به گزارش مشرق، حجت الاسلام سیدمجید پورطباطبایی از فعالان فرهنگی است که دستی بر آتش سینما و کتاب داشته و همچنان در این زمینه فعالیت می کند. وی در گفتگویی با خبرگزاری تسنیم به نکات جالبی درباره فیلم کرخه تا راین اشاره کرده است:
در اواخر دی ماه سال 1371 که به واسطه دعوت آقای علی لاریجانی در شورای بررسی فیلمنامه بودم، روزی دوست و برادر بزرگوارم آقای محمدحسن پزشک با بنده تماس گرفت و گفت :" ابراهیم حاتمیکیا فیلمی با عنوان «از کرخه تا راین» ساخته است که در شورای انتخاب جشنواره فیلم رد شده است. بیا و در دفتر تهیه کننده فیلم را ببین. اگر مناسب تشخیص دادی، نزد شخص وزیر وساطت کن تا فیلم در جشنواره فجر به نمایش در آید."
حالا در شورای انتخاب جشنواره برادرِ رییس فارابی آقای سیدمحمد بهشتی، علیرضا بهشتی هم بود. فیلم را روی میز تدوین یا موویلا فیلم را دیدم و میدانید که صفحه موویلا چقدر کوچک است و فیلم دیدن روی آن هم کار سختی است. در «از کرخه تا راین» فصلی هست که علی دهکردی از روی ویدیو مراسم تشییع امام«ره» را میبیند. آن فصل در نسخه ای که دیدم، نبود. پس از مشاهده فیلم به این برادر ارجمند گفتم: " فیلم فوق العاده ای است. یک روضه و مرثیهی جدی برای دفاع مقدس است و باید پخش شود، با شخص وزیر پیگیری میکنم. " ابراهیم حاتمیکیا به عنوان بچه حزباللهی و متدین مهم بود. مهم این بود که سر هنرپیشه زن چادر بکنند و فیلم فمنیستی «سارا» را به عنوان فیلمی که زن چادر مشکی در آن است، در حلق مان کنند و بعد یک فیلم بچه مسلمانی و دفاع مقدسی مثل «از کرخه تا راین» حذف شود.
به اتفاق برادر ارجمندم ابوالقاسم طالبی که با وزیر از پیش رفاقت داشتند، به ملاقات ایشان رفتیم و صحبت کردیم که این فیلم این طوری است. بعد یک جلسه هم با علیرضا بهشتی، برادر سید محمد بهشتی گذاشتیم که عضو هیات انتخاب جشنواره بود و مخالف اصلی فیلم بود.
*دلیل ردش چی بود؟
میگفتند فیلم «ضد جنگ» است.دقیقا یادم نیست و این که میگویم من از بهشتی دفاع میکنم، یکیاش به این دلیل است که سیدمحمد بهشتی غیرمستقیم به من گفت کمک کن این فیلم اکران شود. فخرالدین انوار، معاون سینمایی ارشاد با فیلم مخالف بود. شورای انتخاب جشنواره آن سال با «از کرخه تا راین» مخالف بود ولی سید محمد بهشتی از فیلم دفاع میکرد و من در حضور خدا نمیتوانم نگویم و کتمان شهادت کنم. آقای وزیر در حضور ما تلفنی به انوار دستور داد تا با مسوولیت خودش فیلم در جشنواره اکران شود.
وقتی بنده از دفتر آقای لاریجانی بیرون میآمدم، شخص وزیر به آقای طالبی میگوید: مبادا این سید، عشق فیلم باشد و تازه به سینما رسیده باشد و آبرو و حیثیت ما برود. طالبی هم خیال او را از این بابت راحت میکند.
وقتی «از کرخه تا راین» اول در سینما صحرا که سینمای اصلی جشنواره بود برای دست اندرکاران سینما نمایش داده شد، نمایش دوم آن در سینمای دیگر حسابی گل کرد و مطرح شد. تازه من با نسخه ای موافق بودم که در دفتر منوچهر محمدی دیده بودم و هنوز هم معتقدم آن صحنهای که دهکردی تشییع جنازه امام را می بیند، در فیلم زیادی است. خود فیلم بدون این سکانس، یک مرثیه برای دفاع مقدس بود.
در پایان دو نکته درباره «از کرخه تا راین» هم بگویم. هر دو نکته به نقل از منوچهر محمدی است که در حضور مرحوم صفایی(عین. صاد) مطرح کرد:
" وقتی به کلن رفتیم، در آن بیمارستان که وارد شدیم، جانبازان شیمیایی بودند. در آنجا دو مساله برای ما مهم بود. یک، اینکه رئیس بیمارستان گفت من در دفترم نشسته بودم که رابط سفارت ایران از فرودگاه بن یا کلن به من زنگ زد که من 54 جانباز شیمیایی آوردم. رییس بیمارستان گفت من تنها کاری که توانستم بکنم این بود که به پرسنل خودم گفتم هر بیماری که می توانید ترخیص کنید، ترخیص کنید و این 54 جانباز شیمیایی را در بیمارستان آوردم و از لحظه ای که آمدند، تا دو ماه از بیمارستان بیرون نرفتم. حاصلش این شد که زنم از من طلاق گرفت و بچههایم به تبع مادرشان سراغ من نیامدند. البته این مدیر بیمارستان ایرانی بود.
وقتی رفتیم آنجا، حاتمی کیا از بخش جانبازان عفونی شیمیایی سه روز بیرون نیامد، آن هم در شرایطی که ما از در بخش که می خواستیم برویم داخل، بوی عفونت ما را از آزار می داد، اما حاتمیکیا سه روز آنجا بود و بیرون نیامد. بنابراین، اگر حس و حالی در «از کرخه تا راین» وجود دارد، چه از نظر هنری و چه احساسی، به خاطر آن حسی است که حاتمیکیا از همجواری با جانبازان شیمیایی گرفته بود و ان را به خوبی منتقل کرد.