ماهان شبکه ایرانیان

درباره‌ بیانیه‌های موسوی، کروبی و خاتمی پیرامون اتفاقات بنزینی

خبرگزاری تسنیم: از هر طرف که حساب کنیم، این بار دیگر حقیقتاً در حساس‌ترین برهه حساس کنونی به سر می‌بریم؛ نه صرفاً بدان جهت که جناب حسن روحانی در طی 6 سال حکمرانی به جای "چنان رونق اقتصادی" که وعده داده بود "چنان نارضایتی اجتماعی" به بار آورده است که جامعه‌شناسان ماه‌ها و شاید چند سالی است که به دنبال واژگان متناسبی می‌گردند تا این وضعیت را توصیف کنند!

حساس‌ترین برهه حساس کنونی است، نه صرفاً بدان جهت که رئیس‌جمهور و مجموعه‌ی اعضای دولت به نحوی یک تصمیم بسیار مهم مربوط به اصلاح قیمت بنزین را اجرا کرده‌اند که سیاست‌مداران از یونان باستان تا همین امروز انگشت به دهان مانده‌اند!

و حساس‌ترین برهه حساس کنونی است، نه صرفاً به این دلیل که اظهارات جدّی رئیس‌جمهور در آذربایجان شرقی مبنی بر اینکه خودش هم صبح جمعه با مردم فهمیده بنزین گران شده است را هنوز هم که هنوز است خیلی‌ها فکر می‌کنند طنز است و واقعیت ندارد و از آن سو بسیاری از مقامات دولتی که برای اقناع مردم و اجرای بهتر تصمیم بنزینی وارد میدان نشدند کار را درباره اظهارات عجیب و سخیف رئیس‌جمهور چنان سخت دیدند که از چهارشنبه شب تا الان به دنبال اصلاح و توضیح و ترمیم آن هستند!

حساس‌ترین برهه حساس کنونی است، حتی نه صرفاً به این دلیل که مردم بسیاری از اجرای بد تصمیم بنزینی شوکه شدند و بسیاری از آنها به دلیل تجربه‌ای که از دولت دارند نسبت به آینده معیشتی خود عمیقاً نگران‌اند، بلکه حساس‌ترین برهه حساس کنونی است به این دلیل که به نظر می‌رسد دیگر کار سیاست و علمش و فلسفه‌اش در مسائل مربوط به سپهر سیاسی در ایران به پایان رسیده و این علم با همه‌ی تاریخچه‌اش و ادعایش دست‌ها را بالا برده و عجز خود را اعلام کرده است. آری؛ کار عملاً به روانشناسی رسیده است و گویا هیچ چاره‌ دیگری نیست!

تا پیش از این در همین برهه نگارنده همین سطور در چندین یادداشت اقدامات و مواضع برخی اصلاح‌طلبان مانند بیانیه 77 نفره را در چارچوب «فرصت‌طلبی» و اپورتونیسم سیاسی تحلیل و آنها را منتشر می‌کرد، اما بیانیه‌ها و مواضع اخیر آقایان موسوی و خاتمی و کروبی وضع را به نحوی رقم زده است که به نظر می‌رسد اپورتونیسم بسیار ضعیف‌تر و ناقص‌تر از این حرفهاست که بتواند چنین مسائلی را توصیف کند!

فرصت‌طلبی و اپورتونیسم یک اصطلاح منفی سیاسی است و درباره افرادی اطلاق می‌شود که ریاکارانه و ناجوانمردانه از یک موقعیت سیاسی-اجتماعی به سود جریان خود بهره می‌گیرند، امّا آیا این اصطلاح می‌تواند به خوبی توصیف‌گر مواضع مثلث فوق‌الذکر باشد؟ بعید است! امّا چرا؟

اولاً آقایان موسوی و کروبی و خاتمی عملاً جزو مهمترین حامیان سیاسی جناب آقای روحانی در انتخابات 92 بودند؛ حمایت‌های جناب محمد خاتمی از آقای روحانی به حدی بود که آقای رئیس‌جمهور گمان می‌کرد بدون حمایت خاتمی و هاشمی اساساً او امکان رأی آوری نداشته است؛ به همین دلیل بود که روحانی در اولین اطلاعیه خود پس از انتخاب به ریاست‌جمهوری در سال 92 که از صداوسیما پخش شد رسماً از آقای محمد خاتمی و آیت‌‌الله هاشمی رفسنجانی به دلیل حمایت موثر از خودش تشکر کرد! هاشمی رفسنجانی نیز چند سال بعد اعلام کرد که آقای روحانی 3 درصد بیشتر رای نداشت و با حمایت آنها بود که توانست منتخب مردم شود!

این حمایت‌ها به اندازه‌ای (هم در سال 92 و هم در سال 96) پررنگ بود که یکی از روزنامه‌های صبح امروز کشور (فرهیختگان) آقای خاتمی را رئیس ستاد انتخاباتی روحانی در سالهای 92 و 96 توصیف کرد.

امّا میرحسین موسوی نیز امروز در بیانیه‌ای عجیب اغتشاشگران را «شهید» و جمهوری اسلامی را به دلیل مقابله با آنها محکوم کرده است، تصمیم بنزینی به پیشنهاد دولت تحت حمایت خود را تصمیمی «غیرمعقول»، «کاسبکارانه» و «مخالف اقشار مستضعف» خوانده است که جان مردم و فرودستان را به لب رسانده است! و این در حالی است که آقای موسوی جزو حامیان اصلی و فراخوانان اوّل رأی به همین دولتی است که سیاست‌های آن را موجب رسیدن جان مردم و فرودستان به لب می‌خواند، اما به هیچ وجه حاضر نیست حتی ذره‌ای مسئولیت در قبال روی کار آوردن چنین دولتی بپذیرد!

ثانیاً و مهمتر اینکه دولت فعلی غیر از آنکه رئیسش (آقای روحانی) مشخصاً و صراحتاً تحت حمایت آقایان موسوی و کروبی و خاتمی بود و تبلیغات آنان و ترساندن از رقبایشان نقش قابل توجهی در رأی آوری او داشت، امّا هم به جهت کارگزاران و مهمتر از آن به جهت «ایده‌ی حکمرانی‌»اش نه تنها خوشایند اینان، بلکه اساساً آرزوی موسوی و کروبی و خاتمی بود!

مروری بر کارگزارانی که در این دولت حاضرند، بویژه شیخ‌الوزرایش!(آقای زنگنه) که یک چهره‌ی محوری در همین تصمیم بنزینی است و اساساً همو بود که با لغو به‌غایت خسارت‌بارمصوبه‌ی سهمیه‌بندی بنزین باعث خسارات چند هزار میلیاردی به کشور شد، پیش از این کارگزار همین آقای خاتمی و وزیر مورد علاقه همین آقایان موسوی و کروبی بوده است!

اساساً دولت آقای روحانی هیچ چیزی غیر از مخرج مشترک دولتهای موسوی و خاتمی و هاشمی، چه به لحاظ کارگزاری و چه به لحاظ ایده‌ی حکمرانی نیست؛ پروژه‌ای که این دولت اجازه یافت دنبال کند، یعنی مذاکره با آمریکا به امید واهی رونق اقتصادی، آرزویی بود که سالها آقایان خاتمی و هاشمی دنبال می‌کردند و میرحسین نیز در حسرت آن بود و مواردی که در رقابت‌های انتخاباتی سال 88 مطرح کرد موید همین نکته است که او نیز ایده‌ای غیر از آنچه آقای روحانی برای اقتصاد دنبال کرد در سر نداشت.

هرچند نحوه‌ی دولت‌داری آقای روحانی به نحوی است که حتی فردی مانند آقای کرباسچی از حامیان جدی کارگزاران و ایده‌ای دولت آقای روحانی نیز نمی‌تواند شرمندگی خود را از آن اعلام نکند، امّا اعلام برائت آقایان موسوی و کروبی و خاتمی از این دولت و فرار به جلوی آنها و محکوم کردن اتفاقات اخیر و خالی‌کردن شانه‌ی خود از زیر بار مسئولیت و وضعیتی که برای مردم پدید آورده‌اند، بیش از آنکه با عبارات و اصطلاحاتی مانند اپورتونیسم در علم سیاست قابل توصیف باشد، با مازوخیسم و اسکیزوفرنی در علم روانشناسی قابل انطباق است!

اسکیزوفرنی حالتی در روانشناسی است که فرد دچار توهم می‌شود و آنچه ناواقعی است را واقعی می‌بیند و مازوخیسم مربوط به وضعیتی است که فرد به خود آسیب می‌زند و با خویشتن دچار مشکلات سنگین می‌شود! بدین ترتیب، درگیری‌ای که آقایان موسوی و کروبی و خاتمی با دولت آقای روحانی پیدا کرده‌اند، غیر از آنکه فرصت‌طلبی و بی‌مسئولیتی است، در حکم درگیری با خویشتن و زخم‌زدن به خود هم هست! چه آنکه دولت آقای روحانی در واقع چیزی غیر از آرزوها و کاردستی آقایان نیست.

این البته تنها شامل حال این افراد نیست، بلکه با نگاهی به حامیان گذشته دولت فعلی در لایه های مختلف - از سیاسیون گرفته تا سلبریتی ها و افراد دیگر- نه تنها مسئولیتی را در قابل عملکرد دولت مطلوبشان منوجه خود نمی‌دانند، بلکه بدون هیچ توضیح و بازخواستی، جای شاکی نشسته اند و شاید امید دارند تا ذهن جامعه نیز کارنامه گذشته آنها را فراموش کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان