ماهان شبکه ایرانیان

گفت‌وگو با مرتضی الویری:

شفافیت، نان خلافکاران را آجر می‌کند/ در حسرت جامعه آباد، آزاد و اخلاقی

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، الویری در مرور سرگذشت زندگی اش، فعالیت گروه‌های مارکسیستی و کمونیستی در دماوند و مواجه شدنش با شکاف طبقاتی جامعه پس از مهاجرت به تهران را دلایل گرایشش به سیاست عنوان کرد. او با یادآوری اینکه به‌عنوان فردی با گرایش مذهبی که هیچ فردی را قابل قیاس با مرحوم امام خمینی نمی‌دانست، گفت: البته موقعی که وارد دانشگاه شدم یکی از چهره‌هایی که در عمیق تر شدن مطالعات اسلامی کمک بسیاری به من کرد، مرحوم مهندس بازرگان بود... بعد از آن، مرحوم دکتر شریعتی با تأخیر زمانی دو، سه سال ظهور کرد.

الویری در اشاره به ورودش به فعالیت های گروهی و تشکیلاتی مخفیانه برای مبارزه با رژیم شاه افزود: در سال 1348 برای اولین بار وارد گروه و تشکیلات شدم اما چون عمرش کوتاه بود حتی فرصت نامگذاری هم پیدا نکردیم. چهره‌هایی مثل عزت شاهی، علی خلیل نیا، بهروز ذوفن و آقای حسین کاتوزیان از اعضای آن گروه بودند. بعضی هاشان اعدام شدند و بعضی‌ها هم الان جزو چهره‌های مدافع نظام جمهوری اسلامی هستند... تقریباً یک سال از عمر تشکیل این گروه نگذشته بود که یکی از اعضا در صحبت هایش توهینی به مرحوم امام خمینی کرد. همین موجب شد تا عضو دیگری بشدت برآشفته شود و با تندی و عصبانیت گفت در گروهی که به امام خمینی توهین شود من نمی‌مانم. بگومگوها بالا گرفت و چون افراد گروه، اطلاعاتی از همدیگر داشتند ترجیح دادند دیگر با همدیگر ادامه فعالیت ندهند... جالب است بدانید آن کسی که بشدت در مقابل توهین به امام خمینی برآشفت(کاتوزیان) همان کسی بود که بعد از انقلاب اعدام شد.

او در ادامه به حضورش در انجمن کاوش های دینی و علمی در کنار افرادی مثل حسین شریعتمداری مدیرمسئول امروز روزنامه کیهان، اصغر نوروزی و محمود صفری اشاره کرد و افزود: آن زمان، چیزی که ما را دور هم جمع می کرد این بود که باورهای مذهبی ما و رعایت محرمات الهی و انجام واجبات برای ما شفاف و روشن بود؛ همگی بر این باور بودیم که باید با رژیم شاه مبارزه کرد و مذهبی را که بتواند در مقابل ظلم موضعگیری کند، ترویج کرد. الویری افزود: پس از آنکه گروه اولیه‌مان در تهران منحل شد، علاقه‌مند شدم به گروه‌هایی بپیوندم که فعالیت های مسلحانه دارند. تنها گروه مذهبی که این ویژگی را داشت، مجاهدین خلق بود. او با یادآوری اینکه فعالان مجاهدین خلق مانند مجید شریف واقفی همگی از دوستان صمیمی اش بودند، درباره دستگیری‌اش در سال 51 به اتهام همکاری با آن سازمان توضیح داد: این دومین بار دستگیری من بود. اولین دستگیری در بهار 50 به‌دلیل پخش سخنان حضرت امام که از نوار پیاده و چاپ کرده بودیم، اتفاق افتاد. وقتی در تابستان 51 من را دستگیر کردند مدارک محکمی نداشتند، با این حال شش ماه محکوم شدم و در زندان قصر زندانی بودم.  حضور در زندان قصر موجب شد تا ارتباط خیلی نزدیک با موسی خیابانی و مسعود رجوی از سران مجاهدین خلق داشته باشم و سازمان را بخوبی بشناسم... بعد از آنکه در زمستان 51 آزاد شدم، دوباره در اردیبهشت 52 دستگیر شدم...احساس می کردم اختلاف نظرها و دیدگاه هایم با سازمان خیلی جدی و عمیق است. دستگیری مجدد باعث شد تا این بار با دوستان دیگری در زندان اوین به‌نام حسن و محمد منتظرقائم آشنا شوم و اینجا بود که تصمیم گرفتیم دیگر دنباله روی سازمان نباشیم و به امید مجاهدین خلق ننشینیم. همین جا بود که گروه فلاح را به وجود آوردیم.

او درباره ارتباط این گروه متولد شده در زندان با گروه فرقان گفت: گروه فلاح یک گروه مستقلی بود که با گروه فرقان ارتباط داشت و چون امکانات شان کم بود به آنها کمک می‌کرد منتها از بهار 56 به بعد گروه فرقان دیگر به جای تفسیر سوره‌های مختلف، بیانیه صادر می کرد و با تفسیر بعضی آیات سعی می کرد به مسائل مختلف روز بپردازد. من هر هفته جزوه های گروه فرقان را به آقای مطهری می‌دادم.

الویری درباره اختلاف نظرها درباره چگونگی مبارزه با حکومت پهلوی و پیشنهاد رجوع به امام برای حل این اختلاف‌ها با یادآوری اینکه یک مأموریت خارجی از طرف کارخانه ایران ناسیونال زمینه ساز دیدار با امام در عراق شد، افزود: در طول آن سفر، سه ملاقات با مرحوم امام خمینی داشتم و در یکی از آنها سؤال کردم «در ایران ما به چه کسی مراجعه کنیم که دیدگاه های شما و دیدگاه اسلامی ناب را در اختیارمان بگذارد؟» ایشان آقای مطهری را معرفی کرد. به گفته الویری آیت‌الله مطهری درباره نظرات گروه فرقان معتقد بود: این دیدگاه‌ها به بن‌بست می رسد زیرا دیدگاه ایدئولوژیک فرقان پایه و مبنای اسلامی اصیل ندارد. الویری در زمستان 56 ارتباطش با فرقان را قطع کرد. در فروردین 58 نیز گروه فلاح به همراه شش گروه دیگر درهم ادغام شدند و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند.

سازمانی که پس از کمک به خلع سلاح کمیته‌های غیرقانونی به مجموعه تشکیل دهنده سپاه پیوست. الویری در این باره گفت: در مقطعی، شورای انقلاب متوجه شد که سه چهار سپاه مختلف به وجود آمده است... شورای انقلاب به آقای هاشمی رفسنجانی مأموریت داد تا این چند گروه را منسجم کند. در نهایت مقرر شد از هر گروه سه نماینده معرفی شود و دور هم بنشینند.  

از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی من و آقایان محمد بروجردی و محسن رضایی برای حضور در این نشست ها معرفی شدیم. سرانجام بعد از بحث های خیلی دشوار، در اردیبهشت 58 با مدیریت مرحوم هاشمی رفسنجانی، وحدت حاصل شد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با شورای فرماندهی واحد تشکیل شد که من هم عضوی از آن شورا بودم.  او در ادامه توضیح داد: من از ابتدای انقلاب تا اردیبهشت 58 عضو شورای مرکزی کمیته بودم. از آن به بعد تا اواخر تابستان 58 با سپاه همکاری می کردم اما چون امام خمینی گفت اعضای احزاب سیاسی یا باید در حزب بمانند یا در سپاه، من از سپاه استعفا و در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به فعالیت خود ادامه دادم. او در ادامه دلیل اعتقادش به شکل‌گیری مناطق آزاد با وجود قرار داشتنش در جناح چپ را دلیل انتخابش از سوی هاشمی رفسنجانی برای دبیری شورایعالی مناطق آزاد دانست و افزود: گلایه همجناحی هایم هم از حضور در دولت آقای هاشمی جدی بود و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که من پیشتر عضو آن بودم، به‌دلیل همین اختلاف نظرهای اقتصادی، نامم را از فهرست نامزدهای مورد حمایت خود حذف کرد.

الویری پس از حکایت رویدادهایی درباره استعفایش از شهرداری تهران در شورای شهر اول به انتخاب شدنش برای سفیری ایران در اسپانیا پرداخته که به گفته او کارنامه‌اش دو برابر شدن حجم مبادلات میان دو کشور بود.

او با اشاره به اینکه در سال 90 به دعوت ریاست مجمع تشخیص مصلحت به مجمع رفته و تا سال 95 در حوزه مشاوران رئیس مجمع مشغول بود، درباره چرایی پایان حضورش در مجمع گفت: بعد از فوت آقای هاشمی بلافاصله اتاق ما را پلمب کردند و دیگر ما را راه ندادند. تا یک ماه دسترسی نداشتیم و بعد از آن، یک روز در را باز کردند تا وسایل شخصی مان را برداریم. بعد از آن دیگر اجازه حضور در مجمع را به ما ندادند تا انتخابات سال 96 رسید و بنده با فهرست اصلاح‌طلبان به شورای شهر تهران راه یافتم. الویری بحران‌های ناشی از تحریم‌ها و استعفای شهرداران را دو بد اقبالی شورای شهر پنجم عنوان کرد و شفاف سازی و تاباندن نور به تاریکخانه‌های سیستم مدیریت شهری را از دستاوردهای آن دانست.

او در پایان در توصیف نتیجه یک عمر فعالیت انقلابی و سیاسی اش این گونه گفت: به هر حال انتظار از شلاق خوردن ها و سختی کشیدن ها این بود که یک جامعه آزاد، آباد، اخلاقی و بدون تبعیض داشته باشیم که من احساس می‌کنم به آن هدف نرسیدم و با آن آرمان خیلی فاصله دارم.

ولی احساس خسران نمی کنم چراکه فکر می کنم الاعمال بالنیات؛ نیت ما چنین چیزی بوده و امیدواریم بذری را که دوستان ما کاشتند یک روزی ان شاءالله به ثمر بنشیند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان