در مسیری که با جوانی همراه بودم، سر صحبت بر روی موضوع ایمان و چیستی و لوازم و اثرات آن باز شد که چکیده اید را خدمتتان عرض می کنیم... صحبت دوستمان این بود که ایمان تنها به داشتن حجاب و و نماز و امثال این عمل های ظاهری نیست... همین که من در دل ایمان به خدا دارم کافی است...
و من هم برای یادآوری اول برای خودم این نکات را از لسان قرآن و روایات با او مرور کردم.
«ایمان»، تنها یک «کلمه» نیست، بلکه یک «باور قلبی» است. باوری که به زندگی انسان «جهت» می دهد و در «چگونه زیستن» او نقشی مهمّ دارد و محور ارزش گذاری برای اندیشه ها و عملکردهای مردم است.
بر اساس آیات قرآن ، و روایات ایمان به تنهایی ، باعث بخشیده شدن و رستگاری نیست و افزون بر ایمان عمل نیز شرط است : إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ... (سوره عصر، آیات 2 و 3) به همین جهت در بسیاری آیات ، ایمان با عمل صالح قرین شده اند. بر این اساس اگر کسی ایمان داشته باشد، ولی تصمیم داشته باشد که هیچ گاه به هیچ یک از لوازم آن عمل نکند، ایمان به آن نخواهد داشت.
به فرموده قرآن، سخن و (اعتقاد) خوب به سوى خدا صعود مى کند و عمل صالح، آن را رفعت مى بخشد: «...إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُه» (سوره فاطر، آیه 10).
به لسان قرآن کریم، ایمان ریشه در قلب آدمی دارد؛ از این رو هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند، در زمرة مسلمانان قرار می گیرد، ولی به صِرْف به زبان آوردن شهادتین مومن نمی گردد. لذا خداوند به پیامبرش فرمود: ... قُلْ لَمْ تُوْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ: به اعراب بادیه نشین که چنین ادعایی داشتند بگو: شما ایمان نیاورده اید. بگوید اسلام آورده ایم و هنوز ایمان در دل شما وارد نشده است . (حجرات (49) آیه 14) پس برای مومن شدن لازم است باور درونی در انسان ایجاد گردد.
بنابراین در اسلام علاوه بر اقرار زبانی، عمل به وظایف نیز شرط است . امام صادق (علیه السلام) فرمود: "ایمان اعتراف توأم با عمل است ، ولی اسلام ، اقرار بدون عمل می باشد". (اصول کافی، ج 3 ، ص 39)
رسول اکرم (صلی الله و علیه وآله) می فرماید: "ایمان و عمل دو برادر و شریک یک دیگر. خداوند یکی را بدون دیگری قبول نمی کند." (عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص 151)
به این مثال توجه کنید...
رسول اکرم (صلی الله و علیه وآله) می فرماید: "ایمان و عمل دو برادر و شریک یک دیگر. خداوند یکی را بدون دیگری قبول نمی کند." (عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص 151)
شما اگر وارد منزلى شدید که مى دانید این خانه نه صاحبى دارد و نه حسابى، نه دوربینى در کار است و نه کنترلى، هیچ دلیلى براى نظم و دقّت و انضباط در کارهاى شما نیست. در خانه رها، ما هم رها هستیم و هرچه ریخت و پاش نکنیم و نفس خود را کنترل کنیم ضرر کرده ایم، ولى اگر بدانیم که این خانه صاحب و حسابى دارد و تمام رفتار ما زیر نظر اوست، به گونه اى دیگر زندگى خواهیم کرد.
اگر ایمان بیاوریم که این هستى، صاحبى دارد به نام خداى حکیم (ایمان قلبی) و حسابى در کار است به نام معاد و براى تمام افکار و رفتار و گفتار ما پاداش یا کیفرى هست، ما نیز حساب کار خود را مى کنیم و خواسته هاى نفس سرکش خود را مهار مى کنیم. کارهایى را که صاحب خانه نمى پسندد، انجام نمى دهیم، زیرا مى دانیم به حساب تمام کارهاى خیر یا شرّ ما رسیدگى مى شود و خداوند در کمین ماست. (این عمل صالح است که در ادامه ایمان وجود دارد)
کسی که مومن است باید لوازم ایمان خود را بپذیرد و واجبات شرعی خود مثل رعایت حجاب و خواندن نماز و ... را انجام دهد و محرّمات الهی را ترک نماید. هر چند همه ایمان، حجاب و نماز و روزه و...نیست، اما هر کدام از این ها جزئی از ایمان هستند. زیرا حجاب، نماز و روزه و هر چیز دیگری که در اسلام از سایر عبادات و تکالیف واجب شده، بر اساس مصالحی بوده و باید به آن عمل شود.
ایمان سطحی یا ریشه دار؟
ایمان باید از «دل» به «اعضا» سرایت کند و از «درون» به «بیرون» جاری شود و باور درونی در عمل خارجی انسان اثر داشته باشد، وگرنه چه ایمانی؟
بعضی از ایمان ها سطحی و تقلیدی و متعصّبانه است؛ برخی هم عمیق و براساس شناخت و تفکّر و بصیرت. به همین دلیل گفته شده دو نوع ایمان داریم: یکی «ایمانِ مستقرّ» و دیگری «ایمانِ مستودع».
«ایمان مستقرّ» مثل درختی کهنسال، ریشه دار و استوار است و به این زودی ها از بین نمی رود و مومن، با شنیدن شبهه ها، به شک نمی افتد. امّا «ایمان مستودع» حالتی شبیه خانه اجاره ای و اشیای عاریه ای دارد، همیشگی واستوار نیست؛ زود زایل می شود و رنگ می بازد و چون براساس منطق و برهان نیست، با کمترین آسیب از بین می رود، یا حدّاقل از تأثیر گذاری در زندگی شخص، باز می ماند.
حسن ختام بحث:
حسن ختام را با خلاصه ای از ویژگی های مومنان در قرآن به پایان می بریم:
- یاد و نام خدا در دل آن ها زنده است: الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
- خشوع در نماز دارند : الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ
- از گفتار و عملکرد بیهوده دور هستند: وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
- از بدگمانی، غیبت، بدگوئی و تجسّس دور هستند: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» [سوره حجرات، آیه 12]
- شب زنده دار هستند: وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً [سورة فرقان، آیة 64]
- تنها خدا را می پرستند: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ [سورة فرقان، آیة 68]
- به موقع جهاد و هجرت دارند: الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ... [سورة توبه، آیة 20]
- مراقب دوستی هایشان هستند: لا یَتَّخِذِ الْمُوْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُوْمِنِینَ ... [سوره آل عمران، آیه 28]
- امر به معروف و نهی از منکر می کنند: وَ الْمُوْمِنُونَ وَ الْمُوْمِناتُ، بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ [سورة آل عمران، آیة 130]
- حقوق مالی که بر گردن دارند را نفی نمی کنند: وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ [سورة مومنون، آیة4]
- از ربا دوی می کنند: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ [سورة آل عمران، آیة 130]
- امانت دار هستند: وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ [ سورة مومن، آیة 8]
خلاصه آنکه مومن کسی است که اعتقاد قلبی به دستورات خداوند داشته باشد و به آن ها عمل کند. در این صورت است که محبوب خداوند تعالی می گردد و زندگی نیکو و سعادت مندی خواهد داشت: و من یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً [ سورة طلاق، آیات 2و3]
-------------------------------------------------------
بیانات حجت الاسلام قرائتی