هاشمیان: از من نخواهید علیه ویلموتس حرف بزنم

مربی تیم ملی فوتبال ایران پس از ماه‌ها سکوت از شرایط این تیم و ۲ شکست برابر بحرین و عراق حرف زد و به برخی از انتقادها جواب داد.

هاشمیان: از من نخواهید علیه ویلموتس حرف بزنم

به گزارش ایسنا، متن گفت‌وگوی وحید هاشمیان با روزنامه همشهری را با هم می‌خوانیم:

درباره نقش وحید هاشمیان در تیم‌ ملی ابهام وجود دارد. آیا این نقش از نظر خودت روشن است؟ این که دقیقا چه مسئولیت‌ها و وظایفی داری. سکوت خود تو هم البته این ابهامات را بیشتر کرده.

من از شش هفت‌ ماه قبل از این که به تیم ملی بیایم و مسئولیت بگیرم، تصمیم گرفتم زیاد مصاحبه نکنم. دلیلش این بودم که خیلی حرف‌ها در فوتبال تکراری شده و دیگر ضرورتی ندارد، من حرف بزنم. شاید دو - سه تا مصاحبه کردم که جنبه حمایت از فوتبال ملی داشت. تا رسیدیم به روزی که من به‌ عنوان مربی تیم ملی انتخاب شدم. سیستم این طوری است که معمولا سرمربی تیم مصاحبه می‌کند و تا زمانی که نیاز نباشد، کمک‌مربی حرفی نمی‌زند. آقای ویلموتس سبکش این طوری است که فقط قبل و بعد از بازی مصاحبه می‌کند. در بقیه زمان‌ها علاقه زیادی به مصاحبه ندارد. خب، در این شرایط اصلا صلاح نبود، من به‌عنوان کمک‌مربی مصاحبه کنم. از طرف دیگر با هر رسانه‌ای مصاحبه می‌کردم ممکن بود، بقیه رسانه‌ها دلخور شوند. البته تصمیم گرفته بودم بعد از 4 بازی مرحله انتخابی جام‌ جهانی، اگر سرمربی و فدراسیون صلاح دیدند، در یک مصاحبه به همه سؤال‌ها جواب بدهم. مصاحبه‌نکردن من ربطی به نتایج تیم‌ ملی ندارد. من بعد از پیروزی 2 بر صفر مقابل هنگ‌کنگ یا 14 بر صفر مقابل کامبوج و 5 بر صفر مقابل سوریه هم حرفی نزدم.

ولی حتما خودت هم متوجه شده‌ای که این اواخر برخی از تو انتقاد کردند. اینجا این‌ جوری است که وقتی حرف نمی‌زنی، ممکن است حتی نقش و کارکردی که در تیم هم داری، زیر سؤال برود.

من منتظر بودم 4 بازی‌مان تمام شود، بعد به سؤال‌هایی که هست، جواب بدهم. دوگانگی می‌شود اگر سرمربی حرف نزند و من بیایم حرف بزنم یا سرمربی چیزی بگوید و من بیایم چیز دیگری بگویم. چند وقت پیش با آقای علوی، سخنگوی فدراسیون که بسیار انسان خوبی است، صحبت کردم. گفتم آقای علوی، سکوت من دلیل بر بی‌جوابی یا بی‌اطلاعی من نیست. من منتظرم سرمربی حرف بزند یا وقت مناسبی پیدا شود.

شاید وقت مناسب همین حالا باشد. بالاخره بازی‌های دور رفت انتخابی جام‌ جهانی تمام‌ شده و تیم ملی هم شرایط خاصی دارد. حالا عده‌ای درباره توانایی کادر مربیگری تیم ملی تردید ایجاد کرده‌اند. البته من همچنان معتقدم بخشی از انتقادهایی که از خود تو می‌شود، به‌ خاطر کم‌اطلاعی از شرح وظایف و مسئولیت‌هایی است که برایت تعریف شده است.

اولا به‌نظر من باید به انتقادها گوش کرد. حتما جنبه مثبت دارد. من وقتی آمدم ایران با بعضی از پیشکسوت‌ها ارتباط برقرار کردم. یا حضوری ملاقاتشان کردم یا تلفنی با آنها حرف زدم. با این که خودم هم در فوتبال ایران هستم، اطلاعات کاملی از فوتبال کشور از آنها گرفتم. اینها را گفتم که بگویم من از شنیدن نظر دیگران استقبال می‌کنم ولی قبول کنید که بعضی وقت‌ها چیزهایی که گفته می‌شود انتقاد نیست، کینه‌توزی و غرض‌ورزی است. البته من به همه حق می‌دهم از تیم ملی انتقاد کنند چون تیم ملی متعلق به همه است.

تا الان، بیشتر انتقادها را خوانده‌ام. خیلی از انتقادها درست بوده. چیزی که برای من جالب بوده، این است که خیلی از پیشکسوت‌ها با طمأنینه انتقاد می‌کنند چون همه، شرایط را می‌دانند ولی متأسفانه چندین انتقاد از من شده که فکر می‌کنم غرض‌ورزانه بوده؛ به‌ویژه از کسی که خودش را کارشناس می‌داند. من جواب ایشان را هنوز نمی‌دهم ولی فراموش هم نمی‌کنم چون یک‌سری از این حرف‌ها تهمت است. نمی‌شود در مورد شخصیت اجتماعی یک نفر بدون اطلاع و بر اساس حدس و گمان حرف زد.

من کمک آقای ویلموتس بودم. تعریف یک کمک‌مربی این است که هر اتفاقی که در تیم افتاده، هر تفکری که داشته‌اند - حتی اگر مخالف آن بوده‌ام - به‌ عنوان یک کمک باید آن را بپذیرم. دور از اخلاق و مرام است که من پشت سرمربی تیم ملی حرف بزنم. پس اگر تا حالا جواب انتقادها را نداده‌ام، به‌خاطر همین چیزها بوده. البته به فدراسیون هم گفته‌ام یا از این افراد شکایت می‌کنم یا جواب‌های سختی به آنها می‌دهم.

می‌توانم بپرسم این شخص یا اشخاص چه کسانی هستند و چه انتقادی کرده‌اند؟

اجازه بدهید بعدا جواب بدهم. کار ناجوانمردانه‌ای است که بیایی شخصیت کسی را که یک عمر سالم زندگی کرده و با تمام وجود در خدمت فوتبال کشورش بوده، زیر سؤال ببری.

روزی که پیشنهاد تیم‌ ملی را قبول کردی، حتما به این فکر کرده بودی که تیم ملی شرایط خاصی دارد. از یک طرف 2 بار پشت‌ سر هم به جام‌ جهانی صعود کرده بودیم و هر نتیجه دیگری غیر از این، ناکامی به‌ حساب می‌آمد. از طرف دیگر هم بعد از رفتن کی‌روش یک دوگانه بین طرفداران او و منتقدانش شکل گرفته بود که می‌شد پیش‌بینی کرد عملکرد کادر فنی بعدی را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

فوتبال این کشور باید چرخش بچرخد؛ چه تیم ملی، چه باشگاهی. چه من می‌آمدم، چه نمی‌آمدم، تیم ملی تمرینات و بازی‌هایش را می‌کرد. من قبل از این که کمک‌مربی تیم ملی شوم، پیشنهاد تیم ملی جوانان را رد کردم، پیشنهاد تیم امید را رد کردم. به من پیشنهاد عضویت در هیأت‌مدیره یکی از باشگاه‌های بزرگ ایران شد، رد کردم. شاید شما اینها را ندانید. خیلی‌ها برای این پست می‌جنگند. من این پیشنهاد را 2 سال پیش رد کردم. من آدمی نیستم که اندازه خودم را ندانم. در فوتبالم ‌پله‌پله جلو رفتم؛ در مربیگری هم همین‌جور. من جزو معدود بازیکنان بوندسلیگا بودم که داشتم بازی می‌کردم و مدرک مربیگری B را همانجا در آلمان گرفتم. سال ‌2008 بود. داشتم در پرسپولیس بازی می‌کردم، سال2011 بود که A اروپا را از hennef آلمان گرفتم. فوتبالم که تمام شد، به‌ خاطر قوانینی که وجود داشت، کار مربیگری را با 2 تیم در لیگ‌ 5 آلمان شروع کردم. در آلمان سالی 24 نفر فرصت حضور در دوره پرولایسنس پیدا می‌کنند، من یکی از آن 24 نفر بودم، در کنار بازیکنانی مثل تورستن فرینگز. بعد در تیم 17 ساله‌های هامبورگ مشغول شدم، یعنی تمام سلسله‌مراتبی که لازم بوده، طی کرده‌ام.

حالا برسیم به تیم ملی ایران. فدراسیون یک سرمربی انتخاب کرده که در کارنامه‌اش حداقل 70 بازی رسمی تیم ملی بلژیک هست. یک کمک‌مربی با خودش آورده 62ساله به نام فررا که سرمربی شارلروا و چند تا تیم دیگر بوده. من هم در کنار اینها بوده‌ام، به‌ عنوان کمک‌مربی. باید طبق وظایفی که برایم تعریف شده، جلو می‌رفتم.

بحث بر سر همین شرح وظایف است. وحید هاشمیان دقیقا چه وظایفی داشته؟

من باید بازی‌های لیگ را می‌دیدم. شناسایی بازیکنان مستعد. برای نخستین‌ بار در فدراسیون فوتبال ایران یک لیست درست کردم به نام اسکوتینگ لیست (scouting list). بازیکن‌های جوان را در این لیست قرار می‌دادم؛ بازیکن‌هایی که الان می‌توانند برای تیم ملی بازی کنند؛ بازیکن‌هایی که برای باشگاه خوبند ولی در تیم شاید نباشند. هر سری که آقای ویلموتس می‌آمدند، فیلم یک‌سری از این بازیکن‌ها را به ایشان نشان می‌دادیم. در حد توانم سعی می‌کردم بازی تیم‌های باشگاهی را در استادیوم‌های مختلف ببینم. مثلا امروز اصفهان بودم، فردا می‌رفتم تبریز. حتی روسیه هم رفتم و بازی سردار را دیدم. این یکی از وظایف من بود‌. در تمرینات هم وظایفی داشتم و در نهایت هم نظرم را درباره بازیکنان می‌دادم ولی خود ایشان بودند که انتخاب نهایی را انجام می‌دادند. انتخاب نهایی از اختیارات سرمربی است، چون او باید پاسخگو باشد.

در بعضی از جملات از فعل گذشته استفاده می‌کنید. کار شما که با تیم ملی تمام نشده؟

داریم در مورد کارهایی حرف می‌زنیم که تا امروز من انجام داده‌ام. کسی از 3روز بعدش خبر ندارد.

گفتم شاید دلیلش شایعاتی باشد که این روزها درباره تغییرات در تیم ملی شنیده می‌شود.

نه، ربطی ندارد. من فقط در مورد کارهایی که تا الان کرده‌ام، حرف زدم. مثلا ایده‌ای که من داشتم، ایجاد یک گروه اسکوتینگ است. خیلی از فدراسیون‌ها این را ندارند و کار خیلی سختی است. داریم یک اسکوتینگ ویدئویی درباره همه تیم‌های باشگاهی درست می‌کنیم. این کار را شروع کرده‌ایم و در حال کامل‌ کردنش هستیم. این که هر تیمی بازیکن‌های ملی‌اش چه کسانی هستند، بازیکن‌هایی که ممکن است به تیم ملی نزدیک باشند، ضربه‌های ایستگاهی‌اش را چگونه می‌زنند، با چه سیستمی بازی می‌کنند و...

این چیزی که می‌گویید در زمان کارلوس کی‌روش وجود نداشت؟

من اطلاعی ندارم. شاید بوده ولی من که آمدم، دسترسی وجود نداشت. شاید بوده ولی من ندیدم. من بازیکن‌های تیم 17سال را دیده‌ام. چند تا بازیکن را جدا کرده‌ام چون فکر می‌کنم اینها آینده دارند. البته اینها نظر من است. شاید اگر همه کادر با هم بازی‌ها را می‌دیدیم، این لیست کامل‌تر می‌شد. در تیم 19سال، بازیکن‌ها را می‌شناسم. در تیم امید بازیکن‌هایی را که در لیگ هستند، می‌شناسم، بقیه هم باید بازی‌هایشان را ببینم.

تیم ملی ایران هنوز شانس دارد به مرحله دوم انتخابی جام‌ جهانی صعود کند ولی حتما قبول دارید که خیلی‌ها از عملکرد تیم ناراضی هستند.

تماشاچی‌ها حق دارند ناراحت شوند، رسانه‌ها حق دارند انتقاد کنند. این حق طبیعی همه است اما فراموش نکنیم که ما قبلا هم این شرایط را تجربه کرده‌ایم. زمانی که من با آقای خداداد عزیزی برگشتم تیم ملی، همین شرایط را داشتیم. آن موقع آقای برانکو سرمربی تیم ملی بود. قبل از جام‌ جهانی2014 هم شرایطی مشابه همین را با آقای کی‌روش تجربه کردیم. نمی‌گویم شرایط خوبی است، شرایط خیلی بدی است ولی سؤال من این است که چرا فکر می‌کنیم کار تمام شده؟ من فکر می‌کنم تمام نشده. ما 3 بازی در تهران داریم و یک بازی در کامبوج. حالا این که چرا این سری این قدر انتقاد می‌شود، من نمی‌دانم. البته شاید دوره‌های قبل هم انتقاد بوده و من یادم نمی‌آید.

حق با شماست. ما هم با برانکو و هم 4سال اول کی‌روش همین شرایط را تجربه کرده بودیم، منتها در چهار پنج سال گذشته، تیم ملی ایران ثبات خوبی پیدا کرده بود. غیر از جام‌ ملت‌ها و بازی با ژاپن، مدت‌ها بود به آسیایی‌ها نباخته بودیم.

ولی در همان جام‌ ملت‌ها در بازی با عراق، نیمه دوم مشکل داشتیم، خیلی فشار روی ما آوردند. ضربه‌ای که بیرانوند دقیقه80  از کنج دروازه کشید بیرون را بروید ببینید.

من معتقدم در فوتبال آسیا، تیم‌ها خیلی به هم نزدیک شده‌اند و هیچ تیمی به‌راحتی برنده نمی‌شود ولی من اعتقاد دارم یک سری عوامل باعث شد ما این شرایط نسبتا سخت را برای خودمان درست کنیم. در بازی با عراق بدترین حالتش باید یک - یک می‌شد.

شما که ناامید نیستید به صعود؟

من هیچ‌وقت در زندگی‌ام ناامید نبوده‌ام. 2سال در هامبورگ نیمکت‌نشین بودم، همه گفتند وحید تمام‌شده ولی دیدید که رفتم بایرن‌مونیخ. قبل از جام‌ جهانی2006 وقتی می‌خواستم به تیم ملی برگردم، خیلی‌ها گفتند: نرو! تیم ملی اوت شده و ضرر می‌کنی. گفتم من با فدراسیون فوتبال اختلاف دارم ولی دوست ندارم تیم ملی کشورم اوت شود. گفتم: عیب ندارد، من هم می‌روم توی این آتش یا می‌بریم یا مثل بقیه می‌بازیم. امروز هم اصلا ناامید نیستم و فکر نمی‌کنم کار تمام‌ شده است. اگر تمام‌ شده بود، بازی‌های دور برگشت برگزار نمی‌شد.

این روزها بحث کنار گذاشته شدن آقای ویلموتس هم هست. فکر می‌کنی کار او با تیم ملی ایران تمام شده؟

من در هر کاری برای خودم چارچوبی دارم. در مسائلی که به من ربطی ندارد و در حیطه وظایفم نیست، وارد نمی‌شوم. من نمی‌توانم زنگ بزنم فدراسیون فوتبال بپرسم ایشان می‌ماند یا نمی‌ماند. این چیزی است که فدراسیون فوتبال و آقای ویلموتس باید در موردش تصمیم بگیرند. در حیطه کاری من نیست، فعلا هم کسی از من مشورت نخواسته ولی معتقدم باید یک تصمیم خوب و در کمترین زمان ممکن گرفته شود، چون سه‌ ماه و نیم زمان زیادی نیست و به سرعت می‌گذرد.

یکی از انتقادهایی که به ویلموتس می‌شود، این است که تیم ملی و توانایی بازیکنانش را هنوز درست نشناخته. بخشی از این شناخت قاعدتا باید در بازی‌های دوستانه به‌ دست بیاید. زمان کی‌روش با فشاری که سرمربی به فدراسیون می‌آورد، معمولا در اغلب فیفا‌دی‌ها ما بازی دوستانه می‌کردیم، حالا با هر کیفیتی. ولی ظاهرا ویلموتس چنین روحیه‌ای ندارد و با برنامه‌ریزی‌های ضعیف فدراسیون کنار می‌آید.

این داستان هم در حیطه وظایف من نیست اما چیزی که می‌دانم این است که قرار بود 19 نوامبر یعنی بعد از بازی با عراق با برزیل بازی کنیم یا در قطر یا دوبی یا ترکیه. این چیزی است که من می‌دانم. یک و نیم میلیون دلار پول خواسته بودند. خب، این پول در شرایط فعلی خیلی زیاد است. شنیده بودم پاراگوئه هم 850هزار دلار پول خواسته. البته اینها شنیده‌های من است. زمان قدیم این پول‌ها را می‌شد پرداخت کرد چون شرکت‌هایی مثل سامسونگ و ال‌جی می‌آمدند و اسپانسر می‌شدند. خود این شرکت‌ها همه هزینه‌ها را می‌دادند. در شرایط فعلی که کشور ما تحریم است و این همه تورم هم داریم، جور کردن این پول‌ها خیلی سخت است.

البته من قبول دارم باید بازی‌های دوستانه داشته باشیم. شما نمی‌توانید یک تیم را در دو - سه روز بسازید. یوآخیم لو بعد از کلینزمن شد سرمربی تیم ملی آلمان. نیامد سریع تیم را تغییر بدهد. همان تیم را نگه داشت، طول کشید تا فلسفه‌اش را در تیم آلمان جا بیندازد. این کار فقط با تمرین‌های زیاد و بازی‌های دوستانه امکان‌پذیر است.

انتقادی که خود من به ویلموتس داشتم، تأکید بیش از اندازه‌اش روی عبارت فوتبال هجومی بود. انگار کسی به او گفته بود اگر می‌خواهی دل منتقدان کی‌روش را به‌دست بیاوری، از فوتبال هجومی حرف بزن! احتمالا شما قبول می‌کنید که هر تیمی روش بازی‌اش را بر اساس سطح کیفی حریف و این که میزبان است یا مهمان و بازی در چه مرحله‌ای است و چه شرایطی دارد، انتخاب می‌کند. ما که برزیل نیستیم بگوییم جلوی همه تیم‌ها هجومی بازی‌ می‌کنیم.

وقتی شما به‌ عنوان یک روزنامه‌نگار این چیزها را می‌دانید، حتما من هم که فوتبالیست بوده‌ام، در اروپا بازی کرده‌ام، در تیم ملی و لیگ ایران بازی کرده‌ام و حالا هم دوره‌های مربیگری را در بالاترین سطح پشت‌ سر گذاشته‌ام، این چیزها را می‌دانم. ولی این را مطمئن باشید که من تا زمانی که هستم، پشت سر ویلموتس حرف نخواهم زد؛ به‌ویژه در زمان باخت. از نظر من بدترین کار یک کمک‌مربی، حرف‌زدن علیه سرمربی است، به‌ویژه وقتی سرمربی خارجی باشد. در شرایط فعلی من خیلی زیر فشار هستم اما فکر می‌کنم مسئولان فدراسیون و شاید خود بازیکنان تیم هم می‌دانند که اگر جواب انتقادها را نمی‌دهم، دلیلش این نیست که چیزی برای گفتن ندارم. وجدانم راحت است. تمام کاری که باید می‌کردم، کرده‌ام. وقتی یک کارشناس می‌آید غرض‌ورزانه حرفی می‌زند، باید از او بپرسند با چه اطلاعاتی این حرف‌ها را می‌زند. کارنامه‌اش را ببینند و با کارنامه من مقایسه کنند. نیکو کوواچ بدون هیچ سابقه‌ مربیگری، روی نیمکت کرواسی می‌نشیند، بعد هم می‌شود سرمربی بایرن‌مونیخ، صرفا به پشتوانه سابقه بازی‌کردنش در بوندسلیگا. یا خود ویلموتس در شرایط مشابهی سرمربی تیم ملی بلژیک می‌شود؛ آن‌وقت بعضی‌ها به من که علاوه بر سابقه بازی در بوندسلیگا، سلسله مراتب مربیگری را هم طی کرده‌ام، می‌گویند تجربه نداری. این را هم بگویم که بر خلاف شایعاتی که بعضی‌ها به راه انداخته‌اند، قرارداد من به ریال نوشته شده و دلاری هم نیست. فدراسیون شرایط سختی داشته و به‌خاطر همین شرایط من تا حالا حتی یک ریال هم دریافتی نداشته‌ام. اعتراضی هم نکرده‌ام و نمی‌کنم. به‌ خاطر کشورم تا زمانی که بخواهند کارم را ادامه می‌دهم. باز هم تأکید می‌کنم که من ابدا با انتقاد مشکلی ندارم. هر کسی حتی تماشاگر عادی فوتبال هم می‌تواند انتقاد کند ولی بدون غرض‌ورزی. الان ممکن است آقای قلعه‌نویی هم انتقاد کند اما دنبال این نیست که تیم ملی را بکوبد یا کسی را خراب کند ولی بعضی‌ها منتظر می‌مانند تا تیم نتیجه نگیرد، بعد مثل هیولا از سایه بیرون می‌آیند و شروع می‌کنند به تخریب‌کردن و وجدان و سلامت کاری یک نفر را زیر سؤال بردن؛ بدون آن که بدانند در آن تیم چه خبر بوده. کسی که می‌گوید وحید هاشمیان تجربه ندارد، سوابق و تجربیات خودش را بگذارد کنار سوابق و تجربیات من. 220بازی در بوندسلیگا دارم، در دوره مربیگری، در تمرینات بوخوم بوده‌ام، 6 هفته در تمرینات بایرن‌مونیخ بوده‌ام، کوئیزپارک‌رنجرز رفته‌ام و کلی دوره‌ها و کلاس‌‌های دیگر که شاید شما خبرش را نشنیده‌اید. نکته مهم‌تر این است که وقتی از کسی انتقاد می‌کنیم، باید قبلش به این فکر کنیم که او در چه جایگاهی است. امروز بعضی‌ها از من انتقاد می‌کنند و سؤال من این است: آیا وحید هاشمیان سرمربی تیم‌ ملی است؟ آیا وحید هاشمیان رئیس فدراسیون فوتبال است؟ آیا تغییر سبک تیم ملی در حوزه اختیارات یک کمک‌مربی است؟

در مورد 2 شکست تیم ملی جلوی بحرین و عراق هم حرف بزنیم. به‌ نظر وحید هاشمیان دلیل این 2 شکست چه بود؟

من معتقدم جایگاهی که ما در جدول داریم، جایگاهی نیست که شایسته تیم ملی ایران باشد. باید سریعا مسائل فنی و حاشیه‌ای آنالیز شود تا مشخص شود که چرا ما در این جایگاه قرار گرفته‌ایم و با تدابیر درست، نقاط ضعف تیم ترمیم شود. در مورد آن 2 بازی من توضیحاتی دارم. در بازی با بحرین به‌نظرم اگر توپ احسان حاج‌صفی گل می‌شد، جریان بازی عوض می‌شد. گلی که از بحرین خوردیم، روی یک پنالتی بود که آقای حسینی، مدافع تیم ما موقع خطا اصلا دید خوبی نداشت. یعنی این جوری نبود که بگوییم عمدی بود و کاری نمی‌شد کرد. با وجود این، نمی‌خواهم توجیه کنم چون در هر صورت باختیم. درباره بازی با عراق هم من معتقدم حاشیه‌های قبل از بازی روی کیفیت تیم تأثیر گذاشت ولی حتی در آن شرایط بد هم باید بازی در بدبینانه‌ترین حالت‌ ‌مساوی می‌شد ولی متأسفانه دقیقه 92 آن گل را با آن اتفاقات عجیب و غریب خوردیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان