کسانی که سعی دارند با طرح این ادعا که مسئولان دیپلماسی در تحقق بخشیدن به منافع ملی ناکام ماندهاند، در محافل سیاسی ترکتازی کنند. این چنین بود که این بار محمدجواد ظریف در گفتوگو با «روزنامه ایران» ناگفتههای خود از حملات دامنهدار مخالفان، رابطهاش با سردار سلیمانی و ماجرای استعفایش را شرح داد و تمایل شخصی خود را از ترک مسئولیت سنگین رهبری پیچیدهترین و پرچالشترین نهاد دولت پنهان نکرد. با او در میانه راه بازگشت از فرانسه گفتوگو کردم. در حالی که هنوز غبار خستگی را از تن نزدوده بود و داشت برای سفر به سه کشور بزرگ آسیایی برنامهریزی میکرد، با این حال با دقت و حوصله پاسخگوی سؤالاتم شد.
دولتمردان امریکا اخیراً نام شما را در فهرست تحریمهای خود قرار دادهاند این اقدام بازتاب زیادی در محافل سیاسی و بینالمللی داشت هم نهادهای رسمی و هم افکار عمومی بشدت علیه این تصمیم امریکا موضعگیری کردند. خود شما شخصاً با چه واکنشهایی روبه رو شدید؟
اقدام دولت امریکا مبنی بر قراردادن نام من در فهرست تحریمها نشان دهنده نفرت عمیق آنها نسبت به دیپلماسی ایران و نحوه طرح قابل فهم دیدگاه های جمهوری اسلامی در جامعه بینالمللی بود. ما میتوانیم دیدگاه های رسمی کشور را به روشهای مختلفی ارائه کنیم. این روش میتواند به گونهای باشد که در داخل کشور مورد استقبال زیادی قرار گیرد؛ ولی در خارج از کشور بیش از اینکه به نفع مردم ایران باشد، توسط بدخواهان مورد سوءاستفاده قرار گیرد. چون این روش مقبولیت داخلی دارد بسیاری از دوستان ما از این روش استفاده میکنند. روش دیگری هم وجود دارد که ممکن است خیلی در داخل کشور با استقبال مواجه نشود اما باعث شود شما بتوانید بر افکارعمومی طرف مقابل تأثیر بگذارید. این هم یک روش است. من تلاش کردم با وجود اینکه خیلیها در داخل به نحوه صحبت کردن من خرده میگیرند، روشی را در خارج از کشور برای گفتوگو در پیش گیرم که برای تحقق منافع ملی کشور مفیدتر باشد. فکر میکنم آنچه بیش از همه گروه های تندرو در امریکا را آزار میدهد همین نحوه برخورد کلامی بنده است که باعث شد اول تهدید کنند و بعد از مدتی من را تحریم کنند.کسانی که من و خانواده من را میشناسند میدانند ما با وجود اینکه زمان زیادی را در خارج از کشور زندگی کردیم، خانهای خریداری نکردیم. اکثر کسانی که همزمان با ما دانشجو بودند و تمکن مالی هم داشتند که الحمدلله من نیز تمکن داشتم، خانهای برای خودشان خریدند البته کار بدی هم نکردند؛ یعنی بهجای اینکه اجارهخانه دهند، پیشپرداختی داشتند و بعد هم اجارهخانه هایشان را بهعنوان قسط خانه پرداخت کردند. اجازه شرعی آن را هم از علما گرفته بودند. به این ترتیب اکثر کسانی که همزمان با من دانشجو بودند و به اندازه من و همسرم در امریکا ماندند، صاحبخانه هستند؛ ولی ما این کار را نکردیم و از روز اول تصمیم گرفتیم که نمیخواهیم در اینجا بمانیم و لذا دلیلی نداشتیم که خانه بخریم.
اکثر کسانی هم که خانه خریدند گرفتار شدند و در امریکا ماندند؛ مثلاً یکی از آنها به این دلیل که منتظر میماند تا خانهاش به فروش رود، صبر کرد و برای اینکه خانهاش را بفروشد گرفتاری دیگری برای خود ایجاد کرد و همه آنها ماندگار شدند؛ ولی ما این کار را نکردیم لذا نه من و نه فرزندانم هیچ منفعت و دارایی شخصیای در امریکا نداریم و همه در ایران زندگی میکنیم. اگرچه بچههای من انتخابهای دیگری هم دارند؛ ولی در ایران زندگی میکنند. وقتی سفیر بودم بچههای من درسشان را در امریکا خواندند و تمام کردند و به محض اینکه درسشان تمام شد در این کشور نماندند و به ایران بازگشتند و خدا را از این بابت شاکرم که خانوادهام کنارم هستند. این نعمت بزرگی است که خدا به ما داده است.
فکر میکنید این تحریم تأثیری هم بر روند کار شما خواهد داشت؟
امریکاییها تصور میکنند که این تحریم میتواند صدای من را خاموش کند خب به لطف خدا تا حالا که موفق نبودهاند؛ یعنی خبرنگاران و حتی مجریهای امریکایی در صف هستند تا در تهران یا در اروپا با من مصاحبه کنند. چنانچه شاهد بودید دو هفته پیش به چهار کشوری که همه آنها اینک یا متحد نظامی امریکا هستند یا روابط بسیار نزدیکی با این کشور دارند و جزء اعضای ناتو و همپیمانان امریکا هستند، سفر کردم و این سفرها ادامه یافت؛ یعنی من فرصت ندارم اگر فرصت بود امکان سفر به خیلی نقاط دیگر هم وجود داشت و این روند نشان میدهد که تحریم من مورد بیتوجهی جامعه بینالملل قرار گرفته است.
آیا مقامهای دیپلماتیک در محافل و دیدارهای خصوصی هم درباره این اقدام امریکا با شما صحبت کردند؟
ابتدا که امریکاییها خودشان اعلام کردند و گفتند رئیس جمهوری دستور داده ما ظریف را تحریم کنیم و تا آخر هفته تحریم میکنیم اما بعد فشارهای زیادی به آنها وارد شد و این کار را نکردند. دوباره با اقداماتی که بنده انجام دادم و اقداماتی که گاهی اوقات علیه بنده در داخل کشور انجام شد، احساس کردند که تحریم من چندان واکنشی از داخل ایران نخواهد داشت. در نتیجه عصبانیت و ناراحتی خود را نشان دادند و من را تحریم کردند و خیلی هم آن را پنهان نکردند. آقای پمپئو رسماً گفت که وزیر خارجه ایران به اینجا میآید و براحتی با خبرنگاران ما صحبت میکند. ایشان متوجه نیست در دنیای ارتباطات من میتوانم در خانه خودم هم بنشینم و با خبرنگاران امریکایی صحبت کنم. مگر اینکه بخواهند اصول مقدماتی کشور خودشان را زیر پا بگذارند که بعید میدانم جامعه امریکایی چنین اجازهای را به آنها بدهد. وقتی هم که من به نیویورک رفتم، مسئولان امریکایی پیش من آمدند و گفتند که آقای ترامپ شما را به کاخ سفید دعوت کرده است تا بیایید و با خودش حرف بزنید و همزمان هم گفتند تصمیمگیری شده است که نام من را ظرف دو هفته در فهرست تحریمها قرار دهند. البته این دو موضوع را خیلی به یکدیگر ربط ندادند.
برداشت من این بود که اگر بروم صحبت کنم کمترین حاصل آن این است که در فهرست تحریمها قرار نمیگیرم؛ ولی صحبت کردن با مقامهای امریکایی در زمانی که آنها به نتایج مذاکرات قبلی خیلی توجهی نمیکنند مورد قبول مقامات ما نیست. البته اگر مقامات به من دستور میدادند که چنین کاری انجام دهم حتماً انجام میدادم با وجود اینکه ممکن بود این کار باعث فشارهای زیاد داخلی شود کما اینکه قبلاً هم نظرات مسئولان کشور را اجرا و فشارهای داخلی آن را نیز تحمل کرده بودم لذا خیلی از این مسأله فراری نبودم ولی این کار مغایر سیاستهای نظام و کشور بود و با شرایطی که به وجود آمده بود که در کنار پیشنهاد به مذاکره تهدید هم کرده بودند، خیلی این کار را مفید نمیدانستم.
بعد از قرار گرفتن نام شما در فهرست تحریمها برخی گفتند وزیری که میگوید دیپلماسی به کمک کشور آمده است و حاصل آن نیز برجام است، نام خودش در فهرست تحریم قرار میگیرد. آنها اقدام اخیر امریکا را به معنای شکست دیپلماسی و راهکار گفتوگو میدانند. حتی رسانه ملی نیز بلافاصله بعد از تحریم شما یک نظرخواهی هدفمند با این سؤال از مردم انجام داد که آیا تحریم آقای ظریف نشانه ناکام ماندن دیپلماسی است. نظر شما در این رابطه چیست؟
واقعیت دنیا را نگاه کنید الان امریکاست که شکست خورده است و دیپلماسی پیروز شده است. دوستان ما اعتقاد دارند که امریکا بزرگترین معاند انقلاب و کشورماست در حالی که باید ببینند که وقتی خودشان سالها علیه امریکا شعار دادند و با دیپلماسی مخالفت کردند، تحریم شدند؟ آیا امریکا اقدامی علیه آنها انجام داد؟ آیا امریکا از آنها ترسید که تحریمشان نکرد یا دوستان ما ضرری برای این کشور نداشتند که تحریم نشدند. من دوست ندارم از خودم تعریف کنم اما تحریم نشدن کسانی که فریادهای ضد امریکاییشان گوش فلک را کر کرده است، نشان میدهد که امریکا هیچ مشکلی با آنها ندارد و کار ایشان مشکلی به وجود نمیآورد. کاری که ما انجام دادیم برای امریکا مشکل ایجاد کرد. دیپلماسی بسیار موفق بوده است نه بهدلیل توانمندیهای فوقالعاده ما بلکه به خاطر مردم ما کارآمد بوده است. مردم ما زمینهای را فراهم کردند که ما توانستیم جلوی 6 قدرت بزرگ بایستیم و کاری کنیم امریکاییها احساس کنند به آنها ضربه وارد شده است و بگویند این بدترین توافق تاریخ امریکاست. نمیدانم چرا دوستان ما میخواهند افتخارات کشور خودشان را که هیچ ربطی هم به من وهمکارانم ندارد برای کشور به سرشکستگی تبدیل کنند. این دستاوردها مایه سربلندی است هر چند دیگر از کسانی که گاندو را میسازند، این توقع میرود که این مصاحبهها را از مردم بگیرند بعداً باید یا در این دنیا یا اگر در این دنیا فرصتی نشد در آن دنیا پاسخ دهند که چطور قلب حقیقت کردند.
فضاسازی جریانهای مخالف دیپلماسی اخیراً در قالب دوگانهسازی مقاومت- مذاکره بازتاب یافته است تا جایی که آنها در ماجرای توقیف نفتکش ایرانی مدعی شدهاند که آزادی این نفتکش به نتیجه رسیدن رویکرد مقاومت بوده است و دیپلماسی نتوانست گره گشایی کند.
من از دوگانهسازی در کشور ابا دارم و برای اینکه این دوگانهسازی هم شکل نگیرد تاکنون تحمل کردم از این به بعد هم تحمل میکنم اما به شما میگویم که دوستان یقیناً اشتباه میکنند. اگر دیپلماسی و تلاش های شبانه روزی همکاران من نبود حتماً کشتی ایرانی آزاد نمیشد کما اینکه اگر مقاومت مردم ایران هم نبود دیپلماسی هیچ پشتوانهای نداشت. دوستانی که سعی میکنند یکی از پایههای قدرت جمهوری اسلامی ایران را به سخره بگیرند هیچ خدمتی به کشور و مقاومت نمیکنند. اگر دوستان ما معتقدند نمره مذاکره صفر و نمره مقاومت 20 است دیگر ما نزدیکتر از سید حسن نصرالله و سردار سلیمانی به مقاومت نداریم حداقل ببینند آنها چه نمرهای به دیپلماسی میدهند و آنها چه ارتباطی با بنده دارند. پیام آقای نصرالله را ببینند. آیا آقای نصرالله نماینده مقاومت است یا حضراتی که در اتاق شان نشستهاند و زیر کولر شعار میدهند؟ انقلابیون ایرکاندیشن (زیرکولرنشین) مقداری از انقلابیون واقعی یاد بگیرند.
گفته شده است شما با سردار سلیمانی دیدارهای هفتگی دارید. چه اندازه به یکدیگر نزدیک هستید؟ این ارتباط تا چه اندازه به نزدیک کردن دیدگاه نهادهای دیپلماتیک و نظامی کمک کرده است؟
ما همه برای منافع یک کشور کار میکنیم و مسئولان دستگاههای یک کشور هستیم. زمانی نیاز است که از مقاومت برای دیپلماسی استفاده کنیم و زمانی نیاز است که دیپلماسی به کمک مقاومت بیاید این وظیفه ماست که این کار را انجام دهیم.
من و سردار سلیمانی هیچ وقت این دوگانگی را احساس نکردیم. ما بیش از 20 سال است که از نزدیک با یکدیگر کار میکنیم. ما از دوره مذاکرات «بن» درباره افغانستان بهطور مستقیم با یکدیگر ارتباط داریم و برای مدیریت همه امور هماهنگ هستیم. توفیقهای به دست آمده هم که همه دنیا به آن اذعان کردند نتیجه همکاری و همفکری بسیار نزدیک ما بوده است. من در زمان حمله امریکا به عراق که مسئولیت نمایندگی ایران در نیویورک را بر عهده داشتم و در این زمینه به دستور مقامات عالی کشور با مقامهای امریکایی گفتوگو کردم، بیشترین هماهنگی را با سردار سلیمانی داشتم.
من و سردار سلیمانی بعد از آن نیز در دوران وزارتم تصمیم گرفتیم که هرزمان که هردویمان در تهران حضور داشتیم حتماً حداقل هفتهای یک بار یکدیگر را ملاقات کنیم و آخرین تحولات را مرور کرده و هماهنگیهای ضروری را انجام دهیم. فکر میکنم مجموعه کشور از این هماهنگی منفعت دیده است. کسانی که میخواهند اقداماتی انجام دهند که با رابطه نزدیک ما مغایرت دارد، در جهت منافع دیگران کار میکنند و منافع کشور را نمیبینند ان شاءالله که متوجه نیستند که دارند در جهت منافع دیگران کار میکنند؛ ولی بعضی وقتها برای من این سؤال مطرح میشود چقدر منافع گروهی در داخل کشور میتواند با منافع تندروهای اسرائیل و تندروهای امریکا اتفاقی در همه موارد یکی باشد.
هماهنگی میان دستگاه دیپلماسی و نهادهای نظامی درباره تحولات سیاست خارجی بر پایه چه سازوکاری است؟ برخی مدعی هستند وزارت امور خارجه در آخرین لحظه از تصمیم نهادهای نظامی برای انجام یک اقدام نظامی خبردار میشود و چه بسا بعد از آن اقدام از جزئیات مطلع شود. این ادعا تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟
اگر تصمیمی در چارچوب شورای عالی امنیت ملی گرفته شده باشد ما هم بهعنوان نهاد وزارت خارجه در روند این تصمیمگیری حضور داریم. البته شورای عالی امنیت ملی خطوط کلی را درباره مذاکره ما با مقامهای خارجی ترسیم میکند. کما اینکه دوستان ما پیش از مذاکرات خارجی بنده نمیدانند من در جلسه چه خواهم گفت. بعد از گفتوگو میروم و برای دوستان توضیح میدهم که مثلاً آقای مکرون در جلسه امروز چه گفت و من چه پاسخی دادم چون از قبل که نمیتوانیم هماهنگ کنیم که ما چه میگوییم و او چه میگوید.
اگر بخواهیم از قبل موضوع گفتوگو و پاسخ طرف مقابل را پیشبینی کنیم که حالت گفتوگوی میان کرولالها پیش میآید که از قبل میتوانند پیشبینی کنند که او میگوید سلام و من میگویم علیکم، او میگوید حالت چطور است و من میگویم خوبم. آن وقت یک کلمهاش که تغییر کند، کل گفتوگو به هم میخورد.
لذا بنده خطوط کلی شورای عالی امنیت ملی را که از سوی مقامات عالی نظام ترسیم میشود، همراه خودم دارم و در جلسه مذاکره تصمیم میگیرم چگونه به موضوعی که در مذاکره مطرح شده و البته درباره آن پیشبینی هم انجام شده، پاسخ دهم. درباره انجام عملیات نظامی هم این طور است. فرمانده نظامی در اتاق عملیات مینشیند و اگر همان زمان ببیند مثلاً پهپاد خارجی وارد آب های ایران شده است، در چارچوب دستورالعملهای کلی که همه ما از آن اطلاع داریم و در چارچوب حراست از تمامیت ارضی کشور است، تصمیمگیری میکند. او احتمالاً باید در چند ثانیه تصمیم بگیرد. ممکن است رئیس ستاد کل نیز در آن چند ثانیه از این اقدام خبر نداشته باشد و بعد از انجام عملیات از این رویداد مطلع شود. وظیفه رئیس ستاد کل این است که تصمیم راهبردی را گرفته باشد، نه اینکه در جریان تصمیمگیری تاکتیکی هم حضور داشته باشد. البته من نمیدانم که رئیس ستاد کل هنگام سرنگونی پهپاد امریکایی بلافاصله از این اقدام خبردار شده است یا نه؛ ولی توقع نمیرود که همه مقامات از هر شلیکی که صورت میگیرد، اطلاع داشته باشند. به هر صورت مهم این است که ما بسرعت از عملیات نظامی خبردار شویم.
شما چه زمانی از ماجرای سرنگونی پهپاد امریکایی بر فراز آب های مرزی ایران خبردار شدید؟
من در ماجرای سرنگونی پهپاد امریکا در تهران حضور نداشتم و برای مذاکرات با وزیر خارجه ترکیه در اصفهان بودم اما بحمدالله با فاصله زمانی بسیار کم و با هماهنگی بسیار خوبی که با سردار باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح داشتم، تلفنی با ایشان صحبت کردم. ایشان دستور دادند اطلاعات مربوط به این عملیات را بسرعت برای من فرستادند، حتی برای من نقشه دستی روی موبایل فرستادند که من توانستم همان شب توئیت کنم و مانع از این شوم که امریکاییها روایت خودشان را از این ماجرا مبنی بر اینکه این پهپاد در آبهای بینالمللی مورد اصابت قرار گرفته است، داشته باشند. من تلاش کردم این روایت را جا بیندازم و واقعیتها را منعکس کنم. هماهنگی بسیار خوبی انجام شد و ما هم بیش از این توقع نداریم؛ یعنی من توقع ندارم که قبل از اینکه اقدام نظامی صورت بگیرد، مرا پیدا کنند و از من اجازه بگیرند. نه من در این موقعیت هستم، نه ضرورتی دارد که وزیر خارجه قبل از وقوع حادثه در جریان باشد. وزیر خارجه عضو شورای عالی امنیت ملی و در جریان سیاست و تصمیم گیریها قرار دارد؛ ولی لازم است که به محض وقوع هر رویدادی، به ما اطلاعرسانی شود که هماهنگ باشیم. این هماهنگی در ماجرای سرنگونی پهپاد امریکایی صورت گرفت. ما گاهی اوقات بهدلیل برخی ناهماهنگی ها دیر از برخی امور خبردار میشویم که متأسفانه دود آن به چشم کل کشورمی رود.
مانند ماجرای سفر آقای بشار اسد به تهران که شما در جریان قرار نگرفته بودید؟ چرا استعفا دادید؟
من هیچ علاقهای به این سمت ندارم. من این مسئولیت را بر عهده دارم تا خدمت کنم و میتوانم آن را به دو شکل انجام دهم؛ میتوانم بگویم که من فقط مسئول برخی کارهای کشور هستم و در حوزههای دیگر مسئولیتی ندارم. ممکن است این کار من را در دنیا محبوبتر هم بکند و اگر این کار را انجام میدادم، احتمال زیادی وجود داشت که جایزه صلح نوبل را دریافت کنم. من دو سال متوالی بیشترین شانس را برای گرفتن جایزه صلح نوبل داشتم.
خودم هر بار بههمه گفتم امکان ندارد به من جایزه صلح بدهند، به این دلیل که من همزمان از سیاست جمهوری اسلامی در سوریه و از سایر سیاستهای جمهوری اسلامی حمایت میکردم، اگر میخواستم این دوگانگی را در سیاست خارجی نشان دهم، حتماً میتوانستم امتیازاتی بگیرم.
ممکن است بعضی معتقد باشند واقعاً باید این دوگانگی نشان داده شود، من بهعنوان یک معلم روابط بینالملل هم از لحاظ قلبی و هم تئوریک معتقد نیستم که کشور باید دو جلوه سیاست خارجی داشته باشد، برای همین اعتقاد داشتم آن عکسهایی که نشان داده شد یک دوگانگی در سیاست خارجی مطرح کرد که اگر در حوزه عمومی اصلاح نمیشد، این دوگانگی به من اجازه نمیداد مسئولیتم را انجام دهم. همین الان میبینید که با وجود همه تلاشهایی که انجام میشود، امریکاییها از روزی که من را تحریم کردند تلاش میکنند بگویند افراد دیگری در ایران هستند که برای مذاکره کردن خیلی شایستهتر از ظریف هستند.
شما صحبتهای امریکا را مرور کنید. من نمیخواهم این دوگانگی جا بیفتد. برای من این وزارت آنچنان ارزشی ندارد که حاضر باشم برای حفظ این میز منافع ملی را زیر سؤال ببرم. من از روز اول با این باور سر کار آمدم که قرار است چند روزی این مسئولیت را داشته باشم و چه بهتر که این امتحان را بخوبی پشت سر بگذارم تا حداقل وجدانم راحت باشد. آن روز هم که استعفای خود را اعلام کردم قصد نداشتم آسیبی وارد کنم.
گفته شده که بهصورت آنی و لحظهای این تصمیم را گرفتید؟
تصمیم من آنی و لحظهای نبود و عصبانی هم نبودم و اتفاقاً در آن موقع دو نوه ام در منزلمان بودند و من داشتم با آنها بازی میکردم و خیلی هم لحظات خوبی بود، روز بعد هم همینطور بود و من فرصتی برای بازی با نوههایم در خانه پیدا کرده بودم جای همه مردم خالی بود و خیلی خوش گذشت؛ اما به این نتیجه واقعی رسیده بودم که باید استعفا دهم. پیش از آن هم به همه جاهایی که باید اطلاعرسانی میکردم، تصمیم خود را اطلاع داده بودم، باورشان نمیشد که من این کار را انجام دهم، اما به این نتیجه واقعی رسیدم که دیگر نمیتوانم با این فضا وزیر خارجهای باشم که خودم میخواهم. میتوانم وزیر خارجهای باشم که بگویم من این مسئولیتها را دارم و بقیه مسئولیتها هم به من ربطی ندارد، ممکن بود در دنیا برای بعضیها محبوبتر هم باشم؛ اما برای من مسئولیت به آن شکل هیچ ارزشی نداشت.
ارتباط شما با رهبر معظم انقلاب چگونه است؟ برخی مدعی هستند که رهبری بهطور کامل از جزئیات آنچه در عرصه سیاست خارجی میگذرد، مطلع نمیشوند.
من همواره گفتهام که ما عین ماوقع تحولات را به رهبری گزارش میدهیم. همه جزئیات درباره اینکه ایشان چه مواقعی به مصلحت میدانند که اظهارنظر کنند، چه مواقعی اظهارنظر نکنند، چه مواقعی اظهارنظرهای ایشان کلی و در چه موضوعاتی اظهارات ایشان دقیق، عملیاتی و جزئی بوده است، در اسناد ثبت شده است. در واقع لطفی که رهبر معظم انقلاب به وزارت خارجه و به شخص بنده داشتند این بود که گفتند ما امین هستیم. خب آدم امین حتماً آنچه را که امانت است، ادا میکند. ما اطلاعاتی را که داریم امانت میدانیم و خدمت ایشان ارائه میکنیم. در حد توانمان هم تلاش کردیم تمام رهنمودهای ایشان را اجرا کنیم و هر وقت هم که نتوانستیم دلایل آن را گزارش دادیم؛ یعنی این طور نبوده است که تلاش کنیم آن را بپوشانیم.
پیگیری مسائل در روابط بینالملل مانند ساختن یک جاده نیست که شما پول و امکانات داشته باشید تا این جاده ساخته شود. ما در برجام با 6 طرف دیگر رو به رو بودیم؛ یعنی 6 کشور به اضافه اتحادیه اروپا در برابر ما نشسته بودند و ما باید با آنها مذاکره میکردیم. ممکن بود هر نکتهای که مورد نظر حتی رئیس جمهوری یا مورد نظر خود من در مذاکرات بود، به دست نیاید، کما اینکه اکثر خواستههای مورد نظر امریکاییها نیز به دست نیامد. این یک واقعیت است و نمیتوان آن را تغییر داد. وظیفه ما بهعنوان نماینده جمهوری اسلامی این است که این واقعیتها را گزارش دهیم، نه اینکه بگوییم نشد، بنابراین مذاکره را متوقف کنیم. کار دیپلمات انجام مذاکره، گزارش واقعیات و اجرای تصمیماتی است که برای آن گرفته میشود. من میتوانم با کمال صداقت خدمت شما عرض کنم که هیچ وقت از دستورالعملهایی که به من داده شده، تخطی نکردم.
آیا به طور مرتب با رهبری دیدار میکنید؟
رسم همیشگی من در دوره مسئولیتم چه بهعنوان سفیر و چه وزیر خارجه این بوده است که وقت مقامات عالی کشور را نگیرم. عموماً گزارشهای خود را مکتوب میفرستم، اگر حضرت آقا نیازی ببینند، خودشان امر میفرمایند که خدمتشان بروم، اگر ضروری بدانند، جلسات بزرگ تری را تشکیل میدهند و اگر نیاز ببینند گزارش من را به شورای عالی امنیت ملی ارجاع میدهند که در این شورا بررسی شود. این روش عادی است. در طول دوره وزارتم تعداد دفعاتی که من درخواست کردم خدمت رهبر معظم انقلاب شرفیاب شوم، بسیار کم بوده است اما هر وقت درخواست کردم، ایشان با بزرگواری اجازه دادند خدمتشان برسیم.
شما در خارج از کشور تریبونهای گستردهای برای انعکاس مواضع و تبیین ابعاد سیاست خارجی کشور در اختیار دارید و تقاضاهای بسیاری از رسانههای مطرح دنیا برای گفتوگو با شما مطرح میشود اما به نظر میرسد که رسانه ملی از دادن فرصت مناسب به شما دریغ میکند؟
نه؛ حالا این طور که نیست. صداوسیما هرچند وقت یک بار از من دعوت میکند، بنده هم نه همه دفعات اما بعضی از مواردی را که دعوت میکنند اجابت میکنم و در رسانه ملی حضور پیدا میکنم.
متأسفانه مجموعه برنامههایی که در صداوسیما ساخته میشود، برای نقد سیاست خارجی نیست، بلکه برای تخریب آن است. حتماً صلاح خودشان را این طور دیدند که اگر توفیقاتی از سیاست خارجی ایران در دنیا مشاهده میشود و رژیم صهیونیستی بنده را خاری در چشم خود میبیند، آن را بهعنوان یک نقطه ضعف نظام به مردم خودمان نشان دهند. این یک کم لطفی به غرور و حمیت ملی است. من اگر جای آنان بودم، تلاش میکردم خطاهای وزیر خارجه را بپوشانم، نه اینکه موفقیتهای وزیر خارجه را تبدیل به خطا بکنم و ببر کاغذی را هر روز شکار کنم و به مردم بگویم که شما مردم! بدانید که وزیر خارجهتان یا دستگاه دیپلماسی شما در دنیا واداده وعقب افتاده است، در دنیا خوب کار نمیکند و دیگران هستند که سر وزارت خارجه شما کلاه میگذارند. معمولاً در دنیا این طور رسم است که سعی میکنند بگویند ما خوب کار میکنیم، نه اینکه مسئولان خود را تخریب کنند.
خاطرم هست زمانی که انگلیس با ایران در موضوع سلمان رشدی به توافق رسید و برای بازکردن مجدد روابط، وزیر خارجه وقت ایران آقای دکتر کمال خرازی و وزیر خارجه وقت انگلیس آقای رابین کوک مصاحبه کردند، خبرنگاران از رابین کوک پرسیدند که آقای وزیر، شما چه به دست آوردید؟
فردای آن، هیچ روزنامه انگلیسی تیتر نکرد که ما چیزی به دست نیاوردیم، بلکه همه روزنامههای انگلیسی که ادعای آزادیشان سر به فلک گذاشته است، گفتند:«ما دیپلماسی بسیار موفقی داشتیم». این واقعیت است. حالا همه دنیا میگوید که دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران موفق بوده است، خود آقای ترامپ میگوید که من دو دقیقه مصاحبه وزیر خارجه ایران را دیدم و معتقدم هیأت امریکایی از عهده مذاکره با او برنمیآید. همان آقای ترامپ که گفته است 7 تریلیون دلار در منطقه خرج کردیم و شکست خوردیم، همانطور هم گفته است که برجام یک کلاه بزرگ بر سر امریکا بود. چرا ما یک قسمت سخن او را میپذیریم اما قسمت دیگر صحبتش را دروغ میدانیم. بررسی کنید و ببینید همه دنیا دارد میگوید ایران در برجام موفق شد.
مشکل دیگر دوستان ما این است که نمیخواهند راستی آزمایی حرفهای خودشان را بپذیرند. گفتند که آقای ترامپ به هیچ وجه از برجام خارج نمیشود، وقتی که از برجام خارج شد، گفتند به این دلیل خارج شد که آقای دکتر روحانی فلان جمله را در مشهد گفت. آقا! بپذیرید که تحلیل شما اشتباه بوده است. تقریباً هر تحلیلی که درباره موضوع هستهای داشتند، اشتباه بوده است.
به خاطر دارم وقتی ما به توافق موقت هستهای دست یافتیم، دوستان گفتند توافق موقت به ما اجازه نمیدهد در خاک ایران غنیسازی داشته باشیم، درحالی که توافق موقت میگوید ایران غنیسازی داشته باشد. مصاحبه چنین ادعایی موجود است. اگر شما به سوابق و تیترهای این روزنامهها نگاه کنید، همه این ادعاها را میبینید. خب الان که طبق برجام در خاک ایران غنیسازی میکنیم، حالا میگویند این مسأله که مهم نیست، 10 سال دیگر ببینیم که با غنیسازی در خاک ایران موافقت میکنند یا نمیکنند. حتی به قول خودشان به دشمن یاد میدهند که چه بگوید.
من نمیدانم این دوستان تا چه زمانی میخواهند دستاوردهای کشور را به این شکل زیر سؤال ببرند و تخطئه کنند وغرور مردم را به بازی بگیرند. باید دید چه دستاوردی دارند. اگرقرار بود من خط امریکاییها را پیاده کنم، چرا امریکا من را تحریم کرده است؟ اگر قرار بود من بهدنبال سیاستهای امریکا باشم، چرا امروزهمه آقایان و همه کسانی که قبل از من مذاکره کردند، هیچ کدام تحریم نشدند و فقط من تحریم شدم؟ اگر منویات امریکا را اجرا کردم، چرا آقایان تحریم نشدند و من تحریم شدم؟ یکی میگفت ما انقلاب کردیم، مردم شهید شدند. حالا ظاهراً این طور است که آقایان انقلاب میکنند، ما تحریم میشویم.