است فعالیت آدمی در اوقات تفریح و استراحت شرایطی را فراهم می آورد که به ایمان و صلح و آرامش دست می یابد.

برتراندراسل اصطلاح حیات طیبه را (البته نه به آن معنایی که در متون قرآنی مطرح است) در این ارتباط به کار می گیرد و شرح می دهد که: حیات طیبه، حیاتی عاری و خالی از هر گونه دردمندی شدید است و بر عناصری چون عشق، امنیت عاطفی و درک کافی تکیه دارد. در حیات طیبه، ترس و پریشانی، ناامیدی و تنهایی راه ندارد. حیات طیبه موجب احترام به فردیت انسان می شود و این فردیت در عین حالی است که همراه با دیگران زندگی می کند ولی فرصت انجام کارهایی را که توانایی های او را آشکار می سازد در اختیار وی قرار می دهد.

«آبراهام مزلو» (روان شناس انسان گرا) نیز مشابه همین معنا را از زندگی انسان تلقی می نماید. او ضمن برشمردن سلسله مراتب نیازهای آدمی از سطح فیزیولوژیک تا سطح روانی و معنوی آن (زیباشناسی، خودشکوفایی، تحقق کامل خود) معتقد است بزرگان و پیش روان علم و اندیشه و مصلحان و بزرگ مردان تاریخ کسانی بوده اند که نگرش آن ها نسبت به حیات یک نگرش آزاد، راحت، مستقل، به دور از تعصبات و تنگ نظری ها و همراه با ایمان و عشق به طبیعت و نمودهای هستی و جامعه جهانی بوده است. برای این دسته از افراد، اوقات کار و تفریح، اوقات اشتغال و فراغت و اوقات رنج و استراحت، به گونه ای بوده است که هر دوی این اوقات، باروری، خلاقیت و ابتکار داشته و به خوبی سازگار می شده اند. سازگاری این افراد و آرامش و استرس روانی آن ها در موقعیت های متفاوت و متضاد، ناشی از سعه صدر، بزرگ منشی و بلندنظری آن ها بوده است.

«جان دیویی » فیلسوف و مربی بزرگ معاصر نیز تعبیر مشابهی از اوقات فراغت و اوقات اشتغال دارد و معتقد است که: یک فرد فعال، سازنده و خلاق در همه شرایط زمانی و مکانی می تواند از تجربیات خود به نحو احسن استفاده کند و دائماً در بازسازی تجربیات پیشین خود به سر برد. او معتقد است فلسفه تربیت، آماده سازی برای زندگی نیست بلکه عین زندگی است و اوقات فراغت، آمادگی برای اشتغال نیست بلکه اگر از همان اوقات نیز به خوبی استفاده شود عین تولید و خلاقیت است. زیرا این خاصیت تعادل جویی طبیعت و روان انسان است که در تعارض و تناقض موقعیت ها، نیازهای خود را بر طرف سازد.

طبیعت آدمی اساساً به گونه ای است که دائماً در حال «تعادل جویی» است. نظریه ای در روان شناسی انگیزش وجود دارد که معتقد است: حالات هیجانی و انگیزشی با حالات متضاد و یا متعارض همراه می گردد. این نظریه به عنوان «نظریه فرایند متضاد» OPPONENT PROCESS THEORY مشهور است. بر طبق این نظریه، موجود آدمی در هنگامی که به حال استراحت، غیر فعال و آرام به سر می برد، بعد از سپری شدن مدتی، مجدداً به دنبال آن است که به اشتغال و محیط پر جنب وجوش و فعال وارد شود و پس از آن که در این محیط نیز مدتی را سپری کرد به دنبال یک محیط آرام، بی سر و صدا و عاری از هر گونه تنش می گردد.

مشابه این نظریه، نظریه سطح بهینه OPTIMAL - LEVEL THEORY است که معتقد است فرد برای رفتار به شیوه ای که سطح بهین برانگیختگی را حفظ کند، برانگیخته می شود. برای نمونه اگر برانگیختگی یک فرد در یک شرایط مشخص بسیار پایین باشد، شخص به دنبال موقعیت ها و محرک هایی می گردد تا برانگیختن را افزایش دهد. در صورتی که برانگیختن را افزایش دهد. در صورتی که برانگیختن بسیار بالا باشد، رفتار به سوی کاهش آن جهت گیری می کند. برای مثال خود را در یک روز پر مشغله تصور کنید: با اتفاقات گوناگون، شما بسیار برانگیخته می شوید و لذا در تلاش برای کاهش بی شماری برانگیختگی بر می آیید و چنان رفتار می کنید که به سوی سطحی از برانگیختگی بهینه بازگردید. بر عکس سطوح پایین برانگیختگی نیز ممکن است رفتاری را برانگیزانند که به سمت افزایش سطوح برانگیختگی تا حد بهینه جهت گیری کند.

هورمون های خاص یا «پیام آوران شیمیایی » موجود در خون نیز در برانگیختن برخی از حالات بیولوژیک نقش مهمی دارند. انسان در جست و جوی تحریک است و برخی از افراد بیش تر به دنبال محرک ها و موقعیت های پر هیجان اند و اگر ما از جمله آن ها باشیم اغلب نیاز به محرک های نو و جدید داریم. هر یک از ما سطح برانگیختگی بهینه داریم و به دنبال آنیم.

بیان این نظریه ها نشانگر آن است که در برخورد با اوقات فراغت دانش آموزان، علاوه بر آن چه بر شمردیم باید تفاوت های فردی، سطح برانگیختگی، نیازها و آمادگی های روانی، عاطفی و شناختی آن ها را نسبت به فعالیت ها و برنامه های تربیتی مدنظر داشت.

اوقات فراغت در یک روستا با شهر متفاوت است. اوقات فراغت برای یک دانش آموز مرفه با دانش آموز محروم متفاوت است. نگرش ها، انگیزه ها و علایق افراد به حسب موقعیت ها، شرایط و تجربیات نسبت به اوقات فراغت یا اوقات کاری متفاوت است.

همان گونه که ملاحظه شد فلسفه اوقات فراغت از پیچیدگی، تنوع و تفاوت های بنیادی برخوردار است و هر فرد بر اساس تفاوت های زیست شناختی (بیولوژیک)، فرهنگی، نگرش و تجربیات گذشته و اهداف و مقاصدی که برای آینده خود در نظر گرفته است، تعبیر متفاوت و یا متضاد نسبت به دیگران از تأمین اوقات فراغت خود دارد.

حال برای نتیجه گیری و ارائه پیشنهادها و راه بردهای عملی، بهتر است به این سؤال پاسخ دهیم که «برای تأمین اوقات فراغت دانش آموزان به گونه ای که از آسیب های احتمالی جلوگیری نموده، به دور از قالب های از پیش تعیین شده، آن ها بتوانند در فرصت آزاد و خودانگیخته به فعالیت هایی مشغول گردند که بازده آن اتصال به معنویت، ایمان، خودشناسی، خودیابی، خلاقیت، آرامش و کمال جویی باشد، چه باید کرد؟ برای پاسخ به این سؤال، ضمن هوشیاری نسبت به آن چه گفته شد، رعایت نکاتی که در پی می آید می تواند مؤثر واقع گردد:

1- فعالیت ها و برنامه های متنوع و متعددی وجود داشته باشند که در خلال آن دانش آموزان بتوانند به صورت انتخابی، آزاد، خودانگیخته و به میل خود به آن ها مشغول گردند.

2- از تبدیل اوقات فراغت به اوقات سرگرمی، گذران وقت، صرف انرژی بیهوده و اشتغالات بدون هدف پرهیز شود.

3- دانش آموزان در اوقات فراغت باید محصول کارایی، خلاقیت و اثرگذاری خود را احساس کنند.

4- در اوقات فراغت باید زمینه ای فراهم شود که دانش آموزان فرصت کاوش، تفکر و تأمل درباره خود، طبیعت و خدای خویش را داشته باشد.

5- از آن جا که انسان ضمن این که «ثبات و یکنواختی» را در جای خود مطلوب می داند، تغییر را در «فطرت» خود دارد و به تناسب این ثبات خواهی و تغییرپذیری باید زمینه ها و شرایط متفاوتی فراهم کرد.

6- حرمت نفس، شکوفایی، زیبادوستی، حقیقت یابی، خیرخواهی و خیر دوستی از جمله عناصر سازنده برنامه اوقات فراغت می باشد. این مفاهیم باید در خلال فعالیت ها به صورت غیر مستقیم، غیر کلامی و عملی نمایان گردد.

7- بگذارید دانش آموزان آن چه را که شما خواهان آن هستید خودشان به خواست خودشان برگزینند. دست یابی به چنین موقعیتی ظرافت تربیتی و هنر برنامه ریزی ویژه ای می طلبد.

8- بر اساس حدیث نبوی اِنَّ اللّه یبْغضُ شابَّ الفارغ: یعنی خدا دوست ندارد که جوان فارغ باشد. به محض فراغت بی حاصل، شرایطی فراهم آورید تا به حسب نیاز و علاقه دانش آموز، اشتغال مفیدی صورت گیرد. این مفید بودن را باید خود دانش آموز احساس کند و نه ما!

9- بر اساس فرازی از دعای امام سجاد(ع) که می فرماید: اللّهم صفی الایام خلقتنی له[2]، سعی کنید سمت و سوی اوقات فراغت در جهتی قرار گیرد که سرمایه های فطری و الهی نهفته در وجود او شکوفا گردد.

10- در برنامه های اوقات فراغت حس کنجکاوی، حیرت، شکوه و پرسشگری دانش آموزان را تحریک کنید، بدون این که پاسخ مستقیم و آماده ای در اختیار آنان قرار دهید.

11- روابط صمیمی و ساده اما جدّی در تعامل بین فردی دانش آموزان با مربیان می تواند در تبعیت جویی و اطاعت پذیری از مقررات و ارزش های مورد نظر مؤثر واقع شود.

12- هر نمودی از نمودهای هستی به ظاهر ساده و بی ارزش را با دیدی تازه، نو و شگفت انگیز به او بنمایانید.

13- دانش آموز باید لذت و فرح و نشاط تفاوت قائل شود. لذت چیزی است که طبیعت برای ما به وجود آورده است تا ادامه حیات دهیم و به عنوان هدف زندگی قلمداد نمی شود، اما فرح و انبساط و شادمانی همواره ندا می دهد که زندگی موفقیت آمیز و پیروز است. این احساس باید به طور طبیعی و درونی در دانش آموزان زنده شود.

14- در آموزش مهارت های مورد نظر در اوقات فراغت باید به این نکته توجه کرد که: آموزش باید آزاد باشد و آموزش آزاد آن است که اوّل، دوست داشته شود، سپس آموخته شود و پس از آن مورد استفاده قرار گیرد.

15- فعالیت ها و برنامه های اوقات فراغت باید از جنبه های مختلف متفاوت باشد: سودمند، ذوقی، شغلی، ابتکاری، مهارتی، تفریحی و. . . .

16- به تفریحات بدنی از طریق افزایش انواع بازی ها برای آزاد سازی انرژی های سرکوب شده، فشارها و تنش ها اهتمام و توجه شود.[3]

منابع:

 خولی، امین انور: فلسفه اوقات فراغت، ترجمه قاسم کریمی، ماه نامه تربیت، تابستان 73.

 شولتز، دوان: پی تاریخ روان شناسی نوین، ترجمه دکتر سیف و همکاران.

 سینکر، ادوارد: دنیای کوچک بزرگ من، ترجمه وجیهه حاکمی.

 یونگ، کارل گوستاو: خاطرات، رؤیاها، اندیشه ها، ترجمه پرویز فرامرزی.

 میتوس، اندره: راز شاد زیستن، ترجمه وحید افضلی راد.

 کریمی، عبدالعظیم: زمنیه های بزه کاری در کودکان، هفته نامه آفرینش، شماره 12.

 مختاری، رضا: سیمای فرزانگان.

پی نوشت ها

[1] بنگرید به نظریه کوهن (KUHN) در کتاب ساختار انقلاب های علمی، 1973.

[2] عبارت مورد نظر پیدا نشد؛ شاید منظور عبارت "واستفرغ ایامی فی ما خلقتنی له" در صحیفه سجاده باشد. (حوزه نت)

[3] نشریه ماهنامه پیوند، ش 258، ص 48.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان