به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، یک هفتهای میشود که کارگاه کار خود را شروع کرده. در سالن اصلی صدا به صدا نمیرسد و هر یک از کارگران که یا از شاهرود و یا از نیشابور آمدهاند، مشغول کار هستند. اینجا نخستین کارگاه فرآوری پسته در منطقه دهملا در شهرستان شاهرود است؛ کارگاهی که با ایدهها و تلاش مهرداد ممکن شده است؛ مرد جوانی که دوست دارد زندگی را در منطقه دهملا رونق دهد و جوانان منطقه را به کشت پسته و فرآوری آن تشویق کند.
او 30ساله و ریزقامت است اما پا به پای کارگران میدود و کار میکند. پستههای در خوشه را میبیند، پستههای خشک را وارسی میکند، عملکرد دستگاه را بررسی میکند و به یک کارگر میگوید که چطور پستهها را جلو آفتاب بریزد تا بهتر خشک شوند.
دستهای مهرداد سیاهی رنگ پسته را بهخود گرفته است. او صبح به صبح به باغهای پسته روستاییان میرود با آنها گرم میگیرد و توصیه میکند که برای برداشت بهتر پسته چه کنند. هر چه باشد او کارشناس تولید و فرآوری پسته است و پستهکاران شاهرودی هم به پسر همولایتیشان مثل چشم خود اعتماد دارند. خودش میگوید:«شغل خانوادگی ما پستهکاریست. پدربزرگم در محله دریاجوش روستای دهملا پستهکار بود بعد از اون هم پدرم شروع به پستهکاری کرد ولی همزمان پسته و زردآلو رو با هم پرورش میدادند ولی از سال 70پدرم پستهکاری تخصصی را شروع کرد و فقط پسته کشت کردیم. من هم تو همین محیط بزرگ شدم و به باغداری پسته علاقهمند شدم و تحصیلات دانشگاهیامرو هم تو زمینه پسته ادامه دادم.».
بزرگ شدن میان پستههای خندان و دیدن فراز و فرودهای تولید پسته،مهرداد را تنها به کشاورزی علاقهمند نکرده است بلکه دغدغه کشت و تولید بهتر پسته در منطقه شاهرود را در وجود او کاشته است؛ «از دوران دانشجویی یکسری اهداف را دنبال کردم که بتونم در این منطقه برای پسته، کاری کنم و به ذهنم رسید در منطقه یک چرخه کامل کشاورزیرو ایجاد کنیم. کاری که دارم آن را مرحله به مرحله جلو میبرم. 3سال پیش میخواستم این چرخه کاری را شروع کنم اما سرمایهای نداشتم. دو تا دو چهارتایی کردم و گفتم هرچند سرمایه ندارم اما میتونم یک زمینه اعتمادسازی در منطقه ایجاد کنم و یک سرمایه اجتماعی برای کاری که میخواهم دست و پا کنم. همین شد که از 2سال پیش اومدم و برای کشاورزها کلاسهای رایگان برگزار کردم. از اول مهرماه که سرکشاورزها خلوتتر بود شروع میکردیم و هر جمعه از کشاورزها دعوت میکردیم و هرچه از عهده خودم برمیاومد خودم میگفتم و چیزی هم که تخصص نداشتم از دوستان دیگرم در شاهرود و دامغان دعوت میکردم تا به کشاورزان آموزش بدیم. تو این مدت هم تو 10پارچه آبادی که هستیم کلاس گذاشتیم. 2سال پشت هم این کار را کردیم و سال دوم کمکم مشاورههای تخصصیمون به باغدارها هم شروع شد و تونستیم اعتمادسازی کنیم.کارگاه فرآوری هم از قبل تو ذهنم بود. شروع اولیهاش هم همان 2سال پیش بود و یک چرخ پوست کن تک گرفتم و در باغ خودمون گذاشتم و کار خرده کاری برای خودمون انجام میدادم و تو این چند سال هم با چند کارخونه فرآوری پسته دامغان همکاری داشتم که کسب تجربه کنم . پارسال اومدم شروع کنم دیدم سرمایه ندارم. اول خواستم زمین بگذارم و وام بگیرم اما دیدم باید 4-3 سال درگیرکار اداری باشم. کار اداری خیلی آدم را عقب میاندازد بعد به این نتیجه رسیدم که خودمان بیایم سرمایهگذاری کنیم ولی سرمایه کافی نداشتم. پدرم گفت من کمکت میکنم؛ سه دانگ من و سه دانگ تو. من هم خونه و ماشینمرو فروختم تا سهم خودم رو جور کنم. سهم پدرم را هم گذاشتم روش تا تونستم زمین کارگاه و دستگاه فرآوری رو بخرم».
چرخه کشاورزی دهملا و دیگر روستاهای شاهرود که در آن پسته کشت میشد تنها با یک کارگاه فرآوری پسته کامل نمیشد. مهرداد هم این نکته را به خوبی میدانست و باید برای تامین نهاده تا فروش محصول فکری میکرد؛ «یکی از مشکلاتی که تو منطقه حس کردم توزیع نهادههای کشاورزی بود که اصلیترینش برای ما سم و کود است.من بهعنوان یک تولیدکننده بخش کشاورزی که انواع کود و سم را استفاده کردم و عملکردشون رو دیدم، میدونم که کود فلان شرکت خاص بهتر جواب میده اما برای عاملان توزیع یعنی سم و کودفروشیها سود کمی در نظر میگیرن. این اتفاق هم باعث شده بود که فروشگاهها کودهایی که ما میخواستیم رو نیارن و وقتی به کشاورزها توصیه میکردیم فلان کود و فلان سم را از فلان شرکت بگیر کسی این حوالی نداشت که کشاورز بخواد تهیه کنه. بهنظرم رسید که خودمون نیاز به یک فروشگاه توزیع نهاده داریم. سرمایهای با چند تا ازدوستام گذاشتیم وسط و با اندوختهای که داشتیم یک فروشگاه فروش کود و سم زدیم و فقط هم برندهایی رو میآوردیم که خودمون امتحان کرده بودیم و نتیجه داده بود. هدف من درآمدزایی از پول سم نیست؛ فراتر از این حرفها فکر میکنم.».
مهرداد بعد از پایان سرکشی در باغهای پسته به کارگاه خود میآید و در ابتدای شروع کار باید به همه بخشهای کارگاه سر بزند. چرخهای کارگاه روی ریل افتاده پستهها با خوشه به خط تولید میآیند و به دستگاه ریخته میشوند، پوستشان کنده و خودشان شسته میشوند. دستگاه پوکها را جدا میکند، ریزها را بیرون پرتاب میکند و در نهایت پستههای درجه یک با رخی خندان از آن طرف دستگاه بیرون میآیند تا خشک شوند.
فروشگاه سم و کود فروشی مهرداد در روستا تنها محلی برای فروش سم و کود نیست بلکه پاتوقی است برای رفتوآمد کشاورزان و گپی و گفت زدن با او راجعبه پرورش پسته و مشکلاتی که در کار دارند. خیلی از کشاورزان از مهرداد نسیه میگیرند تا پول سم و کود را بعد از فصل برداشت پرداخت کنند؛ «سال گذشته وضع پسته خیلی خراب بود و دست کشاورزها خالی شد و از عید به این طرف تا جایی که زورم رسید به کشاورزها نسیه جنس دادم و یکسری سر برداشت زردآلو تسویه کردند و خیلیها هم سر برداشت پسته. امسال هم بازار شده نقدی یعنی هر جا که بری جنس رو به ازای پول نقد میدن ولی ما تو این منطقه تا جایی که زورمون برسه با کشاورزها راه میایم و امسال مجبور شدم وام بانکی با سود 18درصد بگیرم که تقریبا تمام سود فروشگاه رو هیچ کرد».
مهرداد میگوید هدف اصلی او راهاندازی یک چرخه بزرگ کشاورزی در روستای آبا و اجدادیاش - دهملا- است که با تلاش او و البته همکاری و همراهی همه اهالی منطقه میسر میشود. او مثلا درباره آب کشاورزی در منطقه و مدیریت آن میگوید: «آبی که استفاده میشه یک سرمایه است و اگر کشاورزها نتونن که محصول خوبی بکارند و از آب درست استفاده کنن فقط بهخودشون ظلم نشده بلکه به تمام مردم و نسلهای بعدی جفا شده. کشاورز برای محصولش هزینه میکنه و میگه انقدر آب دادیم یا محصولی دستمون رو میگیره یا نه و هیچکس نمیدونه این قتل عام تمام منابع کشاورزیه و من تمام تلاشم اینه که کاری کنم تا کشاورزی بهرهای داشته باشه.» مهرداد در کنار آموزش به کشاورزان روستایی و توزیع سم، کود و... با گروهی دیگر از دوستانش در منطقه «خدمات کشاورزی» هم ارائه میدهند؛ «اکثر کشاورزان منطقه ما سن بالایی دارند و نمیتونن از عهده کارهای باغشون بربیان از طرفی جوانها هم فکر میکنن کشاورزی درآمدی نداره و سمتش نمیرن. ما گروهی تشکیل دادیم و ارائه خدمات کشاورزی را پیش گرفتیم؛ هرس، پیوند، سمپاشی و هر کار دیگری که کشاورزها نتونن از پسش بربیان. تو نیمه اول سال سمپاشی و محلول پاشی را انجام میدیم و در نیمه دوم سال کار هرس و توی بهار به کمک کشاورزان مسن میرویم و در پیوند زدن کمکشان میکنیم. کارهایی که باعث شده تولید محصولات و درآمد کشاورزان بیشتر شود ». این روزها پستهچینی هم در منطقه دهملا به کاری جمعی تبدیل شده است و روستاها و باغهای اطراف حال و هوای متفاوتی میگیرد؛«یکی از کارهایی که جمعی میکنیم برداشت پسته است. پارسال گروهی را از اهالی و دوستان دیگر و کارگران تشکیل دادیم و به کمک کشاورزانی رفتیم که نمیتونستن پستههاشون رو بچینن. 50نفری شده بودیم و تو یکماه محصول 120تا باغ پسته روستا رو چیدیم و همه انگشت به دهن موندن؛ هم کار زود جلو رفت و هم اون 50 نفر حقوق خوبی گرفتند».
مهرداد، هرچند آرام است ولی وقتی از کشاورزی صحبت میکند گل از گلش میشکفد و شور و هیجان در چهره و صدایش موج میزند؛«تو مملکت ما جوانها کار کشاورزی نمیکنن بهخاطر اینکه درآمد آنچنانی نداره و علاوه بر سختی، جایگاه اجتماعی چندانی هم نداره و من میخوام حداقل تو روستای خودمون کاری کنم که جایگاه اجتماعی کشاورز بالا بره و سودده باشه البته کار سختیه. خود من وقتی جایی برم و پرسشنامه کاری پر کنم وقتی به شغل میرسم با افتخار مینویسم کشاورزم؛ خانم خودم همیشه میگه چرا مینویسی کشاورز؟ بنویس مهندس کشاورزی و من میگم مهندسی کشاورزی شغل من نیست.».
آفتاب در حال غروب است اما هنوز قدری از کار مهرداد باقی مانده. حالا باید برود به باغ پسته پدرش و سرکشی کند. همسر مهرداد دنبالش میآید. مغازه را ترک میکنند و آنقدر جادههای خاکی را میروند تا به باغ برسند؛ باغی که هم خانه آنهاست و هم محل کارشان. باغ 5هکتاری سرسبز است و درختان پسته سنگینی خوشهها را روی شاخههای خود میکشند تا یکی دو هفته دیگر که فصل برداشت برسد. مهرداد با هر درخت راز و نیاز دارد. پستهها را با تندی و ظرافت از خوشهها جدا میکند مزه آنها را میچشد برای آنها که سرما محصولشان را زده غصه میخورد و با پستههای خندان دیگر درختان پربار میخندد.
حال و روز پسته
امسال وضع پسته خیلی بهتر شده و حجم تولید درکل کشور بالا رفته ولی خب این بالا رفتن حجم تولید نگرانکننده هم هست. بازار داخل که حجم تولید پسته ایران را جواب نمیده و برای صادرات هم مشکل زیاده. تجار رفتند قیمت دادند پسته خشک ایران بین 6تا 7دلار به این امید که پسته امسال حجم خوبی داره و میتونن قیمت پایینتری بدهند تا فروش بیشتری داشته باشند. ولی اصلا حساب این را نکردند که پسته خشک کیلویی 67هزار تومن برای کشاورز تمام میشود، قیمتش در داخل بالاتر میرود و از طرفی بهخاطر مشکلاتی که در انتقال پول دارند خطر خرید پسته رو نمیکنن و ریسک این کار رو کارخونههای فرآوری دارن به جون میخرن و من از این بابت خیلی نگرانم چون اگر امسال پستههای فرآوری شده را نفروشیم تو همین مرحله اول کل کاری که تا امروز کردم زمین میخوره. پسته یک محصول استراتژیکه و در این شرایط کشور میتونه خیلی کمک حال باشه. پسته محصولی نیست که مجبور باشیم بخوریم و خود من هم پسته نمیخورم و اگر همهاش صادر شود خیلی به نفع کشور و مردم است. دولت اگر بخواهد کمک کند میتواند حمایت اولیه انجام بده اما به شرط اینکه آنقدر مانع اداری جلو راه ما نگذارد. برای همین کارخانه ما کارشناسی که از وزارت جهاد کشاورزی اومده بود هنوز نمیدونست که کارخانه فرآوری پسته باید سر باز باشد و گیر داده بود که باید برای حیاط سقف بزنم تا بعد یک ساعت که هزار تا دلیل چیدم قانع شد محیط بسته و مرطوب به پسته آفت میزنه. دولت باید راه صادرات رو هم باز کنه چرا که مشکلات صادرات باعث شده که تجار به پسته نزدیک نشن. پارسال پسته کم بود اما تجار میخریدن تاجر جلو جلو میاومد تو منطقه و خیلی راحت بار میفروختیم اما الان تاجر کم میاد و ما مجبوریم خرید کنیم چون اگر نخریم کارگاه بیکار میماند و کارگاه بیکار بماند کارگر بیکار میماند و از اونطرف درآمدی نداشته باشیم بدهیها میماند و از طرفی کشاورزها هم متوقعاند که کارگاهی که در منطقهشون وجود دارد کارشون رو جلو ببرد.
فروشگاه سم و کود فروشی مهرداد در روستا تنها محلی برای فروش سم و کود نیست بلکه پاتوقی است برای رفتوآمد کشاورزان و گپی و گفت زدن با او راجعبه پرورش پسته و مشکلاتی که در کار دارند. خیلی از کشاورزان از مهرداد نسیه میگیرند تا پول سم و کود را بعد از فصل برداشت پرداخت کنند.