ماهان شبکه ایرانیان

جوانانی که برای کارگری به عراق می‌روند...

چندماه گذشته اتفاقی تازه برای تعدادی از جوان‌های مریوان و شهر‌های نزدیک مرز‌های غربی ایران افتاده؛ کار در سلیمانیه و اربیل. حالا این جوان‌ها می‌گویند برای لقمه‌ای نان، ترک دیار کرده‌اند و پاتوق‌شان شده هر روز صبح، میدان سلیمانیه، به این امید که انتخاب شوند برای یک روز کارگری.

روزنامه شهروند - لیلا مهداد: پیچ و خم کوه‌ها و بیراهه‌ها جای خود را به ساختمان‌های بلند داده است. دیگر خبری از بار‌های سنگین یخچال، اجاق گاز و دلشوره‌های کولبری شبانه نیست؛ حالا جای آن‌ها را لوله‌های بلند آهنی گرفته است که سوار بر دوش «سیروان» طبقات را یکی‌یکی بالا می‌روند تا خانه‌های قد و نیم‌قد جدید بالا برود و شهرک دیگری در سلیمانیه ساخته شود.

«این، بار پنجم است و تا زمانی که شرایط کار ایران خوب نشود، همین‌جا کار می‌کنم.»

سیروان بعد از دیپلم رفته سراغ جوشکاری. او ٢٤ساله است و هشت‌سال در شهر خودش، مریوان جوشکار بوده؛ از ٩سالگی؛ دورانی که همپای پدرش در تاریکی شب، کوله‌های بزرگ و کوچک را از بیراهه‌ها به مقصد می‌رساند: «بعد از سال‌ها جوشکاری، اوضاع خوب نبود. هر سال بدتر هم می‌شد تا این‌که این اواخر اصلا کار نبود؛ بیکار شده بودم؛ راهی جز رفتن برای کارگری نبود و به پیشنهاد یکی از دوستانم راهی سلیمانیه شدم؛ برای ماهی سه‌میلیون تومان.»

جوانانی که برای کارگری به عراق می‌روند...

چندماه گذشته اتفاقی تازه برای تعدادی از جوان‌های مریوان و شهر‌های نزدیک مرز‌های غربی ایران افتاده؛ کار در سلیمانیه و اربیل. حالا این جوان‌ها می‌گویند برای لقمه‌ای نان، ترک دیار کرده‌اند و پاتوق‌شان شده هر روز صبح، میدان سلیمانیه، به این امید که انتخاب شوند برای یک روز کارگری. خوش‌شانس‌ها چند روز سر ساختمان می‌مانند.

جوانان مرزنشین شهر‌هایی مثل مریوان، بانه، سنندج، سروآباد و سقز راهی شهر‌های کردستان عراق‌اند، اما جوانان همدان، بوکان و ارومیه راهی شهر‌های دیگر عراق می‌شوند. آن‌طور که سیروان می‌گوید، جوانان مرزنشین بیشتر به سلیمانیه و اربیل می‌روند و کمتر می‌توان جوانان همدانی یا ارومیه‌ای را دید: «روزی ١٢ساعت کار می‌کنم. بار اول که آمدم، مثل بیشتر ایرانی‌ها رفتم مسافرخانه، اما الان ٢٠ نفری هستیم که خارج از شهر، خانه‌ای ٧٠ متری اجاره کرده‌ایم، اما اگر «آسایش» بفهمد، بدبخت می‌شویم.»

«آسایش، پلیس عراق است و اگر اقامت نداشته باشید، بیچاره‌تان می‌کند.»

اقامت کار برای کارگران ایرانی ١٢میلیون هزینه دارد؛ برای همین بیشتر کارگران توریستی و برای ٢٨روز ساکن سلیمانیه یا اربیل می‌شوند. به‌تازگی خبرگزاری فرانسه در گزارشی از کارگران ایرانی در عراق درباره این موضوع نوشته است: «ایرانی‌ها با گرفتن روادید یک‌ماهه، به‌عنوان گردشگر وارد کردستان عراق می‌شوند و بعد از 28روز کار کردن، بعضی اقلام غذایی که در ایران گران شده را خریده و نزد خانواده خود برمی‌گردند. آن‌ها بعد یک هفته دوباره روادید گردشگری گرفته و به کردستان عراق بازمی‌گردند.»

«سیروان» تا به حال پنج‌بار با ویزای توریستی عازم سلیمانیه شده: «بیشتر بچه‌های مرزنشین به همین روش برای کار به سلیمانیه یا اربیل می‌روند. این‌جا مخارج بالاست و بیشتر کارگران ایرانی برای این‌که بتوانند پول بیشتری برای خانواده‌شان ببرند با بخور و نمیر زندگی می‌کنند. ما ٢٠ نفر، کار داربست انجام می‌دهیم. بیشتر کارگران ایرانی در ساختمان‌سازی مشغول کارند؛ کارگرانی که اگر آشنا یا فامیلی نداشته باشند، باید صبح‌ها خود را به میدان سلیمانیه برسانند برای کار. بار اولی که رفتم سلیمانیه مثل بقیه هر روز صبح میدان سلیمانیه می‌نشستم منتظر کار، اما بار دوم یکی از دوستانم کار داربست را معرفی کرد و از میدان‌نشینی خلاص شدم، البته کار داربست سخت و خطرناک است؛ چند روز پیش سه‌نفری ١٤تن میله آهنی را شش، هفت طبقه بالا بردیم آن هم در دمای بالای ٤٠درجه. هر روز عصر که می‌رویم خانه، دوش‌هایمان از داغی آهن‌ها سوخته، اما من قبل از این در ایران صبح‌ها کارگری می‌کردم و شب‌ها کولبری.»

سیروان می‌گوید: «همه ما از سر ناچاری آمده‌ایم این‌جا برای کارگری. زندگی در شهر‌های مرزی سخت است. کار نیست و بیشتر جوانان بیکارند. پدر‌ها هم یا کولبر‌ند یا شغل آزاد دارند که کفاف مخارج زندگی خانواده‌هایی را که اغلب پرجمعیت هم هستند، نمی‌دهد. برای همین پدرم به همه ما گفت زرنگ باشید و مخارج خودتان را دربیاورید، چون من از پس مخارج زندگی برنمی‌آیم. الان سه عید می‌شود نرفته‌ام خانه؛ عید نوروز، عید رمضان و عید قربان.

هفته‌ای یک‌بار زنگ می‌زنم. این‌جا زندگی سختی‌های خودش را دارد. وضع بهداشتی که افتضاح است. از ٩سالگی همپای پدرم می‌رفتم کولبری. پدرم تا زمانی که جان داشت، می‌رفت کولبری و حالا که پیر شده در مرز باشماخه باربری می‌کند.»

«همین دو هفته پیش بود که کارگر ٢١ساله مریوانی بر اثر برق‌گرفتگی مُرد. بار دومش بود، می‌آمد سلیمانیه. وقتی خبر را شنیدم از ته دل گفتم خوش به حالش، از کارگری راحت شد.»

صندوق بین‌المللی پول میزان بیکاری ایران برای سال 2018 را حدود ١٣,٩‌درصد ارزیابی و پیش‌بینی کرده این رقم امسال به ١٥.٤‌درصد افزایش یابد. براساس این گزارش، این رشد تا سال 2024 به‌صورت متمادی ادامه خواهد داشت و به حدود ١٩.٤‌درصد خواهد رسید.

مهاجرت کارگران به عراق پدیده‌ای است که این اواخر رسانه‌ای شده؛ کارگرانی که آماری از تعدادشان در دست نیست و مقامات منطقه‌ای کردستان در شمال عراق هم آمار کارگران ایرانی را ندارند. به غیر از تعداد محدودی از کارگران که اقامت کار دارند، بقیه کارگران با ویزای توریستی وارد عراق می‌شوند، برای همین تشخیص تعداد کارگران کار سختی است. «اینجا هر روز یک شهرک جدید ساخته می‌شود و برای ساخت‌وساز به کارگر نیاز دارند. اوایل به دینار و دلار حقوق می‌دادند، اما الان به تومان پول می‌دهند، چون می‌دانند دینارشان برای ایرانی‌ها خیلی زیاد است؛ هفته‌ای حقوق می‌گیریم. کُرد‌های ایران یعنی بچه‌های نزدیک مرز بیشتر در سلیمانیه و اربیل کار می‌کنند، چون عربی بلد نیستند، اما بقیه کارگر‌های ایرانی به شهر‌های دیگر عراق می‌روند. غربت سخت است، اما وقتی کسی می‌میرد یا برایش اتفاق بدی می‌افتد دنیا روی سر آدم خراب می‌شود.»

تا کار پیدا کنم، جانم به لبم رسید

مسافرخانه «خالد» با اتاق‌های پنج‌متری‌اش را بیشتر ایرانی‌ها می‌شناسند؛ مسافرخانه‌ای کمی دورتر از میدان بزرگ سلیمانیه. «کاویار» یکی از ساکنان همین مسافرخانه است؛ کوچکترین مسافر که شب‌های اول را با ترس و دلهره به صبح رسانده است.

«چندماه دیگر ١٧سالم می‌شود. همه می‌گفتند برای کارگری زود شروع کرده‌ای. چند روزی است، برگشته‌ام، اما سپرده‌ام اگر کار بود خبرم کنند. روز‌های اول خیلی سخت می‌گذرد، اما چاره‌ای نیست.»

وضعیت کار چندوقتی است خراب شده و کارگران ایرانی به راحتی نمی‌توانند کار پیدا کنند، به‌خصوص آن‌هایی که هم‌محلی یا هم‌روستایی در سلیمانیه یا اربیل ندارند، اما وضع صنعت‌کارها، خیاط‌ها، جوشکار‌ها و کسانی که تخصصی دارند هنوز خوب است و قبل از این‌که پایشان به عراق برسد محل زندگی و کارشان مشخص است. «صنعت‌کار‌ها قبل از رفتن هماهنگ می‌کنند و راحت می‌روند. تعدادشان کم است.

شرایط کار در کردستان عراق هم به خوبی گذشته نیست، چون تعداد کارگر‌ها زیاد شده و برای همین دیگر به دلار یا دینار حقوق نمی‌دهند. کارگران ساختمانی که تعدادشان بالاست، روزی ٢٥٠هزار تومان درآمد دارند، البته باید هر بار ٥٠کیلو بلوک جابه‌جا کنند. آن‌قدر باید کار کنید تا جان‌تان دربیاید. کمی هم گلایه کنید، کارگران سوری جایگزین می‌شوند. وقتی رسیدم سلیمانیه، می‌ترسیدم از کسی آدرس بپرسم برای همین کلی راه رفتم تا رسیدم مسافرخانه خالد. غربت سخت است. چندبار گریه کردم، اما مجبور بودم بمانم و کار کنم.»

پیش از این «عادل بکوان» محقق عراقی- فرانسوی موسسه مطالعات پیشرفته علوم اجتماعی از پاریس به خبرگزاری فرانسه گفته است: «کارگران ایرانی نه‌تن‌ها کار خود را از منظر اجتماعی و فرهنگی در جامعه عراقی-کردی انجام می‌دهند، بلکه خرج کرده و هزینه می‌کنند. کارگران نیاز‌های خود را برطرف می‌کنند و خودشان به‌عنوان منبعی از ثروت دیده می‌شوند.» چند روز پیش هم روزنامه «هفت‌صبح» در گزارشی نوشت عراق سالانه از حدود ٤میلیون مسافر ایرانی استقبال می‌کند.

از طرف دیگر، درباره افزایش میزان نقل‌وانتقال ارز از عراق به ایران، از سوی این کارگران صحبت می‌شود؛ نقل‌وانتقالی که طبق گفته یک مسئول امور مالی در دولت عراق در گفتگو با «العربی الجدید» در سال به ده‌ها میلیون دلار می‌رسد. این میزان ارز، به خانواده‌های کارگران یا به حساب‌های بانکی‌شان از طریق ١٨٠شرکت به ایران حواله می‌شود. در گزارشی که «العربی الجدید» منتشر کرده، آمده کارگران ایرانی از فرصت بیشتری برای جذب در شرکت‌های ایرانی یا عراقی در عراق برخوردارند؛ یکی به این دلیل که از قوانین کار ایران پیروی می‌کنند و دوم این‌که دستمزد کمتری (به دلیل نرخ برابری ارز) می‌گیرند.

«بیشتر جوانان آبادی‌های مرزنشین رفته‌اند برای کارگری، از آبادی‌های مریوان و کردستان گرفته تا مهاباد و سرپل ذهاب، اما از سنندج کمترند.»

خبرگزاری فرانسه در گزارش ماهیت زندگی و تعداد کارگران ایرانی در عراق آورده است: «در جنوب یکی از بزرگراه‌های شلوغ اربیل، یک تاجر عراقی- کُرد، ساختمان هایش را به مسافرخانه‌های ارزان تبدیل کرده تا اقامتگاه مناسبی برای کارگران ایرانی باشد.» «خورشید شقلاویی» ٥٤ساله به این خبرگزاری گفته در پاییز گذشته ٥٤ کارگر ایرانی در این مسافرخانه اقامت کردند و حالا تعداد آن‌ها به ١٨٠ نفر رسیده. او دو ساختمان دیگر در نزدیکی مسافرخانه‌های خود را اجاره کرده، اما تعداد اتاق‌ها و امکانات همچنان کافی نیست؛ اتاق‌های ٩متری برای چهار کارگر که برای هر شب باید ٣دلار بپردازند.

ماه‌های نخست که جوانان از فشار بیکاری راهی سلیمانیه و اربیل شدند، بیشتر خانواده‌ها می‌ترسیدند جوانان‌شان بروند عراق، اما کم‌کم تعداد کارگران بیشتر شد و نگرانی‌ها برطرف. قدیمی‌ها حالا دوسالی است که در عراق کار می‌کنند و بعضی‌هایشان هم اقامت کار دارند. «کاویارِ» ٢٤ ساله، تعداد کارگران ایرانی را بیشتر از سوری‌ها، هندی‌ها و چینی‌ها می‌داند: «قبل از این‌که بروم عراق تحقیق کردم ببینم شرایط چطور است؛ در روزنامه‌ای خواندم نزدیک ٢٥٠هزار نفر در این دوسال رفته‌اند عراق برای کار. نمی‌دانم چقدر درست است، البته کارگر زیاد است.

علاوه بر کارگر‌های ایرانی خود عراقی‌ها هم از شهر‌های دیگر برای کار می‌آیند اربیل و سلیمانیه. اوضاع کار خوب نیست. قبل از این‌که بروم عراق همه می‌گفتند کار زیاد است، اما جانم به لبم رسید تا کار پیدا کردم، چون کار ساختمانی برای من سخت بود، البته اوضاع کسانی که با پاسپورت آمده‌اند، بهتر است. کسانی که پاسپورت ندارند، نمی‌توانند وارد اربیل و سلیمانیه شوند و در همان شهر «پینجوین» نزدیک مرز برای کارگری با درآمد‌های خیلی پایین می‌مانند.»

«برای یک‌ماه اقامت در مسافرخانه روزی ٤هزار دینار باید بپردازید- نزدیک ٤٠هزار تومان خودمان- وگرنه شبی ٥هزار دنیار پایتان می‌نویسند. برای خورد و خوراک هم ایرانی‌ها از غذا‌های ارزان استفاده می‌کنند تا هزینه‌هایشان پایین بیاید.»

جوانانی که برای کارگری به عراق می‌روند...

کار ساختمانی برای «کاویار» سنگین بوده و به هزار زحمت کاری در یک اغذیه‌فروشی پیدا می‌کند. آن‌طور که او می‌گوید چینی‌ها و هندی‌ها بیشتر در خانه‌ها کار می‌کنند و ایرانی‌ها بیشتر کار‌های ساختمانی و داربست‌زدن را به‌عهده دارند. کاویار می‌گوید عراقی‌ها اهل شکم‌اند برای همین فست‌فودی‌ها و رستوران‌ها مشتری‌های زیادی دارند و بیشترشان از ٧ صبح تا ١٢ شب بازند، البته برای کار باید قبلا در فست‌فودی کار کرده باشید. کاویار در فست‌فودی کوچکی کار می‌کرده و شب‌ها هم همان‌جا می‌مانده تا پول مسافرخانه ندهد، برای روزی ١٥٠هزار تومان.

بیشتر مشتری‌های او کارگران عراقی بودند، چون غذاهایش ارزان بود. «شب اول هوا سرد بود و باران می‌بارید، آن‌قدر اذیت شدم که زنگ زدم به صاحب‌کارم پاسپورتم را بیاورد برگردم ایران. اما او برایم پتو آورد و کمی دلداری‌ام داد تا بمانم و پول دربیاورم.»

اوایل همه چیز بهتر بود

میکاییل صدیقی، رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی استان کردستان، اما نگران سرنوشت کارگران ایرانی است و در مورد این دغدغه گفته است: «ما هر روز شاهد مهاجرت کارگران و استادکاران ایرانی به کردستان عراق هستیم؛ شهر مریوان که من در آن زندگی می‌کنم، فقط 15کیلومتر تا مرز سلیمانیه فاصله دارد؛ شاید بشود با جرأت گفت ٨0-٧0درصد کارگران و استادکاران ساختمان که به عراق مهاجرت می‌کنند، از استان کردستانند؛ در شهر‌های مریوان سروآباد، حداقل ٥0-٤0درصد استادکاران در عراق کار می‌کنند؛ از زمانی که ارزش پول پایین آمده و ساخت‌وساز کم شده، موج مهاجرت گسترده‌تر شده است؛ در یک‌سال و چندماه گذشته، در ایران قیمت همه اقلام ساختمان از سیمان گرفته تا تیرآهن، بالا رفته، اما نرخ نیروی کار ثابت مانده؛ کارگر و استادکار ساختمان با نرخ چهار‌سال پیش مشغول به کارند، اما در عراق دستمزد‌ها خیلی بالاتر است؛ مثلا اگر در ایران دستمزد برای نمای سنگ‌کاری، متری 40هزار تومان است، در عراق همین کار متری 10هزار دینار است که می‌شود حدود 100هزار تومان؛ آن‌جا کارگران روزمزد هم روزی 300 تا 350هزار تومان درآمد دارند؛ استادکار، روزی 450هزار تومان که پول خوبی است؛ برای کارگری که در ایران باید ٦ماه سال بیکار باشد و ٦ماه بعد را با دستمزد چهار سال قبل بسازد، خیلی می‌صرفد.»
«من اقامت کاری دارم و هرقدر که بخواهم می‌توانم بمانم. کار‌های اقامت‌مان را وکیل صاحب‌کارمان انجام داد.»

«سیامند» جزو نخستین کارگرانی است که راهی کردستان عراق شده و حالا جزو قدیمی‌ها به حساب می‌آید. او دوسالی می‌شود که به عراق برای کار می‌رود. سیامند از همان اول میدان‌نشین نبوده، چون با یکی از هم‌روستایی‌هایش به سلیمانیه رفت، خانه را او برایش اجاره کرد و اقامت کار هم گرفت، تا مجبور نشوند هر ٢٨روز برگردند ایران. سیامند حالا هر سه ماه یک‌بار چند روزی می‌رود ایران.

داربست فلزی کار اصلی «سیامند» ٢٤ساله است و رونق کار ساختمان‌سازی را افزایش چشمگیر جمعیت عراق می‌داند: «از کارم راضی‌ام خدا را شکر. برای هم‌روستایی خودمان کار می‌کنم، اجاره‌خانه هم نمی‌دهم. اغلب کارگران ایرانی آشنا و فامیلند، البته سوری‌ها و ترک‌ها هم هستند. ساختمان‌سازی کار سختی است، اما پول خوب می‌دهند و همین کافی است. جمعیت عراق رو به افزایش است و برای همین به شهرک‌های جدید نیاز دارند. تا زمانی که عراق امنیت داشته باشد، برای کارگران ایرانی کار هست، چون کارگران برای عراقی‌ها منبع درآمد به حساب می‌آیند و در عین حال با مهندسان و کارفرمایان ارتباط خوبی دارند، البته نسبت به گذشته درآمد کارگران ایرانی پایین آمده. اوایل که ما کار می‌کردیم به دلار پول می‌داند، اما حالا به ریال حقوق می‌دهند، اگر همین‌طور پیش برود، شاید شرایط سخت‌تر و درآمد‌ها کمتر هم شود.»

از واکسی تا کارگر مرغداری

در عراق، کارگران ایرانی را تنها سر ساختمان‌های نیمه‌کاره درحال داربست‌زدن یا حمل بلوک و سیمان نمی‌بینید یا سر میدان شهر در انتظار کار. بساط واکسی برای مسن‌ترهاست، آن‌هایی که توان کار سخت را ندارند. «آدم از خجالت آب می‌شود وقتی این پیرمرد‌ها را می‌بیند. در یکی از این مسافرخانه‌هایی که ایرانی‌ها می‌مانند، تعدادی از این مرد‌ها را دیده‌ام که هم‌سن‌وسال پدرم بودند؛ هر کفش ٥٠٠دینار. «اسماعیل» ٥٠سال داشت و بار ششم بود که می‌آمد عراق برای واکس زدن. تعداد این «اسماعیل‌ها» کم نیست.»

«درآمد کارگران مرغداری بالاست. ماهی ١٠میلیون تومان، البته کارشان خیلی سخت است. باید کاربلد باشید.»

جوانانی که برای کارگری به عراق می‌روند...

«ادریس» یکی از کارگران مرغداری است. در مریوان خیلی سعی کرد کاری برای خودش دست‌وپا کند، اما، چون پایش را روی مین از دست داده، کار پیدا کردن برایش کمی سخت بود. او ٢٦سال دارد و تازه یک‌ماه از ازدواجش گذشته بود و مجبور شد دوماه تازه‌عروسش را تنها بگذارد، البته بعد از دوماه با ١٠میلیون پول برگشت؛ «پول زیادی است.» مرغداری‌ای که ادریس در آن کار می‌کند، نزدیک سلیمانیه است؛ کارگران از صبح تا شب باید آن‌جا کار کنند و شب‌ها همان‌جا بمانند و نگهبانی بدهند. آمپول‌زدن مرغ‌ها و تمیزکردن مرغداری هم با کارگران است.

«ادریس بعد از دوماه برگشت ایران و قرار است اگر کار بود، دوباره برگردد سلیمانیه، البته این‌بار می‌تواند سه نفر دیگر را هم با خود ببرد. سپرده‌ام پسرخاله‌ام را هم با خود ببرد. در مرغداری‌ها به هر کس کار نمی‌دهند، باید کاری باشی و کاربلد.» «من عاشق چوبم برای همین هنر دستم را در عراق می‌فروشم. جوانانی مثل من کم‌اند، چون بیشترشان برای کارگری می‌آیند.»

آرشین ٢٨سال دارد، اهل سنندج است و مثل بیشتر جوانان مرزنشین بعد از دیپلم به فکر کاسبی افتاده: «دیپلم که گرفتم، کار با چوب را یاد گرفتم. عاشق بوی چوبم و وقتی چوبی را شکل می‌دهم، روحم زنده می‌شود. بار چهارم است می‌آیم مسافرخانه «خالد». همین‌جا توی اتاق کار می‌کنم و می‌فروشم.»

پدر «آرشین» با پنج‌سر عایله بیکار است و از وقتی «آرشین» آمده عراق کمی اوضاع خانه بهتر شده: «پنجره‌های تزیینی برای کافه‌ها و کافی‌شاپ‌ها درست می‌کنم. عراقی‌ها پنجره‌ها را خیلی دوست دارند و هر پنجره را ٣٠-٢٠ و حتی ٥٠هزار دینار هم می‌خرند. بستگی به اندازه پنجره دارد، اما همین پنجره‌ها در ایران برایم ٥٠هزار تومان سود داشت. واقعا وضع کار در سنندج خوب نیست و بیشتر جوانان بیکارند.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان