سرویس سیاست مشرق - روز 22 مهرماه 98، در تاریخ 40 ساله جمهوری اسلامی ایران، از یک لحاظ روزی تاریخی بود. خبر بازداشت سرشبکه کانال تلگرامی «آمدنیوز»، با نام «روحالله زم»، توسط سازمان اطلاعات سپاه، کل اخبار این روز را تحتالشعاع خود قرار داد و قطعا روزهای آتی، تفسیر و تحلیل و گمانهزنی درباره این خبر ادامه خواهد یافت.
اصل خاص و تاریخی بودن این روز، نه به وزن و جایگاه شخص «روح الله زم» (که یک مزدور همهچیزباخته با انواع آلودگیها)، که به تغییر معادله اقتدار برونمرزی جمهوری اسلامی ایران با اپوزیسیون بدخیم خارج از کشور باز می گردد.
به واقع، «آمدنیوز»، نه فقط نام یک کانال تلگرامی، که اسم رمز کلان-پروژهای بود که «روحالله زم» فقط پیشانی و آدم جلوی صحنه محسوب میشد. «آمدنیوز»، کنسرسیومی با شراکت سرویسهای جاسوسی چند کشور متخاصم و متحدان آن، به همراه شبکه «نفوذ» داخلی بود، که اهداف ضدامنیتی چون مشروعیتزدایی از نظام، تحریک گسلهای قومی، مذهبی و اجتماعی، آشوب آفرینی و در نهایت تبلیغ تجزیهطلبی را دنبال میکرد.
همین چندماه قبل بود که مستند «ایستگاه پایانی دروغ»، خودروهای سیاه رنگ نیروی امنیتی فرانسه و ماموران مسلسل به دست فرانسوی را به تصویر کشید که روحالله زم را در خیابانهای پاریس اسکورت کرده بودند، تصویری که به خوبی سرمایهگذاری ویژهی سرویس اطلاعاتی فرانسه (و سرویسهای اطلاعاتی همکار آن) را روی پروژهی «آمدنیوز» به تصویر میکشید.
همین حفاظت چندلایه از این عنصر مزدور و پشتیبانی دولتهای اروپایی، حمایت اطلاعاتی سرویسهای دشمن (سعودی، اسراییل و آمریکا) و البته کانالها و منابع داخل کشور، چنان اعتماد به نفسی به زم بخشیده بود که نه تنها شبانه روز بر غلظت رجزخوانی او برای نظام افزوده می شد، که حتی سایر گروهها و چهرههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی را هم تحقیر میکرد و دست میانداخت (که البته تا حد زیادی، حقارت آن گروهها و چهرهها حقیقت دارد).
حالا اما، با انتشار خبر دستگیری زم و نمایش اولین تصاویر این مزدورِ در بند، فضای دهشت و استیصالی که بر ذهن تکتک چهرهها و گروههای مخالف وابسته به بیگانه حاکم شده، وصفناشدنی مینماید. تک تک این افراد و گروهها با خود میاندیشند، وقتی زم، با آن حجم از خودفروختگی شخصی، پشتیبانی اطلاعاتی و امنیتی سرویسها از او، و سرمایهگذاریهای سنگینی که دولتهای بیگانه روی او و پروژه او انجام داده بودند، این چنین به تلهی پاسداران گمنان امام زمان(عج) افتاده، حساب و تکلیف آنان بیش از حد روشن است.
اما جدای از ابعاد و زوایای مختلف این دستاورد بزرگ اطلاعاتی، که شاید در روزهای آتی بخشی از آن اطلاعرسانی شود، دستگیری سرشبکهی آمدنیوز، طرح برخی ملاحظات دربارهی شبکه پشتیبانی و منابع داخلی او را، که «آمدنیوز» را در دوسه سال اخیر به یک معضل امنیتی برای نظام تبدیل کردند، بیش از پیش ضروری می نماید.
شاید در بررسی محتوایی کانال «آمدنیوز» در دو سال گذشته، یکی از شیوههای اصلی کار «سناریو پردازی» این کانال، برای ایجاد شبهه نسبت به نظام، ایجاد یا تعمیق شکافهای اجتماعی و ایجاد اغتشاش ذهنی و روانی در اقشار مختلف جامعه ایران، آن هم در مواردی که این کانال روی «منابع موثق داخلی» خود مانور تبلیغاتی زیادی انجام می داد، به این صورت بود که بر مبنای یک خبر نسبتا حقیقی، یا یک سند درست، انبوهی از دروغ، جعل و تحریف را سوار می کرد و به صورت یک منظومه یا سناریو به مخاطبان ارایه می داد، در این صورت، نه تنها طیف عامتر مخاطبان پذیرش بالایی نسبت به داستان پیدا می کردند، که افرادی که شناخت نسبی از نهاد مورد هدف و افراد و مسوولین شاغل در ان داشتند، نیز دستکم نسبت به آن مجموعه یا افراد مورد تخریب، دچار شبهه یا مسالهدار می شدند. البته، در مواردی چون هجمه هماهنگ به نهادهای انقلابی چون سپاه، برخی اسناد و اخبار هم توسط آمدنیوز منتشر می شد، که نشان از اخبار هدایتشده از داخل کشور داشت.
در بخشی دیگر از سناریوهای اجرا شده توسط آمدنیوز، جریانهای بهرهور یا منتفع داخلی از اجرای این سناریوها، خود قابلیت توجه و بررسی امنیتی را داشتند. برای مثال، روح الله زم شخصا معتقد بود که بزرگترین دستاورد او بزرگترین هزینهای که به نظام تحمیل کرد، ماجرای اغتشاشات دی ماه 96 بود.
زم در ویدیوهایی که از چتهای تصویر او در مستند «ایستگاه پایانی دروغ» پخش شد، خود را «رهبر جنبش دی ماه 96» می خوانده است. اما بعد از آن آشوبها، شاهد بودیم که جریانات خاصی در داخل کشور، تا هفتهها بعد از آن آشوبها، در قالب میزگرد، کنفرانس، مقاله یا یادداشتهای رسانهای، با یادآوری آشوبهای دی ماه، نظام را تهدید می کردند که اگر در زمینههای مشخص تسلیم نشود یا کوتاه نیاید، آن آشوبها با گستردگی و شدت بیشتری تکرار خواهد شد.
وقتی در اردیبهشت ماه سال 97، ترامپ با خروج یکطرفه از برجام و بازگرداندن تحریمها، سیستم اقتصادی کشور را هدف قرار داد، در هرج و مرج و آشفتگیهایی که در تابستان دشوار 97 در اقتصاد کشور به وجود آمد، همان جریانهای خاص، با شدت و حدت بیشتری، ارجاع به آشوبهای دی ماه 96 را به عنوان نتیجهگیری در پایان تحلیلها و تفسیرهای شفاهی یا مکتوب خود قرار می دادند، تا به طور تلویحی، با تهدید نظام به تکرار آن آشوبها، آن را به تسلیم در برابر زیادهخواهی و زورگویی رییس جمهور آمریکا وادارکنند. به عبارت دیگر، کانال «آمدنیوز» یکی از فاکتورهایی بود که زمینههای تهدید را برای اظهارات و توصیههای تسلیمطلبانه این جریانهای خاص فراهم می کرد.
از سوی دیگر، جهتگیریهای تخریبی آمدنیوز (که برای آن از هیچ نوع دروغپردازی، جعل، توهین فروگذار نمی کرد) در قریب به اتفاق موارد، مختص و منحصر به نهادهای انقلابی بود، و از قضاء، در مواردی که پروندههای مفاسد اقتصادی واقعی و آسیبزننده به صورت شفاف و در دادگاههای علنی توسط قوه قضاییه جمهوری اسلامی مورد رسیدگی قرار می گرفت، هیچ خبری از «افشاگری»ها و «فسادستیزی»های این کانال نبود.
در معدود مواردی هم آمدنیوز اتهامی را متوجه چهرهها یا نهادهایی غیر از افراد وابسته یا منتسب به جریان انقلابی می کرد، از سوی اهل فن، تلاشی در جهت ردگم کنی تلقی شد و البته «آمدنیوز» هم از جایی به بعد این نوع مانورهای «فراجناحی» به کلی کنار گذاشت و صرفا و اختصاصا روی تخریب نهادها و اشخاصی متمرکز شد که بعضا نقش مهمی در ایستادگی ملت ایران در برابر استحاله و تسلیم ایفاء می کردند.
گفتنی است که در این مسیر، متاسفانه ناظران شاهد سکوتی بعضا رضایتآمیز از سوی بخشهایی از حاکمیت بودیم که هیچگاه مورد حمله تخریب و توهین پروژه «آمدنیوز» قرار نگرفتند. این یکی از قراینی است که بر مبنای آن، از همان ماههای آغازین فعالیت پروژه «آمدنیوز»، برخی صاحبنظران درباره استفاده از «رسانههای بازتابی» توسط برخی جناحهای حاکمیت برای تسویه حساب سیاسی یا ایجاد فشار بر جریانهای رقیب هشدار دادند(و البته تاوان این روشنگری را نیز پس دادند!).[1]
پرسش بسیار مهمی که در اینجا مطرح می شود این است که برخی تشکیلات امنیتی و سایبری درون نظام، با امکانات، بودجه و نیروی انسانی نخبه و حرفهای و با عقبهای چند دههای، چه اندازه «اراده» ردگیری، شناسایی و زیر ضرب بردن شاخههای داخلی پروژه «آمدنیوز» را داشتند؟ مثلا وزارت ارتباطات، با تشکیلات فنی عظیم، با دانش به روز و در سطح بزرگترین ارتشهای سایبری دنیا، وزارتخانهای که به واقع «کلید» اینترنت کشور را در اختیار دارد و به تبع آن، نقشه همه ارتباطات و پیوندها در بستر سایبر، برای آن قابل دسترسی است، دستکم از بعد از آشوبهای دی ماه 96، چه دستاورد و چه تلاش سازمانی برای شناسایی شبکه منابع داخلی پروژه ضدامنیتی «آمدنیوز» ارایه داد؟ آگاهان و اهل فن می دانند که این توان و دانش فنی در درون وزارت ارتباطات به راحتی فراهم است ...
قطعا، نیروهای مخلص، حزباللهی، وطندوست و معتقد در تشکیلات حساس زیر نظر دولت (که توان فنی و اطلاعاتی برای شناسایی شبکه ارتباطی پروژه امدنیوز را داشتند) دست برتر را دارند، لیکن در این نوع امور، «اراده» حاکم بر مجموعه مدیریتی یک تشکیلات است که به رفتارها و عملکردها و اولویتسنجیها و «اقدام و عمل» در آن، جهت می دهند.
متاسفانه، از آغاز به کار پروژه «آمدنیوز»، یا دست کم از دی ماه 96، که اهداف شوم این پروژه بر همگان عیان شد، ملت ایران شاهد آن «اراده» لازم برای شناسایی و ضربه به این پروژهی پیچیدهی ادراک سازی علیه ملت ایران، در برخی دستگاهها و تشکیلات «مسوول» نبوده است، تا این که بلاخره، این سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در حالی که همزمان در چندین جبهه داخلی و خارجی (از محرومیتزدایی تا بازسازی، از مقابله با ضدانقلاب تا عملیات ضدجاسوسی تا سازماندهی محور مقاومت و...همزمان با تحریمهای سنگین از سوی نظام سلطه) به طور تمام قد درگیر است، یکی از شاهکارهای اطلاعاتی تاریخ سرویسهای اطلاعاتی را رقم زد و پیشانی و عامل اجرایی پروژه آمدنیوز را از دل چندین لایه حفاظتی و چتر حمایتی چند سرویس جاسوسی بیرون کشید به درون کشور آورد.
اما....
مهمترین وجه داستان دستگیری «روحالله زم»، خود این شخص نیست (که اعترافات او در روزهای آینده، محور ماجراها و بحثهای گسترده و درازدامن بسیاری خواهد بود)، که مهمترین وجه داستان، بحث به دام افتادن یکی از مخازن اسرار «شبکه نفوذ» داخلی است که به مراتب اهمیتی فراوانتر از خود او دارند. همان «شبکه نفوذی» که از ابتدای پیروزی انقلاب، از زمانی که انقلاب عزیز ملت ایران، طفلی نوپا و نورس بود، همچون یک تومور در داخل پیکره این طفل جاگیر شد و با گذشت سالیان، تبدیل به تودهای بدخیم شد که روی مراکزی حساس چون سیستم اعصاب، سیستم خونرسانی و سیستم تنفس نظام قرار گرفت.
این تومور بدخیم، زمانی در سال 59، در جریان کودتای نوژه، چند عامل کلیدی آن کودتا را با نفوذ در بخشهای امنیتی نوپای نظام، از مجازات نجات و فراری داد و حتی عضوی از شبکه نفوذ، خود به عضویت «ستاد خنثیسازی کودتای نوژه» درآمد(مسعود کشمیری).
یک روز در جریان جنگ تحمیلی، با نفوذ در صفوف رزمی جبهه خودی، اطلاعات عملیاتها را به دشمن رله می کرد و موجب عدمالفتح می شد، یک روز فتنه «قتلهای زنجیرهای» را در کشور رقم زد و فردای آن روز، با ایجاد بلوا و آشوب، در کوی دانشگاه تهران، اجازه شناسایی و جراحی کامل خود را به نظام نداد.
یک روز، در تقابل با خواست و اراده ملت، فتنه 88 را به ملت بزرگ ایران تحمیل کرد، یک روز از داخل کشور کدها و گراهای دقیق و نقطهای تحریمی به دولت آمریکا می فرستاد و روز دیگر، با نفوذ در گلوگاههای اقتصادی و تشکیل شبکههای فساد اقتصادی، معیشت مردم را گروگان قرار می داد تا نظام را وادار به تسلیم و عقبنشینی کند و البته یک روز هم با شراکت در پروژه ضدامنیتی «آمدنیوز»، اهداف شوم خود را دنبال می کرد و حکایت این تومور بدخیم همچنان ادامه دارد.
رهبر انقلاب، که سالیان متمادی است در سخنرانیهای مختلف و به مناسبتهای گوناگون، مختصات این شبکه نفوذ را ترسیم کردند، همین سیر تحول نفوذ دشمن در ساختار را در خطبه نماز جمعه 15 بهمن 89 به خوبی شرح دادند:
" هدفهائی که آنها دنبال میکردند، در درجهی اول، سقوط انقلاب و سقوط نظام جمهوری اسلامی بود. هدف اول، براندازی بود. هدف بعدی این بود که اگر براندازی نظام جمهوری اسلامی تحقق پیدا نکند، انقلاب را استحاله کنند؛ یعنی صورت انقلاب باقی بماند، اما باطن انقلاب، سیرت انقلاب، روح انقلاب از بین برود. در این زمینه خیلی تلاش کردند؛ که آخرین نمایشنامهی آنها که روی صحنه آمد، همین فتنهی 88 بود. در حقیقت، یک تلاشی بود. یک عدهای در داخل، به خاطر حب به نفس، حب به مقام -از این قبیل امراض خطرناک نفسانی- اسیر این توطئه شدند. من بارها گفتهام؛ طراح و نقشهکش و مدیر صحنه، در بیرون از این مرزها بود و هست. در داخل با آنها همکاری کردند؛ بعضی دانسته، بعضی ندانسته. این هم هدف دوم.
هدف سوم هم باز این بود و هست که کاری کنند که اگر نظام اسلامی باقی میماند، از عناصر ضعیفالنفسی که میتوان در آنها نفوذ کرد، استفاده کنند و اینها را در مسائل کشور، در واقع طرفهای اصلی خودشان قرار بدهند. بالاخره نظامی به وجود بیاید و ادامه پیدا کند که قدرت کافی نداشته باشد، ضعیف باشد، مطیع باشد -عمده این است که سرسپرده باشد، مطیع باشد- در مقابل آمریکا نایستد، قد علم نکند. اهداف اینهاست."[2]
[2] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=31957