«مردی بدون سایه» آخرین فیلم علیرضا رئیسیان است. این فیلم که بعد از «چهلسالگی» و «دوران عاشقی»، سومین فیلم سهگانه عاشقانه اوست، بیشک ضعیفترین و بدترین فیلم رئیسیان تا به امروز است. «مردی بدون سایه»، در ادامه دو فیلم قبلی فیلمساز، زندگی زناشویی و چالشهایی روابط عاشقانه را بررسی میکند. اما یک بررسی عقیم و نپخته که بیننده را از همان ابتدای کار پس میزند و تا انتها هم هیچ روزنه امیدی به او نشان نمیدهد.
همچنین بخوانید:
کتاب آشپزی- کیا و کیو برعلیه بیگانگان
داستان فیلم
«مردی بدون سایه»، روایت ماهان (علی مصفا) است. ماهان یک مستندساز است که درزمینهٔ خشونت خانگی و قتلهای ناموسی فیلمی ساخته است. فیلمی که شرایط کاری وزندگی شخصیاش را تحت تأثیر قرار میدهد و او را وادار به خانهنشینی میکند. با شرایط بغرنج ماهان، همسرش، سایه (لیلا حاتمی)، تصمیم میگیرد که کار کند و ورود او به محیط کاری جدیدش همهچیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
نشانهگذاریهای غیر تماتیک
«مردی بدون سایه»، روایتش را با نمایش بخش پایانی فیلم ماهان شروع میکند. بیننده سکانس قتل یک زن به دست شوهرش را میبیند و فکر میکند قرار است با یک فیلم جدی طرف باشد. البته در همین سکانس ابتدایی هم مشخص است که با آشفتهای به نام فیلم سروکار دارد. بعدازاین سکانس، ماهان با خانوادهای که فیلمش را بر اساس ماجراهای آنها ساخته است روبرو میشود. رودررویی و تهدیدهایی که نه بیننده را میترساند و نه فضای تعلیق مدنظر فیلمساز را پرورش میدهد.
اساساً «مردی بدون سایه» پر است از نشانهگذاریهای بیدقت و غلط که بههیچوجه نمیتوانند بیننده را درگیر کنند. از سوی دیگر این نشانهگذاریها که قرار است بار روایی داشته باشند، فقط اثر آشفته رئیسیان را آشفته میکنند و از انسجام آن میکاهند. ورود سایه به شرکتی که قرار است در آن کار کند و به وجود آمدن رابطهای نزدیک میان او و رئیسش هم از همین دست نشانهگذاریهای بیدقت است.
رئیسیان، هیچ نشانهای از وجود رابطهای صمیمی و حتی کاری به بیننده نمیدهد که بتواند شک ماهان در ادامه روایت را توجیه کند.
آنچه بیننده میبیند، یک جنون بیدلیل و یک عصیان بچهگانه است که در دل قصهای سطحی خودنمایی میکند. درنتیجه، آنچه قرار است فاجعه نهایی باشد هم بههیچوجه نمیتواند بیننده را تحت تأثیر قرار دهد.
یک کمدی ناخواسته
روایت «مردی بدون سایه» بیشتر یک کمدی ناخواسته است، تا یک فیلم روانشناختی که معضلات اجتماعی را هم بررسی میکند. هیچچیز در فیلم بر اساس منطق یک روایت واقعگرایانه پیش نمیرود. همه اتفاقات پشت سر هم چیده شدهاند و در مسیری جبری به هم ختم میشوند.
بیدقتی رئیسیان در فیلمش آنقدر زیاد و آزاردهنده است که «مردی بدون سایه» را از تلاش یک نوجوانی که سعی میکند بدون هیچدانشی فیلمی تأثیرگذار بسازد هم پایینتر میآورد. آخر مگر میشود در فیلم علیرضا رئیسیان، اینهمه خلأ منطقی و روایی وجود داشته باشد. وقتی فیلمهایی از سایه و رئیسش در اسپانیا به دست ماهان میرسد، فقط به زاویه دوربین دقت کنید. زاویه دوربین انگار زاویه سلفی است، دوربین سایه و رئیسش را از نزدیک تعقیب میکند و حتی جلوی چشمشان است. یک زاویه دید سینمایی تمامعیار. آنوقت بیننده چگونه باید باور کند که سایه و رئیسش از این فیلمها اطلاعی نداشتهاند. طبیعی است که بیننده نهتنها باور نمیکند که فقط میتواند بلندبلند بخندد.
شخصیتپردازیهای ضعیف
شخصیتهای «مردی بدون سایه» بدون آنکه هیچ پرداختی روی آنها انجامشده باشد، در روایت ظاهر میشوند، باهم دوست میشوند، باهم دعوا میکنند و بیننده باید بپذیرد که این سیر روایی، منطقی است. رئیسیان هیچ شخصیتپردازی روی کاراکترهایش انجام نمیدهد. صرف اینکه ماهان یک مستندساز است، باید بپذیریم او از طبقه روشنفکر جامعه میآید. آنسوی ماجرا هم سایه است. زنی که بیننده عملاً تا پایان فیلم چیزی از او دستگیرش نمیشود و در بهترین شرایط فقط میتواند لقب یک قربانی معصوم را به او بدهد.
نقش رئیس سایه با بازی امیر آقایی هم همینگونه است. او بهعنوان فردی که حضورش و نزدیکیاش به سایه، ظن و گمان ماهان را برمیانگیزد، هیچ نقش دراماتیکی بر عهده ندارد. کاراکتری با گریمی اغراقشده و خندهدار که هیچ نشانهای به بیننده نمیدهد که باید او را بهعنوان یک تهدید در نظر بگیرد. این کاراکتر ناگهان در مسیر قصه ظاهر میشود و در سکانسی عجیب با همسرش که به او خیانت کرده است روبرو میشود. درنهایت هم بیننده میماند و کشف ارتباط میان اینهمه خرده روایت بیمعنا، ارتباطی که در عمل وجود ندارد.
بازیهای ضعیفتر
اما رئیسیان فقط در پرورش کاراکترهایش نیست که مردود میشود. او میخواهد یک درام با لایههای روانشناختی به بیننده عرضه کند که وارد مسائل زناشویی میشود. اما در اولین قدم، شکست میخورد. رئیسیان نمیتواند رابطه میان سایه و ماهان را باورپذیر کند و بیننده را متقاعد کند که رابطه واقعی و پر چالش یک زوج را میبیند. با توجه به اینکه مصفا و حاتمی در زندگی واقعی هم زن و شوهر هستند و بارها هم در مقابل یکدیگر ظاهرشدهاند، این شکست رئیسیان قابلباور نیست. درواقع اگر او فقط چند سکانس را در فیلمنامه در نظر میگرفت و کمی آزادی عمل به بازیگرانش میداد، میتوانست حداقل یک درام زناشویی بسازد.
البته بازیها هم افتضاح است. علی مصفا با آن چهره مغموم و ناراضی که شناسنامه نقشهایش شده است، اصلاً به خودش زحمت نمیدهد که نقشش را باورپذیر از آب درآورد. کاراکتر ماهان، روی کاغذ، توخالی و یکبعدی است، اما بازی مصفا باعث میشود این نقص شخصیتپردازی بیشتر به چشم بیننده بیاید.
این مورد در بازی لیلا حاتمی هم صدق میکند. اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، مصفا و حاتمی و کل فیلم در یک بیتفاوتی محض هستند و در این شرایط نمیتوان از بیننده انتظاری داشت.
علیرضا رئیسیان در «مردی بدون سایه» روی موضوع جذاب و حساسی دست گذاشته است. اما این فیلم هم بهمانند بسیاری از آثار سینمای ایران، با پرداختی ضعیف و رویکردی نسنجیده این موضوع را فقط لوس کرده و آن را هدر داده است. «مردی بدون سایه» عملاً قصهای ندارد که برای بیننده تعریف کند و با چنان بیاهمیتی ساخته و عرضهشده که تبدیل به یک کمدی شده است. کمدی که اگر بیننده به آن نخندد باید بپذیرد که به او توهین شده است. قطعاً حضور این بازیگران و طرح کردن موضوعی مثل قتلهای ناموسی ( که در ویرانهای که از روایت فیلم میبینیم، گم میشود)، کافی نیست تا بیننده به سالن سینما برود و دست بزند و بهبه و چه چه کند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
139