نه تنها خود دبیرستان تقریبا یک تجربهی آمریکایی در سرتاسر دنیا به حساب میآید، بلکه تمام شدن آن نیز تجربهای همراه با احساسات مشترک میان بسیاری است. پایان این چهارسال، چه به فارغالتحصیلی بیانجامد و چه نیانجامد، تقریبا نزدیک به تولد 18 سالگی هر فردی رخ میدهد. در نتیجه این افراد باید آمادهی بزرگسالی، که به زودی از راه میرسد، باشد. علاوه بر این واقعیتی که با آن مواجه میشوند این است که تمام دنیا به آنها میگویند با اینکه مجبور نیستند به خانه بروند، اما دیگر نمیتوانند در مدرسه بمانند.
همچنین بخوانید:
14 تا از بهترین فیلم های مدرسه ای
تمام کردن تحصیلات اجباری و تصمیم گرفتن دربارهی آینده، همراه با ترکیبی از تنش، اضطراب، خوشبینی و امکان رخ دادن هر اتفاقی است. به همین دلیل است که این برههی خاص از زندگی، همیشه مورد توجه بسیاری از فیلمسازان بوده است. فیلمهای زیادی در مورد پایان دبیرستان و ترسناک و هیجانانگیز بودن اینکه مجبور هستید بزرگ شوید و زندگی، مردم و محلهتان را مدت زیادی منطقه امن شما به حساب میآمده است را ترک کنید، ساخته شده است. از بهترین فیلمها در مورد پایان دبیرستان نوشتهایم.
8- Grease 1978
برخلاف آهنگهای بهیادماندنی و نسبتا مشکلدار (“شبهای تابستان”، Greased Lightning)، گریس فیلمی لذتبخشی بوده و فراتر از انتظاری که از این فیلم میرفت که فقط در مورد مهمانی و خوشگذرانی باشد بود و چیزی بیشتر از یک فیلم بامزه و مهمل به مخاطب تحویل داد. داستان یک سال تحصیلی کلاس سال 1959 دبیرستان رادل روایت شده و به موضوع اضطراب در مورد بزرگسالی که در انتظار بچهها است، میپردازد. قبل از آنکه سندی (الیویا نیوتن جان) و دنی (جان تراولتا) وارد دههی 60 بشوند، آنها و دوستانشان در برابر این تغییرات مقاومت نشان میدهند و با آن دست و پنجه نرم میکنند. هر دوی این شخصیتهای اصلی، برای اینکه محبوب و مورد قبول دیگران باشند شخصیت خودشان را تغییر میدهند، که در حقیقت برداشتی صادقانه و بیرحم در مورد چیزی است که دنیا از افراد جامعه میخواهد. در این میان فرنچی (دیدی کان) و ریزو (استاکرد چنینگ) به روشهای مختلف در مورد اهمیت محافظت از خودشان و علایقشان در دوران دبیرستان یاد میگیرند.
7- Booksmart 2019
این فیلم از فیلمهای سال آخر دبیرستان کمیابی است که در آن بچهها منتظر پایان دبیرستان هستند، چرا که آمادهی وارد شدن به دنیای واقعی هستند و احساس میکنند به اندازهی کافی بالغ شده و آمادهی انجام این کار هستند. با اینکه بسیاری از افراد به سختی از زندگی قبل دانشگاه و دوران مدرسهرفتنشان جدا میشوند، شخصیتهای این فیلم این طور نیستند. همهی بچههای دبیرستانی فکر میکنند که بقیه همکلاسیهایشان راه خودشان را پیدا کردهاند (که در حقیقت اینطور نیست) و فقط خودشان هستند که سردرگم ماندهاند، موضوعی که این فیلم به آن پرداخته است. امی (کیتلین دیور) و مالی (بنی فلداستین) در پایان دبیرستان برای اینکه از دوستانشان عقب نمانند و بتوانند جوانی فارغ از هرگونه عواقبی را قبل از اینکه دیر شود، تجربه کنند، از خیر تبدیل شدن به افرادی آیندهنگر میگذرند. همچنین این فیلم اولین عشق واقعی بسیاری از ما را به تصویر میکشد که تماشای آن را به تجربهای دوستداشتنی تبدیل میکند: رابطهی دوستی بینهایت نزدیک با دوست صمیمی دوران بچگی.
6- Pretty in Pink 1986
جان هیوز با ساختن فیلمهایی در مورد عوضی بودن آدمهای ثروتمند، به ثروت زیادی دست یافت. این اختلاف بین طبقات اجتماعی در Pretty in Pink به وضوح به چشم میخورد، چرا که از میان سهگانهی او با حضور مالی رینگوالد (در کنار «کلوپ صبحانه» و «شانزده شمع») این فیلمی است که در سالهای آخر دبیرستان اتفاق میافتد، درست زمانی که بچهها تازه فشارهای دنیای واقعی را حس میکنند. اندی (رینگوالد) در دبیرستان تجربهی خوبی نداشته است، دخترهای بدجنس به خاطر اینکه اوضاع مالی خوبی ندارد زندگی او را تبدیل به جهنم کردهاند و دوست صمیمیاش داکی (جان کرایر) تمام مدت در تلاش برای نزدیک شدن به او است. اما حتی با این وجود هم او دلش نمیخواهد دبیرستان تمام شود، چرا که چیزی به جز مراقبت کردن از پدر نامتعادلش و دست و پنجه با مشکلات اقتصادی در انتظار او نیست. او راه فرار از مشکلاتش را برقراری رابطه با همکلاسی ثروتمندش بلین (اندرو مککارتی) میبیند. درست مشابه هر فیلم مخصوص نوجوانان خوبی، فیلم در جشن آخرسال که بچهها ورودشان به دنیای بزرگسالی را جشن میگیرند، همراه با امید به آینده، به دور از هرگونه مشکلات قبلی، با کلی کاغذ رنگی و آهنگهای گروه Orchestral Manoeuvres in the Dark با یک پایان خوش تمام میشود.
5- Ferris Bueller’s Day Off 1986
بهترین فیلم سفر در زمان دههی 80 «بازگشت به آینده» نیست، بلکه این فیلم است. فریس (متیو برودریک) تعدادی تجهیزات کامپیوتری گرانقیمت دارد که برای پیاده کردن انواع شوخیها از آنها استفاده میکند، تجهیزاتی که برای بردن او به آینده و برگرداندنش کافی هستند. به نظر میرسد جایی قبل از اتفاقات فیلم، فریس به شیکاگوی سال 1996 رفته و خودش را در یک زندگی راحت اما معمولی دیده است، برای همین وقتی به سال آخرش در دبیرستان برمیگردد تصمیم میگیرد تمام تلاشش را بکند تا از زمان حال بیشترین لذت ممکن را ببرد، قدر جوانیاش را بداند و خوش بگذراند.
او طوری رفتار میکند که انگار هیچوقت قرار نیست در این یک سال آخر دبیرستان و ماجراجوییهایش مثل کلاس نرفتن، گیر بیفتد؛ چرا که میداند این اتفاق هرگز نخواهد افتاد. علاوه بر این، درست همانند تمام شخصیتهای اصلی جان هیوز، او هم فکر میکند دبیرستان یک دورهی موقت و بیاهمیت است-درسی که با روی باز به دوست صمیمیاش کمرون (آلن راک) که اضطراب زیادی دارد، اضطرابی که برای هرکسی که فشارهای مواجهه با بزرگسالی را تجربه کرده باشد آشنا به نظر خواهد رسید، نیز یاد میدهد.
4- Ghost World 2001
اقتباس تری زوایگف از کمیکهای دنیل کلوز در مورد آنچه بعد از فارغالتحصیلی بر سر گروه دانشآموزان دبیرستانی که روحیهی قضاوتگر و سخرهگری دارند، میاید، به طور عمیقی هم تاثیرگذار و هم ناراحتکننده و آزاردهنده است. همانند بسیاری از فیلمهای این لیست، «دنیای روح» با یک فارغالتحصیلی تمام نشده، بلکه شروع میشود. انید (تورا برچ) و ربکا (اسکارلت جوهانسون) مدرسه را تمام میکنند و موضوع یک آهنگ رپ مسخره که توسط همکلاسیهای احمقشان میشوند. این دخترها، انید به خصوص، روش دیگری برای مقابله با مشکلات و شرایطشان به جز شوخی کردن و خشونت ندارند، کاری که فقط انکار سرنوشتی است که در انتظارش است. انید احساس میکند در ویرانشهر کسلکنننده و معمولی خودش گیر افتاده و هفتههای بعد از فارغالتحصیلیاش را در آنجا مشغول به خراب کردن همه چیز-رابطههایش، شغلهای تکراری – میکند، چرا که از اینکه مجبور است بزرگ شود، گیج شده و میترسد.
3- Lady Bird 2017
آیا تا به حال فیلمی به اندازهی «لیدیبرد» تا این حد دقیق، ظریف و خندهدار رابطهی میان یک نوجوان در حال رفتن به دانشگاه و پدر و مادرش را به تصویر کشیده است؟ کریستین، یا لیدیبرد (سورشا رونان)، در حال جدل با مادرش (لاری میتکالف) بر سر همه چیز است، اما رابطهاش با پدرش (تریسی لتس) خوب است، چرا که او به وضوح تصمیم گرفته است به نظرش مداخله در کار کسی که اینقدر در راه خودش مصمم است و خودش را می شناسد، کار بیهودهای است. شاید به خاطر دبیرستان کاتولیکش و یا شهرش که چیزی برای ارائه به او نداشته است، لیدی برد به جای اینکه در مورد آینده نگران باشد، تنها دانشآموز سال آخری است که بیصبرانه منتظر رفتن از خانه است، چرا که از مدتها پیش به بلوغ فکری رسیده بوده است. تماشای اینکه لیدیبردکاری که در نهایت باید انجام شود را جلو میبرد و پروسهی جدا شدن از پدر و مادرش را با تنشهای عصبی و سرباز زدن از مقررات همراه میکند، کار سختی است.
2- Can’t Hardly Wait 1998
شخصیتها (و مخاطبان) این کمدی که در مورد یک مهمانی شب فارغالتحصیلی دبیرستان است، که تقریبا تنها فیلم نوجوانانهی اواخر دههی 90 است که در آن هیچ نوجوانی کشته نمیشد، درس مهمی در مورد دبیرستان یاد میگیرند: لحظهای که دبیرستان تمام میشود، دیگر فرهنگ و سلسله مراتب سختگیرانه و احمقانهی حاکم در آنجا هیچ اهمیتی ندارد. این موضوع برای بسیاری، نکتهای رهاییبخش به نظر میرسد. پرستون خجالتی و باهوش (ایتان امبری) با آمانادا (جنیفر لاو هیوت) دختر محبوب دبیرستان که دیگر تمایلی به تظاهر به چیزی که بقیه از او انتظار دارند ندارد، ارتباط میگیرد. ویلیام عجیب و خجالتی به جای اینکه از قلدر مدرسهشان انتقام بگیرد بعد از نوشیدن زیاد، تصویر خجالتی بودن خودش را برای همیشه از بین برده و در مهمانی فارغالتحصیلی میدرخشد. در همین زمان، قلدر داستان مایک (پیتر فاسینلی) متوجه میشود که دوران اوجش فقط مربوط به دبیرستان بوده است و بعد از این همه چیز برای او سرپایینی خواهد بود.
1- Superbad 2007
دههی 2000 میلادی اوج کمدیهایی که شخصیتهای اصلی آنها چند پسر رفیق یکدیگر هستند، بود- «خماری»، «مهمانان ناخوانده عروسی»، «مدرسه قدیمی» و فیلمهایی مثل آن. «خیلی بد» نیز به نظر می آمد از همین دسته فیلمها باشد، اما با این تفاوت که این بار پسرانی که در آن دست به کارهایی خلاف میزنند چند نوجوان عجیب با بازی جونا هیل و مایکل سرا بودند. با اینکه المانهای زیادی این فیلم را به یکی از فیلمهای معمول این ژانر تبدیل میکرد، اما احساسات زیادی که در این فیلم به نمایش گذاشته شد، نشان دهندهی تبحر فیلمنامهنویسان ست روگن و اوان گلدبرگ بود. این فیلم در ظاهر در مورد دو دوست صمیمی است که در روزهای پایانی دبیرستان بالاخره میتوانند مهمانی خودشان را راه بیاندازند. اما در اصل شخصیتهای ست (هیل) و ایوان (سرا) کخ بر اساس خود فیلمنامهنویسها نوشتهشدهاند، این فیلم را به یک داستان ناراحتکنندهی تلخ و شیرین در مورد دوستی عمیق این دو پسر تبدیل میکنند. ست و ایوان جدا نشدنی به سختی میتوانند تحمل کنند (و حتی تلاش کنند در مورد آن حرف نزنند) که به زودی قرار است از یکدیگر جدا شده و به کالجهای مختلفی بروند. آنها میدانند که دیگر رابطهشان هیچوقت مثل قبل نمیشود.
این مطلب برگرفته از نوشتهی برایان بون در سایت www.vulture.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
73