سرویس سیاسی فردا: پیرمردی بود نورانی. از وجناتش معلوم بود فردی زحمت کش است. هنوز از حال زیارت حضرت معصومه خارج نشده بودم که صحبتش شوک سنگینی به من وارد کرد. بعد از اینکه صورتش را نزدیک گوش من آورد گفت: «آقای قالیباف. من پدر دو شهیدم هیچ چی نخواستم، هیچ چی هم نمی خوام. ولی شما که رزمنده هستی دارم می گم که ما دیگه خجالت می کشیم تو جامعه راه بریم. تو رو به هرکی می پرستی یا کار را درست کنید یا کار را ول کنید.»
این جمله ضربه ای مثل پتک بود بر سرمن. ما چه کرده ایم که با همه توفیقاتی که در طول این 40 سال بدست آمده است ، پدر شهیدی که دو جگرگوشه اش را قربانی انقلاب و مردم کرده است، بجای اینکه سرش را بالا بگیرد و مردم خود را مدیون او بدانند، خود را خجالت زده مردم می داند. آیا من و امثال من می توانیم در روز قیامت سرمان را پیش او و دو فرزندش بالا بگیریم.
در یک جمله کوتاه جواب دادم: «درست اش می کنیم»