به گزارش ایسنا، دکتر محمد مرندی فرزند دکترمرندی وزیر سابق بهداشت، عضو هیات علمی و استاد دانشگاه تهران و از رزمندگان گردان حضرت زینب (س) لشکر10 سید الشهدا(ع) با اشاره به عملیات کربلای4 روایت میکند: در سال 65 و در عملیاتهای کربلا 4 و 5 در گردان حضرت زینب(س) از لشکر 10 سید الشهداء (ع) غواص بودم.
حضور دو رزمنده اطلاعات و عملیات برای توجیه غواصان
شب عملیات کربلای4 دو نفر از اطلاعات و عملیات آمدند تا روی نقشه ما را توجیه کنند. قرار شد برخی یگانهای غواص جزایر را آزاد کنند و بعد یگانهای دیگر از جمله دو گروهان غواص از گردان حضرت زینب (س)، به نام «القدر» و «الحدید»، از اروندرود عبور کنند و شهر «ابوالخصیب» را آزاد کنند. به نظر بنده و برخی از غواصان دیگر نقشه عملیات خیلی سخت و پیچیده بود. آن دو عزیز از اطلاعات و عملیات احتمالاً حس ما را درک کردند و توضیح دادند که در این منطقه عملیاتی خیلی کار شده و نسبت به موفقیت بسیار امیدوار بودند.
آن دو نفر در کنار نیروهای دیگر از اطلاعات و عملیات در آن منطقه عملیاتی خیلی کار کرده بودند و بارها مخفیانه از خطوط نیروهای صدام عبور میکردند. از طرف دیگر نیروهای تخریبچی مخفیانه معبرهای لازم را برای عبور غواصان ایجاد کرده بودند.البته روشن است که همه این برادران عزیز اطلاعات و عملیات و همچنین نیروهای تخریب خودشان هم مثل ما غواص بودند.
در هر حال از صحبتهای این دو بزرگوار روشن بود که بسیار حرفهای، تیزهوش، و نسبت به موفقیت عملیات امیدوار بودند. اتفاقاً یکی از این دو رزمنده یگان اطلاعات و عملیات فرمودند که اینجا بهترین مکان برای عملیات است و ما روی منطقه دیگری هم خیلی کار کردیم و دژهای نونی شکل داشت که غیر قابل عبور بودند.
کار رزمندگان پیش از آغاز عملیات
شب عملیات بود و ما بیشتر مشغول نماز و دعا بودیم ولی حواسمان به آب و جزایر و ساحل مقابل هم بود. ما را شب و مخفیانه در کامیونهای خاور به منطقه برده بودند و قرار شد اگر کسی سوال کرد خودمان را به عنوان نیروهای گردان مرزی قائم (عج) معرفی کنیم. واضح است که صدام میدانست میخواستیم عملیاتی در یکی از مناطق نزدیک به بصره انجام دهیم. مگر میشد با توجه به کمک گسترده اطلاعاتی غربیها ندانند که 200 هزار نیروی بسیج و سپاه و 50 هزار نیروی ارتش برای چه کاری در منطقه اردو زدند؟ ولی قطعاً نمیدانست کجا و کی.
نیروهای ما فوقالعاده حرفهای بودند و برخی در عملیاتهای زیادی حضور داشتند. وقتی که غواصان عزیز موج اول وارد آب شدند و به سمت جزایر حرکت کردند فضا کاملاً ساکت و آرام بود. طبیعتاً اگر دشمن متوجه حضور نیروهای غواص میشد آنها بسیار آسیب پذیر میشدند. جا برای پنهان شدن یا عقب نشینی نبود.
زمانی که عملیات افشا شد
وقتی که بچههای موج اول توی آب بودند اصلاً درگیری نشد. عملیات موقعی افشا شد که برخی نیروها به ساحل جزایر رسیده بودند و درگیر شدند. به سرعت نبرد شدت پیدا کرد و ما کماکان منتظر دستور برای ورود به آب و حرکت به سمت ساحل غربی رودخانه بودیم.
صدوردستور عقبنشینی
داوطلبان غواص میدانستند که کارشان پر مخاطره است و کلاً در نبرد متغیرهای زیادی وجود دارد و پیش بینی نتیجه نبرد در چنین مواقعی ممکن نیست. همگی آموزشهای سخت را گذرانده بودند و احتمال زیاد میدادند که شهادت، مجروحیت سخت، یا اسارت در پیش است. بعد از حدود دو ساعت درگیری، فرماندهان به این نتیجه رسیدند که نیروهای دشمن را با هزینه قابل قبول نمیشود در این منطقه شکست داد. اگر چه برخی از یگانهای غواص با موفقیت به اهداف مورد نظر رسیدند. شاید حدود ساعت سه یا سه و نیم صبح بود که دستور عقب نشینی فوری را دادند و ما قبل از طلوع آفتاب از منطقه خارج شدیم.
غلو برخی در مورد تعداد شهدای این عملیات نشان میدهد که آنان درک واقعی از این اعداد را ندارند. از طرفی به هیچ وجه قبل از عملیات آسمان پر از منورهای چلچراغی نبود، بلکه فضا بسیار تاریک بود. اگر بیشتر قبضهها منهدم شدند، چطور بعد از دو هفته توانستیم از دژهای مستحکم نونی شکل با موفقیت عبور کنیم؟