سلامی همچون خنکی کولر های گازی که وقتی میری داخل طلا فروشیا دوست نداری از اونجا بیای بیرون .
سلامی همچون طالبی و هندوانه و گیلاس که ازشون هر چی بگم کم گفتن .
چه خبرا کافئین های جینگولی ، بگید ببینم تابستون خود را چگونه گذرانده اید ؟
فقط خواهشا از تور های سواحل مدیترانه و موج سواریو ، کنسرت جنیفر لوپز نگید که دلم آب میشه .
قبل اینکه تابستون بیاد یه دفتر بر میداریم و سعی می کنیم کلی داخلش از برنامه هایی که برای تابستون داریم مینویسیم .
از کلاس زبان بگیر تا باشگاه و کلاس موسیقی و فلان و فلان..
اما در نهایت آخر تابستون که بشه دوباره همون آدمی قبلی هستم . تنها تغییری که از زمستون تا تابستون کردیم اینه که لباس هامون گشاد تر شده .
و حتی یه دونه از برنامه هایی که برای اوقات فراغتمون نوشتیم رو عملی نکردیم ، فوقش تو تابستون از طرف چند تا از دوستامون بلاک شدیم چون از نظر اون ها به اندازه کافی اهل دور دور و فس فس نیستیم .
بیشتر ماها بهشت رو اونوقتی میدونیم که یه تخت داشته باشیم و شارژ هم کنارش باشه و یه کوچولو باد کولر هم همراهیمون کنه ، اونوقته که دیگه هیچی از تابستون نمیخاییم .
در ضمن باید این موضوع رو هم یاد آوری کنم که اول مهر از رگ گردن به همه نزدیک تره ، البته واسه من فرقی نمیکنه ، من اوضام همیشه همین بوده .
پس نتیجه میگیریم تنبلی هم زیادی بد نیست ، به هر حال این تابستون هم مثل همه تابستون ها می گذره دیگه ، ما هم قرار نیست با 30 سال سن با رفتن به کلاس موسیقی و زور زدن برای یاد گرفتن نت ها بتهوون از کار در بیایم ، فوقش دوباره مهر میشه و کلاس هم بی کلاس .
ولی خب همه مردم مثل من و شما تنبل بی خاصیت نیستن ، در حالی که لش کردن جلوی لپ تاپ یا تلوزیون مغزشون کار میکنه و سعی می کنند برای خودشون یه ایده هایی بدن که با این که کوچیک به نظر میاد اما پشم و کرک برای اطرافیانشون نمیذاره و به علاوه کار خودشون هم سریع تر پیش میره .
کافئین های تنبلی که دارید این مطلب رو میخونید شاید این پست برای شما انگیزه ای باشه تا در حالی که دراز کشیدید جلوی تلوزیون یا لپ تا یا هر کوفتو زهر مار دیگه و دارید تابستون خودتون رو به خاک فنا میدید ، از مغز بی صاحابتون یه کاری بکشید و بتونید کار های خودتون رو راحت تر کنید ، خیر شما که به بقیه نمیرسه ولی خب حداقل از پس کار های خودتون راحت تر بر بیاید .
منظورم اینه وقتی تا ساعت 3٫4 نصف شب بیدارید و ننه باباهاتون ازتون می پرسن داری چیکار میکنی که بیداری حداقل یه دلیل خوبی داشته باشی که بهشون بگی، مثلا بگی دارم فکر میکنم چجوری از جارو برقی قلک بسازم . این بهتره یا اینکه یهو در و باز کنند و در یک حرکت فوق سریع از طرف شما با دسکتاپ خالی رو به رو بشند ؟
پس بیاییم توبه کنیم از امشب .
این شما و این هم یه عالمه آدم تنبل و خلاق که بعضی ایده هاشون خیلی جالب انگیزه .
“کشو میشم یا صندلی ؟”
عاقا این دیگه آخرشه ، ایده جالبیه چرا زودتر به ذهن خودم نرسید ؟
چون چند وقته صندلیم شکسته و نمیتونم ازش استفاده کنم ، البته زیاد هم جالب نیست و به علاوه اینکه مناسب ابعاد من نیست ، متاسفانه اگه من یه دونه از پاهامو بذارم داخل کشو ، کل میز میاد پایین ، حالا گیریم من داخل کشو جا شدم ، یکی از در بیاد داخل اتاقم ببینه من نشستم داخل کشو پیش خودش نمیگه این دختره علف ملف میزنه؟
برید گمشید احمق ها با این ایده هاتون .
” وقتی که دوست داری آهنگ گوش بدی اما بیشتر اعضای بدنت گشاده “
برای همه پیش اومده که داخل اتوبوس یا تاکسی یا حتی موقع پیاده روی دوست داشته باشیم که موزیک گوش بدیم ، عامااا از اونجایی که ما خیلی تنبل تشریف داریم ، دستمون خسته میشه و علاقه ای نداریم که با دست گوشیمونو نگه داریم ، خب کاری نداره ، مواد لازم فقط یه کلاه معمولیه که پشتش از این چسب هایی داره که صدای چیییرررک میده ،
هر رنگی که دوست داشتید رو از این کلاه بخرید . مردم رو باهاش زخمی کنید ، البته وقتی مثل این عاقاهه گوشیتونو بذارید پشت کلاه ، بقیه آدم های دور و اطراف از این حجم از خلاقیتی که به کار بردین کف میکنند .
” وقتی گربه مستخدم میشه “
همه ما تو رویا های خودمون دوست داشتیم صبح ها داخل یه اتاقی از خواب بیدار بشیم که کلی پنجره داره و از شدت بزرگی صدا داخلش می پیچه و با صدای زن و بچمون در شرایطی هم صدای شوهر قشنگمون چشمامون رو باز کنیم ، اما از دار دنیا یه تخت داریم که هی صدای جیر جیر میده و یه پنجره کوچولو که هر صبح با نورش که مستقیم میخوره تو چشممون بیدار میشیم . اما خب ما حتی حاضریم تو اوج گرما پتو روی سرمون بکشیم اما برای کشیدن پرده از جامون تکون نخوریم ، همچین آدم هایی هستیم ما ،
این روشی که میگم بیشتر به درد کسایی میخوره که حیون خونگی دارن ، شما میتونید با برگزاری چند کلاس خصوصی برای گربه ، سگ یا هر حیون خونگی دیگه ای که دارید بهشون یاد بدید پرده هارو بکشند تا صبح ها دیگه لازم نباشه زیر پتو تخم مرغ آپ پز بشید ، حتی شاید بشه کار های دیگه ای هم بهشون یاد داد . پس بشینید فکر کنید .
من اگه گربه داشتم بهش یاد میدادم موهامو شونه بزنه . شما چی ؟
” وقتی مامان یا بابا میشی”
و این بار نوبت مادران غیور سرزمینمه ، و حتی بابا هایی که یه جورایی داخل خونه مامان هستند.
وقتی مامان نیست یا داره آشپزی میکنه ، این یه روش خلاقانه هست برای شیر داد به بچه و سیر کردن شکمش ولی به نظر خطرناک میادا ، بچه رو صاف شبیه تیر برق خابوندن و شیشه شیرو گذاشتن داخل دهن بچه ، اگه یهو تکون بخوره بپره داخل گلوش چی ؟
ننه هم ننه های قدیم والا . چه وضع بچه داریه آخه .
خود بچه هم انگار از این وضعیت زیاد راضی نیست و یه چاره چیه خاصی تو چشاشه .
” هندزفری غول پیکر “
این روش هم بیشتر به درد منشی های شرکت های خفن می خوره ، اما اونا با اون همه چسان فسان و سانتی مانتال عمرا از این کار ها بکنند ، طرف دستش قطع بشه حاضر نیست کش پول ببنده به دوتا گوشی ها و بچسبونه روی گوشش ، هر چند که منم باشم از این جور کار ها نمی کنم .
خودتونم باشید نمی کنید ، پس من حق میدم بهشون و حرفمو پس میگیرم .
ولی اینجا یه سوال پیش میاد ، وقتی بهش زنگ میزنند، چجوری اون دکمه سبزه رو میزنه ؟
” ویدئو مسیج بزن از طرف یخچال “
ادم چقدر میتونه خوش شانس باشه که لش کنه داخل تختش و پتو بکشه روش و یکی از آشپزخونه بهش ویدئو مسیج بزنه و بهش بگه هرچی دلت میخاد از یخچال انتخاب کن تا برات بیارم ،
واقعا من اگه یکی این کارو برام میکرد هیچ وقت رهاش نمیکردم ، چقدر آدم میتونه بزرگوار باشه آخه .
چقد هم یخچالشون پره ، ما تو یخچالمون بیشترین چیزی که پیدا میشه آب و طالبیه ،
اون هم بابام میگه تمومش نکنید شاید مهمون سر زده بیاد .
” یه رفتگر چی میخاد از این بهتر؟”
وااای من عاشق اینا شدم ، اینکه داخل این فصل خیلی هوا گرمه و کارشون هم بسیار بسیار سخته که شکی نیست ، اما اون ها می تونن با یکمی خلاقیت ، خودشون رو برای جمع کردن زباله ها خسته نکنند.
شبیه این تصویر که احتمالا در پاییز گرفته شده و اونا به این خوشگلی دارن خیابون رو تمیز میکنن، واقعا دم اون کسی که این ایده رو داده تا رفتگرا کمتر خسته بشند گرم .
” شیشه رو پاک میکنم “
این دستمالی که می بینید روی شیشه ماشینه البته به اون بیل بیلکه برف پاک کن ماشین وصله و کارش اینه که شیشه ماشین رو برق بندازه ، برای هممون پیش اومده که دیدیم وقتی که برف یا بارون میاد از برف پاک کن ماشین استفاده می کنیم ، درست و حسابی برق نم یندازه و صدای جیریق جیرقش در نمیاد ، نه که نیاد اما خب تمیز نمیشه و همیشه چند تا لک روی شیشه می مونه .
با این ایده شما می تونید وقتی برف پاکن رو روشن می کنید با استفاده از اون دستمال شیشه ها رو برق بندازید و حالشو ببرید .
به نظرم این هم یکی از اون جالب انگیز ها بود .
” دستشویی سیار “
واااای این آخرت کثیف کاریه ، دقیقا این روش و این ایده برای کسانی هست که نصف شب ها جیش دارن و حالشو ندارن برن ، البته فکر نکنم داخل خانواده های ایرانی این روش جواب بده چون بعد استفاده از این روش شما توسط مادرتون باید با خونه خداحافظی کنید و به علاوه اینکه خواب نصف شبتون بهم میریزه دیگه جایی درون خونه ندارید و شما رو با یه کارتون یخچال راهی پارک سر کوچه می کند و خوب کار میکند .
آخه این چه کثافت کاریه ؟
خب مجبوری مگه اینقدر مایعات بخوری و قبل خواب دستشویی نری که به این روز بیافتی ، بعدشم با دستمال آخه ؟
واقعا برام سواله این خارجیا چجوری کارشون رو با دستمال راه میندازند ؟
ما ایرانی ها تا صدای جیرق جیریقش نیاد ول کن ماجرا نیستیم .
دروغ میگم ؟ اگه دروغ میگم بیاید بزنید تو دهن من .
تازه اسفنجم گذاشته یه وقت سطل اذیتش نکنه 😐
” چرا جارو هارو میریزی تو ماشین خوبا ؟”
عاقااا ، مرد حسابی چرا سیس ماشین رو میاری پایین آخه ؟
جارو هاشون شبیه جارو های ننه بزرگ منه ، یعنی اون جارو یه تنه کل قیمت ماشین رو برد زیر سوال و همه کلاسی . پزی که می شد باهاش داد رو شست و با خودش برد ،
اون جارو به نظرم کل دید عقب رو گرفته ، نمیدونم چرا ازش استفاده میکنه تا بهتر دید داشته باشه 😐
چقدر طول میکشه یکم شیلنگ بگیری رو شیشه عقب که به این فلاکت نیافتی ؟
هان ؟ جواب بده دیگه ؟
تنبل خان .
” پلاستیک بخوریم یا غذا “
حسن ختام این پست می خوام بهتون سلطان تبلی رو معرفی کنم .
برای اینکه یه تکون به خودش نده و بشقاب و قاشقش رو نشوره ، پلاستیک کشیده داخل بشقاب و بعدشم غذا رو ریخته داخلش .
خوبه حالا به قاشق ، چنگالش پلاستیک نکشیده .
واقعا نه تربیت دارن نه خانوادگی .
غذای داغ رو اخه آدم عاقل میزیره روی پلاستیک؟
ولی خودمونیم عجب ماکارانی شده ، کلی مواد شیمیایی پلاستیکی هم همراه ماکارانیش خورد ، کوفتش شد به هر حال من مطمئنم.
خب دوستان خوشگل و زیبا روی من ، امیدوارم خوشتون اومده باشه از این پست و مسخره بازی این خارجکیا و ما رو از کامنت های کافئینیتون محروم نکنید ، باشد که در این پست شاهد فوران کامنت هاتون باشیم و کف و خون قاطی کنیم .
راستی من سه تا سوال از شما دارم ، اگه حال کردید میتونید به هر کدوم که خواستید جواب بدید ،
ولی خداوکیلی نپیچونید چون نظراتتون برام مهمه ..
+ تاحالا شده از فرط تنبلی یه وسیله ای اختراع کنید یا یه ایده خفن داشته باشید ؟
و سوال بعدیم اینه که
+ شما برای راحت تر کردن کار هاتون چیکار می کنید ؟
.
+ اینکه کیا پایه هستند دسته جمعی بریم کنسرت نیکی میناج جون؟
تا شما به این سوال های من جواب می دید من برم به کار های کلاس زبانم و باشگاه و این داستان هام برسم
( پز خود را داده و خیالش راحت میشود )
.
اگه کاری ندارید من برم دیگه ، امروز خیلی حرف زدم کف کردم ،
خداحافظ جوجه اتمی های کافئینی من .