اعظم حاجی یوسفی؛ موسس و بنیانگذار موسسه خیریه کودکان نیکوکار موعود ایرانیان، تهیه و تنظیم: معصومه موسایی
روانشناسان بر این باورند که باید با کودکان صحبت کرد و در مورد عواقب و تأثیر رفتارشان بر دیگران با آنها به گفتگو پرداخت.
ضمنا اینگونه برخورد میتواند باعث تقویت حس همدلی و مهربانی در آنها شود.
به عنوان مثال؛ اگر فرزندتان چیزی را به سمت دوستش پرتاب کرد، از او بپرسید: فکر میکنی با پرتاب آن به سمت دوستت چه حسی به او دست داد؟
قطعاً این رفتار بهتر از این است که به او بگویید، به خاطر کاری که کردی امشب از شام خبری نیست.
در واقع جمله اول باعث میشود کودک شما به شخص مقابل فکر کند. در حالی که جمله دوم باعث میشود او همچنان به خودش فکر کند.
کودک را تشویق کنید کاری کند که کودک دیگر حالش بهتر شود
البته نه فقط با عذرخواهی بلکه از او بخواهید از کودک دیگر بپرسد، چگونه میتواند او را خوشحال کند.
در مطالعهای که در سال 1975 انجام شد نشان داد کودکان کلاس پنجمی که والدینشان این گونه با آنها رفتار کرده بودند نوعدوستتر بودند.
همچنین در مطالعهای که در سال 1379 بر روی رفتار کودکان نوپای بین 18 تا 30 ماهه که به مدت 9 ماه صورت گرفت، نشان داد کودکانی که مادرانشان آنها را متوجه فرد مقابلی که در اثر رفتار کودکشان آسیب دیده کردهاند، بیشتر تمایل به کمک کردن به افراد آسیبدیده دارند.
در تحقیقی دیگر، محققان دریافتند والدینی که بر روی رفتار کودکان برچسبگذاری زبانی میکنند تاثیر زیادی بر میزان مهربانی و مفید بودن آنها میگذارند.
همچنین در مطالعهای که در سال 2014 توسط یک روانشناس اجتماعی به نام کریستوفر برایان و همکارانش صورت گرفت نشان داده شد که کودکان بین 3 تا 6 سالی که با عنوان (برچسب) یاور یا همدست از آنها تقاضای کمک میشود خیلی بیشتر از آنهایی که فقط از آنها تقاضای کمک میشود تمایل به کمک کردن دارند.
شاید این تفاوت بسیار ریز باشد و به چشم نیاید، اما اثرات روانی بسیار زیادی دارد.
همچنین برایان در آزمایشی روی بزرگسالان دریافت که اگر از مردم بخواهد متقلب نباشند بسیار تاثیرگذارتر است تا اینکه به آنها بگوید تقلب نکنند و احتمالاً دلیل این است که مردم نمیخواهند شخصیت منفی متقلب را بپذیرند.
همچنین محققان دریافتهاند زبانی که بزرگترها برای برچسبگذاری روی رفتار کودک استفاده میکنند، میتواند روی میزان مهربانی و مفید بودن آنها تأثیرگذار باشد.
برایان توضیح میدهد استفاده از کلمه یاور شاید علامتی باشد که کودکان بدانند رفتار آنها ویژگی شخصیتی ضروری و اساسی است و اگر این ویژگی شخصیتی یاریگر را بپذیرند که اکثر آنها میپذیرند به گونهای رفتار میکنند که با شخصیتشان سازگاری داشته باشد.
نتایج تحقیقات دیگری که در سال 1980 در دانشگاه تورنتو توسط روانشناسان اریکارد لروجان گراسک انجام شد ثابت کرد، کودکان 7 تا 8 سالهای که برنده جایزهای شده بودند در صورتی که به عنوان فردی مهربان و کمککننده توصیف میشدند تمایل بیشتری داشتند که جایزه خود را به دیگری بدهند.
در مقابل به کودکانی که فقط گفته شده بود این کار را انجام بده چون کار خوبی است، تمایل و اشتیاق زیادی دیده نشد.
البته شاید شنیده باشید که این گونه روشها گاهی ممکن است نتایج معکوس هم داشته باشند در این مورد نیز تحقیقی در دانشگاه استندفورد توسط آندری سیمپان در سال 2007 انجام شد که نشان داد:
کودکانی که به آنها عنوان نقاش خوب داده شد، انتقاداتی را که در مورد نقاشیشان بود، سختتر پذیرفتند تا کودکانی که به آنها گفته شد «نقاشی خوبی کشیدی».
یکی از همکاران سیمپان روانشناسی به نام کاردل دوک نوشته دیگری را منتشر کرده است که نشان میدهد تشویق کودکان برای تواناییهایی که دارند، گاهی میتواند مشکلساز هم باشد.
مثلاً به جای گفتن تو در ریاضی عالی هستی بهتر است کودک را به خاطر تلاشی که کرده تشویق کرد و از جمله: (این عالی است که روی آن مسئله ریاضی وقت گذاشتی و آنقدر تلاش کردی) استفاده شود.
چون این گونه تعریفها در صورتی که کودک در آینده نتواند به خوبی گذشته عمل کند میتواند برایش مشکل ساز باشد.
به عنوان مثال؛ ممکن است اگر در حل مسئلهای دچار مشکل شود، خود را سرزنش میکند و اعتماد به نفسش را از دست میدهد و یا اینکه فکر میکند، دیگر نمیتواند در ریاضی خوب عمل کند.
موضوع دیگری که بهتر است در مورد آن با کودکان به صحبت و گفتگو پرداخت نابرابریهای جامعه است. کودکان معمولا فرضهایی درباره تفاوتهای گروهی و اجتماعی دارند که لازم است والدین برای آنها توضیح دهند.
گرچه ممکن است کار سختی باشد، اما به هر حال کودکان راجع به مردم فقیر و شرایط زندگی آنها در جامعه چیزهایی دیده و یا میشنوند که اگر والدین اطلاعات کافی در این مورد را به کودکان ندهند، ممکن است برای آنها این تصور به وجود آید که آنها گروه متفاوتی از مردم هستند که روش متفاوتی در زندگی دارند.
ملانی کیلن روانشناس دانشگاه مریلند میگوید: وقتی بچهها و حتی بزرگترها گروهی از مردم را متفاوت با خود میبینند میتواند باعث افزایش تبعیضها درباره آنها شود.
تحقیقات نشان میدهد که کودکان کلیشههای منفی را درباره مردم فقیر افزایش میدهند.
در مطالعهای در سال 1989 محققان دانشگاهی در کلرادو به نوجوانان تصاویری از افراد غریبه نشان دادند و آن افراد را با صفات فقیر، ثروتمند و معمولی توصیف کردند و کودکان افرادی را که با عنوان ثروتمند به آنها معرفی شده بودند را افرادی با استعدادتر، نمرههای بهتر، دوستان بیشتر و در مجموع با صفات خوب بیشتری تصور کرده بودند، نسبت به افرادی که فقیر معرفی شده بودند.
در مطالعه دیگر در سال 2012 نشان داد که دانشآموزان سال اول افراد ثروتمند را شایستهتر از افراد فقیر میدانند. کلین میگوید برای مبارزه با این تبعیضها باید به کودکان خود کمک کنیم تا متوجه علت تفاوت ثروت و توان مالی افراد بشوند و تصورات غلط کودکان را در برابر نابرابریها اصلاح کنند.
در میان همه این روشها به یاد داشته باشید که قدرتمندترین چیزی را که در دست دارید، خود شما هستید چون کودکان رفتارهای شما را تکرار میکنند، بنابراین الگوی خوبی برای آنها باشید.
زیرا مطالعهای دیگر نشان داد؛ بچههای نوع دوست و مهربان خانوادههایی خیرخواه و نوع دوست دارند.
بنابراین هنگام کمک کردن به دوستان و یا عضوی از خانواده که نیاز به کمک دارد، کودک خود را نیز همراه سازید.
* گاهی با فرزندتان به فروشگاه رفته یک لباس، اسباب بازی و... برای کودکان نیازمند خریداری کنید.
* لقمههای کوچک درست کرده و با کودکتان بین افراد بیخانمان یا نیازمند توزیع کنید.
* به افراد بیمار و یا سالمند خانواده سر بزنید و با همراهی کودکتان به آنها کمک کنید (خرید، نظافت منزل، بردن نزد پزشک و...)
و خلاصه در انجام کارهای خوب بسیار ساده، ولی ارزشمند کودکان را مشارکت دهید.
قلب بزرگی داشته باشید تا کودکانتان هم اینگونه باشند.
بیشتر بخوانید: