از برخی از روایات نظیر آیات قرآن کریم این چنین بر می آید که برخی ها در همه شئون زندگی موفق میباشند؛ یعنی به هر طریقی که وارد شوند، از هر راهی به آنها خیر می رسد و راه برایشان باز است؛ امّا بعضی ها طوری هستند ـ مثل گِره های کور ـ که به هر سَمتی که بخواهند حرکت کنند راه بسته است. افرادی هم که در جامعه زندگی می کنند، این دو حال را در خودشان مشاهده می کنند، البته بین اینها هم مراتبی هست. دو بخش از آیات قرآن کریم ناظر به این دو گروه است؛ در یک بخش خدای سبحان فرمود: ﴿مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ﴾ کسی که بیراهه نرود و راه دیگری را نبندد؛ یعنی باتقوا باشد این هرگز در زندگی نمی ماند، یک زندگی آبرومندی تا آخر عمر دارد: ﴿مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ﴾، این جمله نورانی دو پیام را به همراه دارد: یکی اینکه مردان باتقوا هرگز گرفتار گِره کور نمی شوند که نتوانند خروجی را تشخیص دهند، راه برایشان باز است؛ دوم اینکه گرچه کسب و کار دارند، ولی خداوند از آن راهی که اینها امید ندارند به آنها روزی می دهد، نه اینکه از راهی که امیدوار باشند روزی بخورند. آن که رزقش را از راه امیدواری می گیرد، این چشمش به همان دستگاه کسبش دوخته است؛ امّا آن که از راهی که فکر نمی کرد روزی می گیرد، این شخص همیشه موحّدانه به سر می برد. خداوند همه را تأمین می کند او رازق است! بارها به عرضتان رسید، این آیه شش سوره مبارکه «هود» می فرماید هر چه در جهان هست عائله من هستند: ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها﴾، با کلمه ﴿عَلَی﴾ تعبیر می کند؛ فرمود تمام مار و عقرب نزد من پرونده دارند و عائله من هستند، من خودم را مسئول تأمین رزق آنها می دانم! دیگر نباید فکر کرد فلان حیوان مار است، آن عقرب است و آن دیگری سمّی است. در سوره «هود» تعبیر به ﴿عَلَی﴾ کرده است: ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها﴾ این نکره در سیاق نفی است که شامل حیوان دریایی، صحرایی، حلال گوشت، حرام گوشت، سمّی، غیر سمّی است؛ فرمود عائله من هستند و من متعهّدم که اینها را روزی بدهم. این اصلِ قرآنی است! لکن برخی ها را از راهی که گمان می کنند روزی می دهد؛ مثل افرادی که اهل کسب میباشند و امیدشان به همان دستگاه کسبشان است، امّا فرمود مردان باتقوا عائله من هستند، نه آنها می دانند که من از کجا آنها را تأمین می کنم، راه غیر عادی را هم به اینها نشان می دهم تا همیشه اینها بگویند «یا الله»، ﴿وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ﴾؛ گرچه کار می کنند، اما به کسب و به کارشان امیدوار نیستند، آن راهی که دیگران و دیگری حتی خودش پیش بینی نمی کند ما از آن راه او را تأمین می کنیم تا گذشته از اینکه نان او تأمین می شود، تقوای او هم حفظ باشد، او همیشه با غیب رابطه داشته باشد، نه با شهادت! یک وقت است کسی می گوید من این زمین را کشت کردم و این زمین زندگی مرا تأمین می کند، این « مِنْ حَیثُ یحْتَسِب» است؛ اما یک وقت می گوید من این زمین را آباد کردم، من از خدا روزی می خواهم؛ حالا یا از زمین یا از جای دیگر، این می شود ﴿مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ﴾. پس این کریمه ای که فرمود: ﴿وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ﴾ دو بشارت دارد: یکی اینکه مردان باتقوا هیچ وقت کارشان گِره نمی خورد که در کار بمانند، بالأخره راه خروجی مشخص است و رزقشان هم از راهی است که فکر نمی کنند: ﴿مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ﴾ تا بدانند از راه غیب تأمین می شوند.
در قبال این گروهی که ذکر شد، فرمود: ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً﴾؛فرمود کسی که با خدا رابطه ندارد، گاهی کارش به صورت یک گِره کور درمی آید، به هر چیزی دست می زند موفق نمی شود و در کار می ماند، راه خروجی ندارد؛ می بینید بعضی ها همین گِره را دارند که ما دست به هر کاری می زنیم مشکل ما حل نمی شود، برای اینکه این نام خدا و یاد خدا را گذاشته کنار و نمی داند که از کجا دارد آسیب می بیند. این دو اصل قرآنی در مقابل هم هستند، ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً﴾ هم مشکل دارد و هم در مشکل می ماند. یک وقت است مشکلی پیش می آید و راه خروجی هست، امّا یک وقت مشکلی است که انسان در او می ماند، فرمود: ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً﴾، این دو اصل هست.
امّا دین آمده به ما بگوید که هم عالمانه زندگی کنید که راهتان را تشخیص بدهید، هم سعی کنید با آن راهنمایتان یک رابطه دوستی برقرار کنید. اساس کار براساس مودّت و محبّت است! تنها این نیست که مُزد رسالت پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) مودّت اهل بیت باشد که فرمود: ﴿لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی﴾.خدا از ما اجر نمی خواهد ﴿ما بِکمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾،این همه احسانی که ذات اقدس الهی به ما کرده است، ما در قبالش باید محبّت تحویل بدهیم؛ محبّت که تحویل دادیم، محبّت تحویل می گیریم! آن گاه در فضای مِهر و لطف و صفا و وفا زندگی می کنیم. در سوره مبارکه «آل عمران» فرمود من یک محور محبّت برای شما قرار دادم، البته رسول خدا معلّم کتاب است، معلّم حکمت است، مزکی است، مربّی نفوس است همه این اوصاف را خدا برای ایشان ذکر کرده است: ﴿یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِک وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ یزَکیهِمْ﴾اینها هست، امّا او محور محبّت است! مگر شما نمی خواهید محبوب خدا باشید؟ چون تمام کارها از خداست، یک؛ اگر محبوب او شدید او شما را سرگردان نمی کند، دو؛ گِره در کار شما ایجاد نمی شود، سه؛ اگر دیگران گِرهی زدند او باز می کند، چهار؛ اینها را از راه محبّت تأمین کنید. در سوره مبارکه «آل عمران» فرمود: ﴿إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یحْبِبْکمُ اللَّهُ﴾، من برای شما حبیب خلق کردم! یک وقت است برای کودکان می گویند:
درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی ٭٭٭ جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را
این سخن برای کودکان است، امّا آن معلّم ما محور محبّت است؛ فرمود من حبیب خدا هستم! اگر حبیب خدا امام ما شد، مقتدای ما شد، «قُدوة» و اُسوه ما شد، ما را هم به محبّ بودن می رساند اولاً و هم از محبّ بودن به محبوب بودن منتقل می کند ثانیاً. فرمود سعی کنید اول دوست خدا باشید ﴿حُبّاً لِلَّهِ﴾ عبادت کنید نه «خوفاً و طعماً»،برای ترس از جهنم نباشد. جهنم نرفتن مهم نیست، زیرا بسیاری افراد هستند که در قیامت جهنم نمی روند؛ این بچه ها را کسی جهنم نمی برد! این دیوانه ها را کسی جهنم نمی برد! اینها که کمبود فکری دارند که به جهنم نمی روند! آن کفّاری که در منطقه های دوردست کافرنشین میباشند که اصلاً صدای اسلام به آنها نرسید که خدا اینها را به جهنم نمی برد! جهنم نرفتن هنر نیست! این بچه جهنم نمی رود، دیوانه جهنم نمی رود، کافر مستضعف جهنم نمی رود، پس نسوختن هنر نیست، ساختن با انبیا هنر است! ما نباید تلاش کنیم که نسوزیم، بلکه سعی کنیم با انبیا و اولیا بسازیم. فرمود: ﴿إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یحْبِبْکمُ اللَّهُ﴾؛ من حبیب خودم را فرستادم، این حبیب دو کار می کند: اول شما را محبّ خدا می کند، بعد شما را محبوب خدا می کند. اگر شما محبّ خدا شدید پیرو حبیب من هستید و کسی که در مدار حبیب من حرکت کند، از محبّ بودن، به محبوب بودن منتقل می شود؛ آن وقت خدا می شود دوست او! شما در زیارت «امین الله» که یکی از زیارت های مخصوص وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است، از ذات اقدس الهی می خواهید که خدایا «مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِک وَ سَمَائِک»؛آن توفیق را به من بده که مردم زمین مرا دوست داشته باشند، فرشته های آسمان مرا دوست داشته باشند، پس می شود انسان طرزی زندگی کند که افراد جامعه به او علاقه مند بشوند! کسی که بیراهه نرود، راه دیگران را نبندد و مشکل مردم را حل کند محبوب مردم است، نه تنها محبوب مردم است، محبوب فرشته ها هم هست! «مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِک وَ سَمَائِک»، این زیارت «امین الله» است که می خوانیم؛ یعنی خدایا آن توفیق را بده که فرشته ها به من علاقه مند باشند که اگر حادثه ای پیش آمد:
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای ٭٭٭ فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
آن فرشته ها کمک آدم هستند و مقاماتی به آدم می دهند! گاهی می بینید یک فرزند صالح خدا به انسان می دهد که شهری را آباد می کند، آدم نمی داند که این برکت از چیست؟ گاهی رفیقِ خوبی، پدرِ خوبی، همسرِ خوبی، دخترِ خوبی، فرزندِ خوبی و پسرِ خوبی که یک شهر را آباد می کند و آدم نمی داند منشأ کدام برکت است. بنابراین دو گونه زندگی ممکن است: یکی اینکه ـ خدای ناکرده ـ انسان بیراهه برود یا راه دیگران را ببندد، این می شود: ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً﴾، این شخص دست به هر کاری بزند بی نتیجه می ماند، او در گِره کور گیر کرده است و راه خروجی ندارد. یک وقت است که نه، ﴿وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ﴾، هیچ وقت در کارش گِره ای نیست اولاً و آن راه هایی که او پیش بینی نکرده از همان راه ها تأمین می شود ثانیاً، تا به کسب و کار و زمین و زندگی خودش دل نبندد ثالثاً، چون اگر ﴿مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ﴾ تأمین شود، دیگر خیلی چسبیده به زمین و مغازه نیست، برای اینکه می بیند روزی او از جای دیگر تأمین می شود و این دو راه را ذات اقدس الهی در قرآن کریم فراسوی ما گذاشت و کسی را رهبر ما قرار داد که از راه محبّت دارد کار می کند. وجود مبارک رسول خدا که حبیب الهی است، این محور محبّت است؛ فرمود شما اگر دوست خدا بودید که هنر نکردید، چون ﴿ما بِکمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ همه نعمت ها را از خدا دارید، اما بکوشید که محبوب خدا بشوید: ﴿إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یحْبِبْکمُ اللَّهُ﴾؛ اگر کسی محبوب خدا بود خدا همه کمالاتی که برای او ممکن است را به او عطا می کند؛ او طرزی است که در قیامت به او می گویند: «قِفْ تَشْفَعْ»؛ یعنی بایست، یک؛ شفاعت کن، دو؛ شفاعتت مقبول است، سه؛ در آن روزی که کسی به کسی نیست، او می تواند مشکل عدّه ای را حل کند و شفاعت کند؛ اگر این راه ممکن باشد چه اینکه عدّه ای این راه را طی کردند، چرا ما این راه را طی نکنیم؟! بنابراین فرمود اگر شما در این مسیر افتادید دو فضیلت هست: گاهی یکی از دو فضیلت و گاهی هر دو؛ یکی اینکه آن کار شما را ما برای شما آسان می کنیم و وسایلش را فراهم می کنیم، وقتی وسایل آن کار از هر جهت فراهم شد، آن کار برای شما آسان می شود؛ دیگر اینکه در درون شما یک قدرت ابتکاری عطا می کنیم ـ که قدرت علمی است ـ یا یک دلگرمی به شما می دهیم که شما به تنهایی و به آسانی این کار را انجام بدهید. یک وقت است می گوید: ﴿یسِّرْ لی أَمْری﴾؛خدایا کارِ مرا برای من آسان کن! یک وقت است که خدا مژده میدهد: ﴿وَ نُیسِّرُک لِلْیسْری﴾؛من تو را طرزی می آفرینم و می پرورانم که به آسانی کار خیر انجام بدهی. اگر قدرت ابتکار به کسی داد، استقامت و دلگرمی به کسی داد، خود او را برای انجام کارهای دشوار آسان کرد؛ امّا یک وقت است که فضایل روحی برای او فراهم نشده است، مقدمات در خارج فراهم شده که ابزار کار تهیه شود و کار برای او آسان شود، این ﴿یسِّرْ لی أَمْری﴾ یک مرحله است که وجود مبارک کلیم خدا از خدا مسئلت کرد: ﴿رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری ٭ وَ یسِّرْ لی أَمْری﴾، یک وقت است که ذات اقدس الهی به رسول خود می فرماید: ﴿سَنُقْرِئُک فَلا تَنْسی ٭ إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یخْفی ٭ وَ نُیسِّرُک لِلْیسْری﴾، همان بشارت را به مؤمنین هم داد فرمود: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی ٭ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی ٭ فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْری ﴾؛قدرت ابتکار به او می دهم، نوآوری به او می دهم، فنآوری به او می دهم، بردباری به او می دهم. شما می بینید در همین روزه گرفتن ماه مبارک رمضان ـ روز طولانی است و هوا گرم است ـ بعضی ها به آسانی روزه می گیرند و بعضی برایشان سخت است، چرا؟ همه ما تجربه کردیم، کسی که گرسنه است و کسی که تشنه است، وقتی یک خبر خوشی به او برسد دیگر اشتها به غذا ندارد! دانشجویی که گرسنه و تشنه است، وقتی به او خبر دادند شما در امتحانات کنکور موفق شدی و قبول شدی و نمره خوب آوردی، اصلاً اشتها به غذا پیدا نمی کند، این نشاط جلوی اشتها را می گیرد! چه اینکه اگر ـ خدای ناکرده ـ کسی به او حادثه تلخی را خبر بدهند، غمگین و مصیبت زده شود، در عین حال که گرسنه است اشتها به غذا ندارد. براساس اصالت روح، تأمین بدن و خواسته های بدن و جذب بدن به وسیله خواسته های روح است، روح اگر به جای دیگری دلگرم و خوشحال بشود، علاقه اش به بدن کم می شود، احساس گرسنگی و تشنگی نمی کند. در ماه مبارک رمضان بعضی ها خوشحال هستند که پیام الهی را درک کردند، امتثال کردند که به شوق بهشت به سر می برند، این شخص همین روز را با همین حرارت و با همین مدت به آسانی تحمل می کند، چون حواس او جای دیگر است. آن کسی که حواسش نزد بهشت و جهنم نیست و نزد همان محدوده شکم است، مرتب احساس عطش و گرسنگی می کند. همین ماه مبارک رمضان، همین روز و همین حرارت برای دو نفر، دو گونه اثر دارد؛ اگر کسی حواسش جای دیگر باشد و عمل او ﴿حُبّاً لِلَّهِ﴾ باشد، گرایش او به این عالم کمتر است و احساس سختی نمی کند. بنابراین دو نحو خدا کار را آسان می کند که اینها «مانعةالخلوّ» است و جمع را شاید؛ یکی اینکه ابزار کار را فراهم می کند، کمک ها را فراهم می کند و کمک کننده ها را فراهم می کند که کار برای آدم آسان شود و بشود ﴿یسِّرْ لی أَمْری﴾، یک وقت است خود انسان را مقتدر می کند، نوآور می کند، فنّآور می کند، متخصّص و مقتدر می کند که می شود ﴿وَ نُیسِّرُک لِلْیسْری﴾ و هر دو برای برخی ممکن است؛ ما با چنین خدایی روبه رو هستیم! فرمود تأمین رزق شما با من است، شما هرگز بیراهه نروید، در راهی که بسته است کجا می خواهید بروید؟! حرام راه بسته است و خدا انسان را محروم کرده است، اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ بخواهد از راه کم فروشی، گران فروشی، ربا و مانند آن زندگی خود را تأمین کند، این با دست خودش گِره کور بسته است! این ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری﴾ می شود که می شود ﴿فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً﴾. ممکن نیست کسی از راه حرام گشایش داشته باشد، فرمود این چون «ضَنک» است، «ضیق» است، راه بسته است، بن بست است و راه خروجی ندارد ﴿مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً﴾؛ اما از آن طرف ﴿مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً﴾. بنابراین دو اصل قرآنی است که بیان شده، راه خروجی آن هم مشخص شده و فرق است بین اینکه کار برای انسان آسان شود یا انسان به آسانی کار را انجام بدهد که جمع هر دو ممکن است و محور همه این فضایل وجود مبارک رسول گرامی و اهل بیت عصمت و طهارت هستند که اینها مدار و محور محبّت می باشند.