روزنامه هفت صبح: برادران «مردانی آذری» ملقب به «امپراطوران مدرسهسازی» از خیرین نامداری هستند که در طول دو دهه گذشته، حاصل سالها تلاش خود را در راه خدمت به مردم، بهخصوص کودکان صرف کردند. آنان که کودکی را در تنگدستی گذراندند، با تلاشهای خستگیناپذیرشان به چنان ثروتی دست پیدا کردند که با صرف بخش اندکی از آن دهها مدرسه ساختند؛ مدرسه ساختند تا انسانهایی دانا و توانمند و با اعتماد به نفس برای جامعه تربیت کنند.
در پایگاه اینترنتی «مجتمع آموزشی استثنایی مردانی آذری» نوشته شده که این سه برادر «فرزندان مرحوم مردانی آذری از تجار بزرگ تبریز و از همسنگران ستارخان و باقرخان در انقلاب مشروطیت هستند». گویا دوران اوج این تاجر بزرگ خیلی زود سپری شد. نوشتهاند که او از روسیه تزاری قند و شکر و چیت روسی و نفت سفید وارد میکرد و از ایران برگه هلو، قیسی، پسته، خشکبار به آنجا صادر میکرد. اما روزهای خوش خانواده با انقلاب روسیه و فروپاشی روسیه تزاری به پایان رسید.
سه برادر مردانی آذری کودکی را در فقر و نداری پدر و البته با صبوری و درایت مادر سر کردند و هر دوی اینها در شکلگیری شخصیت خودساخته آنان نقش بسزایی داشت. غلامرضا برادر بزرگتر درباره این خصوصیت مادر گفته «مادرم بار نداری پدر را بر دوش میکشید و هرگز در برابر ناملایمات سرفرود نیاورد و هیچگاه از روزگار ننالید.» بین سه برادر، این غلامرضا برادر بزرگتر بود که در امر مدرسهسازی پیشگام شد. علی مردانی آذری درباره برادر بزرگش گفته: «او هفت سال داشت که پدر مان فوت کرد و بار زندگی به دوش مادرمان افتاد. آن روزها امکانات کم بود و از دست دادن پدر هم باعث شده بود وضعیت اقتصادی ما بدتر شود. به یاد دارم که علی برگهای برای نوشتن نداشت، اما با عشق درس میخواند و نبود پدر و کمبود امکانات باعث نشد از درس و مدرسه دلسرد شود.»
خانواده مردانی آذری زمانی که از تبریز به تهران کوچ کردند، در منطقه 10 در خیابان قزوین ساکن شدند. تعلق خاطر به این محله باعث شد آنها مدرسهسازی را از این منطقه آغاز کنند، اما به زودی به زادگاهشان رجعت کردند و همین کار را در آنجا با قوت بیشتری پی گرفتند. آنان عهد کردند تمام مدارس پسرانه را به نام پدر «محمد مردانی» و مدارس دخترانه را به نام مادر «زهرا مردانی» نامگذاری کنند.
آنان چند سال بعد مؤسسه خیرهای نیز راهاندازی کردند و اسمش را گذاشتند «بنیاد خیریه مرحومان زهرا و محمد مردانی آذری» و به این ترتیب قدرشناسی خود را از والدینشان نیز نشان دادند. پس از فوت پدر خانواده و ازدواج دوباره مادر، حالا پسرها باید روی پای خودشان میایستادند و در کنار درس خواندن، مشغول به کار میشدند. به گفته على مادر دلش میخواست پسرها روی پاهای خود بایستند. او میگوید: «خوب به یاد دارم که مادر به ما یاد داد یا علی بگوییم و دست روی زانوها بگذاریم و بلند شویم.» علی مردانی آذری همواره با افتخار از مادرش و درسهایی که از او گرفته بود یاد میکرد. «اگر امروز گذشت میکنیم و داشتههای خود را فقط برای خودمان نمیخواهیم، مرهون درسهای بزرگی هستیم که مادر به ما آموخت.»
مدرسهسازی برادران مردانی آذری
تمام عمر غلامرضا مردانی آذری با کوششی خستگیناپذیر عجین بود، به گفته برادر کوچکش بعد از تمام شدن دوران درس و مدرسه، از جانب مادر به یکی از تاجران بازار معرفی شد و در مغازه خواربار فروشی مشغول کار شد. او به سرعت راه و رسم تجارت را آموخت و به تاجر خوشنامی تبدیل شد. علی مردانی آذری نیز پس از کسب دیپلم، به کار نقاشی، عکاسی و رنگ کردن عکسهای سیاه و سفید مشغول میشود و چنان درآمدی کسب میکند که گفته میشود در زمان خود از حقوق ماهانه نخستوزیر وقت یعنی دکتر مصدق فراتر میرود.
پس از مدتی هر سه برادر به خارج از کشور کوچ کردند و ضمن ادامه تجارتشان در آن سوی مرزها، تحصیلات خود را نیز تا مقاطع عالی ادامه دادند. سه برادر که حالا تاجرانی ثروتمند بودند در دهه 70 دوباره به کشور بازگشتند، اما سرمایهگذاری هایشان در آن سوی آبها سود سرشاری به دنبال داشت که بخشی از آن را در راه امور خیریه صرف میکردند.
غلامرضا مردانی آذری زمانی درباره میزان ثروت این خانواده گفته بود: «کلید خزانه الهی در دستان ماست. تا روزی که این کلید را در اختیار داریم برای اجرای پروژههایی در ارتباط با فرهنگسازی آمادگی کامل خود را اعلام میکنیم. امکانات مالی ما در خارج از کشور غیر قابل تصور است. تلاش میکنیم این ثروت خدادادی را به جریان مدرسهسازی در ایران متصل کنیم.»
مرحوم غلامرضا حافظی، پدر مدرسهسازی ایران که مدت زیادی نیز «رئیس جامعه خیرین مدرسهساز کشور» بود درباره غلامرضا مردانی آذری گفته بود: «او منافعش در آمریکا در برج 11 سپتامبر (برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک) بود و تا قبل از آنکه این منافع در مخاطره قرار گیرد شش میلیارد تومان مدرسهسازی در تهران، تبریز و نقاط دیگر انجام داد و بعد از این اتفاق مدرسهسازیاش متوقف شد. او خیلی ناامید بود و به دنبال احیای منافعش نمیرفت. یک روز به او گفتم وکیلی بگیر و منافع خود را در آمریکا احیا کن! او برای خود وکیلی گرفت و اتفاقاً منافع خود را در آمریکا احیا کرد و به مدرسهسازی ادامه داد و تا زمان حیاتش 36 میلیارد تومان مدرسهسازی کرد.»
علی مردانی آذری درباره انگیزه این خانواده از ورود به مدرسهسازی میگوید: «ما به سختی درس خواندیم به همین دلیل وقتی کسب و کارمان خوب شد غلامرضا پیشنهاد مدرسهسازی داد. او میخواست کاری کند که دانشآموزان به راحتی درس بخوانند.» آنها علاوه بر ایجاد فضای تحصیل، بر کیفیت آموزش و ایجاد فضای آموزشی مطلوب و رسیدگی به نیازهای مادی و معنوی دانشآموزان نیز تأکید داشتند؛ تا جایی که گفته میشود در هر کدام از مدارسی که این برادران ساختهاند، اتاقی بهخصوص به گفتگوی رودرروی آنان با دانشآموزان اختصاص داده شده بود.
بیمارستان 550 تختخوابی خانواده مردانی آذری
ساخت بیش از 40 مدرسه، پانسیون و خوابگاه با استانداردهای بالا در نقاط مختلف کشور که هر ساله پذیرای هزاران دانشآموز هستند، یک مدرسه کودکان استثنایی در تبریز و یک بیمارستان 550 تختخوابی برای کودکان مبتلا به سرطان که به تنهایی هزینهای بالغ بر 110 میلیارد تومان داشته است، تنها گوشهای از میراث ماندگار و به تعبیر قرآنی «باقیات صالحات» این سه برادر است. این در حالی است که علی نواداد، معاون استاندار آذربایجان شرقی در مراسم نکوداشتی که چند سال قبل برای کریم مردانی آذری برگزار شده بود به «احداث 72 مدرسه به نام شهدای کربلا به صورت گمنام در نقاط مختلف کشور» توسط این سه برادر نیز اشاره کرده بود.
اما سرنوشت دراماتیک مردانی آذریها به همینجا ختم نمیشود. غلامرضا مردانی آذری، برادر بزرگتر خانواده که آغازگر این حرکات خیرخواهانه بود، اواسط سال 1385 و در 80 سالگی با توطئه منشی شرکتش و به طمع «پول» - تنها چیزی که برای این پیرمرد بیاهمیت به نظر میرسید - به قتل رسید. دو روز قبل نیز خبر رسید که برادر کوچکتر، علی مردانی آذری، که خارج از ایران اقامت داشت و برای بازدید از بیمارستان 550 تختخوابی شهرک خاوران تبریز به این مکان رفته بود، در حادثهای که سقوط از ارتفاع گزارش شده است، در 84 سالگی درگذشت و حالا کریم مردانی آذری در سن 85 سالگی تنها بازمانده این خانواده خیّر است. مردی که معتقد است «آنچه خداوند به ما داده است و آن را صرف مدرسهسازی میکنیم، کاهی است در مقابل کوه؛ پولی که ما در جهت مدرسهسازی هزینه میکنیم متعلق به خداست و ما تنها به عنوان واسطه عمل میکنیم.»