به گزارش مشرق، اولین عملیات نظامی آمریکا در خلیجفارس پس از انقلاب اسلامی، به ایرانیها حس برتری داد. جمله معروف امام خمینی(ره) که «شنها مامور خدا بودند»، به این حس، رنگ و بوی معنوی نیز داد. همان ایام و در تابستان 59، وضعیت سیاست داخلی در ایران، حساس و پیچیده شده بود. انتخاب نخستوزیر و کابینه دولت، موجب اختلافات شدیدی میان مجلس و رئیسجمهور شده بود. با این همه حساسیتهای اطلاعاتی پیرامون فعالیت برخی گروهها وجود داشت. یکی از این گروهها، تصمیم به یک کودتا علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی داشت؛ کودتای «نقاب» که حالا به «نوژه» شناخته میشود. کودتاچیان قرار بود با 30 هواپیما، 60 خلبان و 500 نظامی، اقامتگاه امام، رئیسجمهور، نخستوزیر، نمایندگان مجلس و چند نقطه مهم دیگر را بمباران کنند، رادیو را بگیرند و بختیار خود را به عنوان رئیس دولت جدید معرفی کند. «جنگ بعد از کودتا»؛ این ایده آمریکاییها درباره چگونگی مقابله با ایران بود. این را ناصر رکنی، یکی از عوامل کودتا میگوید: «آمریکاییها درباره تقدم و تاخر کودتا و جنگ، به بحث و بررسی پرداختند و اجرای کودتا را در تقدم قرار دادند، زیرا در صورت موفقیت کودتا دیگر نیازی به تهاجم نظامی عراق نبود. ضمن اینکه شکست کودتا با توجه به نقش محوری ارتش در اجرای آن میتوانست موقعیت روحی و روانی ارتش را به طور کامل متزلزل کند». ارتباط آیتالله شریعتمداری با کودتا، اعترافات فرماندهان کودتا، قرار محل تجمع کودتاچیان در تهران، نقش حزب توده در افشای کودتا، تلاش برای روی کار آوردن بختیار، افشای کودتا توسط یک خلبان، چک 10 میلیون دلاری عربستان برای کمک به کودتا و اطلاعات فراوان دیگر در کودتا، بخشهای خواندنی و عبرتآموز تاریخ پس از انقلاب است که فارغ از جنبههای سیاسی و تاریخی، میتواند سوژههای تاثیرگذاری برای آثار سینمایی باشد. کودتای نقاب که قرار بود در اولین ساعات روز 18تیر 1359 عملیاتی شود، ساعاتی پیش از انجام با ضدکودتا مواجه شد و با دستگیری عوامل اجرایی آن ناکام ماند. درباره چگونگی کشف کودتا روایتهای مختلفی وجود دارد؛ گروهی حزب توده را عامل کشف کودتا میدانند و گروهی دیگر معتقدند عوامل ضداطلاعات ارتش و کمیته اداره دوم ارتش در جریان کشف کودتا بودند. در کنار اینها روایت رسمیای نیز وجود دارد که یکی از خلبانان توجیه شده درباره کودتا، شب پیش از کودتا نزد آیتالله خامنهای رفته و عملیات را افشا میکند.
در این پرونده نگاهی به این بخش از کودتای نوژه داشتهایم.
ادعای تودهای
پیرامون موضوع کشف کودتا نقاط تاریک و روشن فراوانی وجود دارد. نقش حزب توده در کشف این کودتا و تاثیر آن یکی از موضوعاتی است که بحث پیرامون آن فراوان شده است. فروردین 80 و در نشریه راه توده، برای نخستینبار نامهای منسوب به نورالدین کیانوری، دبیرکل حزب توده منتشر شد که در آن به نقش حزب در کشف کودتا اشاره شده بود. حجتالاسلام خسروشاهی نیز در گفتوگویی در شماره 51 نشریه چشمانداز ایران، در این باره میگوید: یک بار در جریان کودتای نوژه خود آقای کیانوری به دفتر من آمد و گزارش و تاریخ و محل اجتماع در پارک لاله، بمباران جماران و... را به من داد. من باور نکردم ولی او اصرار داشت که جدی و حتمی است و افزود: «بانویی که قرار است اعلامیه پیروزی کودتا را بخواند، عضو حزب ما است، گزارشها از او است و این اطلاعات کاملا دقیق است». حسن روزیطلب در «صخره سخت...» با بررسی ادعاهای مطرح شده پیرامون نقش حزب توده در کودتا، با اشاره به نقل قولهایی از حجاریان (از اعضای اصلی مستقر در کمیته مستقر در اداره دوم) و محمدمهدی کتیبه (رئیس وقت اداره دوم ارتش)، در اینباره میآورد: فارغ از اطلاعات متناقض افراد حزب توده و بعضا اغراق در نقش خود درباره افشای کودتا، به نظر میرسد این حزب اطلاعاتی از کودتا را در اختیار نیروهای امنیتی قرار دادهاند اما درباره این اطلاعات 2 نوع قضاوت در نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی وجود دارد؛ سعید حجاریان از اعضای اصلی کمیته مستقر در اداره دوم که نقش مهمی در ستاد ضد کودتا داشت، اطلاعات حزب توده را سوخته، کلی و فاقد ارزش اطلاعاتی میداند و اظهار میدارد: «تودهایها اطلاع داده بودند اما آنها بیشتر کار تبلیغاتی میکردند. کاغذ میدادند به دفتر بازرگان و رجایی که جلوی کودتای آمریکایی را بگیرید. بعضی وقتها هم خبر میدادند که فلان کس روابط مشکوک دارد اما اطلاع دقیق نمیدادند. تودهایها فقط از یک بخش کودتا که شاخه سیاسیاش بود و هدایتش با نصرالله قادسی بود اطلاع داشتند. آنها مثلا در یکی از زیرشاخهها منبع داشتند و اخبار جلسات آنها را میدادند اما اطلاعات کامل نداشتند. در ارتش نفوذی داشتند. چیز عجیبی نبود اما در چه ردهای حضور داشتند کسی نمیدانست. خودشان میگفتند زن یکی از رفقا که در فلان جلسه حضور داشته نقل کرده که فلان چیز را گفتهاند. اطلاعات دقیق نمیدادند و نمیگفتند در چه ردهای نفوذی دارند، البته در آن زمان هنوز تودهایها مسأله ما نبودند؛ نه چریکها و نه تودهایها و نه سازمان مجاهدین خلق برای ما غیرخودی نشده بودند، تازه انقلاب شده بود».
از سوی دیگر محمدمهدی کتیبه، رئیس وقت اداره دوم ارتش که محل تجمع اطلاعات درباره کودتا بوده، اطلاعات حزب توده را دقیق و کارگشا میداند: «ما یک رابطی با حزب توده داشتیم که او تقریبا این خبر را به ما داده بود. مدارکش در اداره دوم هست یعنی ایشان [رابط] هر از گاهی زنگ میزد و ما یک نفر را میفرستادیم؛ یک افسری به نام «رضایی» داشتیم، میرفتند در بیرون یک صحبتهایی با هم میکردند و اطلاعات را برای ما میآوردند. کودتای نوژه حتی تاریخ و ساعت و وضعیتش را هم مشخص کردند. البته همین خبر را به نحوی دیگر به رئیسجمهور بنیصدر هم داده بودند».
افشای رسمی
شاید تنها مورد روایت رسمی پیرامون کشف کودتا، روایت خلبانی است که قرار بوده در عملیات بمباران تهران شرکت کند اما یک شب قبل از کودتا، به افشای آن نزد آیتالله خامنهای میپردازد. روایت مکتوبی از این خلبان وجود دارد که در آن به نقشی که برای او در کودتا در نظر گرفته شده بود، اشاره میکند و نحوه افشای آن را توضیح میدهد: «در آن زمان من در پایگاه هوایی نوژه خدمت میکردم ...در تهران، به منزل نعمتی رفتم. به من گفت: مأموریت تو بمباران بیت امام و تلویزیون است و ما میتوانیم تا 5 میلیون نفر را بکشیم و اگر هم لازم شد در یکی از کشورهای حوزه خلیجفارس یا روی ناو آمریکا در خلیجفارس فرود بیاییم. من به او گفتم: شما با مردم مخالفید یا با حکومت که این همه کشت و کشتار میخواهید بکنید؟ گفت: ما با حکومت مخالفیم ولی هرکس هم که بخواهد مانع کار ما بشود چارهای نداریم جز اینکه همه را بکشیم. این موضوع برای من خیلی ثقیل بود و چون از مخالفت کردن با آنها هم بویژه در منزل نعمتی هراس داشتم، گفتم: من بیت امام را نمیتوانم بزنم ولی تلویزیون را میزنم. پس از کمی صحبت از او جدا شدم و به خانهمان رفتم و موضوع را با مادرم که زنی ساده و مسلمان بود در میان گذاشتم. مادرم بشدت ناراحت شد و گفت: تو نهتنها این کار را نباید بکنی، بلکه باید خبر بدهی و جلوی این کار را بگیری و اگر اطلاع ندهی شیرم را حلالت نمیکنم و از تو رضایت ندارم. بالاخره تا ساعت 12 شب با مادرم و برادر کوچکترم درباره این موضوع صحبت میکردیم و تصمیم گرفتم موضوع را به جایی یا به کسی اطلاع بدهم ولی چون نعمتی گفته بود در جاهای مختلف نفر داریم و خیلیها از جمله شریعتمداری این کار را تأیید کردهاند، میترسیدم به هر کسی این موضوع را بگویم. تصمیم گرفتم موضوع را به آقای خامنهای بگویم و برای محکم کاری، موضوع را روی کاغذ نوشتم و در خانه گذاشتم و به برادرم گفتم: اگر بلایی سر من آمد و برنگشتم به هر ترتیبی شده این موضوع را در جایی خبر بدهد و جلوی این کار را بگیرد. ساعت 12:30 از خانه بیرون آمدم و به کمیته تلفن زدم و گفتم یک خبر خیلی مهمی دارم که باید حتماً به آقای خامنهای بگویم. مرا به کمیته بردند و چون زیاد سؤال میکردند، گفتم: من یک خلبان هستم و موضوع براندازی در کار است. ساعت 4:30 صبح بود که رفتیم منزل آیتالله خامنهای و جریان را برای ایشان گفتم و ایشان دیگران را مطلع کردند».
کار واجب یک ارتشی
خلبان مذکور نیم ساعت پس از نیمهشب از خانه بیرون آمد. ابتدا قصد داشت به جماران رفته و موضوع را مستقیما با امام در میان گذارد. برای گرفتن تلفن بیت امام، با یکی دو جا (کمیته و سپاه و...) تماس گرفت اما نتیجهای عایدش نشد. سپس به سپاه پاسداران مستقر در پادگان ولی عصر (عشرتآباد) تلفن زد و گفت موضوع بسیار مهمی است که باید فورا با آقای [آیتالله] خامنهای در میان گذارد... آیتالله خامنهای ماجرای آن شب را اینگونه روایت میکنند: ماجرای اطلاع من از کودتایی که در پایگاه شهید نوژه قرار بود اتفاق بیفتد، به این شکل بود که شبی حدود اذان صبح، دیدم در منزل ما را میزنند، بشدت هم میزدند، من از خواب بیدار شدم، رفتم دیدم آقای مقدم است، میگوید که یک ارتشی آمده و میگوید با شما یک کار واجب دارد. گفتم: کجاست؟ گفتند: در اتاق نشسته. داخل اتاق پاسدارها شدم، دیدم شخصی دم در تکیه داده به دیوار، کسل و آشفته و خسته و سرش را فرو برده بود. گفتم: شما با من کار دارید؟ بلند شد و گفت: بله! گفتم: چه کار دارید؟ گفت: کار واجبی دارم و فقط به خودتان میگویم. من حساس شدم. گفتم: من نمازم را بخوانم، میآیم. پس از نماز او را به داخل حیاط آوردم، گوشه حیاط نشستیم. گفت: کودتایی قرار است انجام شود. گفتم: قضیه چیست و تو از کجا میدانی؟ او شروع کرد به شرح دادن. گفتم: شما چطور شد آمدی سراغ من؟ او ماجرای خود را تعریف کرد که جالب بود... آثار بیخوابی شب، خیابان گردی، خستگی، افسردگی شدید و سراسیمگی در او پیدا بود. حرفش را مرتب و منظم نمیزد و من مجبور بودم مکرر از او سؤال کنم. خلاصه آنچه گفت این بود که در پایگاه همدان اجتماعی تشکیل شده و تصمیم بر یک کودتایی گرفته شده، پولهایی به افراد زیادی دادهاند، به خود من [خلبان] هم پول دادهاند. عدهای از تهران جمع میشوند میروند همدان و شب در همدان این کار [تصرف پایگاه هوایی شهید نوژه] انجام میگیرد. بعد میآیند تهران، جماران و چند جا را بمباران میکنند. پرسیدم کی قرار است این کودتا صورت بگیرد؟ گفت: امشب و شاید گفت: فردا شب- دقیقاً یادم نیست.- من دیدم مسأله خیلی جدی است و بایستی آن را پیگیری کنیم. با اینکه احتمال میدادم او حال عادی نداشته باشد یا سیاستی باشد که بخواهند ما را سرگرم کنند اما اصل قضیه اینقدر مهم بود که با وجود این احتمالات، دنبال آن باشیم. گفتم: شما بنشین تا من ترتیب کار را بدهم». (کودتای نوژه، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ چهارم، ص262)
خلبان که بود؟
اینکه خلبان مذکور که بود، یکی از نکاتی است که در روایتهای رسمی، به دلایل مختلف، نسبت به آن بیتوجهی شده است. حسن روزیطلب در کتاب «صخره سخت، بررسی پروندههای امنیتی در جمهوری اسلامی» با ذکر یک گفتوگو از یک فرمانده سابق ارتش، به نام این خلبان اشاره میکند: «عباس دهقان». شخصی که به حمید نعمتی، مسؤول عملیات نیروی هوایی بسیار نزدیک بود و تقریبا اکثر اعضای ارشد کودتا را میشناخت و این مسأله کمک بسیاری به کشف عناصر کودتا کرد. امیرعبدالله نجفی، فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش در خاطراتش اظهار میدارد: «قبل از اینکه پایگاه هوایی وارد عمل شود، خلبانی به نام عباس دهقان با تلاش فراوان نزد حضرت آیتالله خامنهای میرود و به ایشان اطلاع میدهد چنین قضیهای از پایگاه همدان میخواهد انجام شود. خلبان دهقان مدتی وابسته نظامی ارتش جمهوری اسلامی ایران در کرهشمالی بود. ایشان در حال حاضر با درجه سرتیپی مشغول به خدمت هستند». (پا به پای آزادگان، خاطرات امیر سرتیپ عبدالله نجفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1386، ص16)
تأیید ضمنی آیتالله؟!
یکی از فعالیتهای مهم شاخه سیاسی کودتا- که تا اندازه زیادی هم موفقیتآمیز بود- تلاش جهت جلب حمایت تعدادی از روحانیون بود. آنان با شناخت کامل از جامعه ایران، نسبت به نقش مذهب و مشروعیت حاصل از آن در نظر مردم غافل نبودند. اینچنین بود که از همان ابتدا به مثابه دیگر نیازهای کودتا، جایگزینی یک رهبر مذهبی را به جای امام خمینی مدنظر داشتند و برای این منظور بهترین گزینه را آیتالله شریعتمداری تشخیص دادند. 2 عامل سبب این انتخاب شده بود؛ یکی ناآرامیهایی که «حزب جمهوری خلق مسلمان» در حمایت از ایشان به راه انداخته بود و کودتاگران امیدوار بودند با جلب حمایت آیتالله شریعتمداری حمایت این حزب و اکثریت مردم استانهای آذریزبان را به دست آورند و دیگر اینکه بختیار زمانی که در تدارک تصدی سمت نخستوزیری بود، به حمایت شریعتمداری از اقدام خود در برابر حضرت امام به عنوان مرجع شیعیان جهان اطمینان حاصل کرده بود. بدین ترتیب شریعتمداری بهترین گزینه در میان روحانیون برای همکاری و تایید کودتا به حساب میآمد. محمد محمدیریشهری حدود یک ماه پس از کودتا، اعلام کرد تعدادی از روحانیون که جزو افراد مسؤول مملکتی نیستند، در ارتباط با کودتا بودهاند و علاوه بر آنها بعضی آقازادهها نیز با کودتا هماهنگی داشتهاند. این مسأله برای جذب افراد جدید و کسانی که در همکاری با کودتاگران دچار تردید شده بودند، بسیار مفید واقع شد. آنچنان که به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، سروان نعمتی- از عوامل اصلی کودتا- برای اقناع یکی از خلبانان که نسبت به مأموریت محوله دچار بیم و تردید شده بود، به او میگوید: «خیلیها از جمله شریعتمداری این کودتا را تأیید کردهاند». اکثر افراد، کودتا را مورد تأیید روحانیون و وسیله نجات ایران و اسلام میپنداشتند. چنانکه ایرج درخشنده از ساواکیهای جذب شده به کودتا پس از دستگیری در این ارتباط میگوید: بنیعامری میگفت با علما و روحانیونی که طرفدار آیتالله شریعتمداری هستند، دست به دست هم دادهایم تا یک اسلام نوین در سطح مملکت پیاده کنیم. بدین ترتیب راه هرگونه مخالفت اعضا با اهداف کودتا بسته میشد. بنا به اعترافات تیمسار محققی، مسؤولان شاخه سیاسی در پاسخ به پرسش عوامل کودتا مبنی بر اینکه در برابر واکنش مردم چه اقدامی باید انجام دهند، چون در صورت تیراندازی عده زیادی از مردم کشته خواهند شد، به آنان میگفتند: وقتی امام خمینی را از میان بردارند، فرد دیگری به جای ایشان خواهد نشست و از طریق رادیو و تلویزیون بر غلط بودن تمام آنچه امام گفته است، فتوا خواهد داد. (کودتای نوژه، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/ خاطرهها، محمد محمدی ریشهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ گفتوگو با محمدی ریشهری رئیس دادگاه ارتش، مجله صف، شماره 44، مرداد 1359)
دست سیا در آستین کودتا
درباره نقش سازمان «سیا» و سایر کشورهای خارجی در این کودتا، ستوان ناصر رکنی در اعترافاتش میگوید: «2 الی 3 ماه بعد از پیروزی انقلاب، اولین تماس بین مأموران سیا و یکی از دوستان بنیعامری در اروپا برقرار میشود و آنها بنیعامری را با بختیار مرتبط میکنند. تمام هماهنگیهای لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد دکتر بختیار در پاریس از طریق «سیا» انجام میگرفته است. هماهنگی بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق، توسط نماینده سازمان «سیا» که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام میگرفته است». «رضا مرزبان» از عناصر ستاد سیاسی بختیار بوده و اواسط بهمن ماه 1358 به پاریس عزیمت کرد تا بختیار را در جریان تحولات ایران قرار دهد. در پی سفر مرزبان به پاریس و اطلاع بختیار از شرایط تازه کشور، بنیعامری نیز پانزدهم اسفند ایران را به قصد فرانسه ترک کرد. او در پاریس با اعضای ستاد نظامی بختیار یعنی تیمسار امیرفضلی (رئیس هواپیمایی ملی در دولت شریفامامی) و سرهنگ بایاحمدی و پالیزبان و نیز با خود بختیار، جواد خادم و... ملاقات و گفتوگو کرد. گزارش بنیعامری از تدارکات فراهم شده در نیروهای مسلح، مکمل تحلیل مرزبان از وضعیت آسیبپذیر جمهوری اسلامی شد و ستاد بختیار را به این نتیجه رساند که در بهار آینده (1359) این «تزلزل»
در اوج است و چون از یکسو جمهوری اسلامی در بعد داخلی رو به فرسایش است و در بعد خارجی با فشارهای سنگین سیاسی و اقتصادی ناتو در آمریکا و خطر نظامی رژیم عراق مواجه است و از سوی دیگر زمینههایی نیز بین برخی نظامیان و رجال سیاسی و تعدادی از روحانیون فراهم آمده، لازم است طرح اول تا نتیجه انجام «کار بزرگ» به بوته تعویق سپرده شود. کم و کیف «کار بزرگ» بهواسطه فرار قادسی (از مسؤولان کودتا) از ایران همچنان پوشیده ماند ولی پس از شکست ماجرای طبس و متعاقب ملاقات سفرای آمریکا و انگلیس در پاریس با بختیار برای کودتا، ضربالاجل آن تعیین شد.
یک نامهنگاری قابل تأمل پس از سرکوب کودتا؛ فرمان امام درباره نحوه رفتار با بازماندگان کودتای نوژه
نامه وزیر دفاع، سرهنگ خلبان جواد فکوری:
بسمه تعالی، پیشگاه امام خمینی رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
پیرو اوامر آن رهبر درباره بررسی وضع بازماندگان معدومین کودتای نافرجام، به 3 نفر از پرسنل نیروی هوایی، تیپ نوهد و نیروی زمینی جمهوری اسلامی مأموریت داده شد که به پیگیری این امر بپردازند. اینک خلاصه اقدامات انجام شده و پیشنهادها را به عرض میرساند:...
پیشنهادها:
1- چون سکونت این عده در خانههای سازمانی مغایر با اصول حفاظتی بوده، برای سهولت بیشتر آنان قرار شد منازل سازمانی آنها تخلیه شود.
2- با توجه به هزینه زندگی و مسکن، به هر خانواده با یک فرزند مبلغ 30 هزار ریال و در ازای هر فرزند اضافی مبلغ 50 هزار ریال به خانوادهها پرداخت شود.
3- وامی جهت خرید خانه به خانوادهها پرداخت و در ازای بازپرداخت این وام مقدار کمی از مستمری آنها کم شود. ضمناً گزارش هیأت بررسی مشکلات خانوادههای معدومین به پیوست جهت مقتضیات اوامر عالی تقدیم میگردد- وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران- سرهنگ خلبان جواد فکوری
پاسخ امام خمینی:
بسمالله الرحمن الرحیم، مراتب فوق مورد موافقت است. امید است خانواده این اشخاص در دامان اسلام و ملت اسلامی با رفاه زندگی کنند و سعادت خویش را در دنیا و آخرت تأمین کنند. از خداوند تعالی سعادت و سلامت ملت مسلمان را خواهانم. 12 بهمن 59، روحالله الموسویالخمینی (منبع: صحیفه امام، ج14، ص: 44)
*وطن امروز