پیش درآمد
شیعه با بهره مندی از برهان های عقلی و آموزه های آفتاب گون پیشوایان معصوم علیهم السّلام، بر این باور است که در هر زمان، برای انسان ها، ناگزیر باید حجّتی[1] از طرف خداوند نصب شود.[2]
براساس روایات قابل اعتماد، این حجّت ها، پس از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلّم، در دوازده پیشوا منحصرند، که با گزینش خداوند و گزارش آن آخرین سفیر الهی، امامت مردم را بر عهده گرفتند. هم آنان که یازدهمین ایشان امام حسن عسکری علیه السّلام و آخرین آن ها، حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف است و دیگری شایستگی چنین جایگاهی را ندارد؛ بدون تردید.
امّا آنچه این جا بیشتر محل بحث و نظر است، به امامت رسیدن آخرین حجّت خداوند، در سنّ خردسالی است. اگرچه این مسأله، افزون بر برخی پیامبران در برخی پیشوایان معصوم علیهم السّلام پیش از آن، رخ نموده بود، همواره از طرف مخالفان، به صورت چالشی در مباحث مهدویت مطرح شده است.
از روایت ها و حکایت های تاریخی به روشنی به دست می آید، سال ها پیش از آن که نهم ربیع الاول سال 260 ق فرا رسد، پیشوایان معصوم علیهم السّلام و به ویژه واپسین فرستاده خداوند، پیامبر خاتم صلّی اللّه علیه و اله و سلّم امامت آخرین حجّت الهی، حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف را نوید داده بودند.
نه فقط پیروان مکتب اهل بیت علیهم السّلام که برخی از دانشوران اهل سنّت، در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کرده اند.[3]
تأکید بر پیشوایی آخرین امام معصوم
از آن جا که شرایط امامت آخرین امام، با پیشوایان پیشین دیگرگون بود، پافشاری های فراوانی بر آگاهی بخشی امامت ایشان شده است.
برخی روایت ها که بر این امر اصرار داشت، بدین قرار است:
1. حدیث معراج
رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلّم درباره آنچه در شب معراج دیده بود، پس از بیان دیدن نور پیشوایان معصوم علیهم السّلام و آخرین جانشین خود میان آن ها، می فرماید:
... فقلت: «یا ربّ من هؤلاء؟ فقال: «هؤلاء الأئمّة و هذا القائم یحلّ حلالی و یحرّم حرامی و ینتقم من أعدائی. یا محمّد! أحببه فإنّی أحبّه و أحبّ من یحبّه.. .»؛[4]
... عرض کردم: «پروردگارا! اینان چه کسانی هستند؟» فرمود: ایشان پیشوایانند و این قائم است؛ همو که حلال مرا حلال می کند و حرام مرا را حرام می سازد و از دشمنان من انتقام می گیرد. ای محمد! او را دوست بدار.
پس همانا من او را دوست می دارم و هرکس که او را دوست بدارد، نیز دوست می دارم.. .».
2. حدیث لوح حضرت زهرا علیها السّلام
لوح حضرت زهرا علیها السّلام که هدیه خداوند به آن بانوی بزرگوار است. اسامی همه پیشوایان معصوم علیهم السّلام را ذکر کرده است. در پایان این لوح پس از یاد از امامت امام عسکری علیه السّلام، چنین می خوانیم:
... أکمل ذلک بابنه محمد رحمة للعالمین.. .؛[5]
... [امر امامت ] را با فرزندش، محمد که رحمت برای جهانیان است، کامل خواهم کرد.
3. حدیث غدیر
پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در واپسین ماه های عمر خود ضمن پافشاری بر امامت نخستین پیشوای مسلمانان، درباره آخرین پیشوا چنین فرمود:
... معاشر النّاس! إنّی نبی و علی وصیی. ألا إنّ خاتم الأئمّة منّا القائم المهدی. ألا إنّه الظّاهر علی الدّین. ألا إنّه المنتقم من الظّالمین؛[6]
... ای مردمان! همانا به درستی که من پیامبرم و علی جانشین من است. آگاه باشید! ختم کننده پیشوایان از ما است. او قائم مهدی است. آگاه باشید! همو است که دین را برتری خواهد بخشید و انتقام گیرنده از ستمگران است.
4. حدیث رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلّم
از دیگر سخنانی که در آن به روشنی به شمار پیشوایان معصوم اشاره شده، بیان نورانی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلّم است که فرمود:
الأئمّة بعدی اثنا عشر أوّلهم علی بن أبی طالب و آخرهم القائم فهم خلفائی و أوصیائی و أولیائی و حجج اللّه علی أمّتی بعدی المقرّ بهم مؤمن و المنکر لهم کافر؛[7]
پیشوایان پس از من، دوازده نفرند. نخستین ایشان، علی بن ابی طالب، و آخرین آن ها قائم است. آن ها جانشینان و اوصیای و اولیای من و حجت های خداوند پس از من، بر امت من هستند. اقرارکننده به آن ها مؤمن و انکارکننده ایشان کافر است.
5. حدیث امام علی علیه السّلام
پیشوایان معصوم علیهم السّلام نیز به پیروی از رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلّم همواره به زنجیره امامان دوازدهگانه اشاره کرده اند؛ به روشنی از دوازدهمین ایشان یاد نموده، شیعیان را از افتادن در دام انحراف و مدعیان، برحذر داشته اند.
آن گاه که از حضرت علی علیه السّلام درباره معنای روایت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلّم که فرموده بود:
«إنّی مخلّف فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتی» پرسیده شد «عترت» چه کسانی هستند؟
فرمود:
أنا و الحسن و الحسین و الأئمّة التّسعة من ولد الحسین تاسعهم مهدیهم و قائمهم لا یفارقون کتاب اللّه و لا یفارقهم حتّی یردوا علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلّم حوضه؛[8]
من و حسن و حسین و پیشوایان نهگانه از فرزندان حسین، نهمین آن ها مهدی آن ها است. هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا نیز از آن ها جدا نمی شود. تا آن که کنار حوض پیامبر، بر او بازگردند.
افزون بر روایت های یاد شده که از مهم ترین دلیل ها بر امامت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف است، دیگر پیشوایان معصوم علیهم السّلام نیز سخنان ارزشمندی در این باره فرموده اند. که برخی بدین قرار است:
دومین پیشوای شیعیان، امام حسن مجتبی علیه السّلام، حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف را نهمین فرزند برادر خود حسین و پسر سرور کنیزان دانسته است.[9]
امام حسین علیه السّلام در اشاره به امامت نهمین پیشوای هدایتگر از نسل خود، از وی با «قائم به حق» یاد کرده است.[10]
امام سجّاد علیه السّلام نیز در سخنی ارزشمند به امامت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمین جانشینان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلّم و پیشوایان پس از او دانسته است.[11]
امام باقر علیه السّلام حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف را نهمین پیشوای پس از حسین بن علی علیهما السّلام و قائم آن ها خوانده است.[12]
ششمین پیشوای شیعیان، به روشنی حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف را دوازدهمین از پیشوایان هدایت پس از پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلّم ذکر کرده است.[13]
هفتمین امام معصوم نیز آن حضرت را پنجمین از فرزندان خود دانسته، فرمود:
برای او غیبتی است که مدتش طولانی خواهد شد.[14]
امام رضا علیه السّلام پس از اشاره به دوران غیبت و سختی های آن، سبب آن سختی ها را پنهان بودن پیشوای ایشان ذکر کرده است.[15]
امام جواد علیه السّلام نیز درباره آن حضرت، وی را سومین از فرزندان خود دانسته است.[16]
امام هادی علیه السّلام، جدّ بزرگوار آن حضرت نیز به پیشوایی آن حضرت پس از فرزند خود امام عسکری علیه السّلام تأکید کرده است.[17]
و سرانجام این تلاش پیوسته، به دست یازدهمین پیشوای معصوم علیه السّلام به اوج خود رسید که در آن، آخرین ذخیره الهی به نیکوترین صورت ممکن، معرفی شده است.
آن جا که از آن حضرت درباره درستی یا چگونگی این خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است، پرسیدند که:
أنّ الأرض لا تخلو من حجّة اللّه علی خلقه إلی یوم القیامة و أنّ من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة؛
زمین، هیچ گاه از حجت خدا بر خلقش خالی نیست. هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
آن حضرت فرمود:
إنّ هذا حقّ کما أنّ النّهار حقّ؛
این مطلب حق است؛ آن گونه که روز، حق است.
سپس از آن حضرت سؤال شد: «ای پسر پیامبر! حجت و امام پس از شما کیست؟» فرمود:
ابنی محمد و هو الإمام و الحجّة بعدی من مات و لم یعرفه مات میتة جاهلیة؛[18]
فرزندم محمّد. او امام و حجّت پس از من است. هرکس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
تا این که با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال 260 ق [19]، در حالی که بیش از پنج بهار[20] از عمر آخرین ذخیره الهی سپری نشده بود، فصل بهره مندی مستقیم انسان ها از امام ظاهر به پایان رسید و در پی آن، دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت علیهم السّلام پیش آمد. این دوران، همزمان با دو رخداد مهم آغاز شد:
نخست: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت؛
دیگر: قرارگرفتن آن حضرت در پرده پنهان زیستی.
اگرچه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل داشتند، می بایست هر دو رخداد (امامت و غیبت)، برای عموم شیعیان به اثبات برسد؛ چرا که حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد که جز افرادی اندک که پیش از آن، در دوره امام عسکری علیه السّلام آن حضرت را دیده بودند[21]، کسی او را ندیده بود.
نخستین اقدام حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف در آغاز امامت
بنابراین، روز درگذشت امام یازدهم و نخستین روز امامت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، فرا رسید و آن حضرت، ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد.
این رخداد، به گونه هایی چند روایت شده است. در یک روایت، شیخ صدوق، آن را به صورت مفصل از زبان ابوالادیان یکی از خدمتکاران خانه و متصدی امور نامه های امام عسکری علیه السّلام گزارش کرده است.[22]
به نظر می رسد حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف پس از شهادت پدر، در نخستین ساعت های غیبت با حضور در کنار بدن پدر و اقامه نماز بر آن حضرت، مسایلی را مورد توجه قرار داد که همگی به نوعی در ارتباط با بحث امامت خود بود:
1. اجرای سنّت الهی در اقامه نماز امام بر امام؛
2. پیشگیری از اعلام ختم امامت؛
3. پیشگیری از انحراف داخلی در قضیه امامت؛
4. تثبیت ادامه جریان امامت بر حق و اعلام استمرار امامت در امام زنده.[23]
آغاز پیشوایی در خردسالی
در این رخداد آنچه برای مردم، از همه شگفت آورتر بود، این بود که با کودکی پنج ساله روبه رو بودند که می گفت جانشین امام عسکری علیه السّلام است.
همان گونه که یاد شد، پیش از آن، با هدایت های پیوسته پیامبر و امامان نور علیهم السّلام شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که خداوند متعال، از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به سبب قابلیت های ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و فقط از طرف او است که برای جامعه امام نصب می شود. نیز این که این قابلیت، هیچ ارتباطی به کمی یا زیادی سن ندارد.
جالب این که این گونه پیشوایی، پیش از آن، هم بین امامان علیهم السّلام و هم در زنجیره پیامبران علیهم السّلام دارای سابقه بود.
یکی از دانشوران معاصر، امامت در سنین کم را پدیده ای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است:
... امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده، و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر، باز خویشتن خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند، به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهره ای آشکار و چشمگیر داشته باشد؛ چون در غیر این صورت نمی توانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد.. .
به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند، دستگاه خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته، چرا برنخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟
اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصر، خیلی خوب می توانستند جنجال به پا کنند؛ امّا سکوت آن ها و سکوت تاریخ، گواه است که امامت در سنین کم، پدیده ای حقیقی بوده است، نه ساختگی.[24]
البته پیش از آن که در مسیر هدایت جامعه، نوبت به پیشوایی جانشینان آخرین فرستاده الهی برسد، خداوند متعال، پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوّت مفتخر ساخته بود؛ بدین قرار:
پیامبری حضرت عیسی علیه السّلام از هنگام ولادت
از میان پیامبران اولوالعزم، یگانه پیامبری که از هنگام ولادت، به نبوّت خویش به طور آشکار تصریح کرده، حضرت عیسی بن مریم علیها السّلام است.
خداوند در آیات قرآن، در بخشی از داستان حضرت مسیح علیه السّلام از زبان پیامبر خود در پاسخ منکران چنین می فرماید:
قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِی الْکتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیا؛[25]
[کودک] گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.
یزید کناسی می گوید:
از امام باقر علیه السّلام پرسیدم: «آیا عیسی بن مریم علیهما السّلام، هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟» حضرت فرمود:
«او آن زمان پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود [یعنی در آن زمان، مأمور به تبلیغ و دعوت نبود]. مگر نمی شنوی گفته خود او را که می گوید: «من بنده خدایم. خدا به من کتاب داده و پیغمبر ساخته و هر جا باشم پربرکتم قرار داده و تا زنده باشم، مرا به نماز و زکات سفارش کرده است».
عرض کردم: «در آن زمان و در همان حالی که در گهواره بود، حجّت خدا بود بر زکریا؟».
فرمود: «... چون عیسی هفت ساله شد و خدای تعالی به او وحی فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت و بر یحیی و همه مردم حجّت شد.. .».[26]
پیامبری حضرت یحیی علیه السّلام در کودکی
حضرت یحیی علیه السّلام یکی دیگر از پیامبرانی است که در کودکی به مقام نبوّت رسید.
خداوند در این باره خطاب به وی می فرماید:
یا یحْیی خُذِ الْکتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الْحُکمَ صَبِیا[27]
ای یحیی! کتاب خدا را به جدّ و جهد بگیر. ما از کودکی به وی حکم [نبوّت ] دادیم.
یکی از مفسران اهل سنّت، حکمی را که خداوند به حضرت یحیی علیه السّلام داد، همان نبوّت دانسته، بر این باور است که خداوند متعال، عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد.[28]
در یکی از تفسیرهای معاصر، پس از آیه پیشین می خوانیم:
درست است که دوران شکوفایی عقل انسان به صورت معمول حدومرز خاصی دارد؛ ولی می دانیم همیشه در انسان ها افرادی استثنایی وجود داشته اند.
چه مانعی دارد که خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشرده تر کند و در سال های کمتری چکیده نماید؛ همان گونه که برای سخن گفتن، به صورت معمول گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است؛ در حالی که می دانیم حضرت عیسی علیه السّلام در همان روزهای نخست زبان به سخن گشود؛ آن هم سخنی پرمحتوا که طبق روال عادی در شأن انسان های بزرگسال بود.[29]
در ادامه، این آیه را دلیل روشنی بر درست بودن امامت برخی ائمه علیهم السّلام در خردسالی دانسته است.
بنابراین، همان گونه که خداوند متعال، مقام نبوّت را به کودک خردسالی داد، می تواند مقام امامت را نیز با تمام ویژگی های لازم، به کودکی عطا فرماید.
پیشینه امامت در خردسالی
همان گونه که پیش از این نیز یاد شد، روایت های فراوان و شواهد تاریخی، گویای آن است که پیش از حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف دو امام (امام جواد و امام هادی علیهما السّلام) نیز پیش از سن بلوغ جسمانی به امامت رسیدند. این، خود ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، در کودکی بود.
نخستین امام خردسال
در میان امامان دوازدهگانه، نخستین پیشوایی که در سن کودکی به امامت رسید، حضرت جواد الائمه علیه السّلام بود.
حضرت امام محمد تقی علیه السّلام نهمین پیشوای شیعیان و یگانه فرزند حضرت رضا علیه السّلام، در روز دهم رجب سال 195 ق در مدینه چشم به جهان گشود. آن حضرت، در هفت سالگی به مقام امامت رسید.[30]
از آن جا که این مسأله در دوران امامت بی سابقه بود، در ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولی رفته رفته با هدایت های قبلی امام رضا علیه السّلام و کرامت هایی از خود آن حضرت، دل شیعیان آرام گرفت.
معمّر بن خلّاد گوید: از امام رضا علیه السّلام شنیدم مطلبی درباره امر امامت بیان کرد و سپس فرمود:
ما حاجتکم إلی ذلک هذا أبو جعفر قد أجلسته مجلسی و صیرته مکانی و قال إنّا أهل بیت یتوارث أصاغرنا عن أکابرنا القذّة بالقذّة؛
چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جای خود نشانیده و قائم مقام خود ساخته ام و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان موبه مو از بزرگسالان مان ارث می برند.[31]
این روایت بیانگر آن است که مقام امامت، به کمی و یا زیادی سن ربطی ندارد.
ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم، در حالی که کودک نابالغی عصاکش من بود. حضرت به من فرمود:
کیف أنتم إذا احتجّ علیکم بمثل سنّه أو قال سیلی علیکم بمثل سنّه؛
چگونه خواهید بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودک باشد؟[32] [یا فرمود: همسال این کودک بر شما ولایت داشته باشد].[33]
صفوان بن یحیی گوید: «به امام رضا علیه السّلام عرض کردم: پیش از آن که خدا ابو جعفر را به شما ببخشد، درباره جانشین تان از شما می پرسیدیم و شما می فرمودید؛ خدا به من پسری عنایت می کند. اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی کند، به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی جعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت گردم، این پسر سه ساله است: فرمود:
و ما یضرّه من ذلک فقد قام عیسی علیه السّلام بالحجّة و هو ابن ثلاث سنین؛
چه مانعی دارد عیسی سه ساله [کمتر] بود که به حجّت قیام کرد.[34]
اگرچه برخی در برابر این اراده از خود واکنش های نامناسبی نشان دادند، امّا کم نبودند انسان های وارسته ای که در برابر این خواست الهی، در کمال تواضع سر فروتنی و پذیرش فرود آورده، با خشنودی کامل آن را پذیرفتند.
از جمله ایشان علی بن جعفر بن محمد "عموی امام رضا علیه السّلام" بود که در برابر امام جواد علیه السّلام در نهایت فروتنی بر پیروی از ایشان تأکید می نمود.[35]
از این جا بود که پیروان خالص اهل بیت علیهم السّلام با این باورمندی- که مقام امامت امری فراتر از محاسبات ظاهری است- در امامت امام هادی علیه السّلام، با اطمینان بیشتری آن را پذیرفتند. چرا که ایشان نیز در سنّ هشت سالگی به امامت رسید.[36]
از آن جایی که شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف این روند را به گونه ای دیگر رقم زد، تردیدهای شکننده ای را در ذهن شیعه پدید آورده، کار امام حسن عسکری علیه السّلام را مشکل ساخت. آن حضرت نه فقط در سن و سالی کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه به خاطر مصالحی ولادتش نیز پنهانی بود. و تا زمان امامت، جز اندکی، جمال دل آرای او را ندیده بودند.
البته حافظه شیعه های راستین، آموزه های پیشوایان معصوم علیهم السّلام پیشین را که با اقداماتی مناسب، برای این امر زمینه سازی کرده بودند[37]، هرگز فراموش نکرده بود.
این زمینه سازی هرچه به زمان ولادت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف نزدیک تر می شود، شتاب بیشتری به خود می گرفت، به گونه ای که امام عسکری علیه السّلام هرگاه موقعیت را مناسب می یافت فرزند خود را معرفی و به جانشینی وی تصریح می نمود.
کودکان نابغه، انسان هایی استثنایی
افزون بر پیامبران و پیشوایان معصوم علیهم السّلام که به تأیید الهی دارای ویژگی های خاصی هستند، بین انسان های معمولی نیز کسانی یافت می شوند که دارای نبوغ خاصی هستند که آن ها را از دیگران متمایز می کند.
یکی از پژوهشگران معاصر پس از بیان آیات و روایات، از کودکان نابغه به عنوان مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادی چون ابو علی سینا، فاضل هندی، توماس یونگ، را فقط نمونه ای از این گونه انسان ها دانسته است.[38]
برآیند سخن آن که: امامت مانند نبوّت موهبتی الهی است که خدای متعال به بندگان برگزیده و شایسته خود بخشیده است و در این بخشش سن و سال، دخالتی ندارد؛ از این رو امر پیشوایی در کودکی، نه فقط امری بعید نیست که در طول تاریخ میان پیامبران الهی علیهم السّلام، سابقه ای دیرینه دارد. و کسانی که جهت خرده گیری بر پیروان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام این مطلب را دستاویز خود قرار داده اند، در بیان پیامبری برخی پیامبران و نبوغ برخی بزرگان دین و دانش هیچ تردیدی به خود راه نداده اند.
منابع برای پژوهش
1. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، نوزدهم، قم، شفق، 1379 ش.
2. رضوانی، علی اصغر، فصلنامه انتظار، ش 3، مقاله «امامت در سنین کودکی»، قم، مرکز تخصصی مهدویت، 1381 ش.
3. صافی گلپایگانی، لطف اللّه، امامت و مهدویت، قم، انتشارات حضرت معصومه علیها السّلام، 1377 ش.
4. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف از ولادت تا ظهور، ترجمه حسین فریدونی، تهران، آفاق، 1379 ش.
5. محسنی کبیر، ذبیح اللّه، مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف آخرین سفیر انقلاب، تهران، رسا، 1379 ش.
پی نوشت ها
[1] شیخ کلینى، کافى، ج 1، ص 178(باب ان الارض لا تخلو من حجة).
[3] ر. ک: صافى گلپایگانى، لطف اللّه، منتخب الاثر،(الفصل الاوّل فیما یدّل على انّ الائمة اثنا عشر ...).
[4] نعمانى، الغیبة؛ ص 93؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 252.
[5] شیخ کلینى، کافى، ج 1، ص 527.
[6] علامه مجلسى، بحار الانوار، ج 37، ص 213.
[7] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، 179.
[8] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 240.
[12] شیخ کلینى، کافى، ج 1، ص 533، ح 15.
[13] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 342.
[15] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج 1، ص 273.
[16] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 377.
[18] همان، ص 409، باب 38، ح 9.
[19] شیخ کلینى، کافى، ج 1، ص 503.
[20] شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 339.
[21] ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 384 و 457.
[22] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475، باب 43، ح 25. همچنین ر. ک: نیلى نجفى، منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندى، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1101.
[23] ر. ک: حکیمى، محمدرضا، خورشید مغرب، ص 24- 25.
[24] صدر، سیّد محمدباقر، جستوجو و گفتوگو پیرامون امام مهدى علیه السّلام، ص 47- 48.
[26] شیخ کلینى، کافى، ج 1، باب حالات الأئمة علیهم السّلام فى السّن.
[28] فخر رازى، تفسیر فخر رازى، ج 11، ص 192.
[29] مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج 13، ص 27.
[30] شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 273.
[31] شیخ کلینى، کافى، ج 1، ص 320، ح 2.
[32] به نظر مىرسد مقصود آن حضرت، امام جواد علیه السّلام بوده است. اگرچه مىتواند اشاره به امامت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف نیز باشد.
[33] شیخ کلینى، کافى، ج 1،(حالات الأئمة علیهم السّلام فى السن، ح 4).
[34] همان، ج 1،(باب الاشارة و النّص على ابى جعفر الثانى).
[35] شیخ کلینى، کافى، ج 2، ص 322، ح 12.
[36] ر. ک: شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 297.
[37] نعمانى، الغیبة، ص 322، ح 1.
[38] امینى، ابراهیم، دادگستر جهان، ص 123 و 124.