الیا کازان (نام اصلی الیا کازاناغلو) متولد 7 سپتامبر 1909 در قسطنطنیه، امپراتوری عثمانی (استانبول، ترکیه امروزی) است. او در 28 سپتامبر 2003 در نیویورک، ایالات متحده آمریکا چشم از جهان فروبست.
این کارگردان و نویسنده آمریکایی متولد ترکیه به خاطر موفقیتهای تئاتریاش، به ویژه با نمایشنامههای تنسی ویلیامز و آرتور میلر، برای فیلمهای تحسینشدهاش از جانب منتقدان و نیز برای نقشش در توسعه یک سبک انقلابی در بازیگری که واقیعتهای روانشناسی و رفتاری را دربرمیگرفت، شناخته میشود. شهرت او به عنوان یکی از موفقترین و تاثیرگذارترین کارگردانان تئاتر و فیلم آمریکایی دهه 40، 50 و اوایل دهه 60 میلادی به دلیل همکاری او در سال 1952 با کمیته فعالیتهای غیرآمریکایی (HUAC) تیره و تار شد چراکه او در شناسایی هنرمندان همکار خود به عنوان اعضای حزب کمونیست مشارکت داشت.
همچنین بخوانید:
درباره فیلم در بارانداز On the Waterfront ساخته الیا کازان – سینما یا اخلاق؟
فعالیتهای اولیه
کازان اصالتاً یونانی بود اما در ترکیه زندگی میکرد و در سن چهارسالگی به همراه والدینش به نیویورک مهاجرت کرد. پدرش در حوزه تجارت فرش فعالیت داشت و در نهایت این خانواده به حومه شهر نیو راشل نقل مکان کرد. کازان در کالج ویلیامز تحصیل کرد. در آنجا او به مانند یک غریبه در میان همکلاسیهایش که دارای امتیازات ویژه و عمدتاً سفیدپوست، آنگلوساکسون و پروتستان بودند، احساس بیگانگی میکرد. او سپس کارشناسی ارشد هنرهای زیبا را در رشته درام در دانشگاه ییل دنبال کرد و با یکی از همکلاسیهایش (ملی کازان، نمایشنامهنویس) ازدواج کرد. در اوایل دهه 1930، کازان به گروه تئاتر در شهر نیویورک ملحق شد و به عنوان یک اجراکننده ماهر مشهور گشت. او در نمایشهای Waiting for Lefty و Golden Boy ظاهر شد. (نمایشنامهنویس هر دو مورد ذکرشده کلیفورد اودتس است.) در سال 1935 او مارکسیسم را در آغوش کشید که یک تاثیر مادامالعمر برای او باقی گذاشت و کازان به حزب کمونیست پیوست. تقریباً یک سال و نیم بعد، او از شرکت در یک اعتصاب گروه امتناع ورزید و بعد از آن حزب را ترک کرد. پس از منحل شدن گروه در سال 1941، کازان خود را به عنوان کارگردان تئاتر در جهت پاسداشت The Skin of Our Teeth 1942 اثر نمایشنامهنویس، تورنتون وایلدر و همچنین One Touch of Venus 1943 اثر نمایشنامهنویسان، آگدن نش و سیدنی جوزف پرلمن و با آهنگسازی کورت وایل معرفی کرد.
فیلمهای کازان در دهه 1940
در اواسط دهه 1930، کازان به کارگردانی فیلمهای مستند روی آورد؛ از جمله «مردم کامبرلند» 1937 The People of Cumberland که در مورد معدنچیان زغالسنگ در تنسی است. او به عنوان بازیگر نیز در نقشهای گانگستر در دو فیلم به کارگردانی آناتول لیتواک به نامهای City for Conquest 1940 و Blues in the Night 1941 خوش درخشید. در سال 1945، شرکت فیلم فاکس قرن بیستم کازان را استخدام کرد تا اولین فیلم بلند تجاری خود را به نام «نهالی در بروکلین میروید» A Tree Grows in Brooklyn با اقتباس از پرفروشترین رمان بتی اسمیت، کارگردانی کند. یک پروژه پرزرق و برق برای شروع که کازان قاطعانه از پس آن برآمد. به ویژه اینکه او یک اجرای فوقالعاده از جیمز دان گرفت که دان برای آن جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد اسکار را به دست آورد.
در همان روزهای اولیه زندگی در هالیوود، کازان بر جان فوردِ کارگردان سایه انداخته بود، کسی که فیلمهایش به مانند فیلمسازان شوروی، سرگئی آیزنشتاین و الکساندر داوژنکو تاثیر به سزایی بر کار کازان داشت. پس از فیلم «نهالی در بروکلین میروید»، کازان «دریای علف» 1947 Sea of Grass را ساخت. فیلمی که اسپنسر تریسی و کاترین هپبورن بازیگران آن بودند. او سپس «بومرنگ» 1947 Boomerang!، یک تریلر نوآر سفت و سخت با بازیگرانی شامل لی جی. کاب، آرتور کندی و دانا اندرو را ساخت. تلاش بعدی کازان، فیلم «قرارداد شرافتمندانه» 1947 Gentleman’s Agreement به تهیهکنندگی داریل اف. زانوک بود که باعث شد او جایزه بهترین کارگردانی و البته بهترین فیلم اسکار را برنده شود. این فیلم، اقتباسی از رمان پرفروش لارا زِد. هابسون به همین نام است.
در «قرارداد شرافتمندانه» گریگوری پک نقش یک خبرنگار یهودی را ایفا میکند که در معرض تبعیض و در تلاش برای افشای آن قرار گرفته است. «پینکی» 1949 Pinky به تهیهکنندگی زانوک فیلم دیگری است که به معضلات اجتماعی میپردازد. این بار اما موضوع پیرامون زنی آمریکایی- آفریقایی روشنپوستی (با بازی جین کرین) است که پس از رد کردن پیشنهاد ازدواج مرد سفیدپوستی که از پیشینه نژادی او بیاطلاع بوده، به زادگاه جنوبیاش بازمیگردد.
فعالیتهای تئاتری کازان در دهه 1940
در سال 1947، کازان به همراه کارگردانان دیگری به نام چرل کرافورد و رابرت لوئیس یک استودیو بازیگری در نیویورک تاسیس کردند که کارگاهی تحت عنوان «متد اکتینگ» به آن اختصاص داده شده بود. در سال بعد، لی استراسبرگ که کازان با او در گروه تئاتر همکاری کرده بود، مدیر استودیو شد. آنها شروع کردند به پرورش تعداد زیادی اجراکننده ماهر که فعالیتشان تاثیر عظیمی بر تئاتر آمریکایی و بازیگری فیلمهای سینمایی داشت. بیشتر آنها کسانی بودند که در نمایشها و فیلمهایی به کارگردانی خود کازان، کار میکردند. گرچه کازان در تلاش برای ایجاد نشانه خود در هالیوود بود، او به کارگردانی تئاتر نیز اهتمام میورزید. بالاخص همکاریهای قابل توجه او با نمایشنامهنویس آرتور میلر، که به یکی از دوستان صمیمی وی تبدیل شد و تنسی ویلیامز که از راهنماییهای کازان خیلی قبلتر از آن که با هم همکاریای داشته باشند، سود برده بود. در سال 1947، کازان نخستین اجرای «همه پسران من» All My Sons میلر را کارگردانی کرد که البته برای آن جایزه تونی بهترین کارگردان را دریافت نمود و نمایشنامه کلاسیک تنسی ویلیامز به نام «اتوبوسی به نام هوس» A Streetcar Named Desire را نیز اجرا کرد. در سال 1949 او جایزه تونی دیگری را به عنوان کارگردان «مرگ فروشنده» Death of a Salesman (به نویسندگی میلر)، که نقطه عطفی در آثارش محسوب میشود، به دست آورد.
فیلمها و تئاترهای کازان در دهه 1950
نخستین فیلم کازان در دهه 1950، «وحشت در خیابانها» 1950 Panic in the Streets است. این فیلم یک تصویر پرکشش از تعقیب مجرمانی است که از حامل طاعون عفونی بودن خود بیاطلاع بودند. فیلمبرداری در محل در نیواورلئان انجام گرفت و اجراهای قدرتمندی از ریچارد ویدمارک، جک پالانس و زیرو موستل به نمایش گذاشته شد. سپس کازان نسخه فیلم «اتوبوسی به نام هوس» 1951 A Streetcar Named Desire را برای پرده ساخت. مارلون براندو، کیم هانتر و کارل مالدن نقشهای خودشان در تئاتر برادوی را ایفا کردند و ویوین لی جایگزین جسیکا تندی در نقش بلانچ شد. یک فیلم فوقالعاده احساسی که مخاطبان و منتقدان از بازی براندو، شاگرد ارزشمند اکتورز استودیو حیرتزده شدند. انفجار آن احساس بکر و مستحکم در نقش استنلی کوالسکی برخلاف هرچیزی بود که تا آن روز در سینمای آمریکا دیده شده بود. کازان مجدداً برای جایزه بهترین کارگردانی اسکار نامزد شد. براندو نیز نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد شد و ویوین لی جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن اسکار را از آن خود کرد.
کازان و براندو دوباره برای فیلم «زندهباد زاپاتا» 1952 Viva Zapata! با هم در یک تیم قرار گرفتند. این فیلم داستان یک مرد مکزیکی انقلابی به نام امیلیانو زاپاتا (با بازی مارلون براندو) را روایت میکند که فیلمنامه آن توسط رماننویس مشهور، جان استاینبک به نگارش درآمده است. با این حال فیلم بعدی او کمتر ماهرانه است. «مردی روی طناب بندبازی» 1953 Man on a Tightrope روایت فرار یک گروه سیرک از حکومت کمونیستی چکسلواکی است.
زندگی کازان زمانی که او دو بار قبل از HUAC در سال 1952 شهادت داد، به طور بیسابقهای تغییر کرد. اولین بار او مشارکت خود را در حزب کمونیست تایید کرد اما از صحبت در مورد مشارکت بقیه خودداری نمود. دومین بار او احتمال میداد که اگر از همکاری با آنان امتناع ورزد، در لیست سیاه قرار گیرد و از ادامه فیلمسازی منع شود. بنابراین او انتخاب کرد که به یک شاهد دوستانه تبدیل شود و هشت تن از اعضای سابق گروه همرزم را به عنوان اعضای حزب شناسایی کرد. در نتیجه او توانست به فیلمسازی ادامه دهد و شگفتانگیزترین فیلمهای دوران را بسازد اما فوراً به یک فرد منفور تبدیل شد و دوستان چپگرایش که مهمترین آنها آرتور میلر بود، از او فاصله گرفتند.
کازان در سال 1953 به تئاتر برادوی بازگشت و با آثاری نظیر Tea and Sympathy 1956 و Camino Real به نویسندگی ویلیامز نقدهای مثبتی دریافت کرد. او با «در بارانداز» 1954 On the Waterfront به فیلمسازی بازگشت. فیلمی که بیشتر منتقدان و مورخان از آن به عنوان توجیه عقلانی کازان برای تصمیمش در جهت نام بردن از نامها تفسیر کردند. این فیلم به طور گستردهای به عنوان یک شاهکار شناخته میشود و در مرکزیت آن تصویر براندو در نقش تری مالوی قرار گرفته است. او یک بارانداز و بوکسور سابق است که در دادگاه علیه اتحادیه کارگران بارانداز شهادت میدهد. نویسندگی این فیلم را باد شولبرگ برعهده داشت. «در بارانداز» مملو از اجراها و صحنههای فراموشنشدنی است و هشت جایزه اسکار شامل بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین کارگردان را برای براندو و کازان به ارمغان آورد.
کازان به عنوان هدایتگر بازیگران، افراد مستعدی را پیدا کرد و پرورش داد. موفقیتی که شاید معدود کارگردانانی قادر به برابری کردن با آن باشند. در میان بازیگران برجستهای که او به دنیای تصاویر متحرک معرفی کرد؛ ایلای والاک، اوا ماری سنت، مارتین بالسام، فرد گوین و پت هینگل قرار گرفتهاند. استفاده کازان از متد براساس آشنایی با روانشناسی فروید بنیان گذاشته شده است. کازان برای فیلم 1955 اش، «شرق بهشت» East of Eden، که نسخه CinemaScope رمان جان استاینبک است؛ از جیمز دین که در آن زمان کاملاً ناشناخته بود، بازی میگیرد. دین صحنه را به آتش میکشد و بینش عمیقی به تفسیر پردردش از یک نقش میبخشد و کازان دوباره برای جایزه بهترین کارگردانی اسکار نامزد میشود.
این پیروزی مجدداً تکرار میشود و کازان برای کارگردانی نمایش تئاتر «گربه روی شیروانی داغ» Cat on a Hot Tin Roof مورد تحسین قرار میگیرد. فیلمهای باقیمانده وی در دهه 1950، «بیبی دال» 1956 Baby Doll، فیلمی که نمایشنامه اروتیک ویلیامز را تا حد زیادی دستنخورده به روی پرده میآورد، و «چهرهای میان جمعیت» 1957 A Face in the Crowd به نویسندگی باد شولبرگ، یک داستان سیاسی محتاطانه با درخشش اندی گریفیت، است.
فیلمها، تئاترها و آثار نویسندگی کازان در دهه 1960 و 1970
کازان پس از گذراندن سه سال آخر دهه 1950 که عمدتاً در برادوی فعالیت میکرد، در سال 1960 برای ساخت «رودخانه وحشی» Wild River به هالیوود بازگشت و ثابت کرد وسیله نقلیه قدرتمندی برای افراد مستعدی نظیر مونتگومری کلیفت و لی رمیک است. «شکوه علفزار» 1961 Splendor in the Grass در یک مقیاس کاملاً متفاوت یک فیلم محبوب محسوب میشود. با بازی وارن بیتی (در اولین فیلمش) و ناتالی وود، در مرکزیت داستان تمایلات جنسی سرکوبشده که در دهه 1920 رخ میدهد. این فیلم کازان نسل جدید را مجذوب خود میکند و برای فیلمنامهنویس آن، ویلیام اینچ، یک جایزه اسکار به ارمغان میآورد.
«آمریکا، آمریکا» 1963 America, America یک پروژه کاملاً شخصی براساس تجربیات عموی مهاجر کازان است. فیلمی با قدرت غیرقابل انکار که توانست آخرین نامزدی اسکار کازان را برای جایزه بهترین کارگردانی در پی داشته باشد. پس از آن کازان After the Fall 1964 میلر را برای تئاتر کارگردانی کرد. او چند سال بعد را صرف نوشتن اولین رمانهای خود کرد.
رمان «سازش» The Arrangement که او بعدها در سال 1969 فیلم اقتباسیاش را ساخت. «مهمانان» 1972 The Visitors یکی از تلاشهای مادون کازان است. این فیلم جیمز وودز را در نقش یک سرباز قدیمی نشان میدهد که خدمتش در جنگ ویتنام برای او دردسرهای زیادی درست کرده است. آخرین فیلم کازان، «آخرین قارون» 1976 The Last Tycoon اقتباسی از رمان ناتمام اف. اسکات فیتزجرالد است که فیلمنامه آن را هارولد پینتر به نگارش درآورد.
در سال 1988، کازان زندگینامه طولانی خودش را در کتاب Elia Kazan: A Life منتشر کرد. در سال 1999، او جایزه افتخاری آکادمی اسکار را برای فعالیت مادامالعمر در زمینه فیلمسازی دریافت کرد. جنجالهای پیرامون سخنرانی او باعث شد، پس از گذشت این همه سال، زخمهای متعددی در اثر شهادت کازان پیش از HUAC سر باز کنند و تعداد زیادی از کسانی که در این مراسم حضور داشتند از دست زدن یا بلند شدن برای تایید دستاوردهای کازان خودداری کردند.
منبع: www.britannica.com
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
21