وحدت جامعه اسلامی و مردم رمز پیرزوی
وجود مبارک امیرمؤمنان (سلام الله علیه) وقتی مسئله بعثت رسول خدا را تبیین می کنند از همان آغاز شروع می کند به جهانی بودن رسالت آن حضرت نمی فرماید عربستان این چنین بود، مکه چنان بود، مدینه چنین بود می فرماید جهان در عصر بعثت گرفتار شرک و الحاد و تشبیه بود و وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) آمده است جهان را موحّد کند. این چنین نبود که رسالت آن حضرت در آغاز مربوط به حجاز بود بعد منطقه های دیگر، در همان آغاز، جهانی بود منتها اجرای دستورها از حجاز و امثال حجاز شروع شد که ﴿قَاتِلُوا الَّذِینَ یلُونَکم مِنَ الْکفَّارِ﴾ فرمود جهان یا گرفتار تجسیم بود یا گرفتار تشبیه بود یا گرفتار الحاد بود یا گرفتار شرک. وجود مبارک رسول گرامی چند عنصر اصیل را به همراه خود آورد و به مردم منتقل کرد یکی اینکه جهان، ساخته خداست یکی اینکه انسان، آفریده خداست یکی اینکه پیوند انسان و جهان را خدا کاملاً تدبیر کرده است بعد از تبیین این عناصر سه گانه این مثلث، نسبت به انبیا از آدم تا خودش سخن گفت، صحف آسمانی و کتاب های انبیای گذشته را از کتاب هایی که برای انبیای ابراهیمی آمده است، صحف ابراهیم بود، زبور داود بود اینها را در کنار قرآن مطرح کرد فرمود خدایی که جهان را آفرید، منظم و یکسان آفرید هیچ ناهماهنگی در صدر و ساقه جهان نیست ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ﴾یعنی شما علوم فراوانی مربوط به زمین و دریا و زیردریا و زیرزمین دارید هرگز بی نظمی نمی بینید علوم فراوانی درباره کیهان شناسی دارید درباره ستاره های ثابت و سیار دارید، هیچ بی نظمی در سپهر نمی بینید رابطه انسان با جهان هم بشرح ایضاً اصرار پیامبر این بود که آسمان، خلقت است زمین، خلقت است پیوند آسمان و زمین، خلقت است یعنی اگر علومی در حوزه ها و دانشگاه ها مطرح است ما علوم طبیعی نداریم تا بگوییم فیزیک اسلامی و غیراسلامی ندارد وقتی طبیعت نبود، علم طبیعی هم نداریم آنچه در آسمان و زمین هست خلقت است وقتی معلومِ ما مخلوق خدا بود علمِ ما می شود خلقت شناسی وقتی علم، خلقت شناسی شد همه علوم می شود دینی زیرا علم درباره کار خدا سخن می گوید. بسیاری از شماها با علوم رایج در حوزه آشنایید می گویند بحث کردن درباره قول معصوم، فعل معصوم، حجّت دینی است خب اگر بحث درباره فعل امام دینی است بحث درباره فعل پیغمبر دینی است یقیناً بحث درباره فعل خدا دینی خواهد بود اصرار پیامبر و قرآن این بود ما چیزی به نام طبیعت نداریم چیزی به نام دهر نداریم هر چه هست خلقت است یا کوتاه مدت یا دراز مدت یا ثابت یا سیار، یا ارضی یا سمایی یا جماد و نبات و انسان یا فرشته و عرش و کرسی اینها خلقت اند و خلقت شناسی نمی تواند غیردینی باشد زیرا آن عالِم لحظه به لحظه می گوید خدا چنین کرد، خب چه علم دینی از این شفاف تر! این نگاه را وجود مبارک حضرت به جوامع علمی داد فرمود نگویید طبیعت، نگوید علوم طبیعی، بگویید خلقت و خلقت شناسی. نظم در این عالَم حاکم است به نحوی که از برخی بزرگان نقل شد که اگر مجموعه این ستاره های آسمانی و موجودات زمینی به صورت نغمه و آهنگ در بیایند می شود موسیقی از بس جهان منظم است ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ﴾ نه اختلاف در جهان هست نه تخلّف در جهان، نه ناهماهنگی در آسمان و زمین است نه دیر رسیدن به وظیفه؛ این مربوط به جهان. درباره انبیا هم که رهبران الهی اند فرمود آن حرفی را که اوّلین پیامبر گفت، آخرین پیامبر همان را تصدیق می کند دیگر نمی گوید زمان و زمین عوض شده است چون زمان و زمین موجود مادی و طبیعی را عوض می کند اما اگر خلقت الهی باشد فرمان خدا باشد حکم خدا باشد آنچه آدم فرمود همان را هم خاتم انجام می دهد منتها راه های فرعی و جزئی گوناگون است که فرمود: ﴿لِکلٍّ جَعَلْنَا مِنْکمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ ولی راه اصیل و اصلی واحد است که صراط مستقیم است پس انبیا هماهنگ با جهان سخن می گویند و صحف الهی انبیا هماهنگ با نظام حق تدوین شده است. دو مطلب است که نباید از آن غفلت کنیم یکی نظم جهان است که ما را به وجود ناظم هدایت می کند؛ یکی حق بودن جهان است که ما را به معاد رهبری می کند در قرآن بر این دو اصل خیلی تکیه شده نظم را ممکن است بسیاری بفهمند اما حق بودن نیاز به تذکر دارد این دو اصل کاملاً از هم جدایند و بحثشان جداست نظم را ممکن است دانشمندان عادی هم بفهمند اما حق بودن خیلی شفاف و روشن نیست حق یعنی این نظام در سیر و حرکت است که به مقصد برسد اگر این نظام مقصدی نمی داشت و دوباره برمی گشت به حالت اول و رجوع می کرد می شد یک نظام پوچ و باطل اما وقتی همه موجودات به دارالقرار می رسند هر کسی چه صالح چه طالح به پاداش و کیفرش می رسد و هیچ چیزی در جهان یاوه و باطل و بیهوده نیست این می شود حق. خدای سبحان اصرارش در قرآن کریم با دو قضیه موجبه و سالبه این است که این جهان حق است (یک) این جهان باطل نیست (دو) فرمود: ﴿مَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا بَاطِلاً﴾ باطل یعنی بی هدف و پوچ، حق یعنی هدفمند بودن و دارالقرار داشتن اگر حرکت، مقصدی را در پی نداشته باشد و به مقصودی نرسد می شود شناوری و سرگردانی نه حرکت. حرکت مستحضرید که شش امر را دارد محرّک را دارد، متحرّک را دارد، مسافت را دارد، زمان را دارد، قوّه را دارد، فعل را دارد، هر حرکتی بالأخره باید به سامان برسد اگر به سامان رسید به ثبات می رسد نه به سکون، جهان به ثبات راه پیدا می کند و آن دارالقرار است و دیگر خستگی در آن نیست لذا بهشتی ها نمی گویند حالا که ما یک میلیون سال اینجا ماندیم خسته شدیم چیزی نیست که با خستگی همراه باشد آنکه خستگی می آورد سکون است آنکه منزّه از خستگی است ثبات است که انسان به دارالقرار می رسد ثابت می شود همه نِعم برای او هر لحظه تازه است اصرار قرآن کریم این است که این جهان حق است نظم را برای آن بیان می کند که ما پی به ناظم حکیم ببریم حق بودن را که فرمود: ﴿خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ﴾ ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ﴾ این ﴿بِالْحَقِّ﴾ یعنی مصالح ساختمانی جهان حقیقت است یک وقت است می گویند این مرکز را این مسجد را یا این حسینیه را با چه چیزی ساختند می گویند با سیمان و گچ و آهن ساختند یک وقت سؤال این است که گچ را با چه چیزی ساختند، زمین را با چه چیزی ساختند، آسمان را با چه چیزی ساختند، می گویند با حق ساختند؛ یعنی زمین هدف دارد آسمان هدف دارد باید به جایی برسد این ﴿بِالْحَقِّ﴾ گفتن ها برای اثبات معاد است آن منظّم بودن ها برای اثبات وجود ناظم دقیق حکیم علیم. این دو کار را که در کنار هم حضرت رسول(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) انجام داد بعد به ما فرمود شما که جامعه بشری هستید با قانونی سر و کار دارید که دو اصل دارد: کلی است و دائم یعنی همگانی است و همیشگی نسل پذیر نیست؛ الی یوم القیامه هر فردی را شامل می شود، می شود کلی و چون تا روز قیامت است می شود دائم؛ کلیت و دوام یعنی همگانی و همیشگی را گوشزد کرد تا همه مردم را به یک اصل دعوت کند. هدف والا و اصلی حضرت هم دعوت جامعه انسانی به توحید بود حالا اگر توحید نشد و اسلام نشد حداقل آن است که به وحدت برسند جامعه را به وحدت دعوت می کند نه تنها امت اسلامی را، نه تنها شیعه را، نه تنها تقریب بین مذاهب را تشویق می کند، بلکه تقریب بین جمیع جوامع بشری را می طلبد که این اتحاد برای آن است که نه کسی بیراهه برود نه کسی راه کسی را ببندد. نموداری از این را شما در بیان نورانی که مرحوم کلینی از امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرده است می بینید؛ در زمان آن حضرت جنگی بین دو گروهی که هر دو باطل بودند رخ داد شخصی به حضور حضرت رسید عرض کرد جنگی بین دو گروه که هر دو باطل اند رخ داد آیا ما به اینها سلاح بفروشیم یا نه حضرت در جواب کوتاه سه نکته را فرمود اول اینکه بفروش و این حرام نیست دوم اینکه به هر دو گروه بفروش، سوم اینکه فقط سلاح های دفاعی بفروشید نه سلاح های تهاجمی یعنی تیر و دشنه و شمشیر و نیزه و عمود نفروشید خود و سپر و زره و چکمه و اینها بفروشید «بِعْهُما ما یکنّهما» آنچه حافظ هر دو گروه است بفروشید چون دین آمده جلوی خونریزی را بگیرد ولو در بین کفار و اهل باطل، آمده با جنگ مخالقت کند ولو در بین کفار و اهل باطل؛ آمده جامعه را اگر شد الهی کند وگرنه انسانی کند. این همان بیان نورانی سیدالشهداء(سلام الله علیه) در قتلگاه که فرمود: «یا شیعة آل أبی سفیان إن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم» در دنیا آزادمرد باشید دین آمده جلوی این ﴿إِنَّ الْمُلُوک إِذَا دَخَلُوا قَرْیةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً﴾را بگیرد دین آمده جلوی ﴿یهْلِک الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ﴾ را بگیرد بنابراین این دین آمده محقّقانه جهان را مشخص کرد، صحف انبیا را مشخص کرد، فطرت انسان ها را مشخص کرد، پیوند انسان و جهان را مشخص کرد، بر اساس این تحلیل کتاب تکوینی، کتاب تدوینی نوشت به نام قرآن و دستورات اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) را که همتای قرآن اند به ما دادند فرمود در درجه اول توحید، اگر به آن مقام بار نیافتید لااقل وحدت. ممکن است کسی اشکالی، نقدی داشته باشد همه جا هست ولی اساس کار این است که ما هرگز این اشکالات و نقدهای جزئی را یا از شخص حقیقی یا حقوقی داشته باشیم به حساب اصل نظام، به حساب اصل ایران، به حساب اصل مملکت نیاوریم حتماً با حضور عاقلانه خود این نظاممان را، این کشورمان را، این ملیت و مملکتمان را در سایه ولی عصر حفظ کنیم مستحضرید که الآن ما در میدان مین هستیم در شرق ما آن میانمار از یک طرف، افغانستان و پاکستان از طرف دیگر به این وضع است در غرب ما متأسفانه وضع عراق به این صورت است در جنوب هم که شیوخ خلیج فارس آمدند این کشورهای کوچک را مرکز پایگاه نظامی اعدی عدوّ ما کردند در شمال غرب هم که این پایگاه اینجرلیک ترکیه بود به بهانه ناتو دارند موشک می آورند اما خدای سبحان قادر است که این کشور ولی اش را تا روز ظهور آن حضرت از هر خطری حفظ کند آنچه از ما برمی آید این است که این نظام را تا آنجا که مقدور ماست و می فهمیم یاری کنیم اگر دست بچه هایمان را گرفتیم در راهپیمایی شرکت کردیم ثواب مضاعف داریم یک بیان نورانی از حضرت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است که این در خطبه قاصعه نهج البلاغه هست در خطبه قاصعه که جزء مفصل ترین خطبه های نورانی آن حضرت است حضرت فرمود شما مستحضرید که حجاز یک حیات خلوت بود برای امپراطوری ایران در شرق و برای امپراطوری روم در غرب و شمال غرب کسی برای حجاز عظمت و اهمیتی قائل نبود انبیای ابراهیمی به برکت وجود مبارک ابراهیم خلیل (علیهم آلاف التحیة و الثناء) این پرچم توحید را برافراشتند جامعه را موحد کردند مدتی وجود مبارک ابراهیم نامش زبانزد خاص و عام بود اسحاق هم این چنین، اسماعیل تا حدودی، یوسف (سلام الله علیه) هم این چنین و فرزندان دیگر، بعد فرمود اینها رحلت کردند بعد از این بزرگواران فرزندان اینها نتوانستند وحدت را حفظ کنند نظامشان را حفظ کنند ملت و ملیتشان را حفظ کنند اکاسره و قیاصره این دو عبارت در نهج البلاغه در خطبه قاصعه راجع به امپراطوری ایران و روم است اکاسره جمع کسراست ـ نه کسرا ـ کسرا لقب پادشاهان ایران بود قیصر لقب پادشاهان روم بود حضرت در آن خطبه فرمود اکاسره از شرق و قیاصره از غرب آمدند این حجاز را و این منطقه خاورمیانه را ارباً اربا کردند پیغمبر زاده ها را به اسارت بردند امامزاده ها را به بردگی بردند فرمود اینها فرزندان انبیا را اصحاب دبر و وَبر کردند. یک وقت است کسی می رود در جلسه ای گوش می دهد می بیند چهارتا آیه خوانده شد، چهارتا روایت خوانده شد یک آدم عادی است خب او همان مقداری که گوش بدهد کافی است او یا تاجر است یا کاسب است یا پیشه ور است یا دامدار است یا کشاورز اما یک طلبه یک دانشجو وقتی وارد محفلی شد چهارتا حدیث شنید چهارتا آیه شنید او اگر ضبط نکند به مرجع مراجعه نکند این می شود اتلاف عمر. این را مستحضر هستید و باشید که اتلاف عمر، حقیقت شرعیه ندارد یعنی کسی برود وارد مجلس علمی بشود فقط گوش بدهد بعد دیگر مراجعه نکند به متون، این آن یک ساعت و رفت و آمدش را تلف کرده نباید توقع داشته باشد که آیه نازل بشود که اگر به مجلس علمی رفتید فقط گوش دادید به منبع رجوع نکردید عمرتان را تلف کردید! اینکه می بینید بعضی ها ده سال، بیست سال در حوزه هستند و همچنان هستند و آدم متوسط اند همین است که فرق بین جلسه علمی و جلسه غیرعلمی را نمی دانند بعد به متون مراجعه نمی کنند بعد سؤال نمی کنند در همان حد می مانند حتماً کسانی که حوزوی و دانشگاهی اند به خطبه قاصعه مراجعه کنند این اکاسره را ببینند این قیاصره را ببینند، ناله حضرت امیر را ببینند که حضرت از چه چیزی اعلام خطر کرد فرمود شما اگر متحد نباشید حاضر در صحنه نباشید «حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ»نباشد این نظام آسیب می بیند اکاسره از شرق حمله می کنند قیاصره از غرب حمله می کنند چه اینکه حمله کردند پیغمبرزاده ها را، امامزاده ها را اصحاب دبر و وبر کردند آن روز که اتومبیل و امثال اتومبیل نبود آن روز همین شتر بود و شتربانی و امثال این. شتربان و شتر دو کار رسمی دارند یکی دبر و یکی وَبر، وبر آن پشم های و کرک های روی سینه شتر است که آن را می چینند پشم های نرم بادوامی است اینکه می بینید یک عبای وبری دارند این وبر از پشم های لطیف و بادوام روی قسمت سینه شتر است آن ساربان باید اینها را بچیند بشورد بریسد بعد به صورت پارچه در بیاورد دبر آن زخم های پشت شتر است فرمود اینها پیغمبرزاده ها را، امامزاده ها را آوردند چاروادار کردند اصحاب دَبر کردند اصحاب وبر کردند فرمود امروز زمام حکومت به دست من است اگر من را تنها بگذارید ملت و مملکت را تنها بگذارید گرفتار اختلاف بشوید «کل یجرّ النار إلی قرصه»همان اکاسره همان قیاصره شما را به صورت اصحاب دبر و وبر در می آورند اگر ـ خدای ناکرده ـ ذرّه ای این نظام آسیب ببیند آن اعدی عدوّ ما که کسی را ابقا نمی کند می شود ﴿لاَ تُبْقِی وَلاَ تَذَرُ﴾ بنابراین بر همه ما واجب است مواظب زبانمان، گفتارمان، رفتارمان، کردارمان باشیم کاری که به نظام آسیب می رساند نکنیم برای تقویت نظام، حفظ نظام آدم می تواند آهسته حرف بزند در جلسات خصوصی اشکالش را بگوید نقدش را بگوید راه حل ذکر بکند که ـ خدای ناکرده ـ این نظام آسیبی نبیند این بیان نورانی علی بن ابی طالب(سلام الله علیه) است فرمود مبادا ـ خدای ناکرده ـ اگر اختلاف کردید در اثر اختلاف به بیگانه راه نشان بدهید وگرنه همان اصحاب دبر و وبر دامنگیر شما خواهد شد و همین کار هم شد یعنی بعد از وجود مبارک حضرت امیر وضع به جایی رسید که ابوریحان بیرونی نقل می کند و ابوالحسن عامری نقل می کند اینها هر دو معاصر مرحوم ابن سینا هستند قبل از هزار سال زندگی می کردند اینها هر دو نقل کردند که با خانه نشین کردن اهل بیت عصمت و طهارت و تبدیل غدیر به سقیفه و تبدیل صلح به سوزش و تبدیل حکومت علوی به حکومت اموی و مروانی کار به جایی رسیده است که معاویه بعد از اینکه به بخش هایی دسترسی پیدا کرد که آ ن منطقه، منطقه بت پرستی بود و به بت های گران بها و مرصّع دست پیدا کرد آن گاه این بت ها را از مرکز حکومت اسلامی صادر کرد به هند تا آنها که بت پرست بودند این بت ها را بخرند. خوب این دو حکیم بزرگوار نقل می کنند یعنی هم ابوالحسن عامری هم ابوریحان بیرونی این معاویه که داعی خلافت داشت و به نام خلیفه مسلمین در شام حکومت می کرد این بت ها را مرصّع می کرد چون سلاطین هند بت پرست بودند و این بت ها را گران تر می خریدند به آنها می فروخت. دینی که می گوید بت ها را باید از بین برد ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلَّا کبِیراً لَّهُمْ﴾وارثان انبیای ابراهیمی باید تبر به دست باشند که بت شکن باشند نه بت فروش ولی وقتی علی(سلام الله علیه) یا اهظل بیت(علیهم السلام) منزوی شدند همین شخص به نام خلیفه مسلمین به جای بت شکنی که کار ابراهیم(سلام الله علیه) بود بت فروشی می کرد در پایان سوره مبارکه حج خدای سبحان به ما فرمود شما فرزندان ابراهیم هستید ﴿مِّلَّةَ أَبِیکمْ﴾ این منصوب به اغراست یعنی «خذوا ملة أبیکم» دین پدرتان را بگیرید ﴿مِّلَّةَ أَبِیکمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ﴾ در اثر اختلاف، غدیر کم کم به سقیفه تبدیل می شود و سقیفه به خلافت اموی در شام تبدیل می شود کم کم بت شکنی به بت فروشی تبدیل می شود.