به گزارش اسپوتنیک، روز گذشته وزارت خزانه داری آمریکا، محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران را در لیست تحریم های این کشور قرار داد.
ظریف در واکنش به این تحریم ها اعلام کرد که دلیل اصلی ایالات متحده برای قرار دادن من در لیست تحریمها این است که من «سخنگوی اصلی ایران در جهان» هستم. آیا حقیقت اینقدر دردناک است؟ از آنجا که من هیچ دارایی یا منفعتی در خارج از ایران ندارم این تحریم بر من یا خانوادهام هیچ اثری ندارد. متشکرم که مرا چنین تهدید بزرگی برای پیاده کردن اهداف و برنامههای تان قلمداد میکنید."
مجتبی جلال زاده پژوهشگر، کارشناس مسایل بین الملل و سیاست های آمریکا در تعامل با ایران در این خصوص به خبرگزاری اسپوتنیک گفت:
©
Sputnik / Grigoriy Sisoev
تحریم محمد جواد ظریف یعنی تحریم گفتگو و مذاکره و خلاف گفته های پیشین رئیس جمهور آمریکا و پمپئو، وزیر خارجه آمریکا مبنی بر آمادگی مذاکره بدون پیش شرط با ایران است و نشان دهنده سیاست یک بام و دو هوای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است.
این تحریم با واکنش های منفی و نپذیرفتن آن توسط شرکای استراتژیک آمریکا از جمله اتحادیه اروپا همراه شده و اعلام کرده که این تحریم ها را نمی پذیرد و همچنان به کار با ظریف ادامه خواهد داد. همچنین سناتور آمریکایی اعلام کرد که این اقدام فرصت مذاکره با ایران را می گیرد.
اکنون موضوع اینست که اگر آمریکا با ظریف مذاکره نکند با چه کسی مذاکره خواهد کرد. از طرف دیگر جان بولتون ادعا می کند که ظریف نماینده مردم ایران نیست. اگر این گفته درست باشد، آلترناتیو را چه کسی پیشنهاد می دهد و اساسا اپوزیسیون قدرتمندی که توان تاثیر گذاری در معادلات هسته ای را داشته باشد، در جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد و اپوزیسیون خارج نشین فاقد هرگونه قدرتی است. از طرف دیگر سیاست تحریم آقای ظریف ادامه سیاست های ترامپ علیه ایران در چارچوب فشار حداکثری برای متقاعد کردن ایران برای مذاکره است.
از اهداف دیگری که ترامپ در تحریم افراد سیاستمدار دنبال می کند اینست که به نحوی دل اعراب سخاوتمندی که دشمنی هویتی با ایران دارند را بدست آورد.
با این تحریم، فرصت گفتگو و مذاکره از دو طرف گرفته شده و از طرفی رفتار ایران قطعا یک رفتار دفاعی نخواهد بود و براساس رئالیسمی که در روابط بین الملل مطرح است، تهران می تواند برای حفظ منافع حداکثری کشور رفتار تهاجمی تری به خود بگیرد.
اهداف اصلی آمریکا در تحریم وزیر خارجه ایران سه موضوع دارد، فشار حداکثری به ایران، امنیتی ساختن و اجماع حداکثری علیه ایران و نا امن سازی داخلی. در واقع آمریکایی ها سعی دارند به هرگونه ای که شده فشار را به بالاترین حد خود برسانند تا ایران حاضر به مذاکره شود.
در مجموع اینگونه باید گفت که آمریکایی ها دیگر به دنبال مذاکره در برنامه ای هسته ای ایران نیستند و فراتر از آنرا می خواهند. برنامه هسته ای در چارچوب برجام مذاکره شده بود و توافق شده بود و آمریکایی ها در شرایط کنونی به دنبال مذاکره در بحث برنامه موشکی ایران هستند و خواهان محدود ساختن توان موشکی ایران هستند و بحث برجام، حقوق بشر و همچنین صادرات نفت ایران به عنوان حربه ای برای آنها محسوب می شود.
به عقیده من با توجه به سیاست های بین الملل هر دو کشور حداقل تا حدود یکسال و نیم دیگر که انتخابات آمریکا برگزار می شود، امری محال به نظر می رسد. در این بین کشورهایی همچون ترکیه، عمان و اتحادیه اروپا شاید بتوانند تصحیح کننده روابط بین المللی ایران و آمریکا باشند، نه در راستای مذاکره و توافق بلکه در کاهش تنش ها و بازگرداندن امنیت به تنگه هرمز و خلیج فارس.
تمامی قدرت سیاسی، بین الملل و اقتصادی این دو کشور متناظر نیست، یعنی ایران به طور مستقیم نمی تواند بر مناسبات آمریکا تاثیر گذار باشد، اما شرکای تجاری و شرکای استراتژیک آمریکا در منطقه می تواند مورد هدف حملات اقتصادی و یا دیپلماتیک ایران قرار بگیرد. به طور مثال ایران چالش هایی با عربستان دارد و این چالش می تواند وارد فضای بزرگتری شود. همچنین شاهد تشدید جنگ های نیابتی در آینده خاورمیانه می توانیم باشیم.