به گزارش ایسنا، سرتیپ دوم محمد فرمنش در شهریور ماه 1330 در شهرستان راور متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در همان شهرستان و تحصیلات متوسطه را در شهرستان کرمان به اتمام رساند. با توجه به علاقه‌ای که به نظامی‌گری داشت در مرداد ماه سال 1348 پس از گذراندن موفقیت آمیز کنکور وارد دانشکده افسری و در سال 1351 با درجه ستوان دومی زرهی فارغ التحصیل شد. دورههای مقدماتی و عالی زرهی را در مرکز آموزش زرهی شیراز طی کرد و در سال 1370 موفق به طی دوره فرماندهی و ستاد و دریافت فوق لیسانس نظامی شد.
در طول جنگ در مشاغل فرماندهی گروهان، فرماندهی گردان سوار زرهی، رئیس رکن سوم تیپ زرهی، فرماندهی تیپ زرهی، افسر عملیات قرارگاه غرب و بالاخره افسر اطلاعات قرارگاه عملیاتی شمالشرق انجام وظیفه کرده است. سرانجام در اردیبهشت ماه 1376 به افتخار بازنشستگی نایل آمد.
سرتیپ دوم محمد فرمنش فرمانده گروهان دوم گردان 246 تانک در عملیات ثامن الائمه(ع) در خاطره ای روایت می‌کند: در شهریور ماه 1360 یگانم از منطقه عملیاتی غرب به جنوب عزیمت و زیر امر یگان مادر یعنی لشکر77 پیاده قرار گرفت. منطقه استقرار در ابتدا «شهرک جراحی» و پس از بازسازی به حوالی پل ایستگاه 12 شهر آبادان تغییر مکان دادیم. مشغول کسب آمادگی جهت اجرای عملیات «ثامن الائمه(ع)» بودیم، که در ساعت پنج و نیم بعد از ظهر روز بیست و ششم شهریور ماه 59، محل استقرار عناصر پشتیبانی یگان مورد حمله هوایی هواپیماهای دشمن قرار گرفت.
در این حمله ستوان یکم «اسحاق عادلخواه» که مشغول تدارک یگان بود، شهید و حدود 35 نفر از پرسنل گروهان مجروح شدند. به خودروهای چرخدار یگان حدود 60 درصد خسارت وارد آمد. می‌توان گفت که با این حادثه تقریباً تمام تلاش بازسازی انجام گرفته یگان از بین رفت.
تلاش بی‌وقفه پرسنل و پشتیبانی گردان در مدت زمان محدود، توانست گروهان را آماده اجرای مأموریت کند.عملیات ثامن الائمه(ع) در ساعت یک دقیقه روز پنجم مهرماه آغاز شد. ساعتی پس از شروع عملیات، گروهبان علی پرآهوئی و سرباز عظیمی که خدمه یک دستگاه تانک بودند بی مهابا به قلب دشمن زده بودند، توسط نیروهای دشمن محاصره و به اسارت درآمدند. در حالی که اُسرا به عقب جبهه عراق اعزام می‌شدند، پیشروی نیروهای رزمنده ایرانی رعد آسا، مجال فکر کردن را از دشمن گرفت، به ناچار یگان دشمن، اسرا را رها و خود برای نجات خویش، فرار را بر قرار ترجیح داد.
گروهبان علی پرآهوئی و سرباز عظیمی از این فرصت استفاده کردند و خودشان چند بعثی را به اسارت آوردند.
انتهای یپیام
