ماهان شبکه ایرانیان

ستایشی شایسته ستودن

اما شخصیت خود ستایش، نقش نخستین سریال به حاشیه رانده شده است. اولاً گریم ایران با وجود بزرگانی مثل عبدالله اسکندری در دنیا شاهکار است، اما چرا در ستایش از هنر دست امثال او برای پیرتر نشان دادن شخصیت ستایش استفاده نشده است.

ستایشی شایسته ستودن

به‌قلم: عبدالصمدی

فصل سوم ستایش به پایان رسید. سریالی که بنا به گفته‌های عوامل سریال شادروان ایرج قادری سنگ بنای اولیه این سریال را نهاد. نویسنده سریال در سه فصل سعید مطلبی است، کارگردان سالیان دور سینمای ایران و نهایتاً سعید سلطانی کارگردانی این سریال را برعهده داشته که با سریالهای پر طرفدار هنر خود را در قاب تلویزیون تثبیت کرده است. وقتی یک تیم محکم و قدرتمند مثل سعید سلطانی و سعید مطلبی پشت یک سریال باشند که از پخش فصل نخست و دومش سال‌ها می‌گذرد، بیننده انتظار دارد خلاصه‌ای از دو فصل قبل را پیش از آغاز فصل سوم تماشا کند ولی درهای فصل سوم بدون هیچ مقدمه‌ای گشوده شد.

 فصل قهرمانی مردسالارانه حشمت فردوس

ستایش فصل اول دختر جوانی بود از خانواده‌ای متوسط رو به پایین که در جریانی عاطفی با پسر جوانی از یک خانواده متمول ازدواج می‌کند. ازدواجی که چندان هم مورد تأیید پدر شوهرش نیست. از این زوج جوان یک نفر به علت تصادف رانندگی از دنیا می‌رود و در فصل دوم این ستایش است که با وجود دو فرزند نوجوان باید یکه‌تازی کند. و اما در فصل سوم پدر شوهر ستایش حشمت فردوس که تمام داراییش را به همسر دوم پسر کوچکترش باخته است گرفتار حوادثی می‌شود که بار بازیگری را به دوش خود می‌کشد. حشمت فردوس یک نماد است. نمادی از مردسالاری در دهه‌های گذشته که پایش به روزگارکنونی باز شده است. مردی که با دیکتاتوری در خانواده و کار حرفش را به کرسی نشانده است اما فردوس لزوماً به خاطر مردسالاریش انسان کاملی نیست. این نکته در دیالوگهایش با محمد کاملاً مشهود است. گاه تجربیات فردوس رهنمون محمد است و گاه زیرکی و جوانی محمد است که از او سبقت می‌گیرد. مثلاً در مورد پیش‌بینی برخی رفتارهای خانم بزرگ (اکرم محمدی)، این نکته مشهود است. برخورد و کردار خانم بزرگ نیز در قابل فردوس بسیار قاطعانه است و نویسنده به زبانی دیگر می‌خواهد بگوید دوران مردسالاری تمام شده است. خانم بزرگ قاطعانه دربرابر درخواست خواستگاری فردوس می‌گوید: نه!

 اقرارهای مردانه در پیشگاه یک زن

فردوس زمانی که ستایش را پس از سال‌ها می‌بیند، زبان به اقرار می‌گشاید که باری اشتباه نموده که 22 سال از عروس و نوه‌هایش دور بوده، اما زمانی که به پری سیما همسر دوم صابر می‌رسد از او شکایت می‌کند. فردوس پری سیما (فریبا نادری) را عامل بدبختی پسر و همسر اول پسر و دو نوه‌اش می‌داند. او گمان می‌کند که پری سیما صابر، پسرش را به کام مرگ کشانده واموالش را بالا کشیده است. حدسش درست است اما حشمت دلیل محکمه پسندی ندارد. حشمت فردوس علی رغم تمول فصل‌های گذشته در جریان فصل سوم بابت بدهکاری کلان به زندان می‌افتد و درنهایت این ستایش است که تمام مبلغ بدهی‌اش را می‌پردازد. کارگردان در این حرکت نمادین نشان می‌دهد که قدرت‌های اجتماعی فردوس و امثال وی در جامعه رو به افول است. فردوس حتی دیگر جایی برای خوابیدن ندارد و ستایش به او پناه می‌دهد.

جنایتی که می‌توانست رخ ندهد

از نکاتی که در فصل سوم شایان تذکر جریان قتل صابر پسر فردوس است که اصولاً می‌توانست اتفاق نیافتد. چون در فاصله بین دو فصل، رامسین کبریتی بازیگر نقش صابر به خارج از کشور مهاجرت کرد، از شخصیت‌اش فقط یک سایه گذرا دیده می‌شود و نهایتاً نویسنده داستان حکم قتلش را امضا می‌کند و پای سریال ستایش به پلیس باز می‌شود. در صورتی که صابر می‌توانست برای همیشه به دلیلی شغلی به خارج از کشور مهاجرت کند و همسرش پری‌سیما مانند یک مادرخوانده مافیایی بر سر گنجینه اموال شوهرش سلطنت کند.

 سکوت انیسه از جنس مجازات است

شخصیت انیسه هم با بازی سیما تیرانداز به درستی طراحی شده است. همسر اول صابر فردوس گذشته چندان تمیزی ندارد. بخل و حسد شغل اول او بود. او بود که به دلیل حسادت به شخصیت طاهر مواد مخدر در کیف وی جاسازی کرد و در حقیقت او بود که با این عمل، برادر شوهرش را به کام مرگ کشاند. حال در فصل سوم خودش لال و گنگ روی صندلی چرخدار نشسته و چوب بی‌صدای خدا را می‌خورد. یکی از دخترانش دراعتیاد اسیر شده و ساقی‌اش همان غلامی همدست قدیمی انسیه است. البته وی با دیدن این صحنه به طرز معجزه آسایی زبان باز می‌کند و از دخترش دفاع می‌کند و نهایتاً این نقطه اوج شخصیت انیسه و دخترانش بود. قتل غلامی نیز زیادی سریال را جنایی کرد.

نقش نخستین سریال به حاشیه رانده شده است

ما شخصیت خود ستایش، نقش نخستین سریال به حاشیه رانده شده است. اولاً گریم ایران با وجود بزرگانی مثل عبدالله اسکندری در دنیا شاهکار است، اما چرا در ستایش از هنر دست امثال او برای پیرتر نشان دادن شخصیت ستایش استفاده نشده است؟ به هر جهت ستایش هم نقش‌اش در حاشیه است و هم گریم قابل قبولی ندارد. قصه ازدواجش با مهدی اما شاید درست‌تر از گریمش بود. وجود پالس‌هایی در وجود مرد میانسالی به نام مهدی که تشابه زیادی به پالس‌هایی دارد که روزی طاهر داشت. عشق مرد میانسال اما مجرد با یک سؤال آغاز می‌شود: چرا او با من چنین است؟

 اسپین‌آف‌سازی هنر است

و اما سرگرد صداقت با بازی بهزاد خداویسی. در نظر بگیرید به جای صداقت، سرگرد پرونده نامش مصطفی بود و همان شخصیت سریال سرنخ را بازی می‌کرد؟ آیا به اصل سریال لطمه‌ای می‌زد؟ خیر بلکه باعث می‌شد بار هنری سریال بالاتر برود چون عملاً این سریال اسپین آف سر نخ می‌شد. و اسپین‌آف‌سازی هنر است.

 ایرانی بودن نقطه قدرت ستایش است

به صورت کلی فصل سوم ستایش علی رغم نقدهایی که بر آن وارد است می‌تواند نمره قبولی را بگیرد. تلویزیون به عنوان یک رسانه در سال‌های اخیر به ساخت فصل‌های دوم و سوم سریال‌ها اهتمام ورزیده است.

 یک سریال با عواملی ثابت در طول سال‌ها از یک شبکه طی چند فصل پخش می‌شود و این نشان می‌دهد که عوامل سریال مشغول تزریق آهسته یک فرهنگ به درون مخاطبین خود است.

باری ستایش با تمام نقاط ضعفی که دارد، نقاط قدرتی هم دارد. به عنوان مثال ایرانی بودن نقطه قدرت ستایش است. تلویزیون پس از سال‌ها دست روی سناریویی گذاشته است که از سریال‌های دیگر کپی نمی‌کند.

 ارائه گفتمان جدیدی از مسجد

 وجود مسجد به عنوان پایگاهی عبادی و در عین حال "اقتصادی" نیز به کلی داشت فراموش می‌شد. ستایش با یادآوری خانه خدا نشان داد که از مسجد به عنوان مرکزی برای کارآفرینی نیز می‌توان استفاده کرد.

ستایش در فصل سوم یک الگوی جدید از نقش مسجد در محل ارائه داد. امید آن که رسانه ملی و هنرمندان هنرهای نمایشی با الگوپذیری از ستایش بتوانند فیلم‌های ایرانی‌تری برای مخاطبین خود تهیه کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان