به گزارش ایسنا، از جمله اسناد مهم اثبات کننده برنامهریزیها و طرحریزیهای قبلی عراق برای تجاوز به ایران، اطلاع از جلسات آمادگی برای آغاز جنگ در ارتش عراق است. در این جلسات که در فاصلهی چند ماه مانده به تهاجم گسترده عراق به ایران برگزار شده؛ برخی فرماندهان نظامی ارشد عراق حضور داشته و از نزدیک شاهد تصمیمگیری در خصوص حمله نظامی به ایران بودهاند.
این فرماندهان پس از حملهی آمریکا به عراق در سال 2003، گفتوگوهایی با کوین وودز، ویلیامسون مورای و نویسندگان دیگر انجام دادهاند که در کتابی با عنوان «فرماندهان صدام» گردآوری شده است.
در بخش نخست این نوشته گفتگوی کوین وودز با رشید حمدانی به چشم می خورد و در این بخش، قسمتهایی از دو گفتگوی دیگر با سرلشکر علاءالدین حسین مکی خمس و سپهبد محمدالعکبی که در آنها به جلسات هماهنگی برای تهاجم به ایران اشاره شده است آورده میشود.
میزان آمادگی ارتش عراق در حمله به ایران
در گفتگوی سرلشکر علاءالدین حسین مکی خمس با کوین وودز و ویلیامسون مورای ، سرلشکر مکی به همایشی اشاره دارد که در آن پرسشی در خصوص میزان آمادگی نیروها برای حمله به ایران از فرماندهان پرسیده میشود. وی در این باره میگوید:
«ژنرال الخزرجی به من گفت که دو ماه پیش از آغاز جنگ در سال 1980 م (1359 ش) وزارت دفاع عراق همایشی برگزار کرده و از فرماندهان سپاهها و لشکرها و ازجمله خود ژنرال الخزرجی که در آن زمان فرمانده لشکر 7 کوهستان بود برای شرکت در این همایش دعوت کرده بود. صدام در این همایش شرکت نداشت ولی ژنرال عدنان خیرالله وزیر دفاع، ژنرال شنشل (رئیس ستاد مشترک) و سپهبد جابر اسدی معاون عملیات ستاد مشترک در آن حضور داشتند.
در این همایش، پرسشی درمورد میزان آمادگی ارتش برای جنگ مطرح شده بود. همه در مورد ایران، خطری که پس از انقلاب سال 1979 م (1357 ش) در این کشور ما را تهدید میکرد و چگونگی دفاع در مقابل ایرانیان فکر میکردند و همه نگران وقوع جنگ بودند. ژنرال الخزرجی در این همایش گفته بود: «اوضاع سیاسی بهگونهای است که فکر میکنم باید جنگ را شروع کنیم ولی برای آمادهسازی و آموزش نیروهایمان به دو سال زمان نیاز داریم.
یک سال برای رساندن نیروها به سطحی از آمادگی که برای جنگ متعارف لازم است و یک سال هم برای سازماندهی مجدد ارتش و ارتقای ضوابط انضباطی آن. در سال دوم، میتوانیم بر امور آموزش، آماد مجدد و جنگافزار متمرکز شویم.» حاضران در همایش گفته بودند که او نباید این حرفها را بگوید. پس ازآن، ردههای بالاتر ژنرال الخزرجی به او دستور داده بودند که به واحد زیر امرش برود و آموزش نیروهایش را آغاز کند. در آن همایش هیچکس نگفت که به این فوریت قرار است جنگ با ایران را آغاز کنیم. بعدها ژنرال الخزرجی به من گفت که همان وقت از رادیو شنیده که جنگ شروع شده است.»
همچنین در گفتگوی کوین وودز با سپهبد دریایی عبید محمد الکعبی، وودز میگوید: «در مورد طرحریزی جنگی عراق در تابستان 1980 (1359) با سه ژنرال عراقی دیگر –حمدانی، طرفه و مکی- نیز گفتوگو کردیم. آنها به جلسهای در جولای 1980 (تیر 1359 ش) اشاره کردند که در آن درباره احتمال وقوع جنگ با ایران بحث شده بود. آن طور که آنها میگفتند نمایندگانی از همه شاخههای نیروهای نظامی عراق در این جلسه حضور داشتهاند. نیروی دریایی هم در این جلسه نمایندهای داشت؟» و کعبی جواب میدهد: «وقتی جنگ آغاز شد، رئیس اداره آموزش نیروی دریایی بودم و چند ماه بعد هم معاون عملیات این نیرو شدم. زمانی که فرمانده بودم بحثهایی در مورد احتمال جنگ بین ایران و عراق وجود داشت و من هم در آن زمان در این بحثها شرکت میکردم. جلسهای که به آن اشاره میکنید در اداره طرحریزی وزارت دفاع برگزار شد و افسران زیادی از نیروهای نظامی سهگانه عراق در آن شرکت داشتند»
تحلیل سخنان ژنرالهای بعثی درباره جنگ پیشگیرانه
یکی از مهمترین سؤالات در خصوص جنگ عراق و ایران دلایل آغاز این جنگ و مشخص کردن طرف متجاوز است. شکلگیری زمینهها و مجموعه عواملی که امکان وقوع جنگ را فراهم ساخت، به دلیل ابعاد و نتایج نظامی، سیاسی و حقوقی آن، همواره بهعنوان یکی از جدیترین مباحثی بوده است که از زمان وقوع جنگ و پسازآن مورد بحث و بررسی قرار داشته و خواهد داشت. طبیعتاً بدون توصیف و تشریح اوضاع حاکم بر ایران انقلابی پس از سقوط شاه و التهاب و نگرانیهای موجود در مورد نتایج و تأثیرات ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه و سپس کالبدشکافی دلایل عراق برای تجاوز به ایران، نمیتوان به درک درستی در این زمینه دست یافت.
دلیل بعثی آغاز جنگ عراق علیه ایران
عراقیها در توضیح علل شروع جنگ بر مفهوم حقوقی «پیشگیری» تأکید میکنند و در اظهارات خود بدون آنکه دلایل روشن و درستی ارائه کنند، میگویند پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر وضعیتی قرار داشتند که «بهجز مقاومت و برخورد با تجاوزگری راهی برای حفظ کشور خود نداشتند.» در نهمین کنگره حزب بعث –که برای نخستین بار مباحث آن در مورد جنگ ایران و عراق منتشر شد- تأکید میشود که «در برابر رهبران عراق تنها اختیار یک راه وجود داشت یا مقاومت یا جلوگیری از تجاوزات دشمن و یا اینکه تسلیم شدن به برنامههای (امام) خمینی.»
همچنین مجید خدوری عراقی الاصل مقیم آمریکا، در کتاب خود، در توجیه علل تجاوز به ایران مینویسد: «عراق در موقعیتی قرار داشت که ناگزیر شد برای دفاع از خود دست به اقدام بزند.» وی در عین حال به دلیل اینکه چنین ادعایی فاقد مبانی حقوقی روشن میباشد، اضافه میکند: «البته مناسب بود که عراق به شورای امنیت متوسل میشد و خود رأساً دست به کار نمیشد.»
با توجه به این گفتوگوها و موارد مشابه این از سوی رهبران حزب بعث و فرماندهان عراقی در طول جنگ، بایستی به این نکته توجه داشت که وجود اختلاف مرزی و ارضی میان ایران و عراق که با انعقاد قرارداد 1975 الجزایر حل و فصل شده بود و حتی وقوع تشنج مجدد میان دو کشور که مبانی و راهحلهای رفع اختلافات در قرارداد الجزایر تعیین شده بود به تنهایی نمیتوانست انگیزه و علت اصلی تجاوز عراق به ایران باشد، زیرا پیش از این دو کشور ایران و عراق در اوضاع بسیار حادتری قرار داشتند که هرگز به یک جنگ تمامعیار متوسل نشدهاند.
مهمتر آنکه ایران به دلیل وضعیت انقلابی و منازعات داخلی که بهطور طبیعی انقلابها پس از پیروزی درگیر آنها هستند فرصت و امکان آن را نداشت که عراق را تحریک یا مورد تهاجم قرار دهد. در حقیقت آغاز جنگ از جانب رژیم عراق به دلیل وقوع انقلاب در ایران و در نتیجه تلاش عراق برای سرنگونی رژیم تازه استقرار یافتهی جمهوری اسلامی، و فقدان توان نظامی جمهوری اسلامی برای بازدارندگی دشمن بوده است.