ماهان شبکه ایرانیان

آیا پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) به‌هنگام بیماری به طبیب مراجعه می‌کردند؟!

متن پیشِ‌رو یادداشت حجت‌الاسلام امیری، مدیر مؤسسه فقه‌الطب، طبنا در نقد و بررسی سخنان اخیر "استاد معظم علوی بروجردی" است.

چندی پیش، حضرت استاد علوی بروجردی (زید عزه) با رئیس و اعضای فرهنگستان علوم پزشکی دیدار و در آن جلسه نکاتی را نسبت به جایگاه علم طب، مسئله طب اسلامی، رجوع ائمه به طبیب و… مطرح کرده‌اند از جمله بیان داشته‌اند: «خود پیغمبر صلی الله علیه و آله هم که مریض می‌شدند به طبیب رجوع می‌کردند! امیرالمؤمنین علیه السلام به طبیب رجوع می‌کردند. امام صادق علیه‌السلام به طبیب رجوع می‌کردند...!».

این اظهارات با واکنش برخی از چهره‌ها و فعالان حوزه طب اسلامی مواجه شده است؛ در ادامه متن یادداشت حجت‌الاسلام امیری در پاسخ به اظهارات اخیر آیت‌الله علوی بروجردی آمده است:

«سخنانی که استاد معظم، علوی بروجردی (زید عزه) در دیدار با اعضای فرهنگستان علوم پزشکی ایراد کردند، حاوی نکات صواب و ناصوابی بود که به بخشی از آن‌ها به‌تلویح یا تصریح اشاره می‌شود.

1. طلیعه قلم را با قدردانی از ایشان برای موضع صائبی که نسبت به جریان طب اسلامی ــ بخوانید فتنه طب اسلامی ــ اتخاد کرده‌اند قرار می‌دهم چرا که به‌حق وجود یک نظام کامل طبی در اسلام را که ادعای باطل جریان طب اسلامی است، نقد و طرح کردند؛ ایشان به‌درستی نسبت به جریان حال حاضر طب اسلامی که با تیشه استظهارات بی‌ضابطه خود به ریشه اسلام و دین می‌زنند، رویکرد سلبی اتخاذ نموده و با اخطار و تذکر به این جریانات فاروق حق از باطل شدند البته لازم به ذکر است که موقف نظری و ایجابی ایشان در طب و روایات طبی، قطعاً مورد امتنان ما و هم‌کیشان ما نیست چرا که عدم اعتقاد به منشأ وحیانی علم طب و جایگاه شامخ طب قدیم در حفظ‌الصحه و مخاطرات طب مدرن و پدیده‌های مدرن، نزاعی است که با بسیاری از معظمین تمامی نخواهد داشت، اما این قدردانی منحصر در رویکرد سلبی ایشان نگاشته شده است که مورد اتفاق ما نیز هست.

2. متهمان ردیف اول طرح شوم «کنترل جمعیت!»

حضرت استاد علوی بروجردی! (زید عزه) کسانی که متهم ردیف اول سیاست‌های منحوس کنترل جمعیت و طرح‌های شوم "وازکتومی" و "توبکتومی" رایگان در ایران هستند امروز در قامت لیدر‌های سلامت معنوی و زعمای طب سنتی ظاهر شده‌اند؛ جهالت و بعضاً خیانت تکنوکرات‌هایی که عمله و فعله سازمان صهیونیستی بهداشت جهانی در ایران هستند، مسبب حقیقی فجایع جمعیتی در عصر کنونی بوده است. فارغ از این مهم، همین جریانات در سال‌های اخیر حوزه‌های علمیه را غیرپاسخگو و ناکارآمد در مباحث سلامت معنوی جلوه داده‌اند و خواسته یا ناخواسته توسعه‌دهنده لائیسم مخفی بوده‌اند؛ به این متن عنایت بفرمایید: «…شما (منظور رئیس فرهنگستان علوم پزشکی است) با تأکید لفظی بر معنویت دینی از یک سو و بستن مسیر جریان اندیشه دینی در عرصه سلامت معنوی از سوی دیگر، عملاً راه را برای گسترش ایده‌ها و روش‌های معنویت غیردینی و توسعۀ لائیسم مخفی می‌گشایید».

این متن بخشی از نامه شجاعانه حجت‌الاسلام مظاهری سیف، در استعفا از گروه سلامت معنوی فرهنگستان علوم پزشکی است؛ ایشان به‌عنوان کسی که مدت مدیدی در عضویت گروه سلامت معنوی فرهنگستان علوم پزشکی بوده‌اند، دلیل استعفای خود را جریانی معرفی می‌کنند که توسعه‌دهنده "لائیسم مخفی" است.

استاد معظم! جریاناتی که عملاً در توسعه لائیسم مخفی و روش‌های معنویت غیردینی و بستن راه پژوهش‌های حوزوی گام برمی‌دارند، علی‌الاصول نباید به محضرتان شرفیاب شوند یا دست‌کم نباید بدون توبیخ و عتاب شما، از محضرتان مرخص شوند؛ این همان سلوکی است که ما از حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی (ره) شنیده‌ایم و خوانده‌ایم؛ قدری به خود آییم و ببینیم که روی به کدامین سوی داریم و آب به کدامین جوی می‌ریزیم چرا که "نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند و نه هر که آینه سازد، سکندری داند! ".

3. حتی یک دلیل هم بر مطروحات شما وجود ندارد!

استاد معظم بروجردی در بخشی از ایرادات خود، که حقاً تأسف‌برانگیز و تعجب‌پرور است کراراً و مراراً و نه یک بار و نه دوبار، بلکه سه مرتبه فرموده‌اند: "خود پیغمبر صلی الله علیه و آله هم که مریض می‌شدند به طبیب رجوع می‌کردند، امیرالمؤمنین علیه السلام به طبیب رجوع می‌کردند. امام صادق علیه السلام به طبیب رجوع می‌کردند".

شما را نمی‌دانم! اما این حقیر به‌عنوان طلبه‌ای که از بُن دندان به جامعیت علم معصومین علیهم السلام، که انعکاسی از انوار الهی است باور و یقین دارد، از تکرار این سخنان شرم کرده و خجالت می‌کشم البته مماثل این ایرادات را نیز از بزرگورانی دیگر همچون آیت‌الله علم‌الهدی نیز شنیده‌ایم؛ فی‌المثل ایشان هم در بخشی از سخنان مشعشع خود فرموده بودند: «اگر در اسلام طبی وجود داشت، آیا ممکن بود امام صادق (ع) آن را ندانند و در مقام درمان بیماری خودشان به یک طبیب کافر مراجعه کنند در حالی که در اسلام طب وجود دارد».

صادقانه معترف و مُقرّم که در موسم فعلی این دست سخنان، از حلقوم‌های زیادی پرتاب می‌شود که بله "ائمه علیهم السلام علم طب نمی‌دانستند! " یا احیاناً "آن‌ها عالم به علوم معاش خود نبوده‌اند! " یا مثلاً "شأن آن‌ها اجل از ورود به این امور بوده! ".

این سخنان باطل مُعتَقدات بخش معظمی از حوزویان ما است؛ این خبط و خطای عمیق نظری نه‌تن‌ها دامنگیر پاره‌ای از حوزویان است بلکه بخشی از خواص نیز دچار این معضل لاینحل هستند و همین جهالت خواص است که موجب پر و بال گرفتن مشتی شارلاتان بی‌سواد در حوزه روایات طبی شده است.

نگارنده سر بسط این مقال را در اینجا ندارد، اما سربسته و به‌قدر شناخت و آگاهی عرض می‌کند که آنچه ما احصا کرده‌ایم این است که در منابع معتبر روایی شیعه، حتی یک روایت (تلویحاً یا تصریحاً) مبنی بر رجوع معصومین علیهم السلام به طبیب یا امر به احضار طبیب برای درمان خود، یا استفاده از نسخه درمانی یک طبیب برای وجود مبارکشان، نیافته‌ایم و ندیده‌ایم.

به‌عنوان کسی که در روایات این باب به‌طور مستوفی فحص و بحث کرده است و در حال نگارش یک مقاله علمی پژوهشی در این موضوع است، عرض می‌کنم که جناب آقای علوی بروجردی بزرگوار، حتی یک روایت معتبر در منابع شیعه برای اثبات مطروحات حضرت‌عالی و دیگر اقرانتان وجود ندارد.

در دریای مرویات معتبره غوص کنید و در انبوهی از ابواب روایی غور کنید، از «بای» بسم‌الله تا «تای» تمت کتاب شریف «الکافی» را شخم بزنید، «من لایحضر» و «تهذیب» شیخین را زیر و زبر کنید، «المحاسن» جناب برقی، «امالی» مفید و «قرب الاسناد» حمیری را واو به واو بکاوید، هرگز و هرگز نخواهید توانست حتی یک روایت معتبر، دال بر رجوع ائمه علیهم السلام و پیغمبر اکرم صلوات الله علیه به طبیب بیابید.

مطمئن باشید یک رویات مضبوط بلکه یک خط و بلکه یک کلمه معتبره، دال بر مطروحات شما وجود ندارد چرا که اگر چنین نبود تا به حال لیبرال‌ها و سکولار‌های حوزوی آذانِ کون و مکان را ناشنوای مادرزاد کرده بودند.

حال جای سؤال است که معظمِ گرام با کدام دلیل و بینه‌ای و با چه روایت و سنت و حجتی، این‌گونه قاطعانه و جازمانه، آن هم نه یک بار و دوبار، بلکه سه مرتبه مؤکداً فرموده‌اند: "پیغمبر (ص)، امیرالمؤمنین (ع) و امام صادق (ع) به طبیب مراجعه می‌کرده‌اند! " حاشا به این سخنان! حاشا به این اعتقاد باطل!

حضرت استاد علوی بروجردی! لازم می‌دانم از شما خاضعانه و متواضعانه بخواهم قدری در سخنانتان درنگ کنید و با خود مرور کنید که؛ چنین معتقَداتی زیبنده بزرگوارانی، چون شما هست؟ به‌عنوان طلبه‌ای ساده که کتاب "الحجه" الکافی را چند بار تورق نموده و در روایات کتب معتبر زیادی همچون "بصائر الدرجات" مداقه نموده عرض می‌کنم که آنچه ما از علم این انوار مقدسه فهمیده‌ایم مغایر با ادعای گزاف رجوع معصومین به طبیب است؛ ای‌کاش برخی معظمین به‌قدر آن عنایتی که به قیل و قال‌های بی‌فایده محشیان کفایه می‌کنند، به روایات معتبر ذیل آیه شریفه "وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا" عنایت می‌کردند.

4. مشت نمونه خروار!

در این مقال، برای اینکه حرف را لااقل تا دروازه علم پیش آورده باشیم، به‌طور گذرا و از باب مشت نمونه خروار، به برخی از مؤیدات اشاره می‌کنم:

"عن جابر، عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ علیه‌السلام، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ، فَقَالَ لِی: «…یَا جَابِرُ، عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلى‏ مَا تَحْتَ الثَّرى…» (الکافی ج 1، ص 271). ما علم ائمه علیهم السلام را با این دست روایات شناخته‌ایم نه با الفاظی، چون «مرشد» که در افواه عامه مردم ارتکازی سطحی و نازل دارد.

«عن أبی‌عبد‌الله علیه السلام، قال: سألته عن قول الله: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ما هی؟ قال: «أسماء الأودیة، و النبات، و الشجر، و الجبال من الأرض» (البرهان، ج 1، ص 128). بدون شک اسم نبات، شجر و… مساوق با مسمای آن، یعنی مضار و خواص آن‌ها است.

روایات در باب علم امامت به‌قدری تواتر معنوی دارد که قابل احصا نیست، اما از آنجا که در حوزه علمیه آذان طلاب به افواه رجال و قیل‌وقال‌های فی‌مابین آنها، بیش‌تر از قال الصادق و قال الباقر علیهما السلام مأنوس است، یک نمونه از بزرگ متکلم شیعه نیز نقل می‌شود؛ علامه حلی (ره) در کشف المراد می‌نویسد:

"از جمله ادله حُسن بعثت این است که بعضی از اشیاء برای ما سودمند است مانند بسیاری از غذا‌ها و دارو‌ها و بعضی از آن‌ها برای ما زیان‌مند است مثل بسیاری از سموم و گیاهان و این در حالی است که عقل نمی‌تواند آن‌ها را دریابد و با بعثت پیامبران این فائده بزرگ تأمین می‌شود…». (کشف المراد، ص 271)

سؤال اینجاست زمانی که یکی از ادله حسن بعثت، "علم طب و سلامت" است، چگونه می‌شود که امامی که معلم پیامبران الهی است، خود شامل این ادله نشود و از علم طب بی‌اطلاع باشد؟ آیا می‌شود انبیا را عالم به طب بدانیم، اما معلم انبیا را که وجود مقدس پیغمبر اکرم (ص) هستند عالم به علوم معاش ندانیم؟!

نه‌تن‌ها دلیلی بر رجوع معصومین علیهم السلام به طبیب وجود ندارد بلکه بنابر شهادت مرویات عدیده معتبره، گاهی معصومین علیهم السلام در قامت یک طبیب، نسخه‌های درمانی ــ و نه پیشگیرانه ــ تجویز می‌نمودند حتی از آن بالاتر به اطبا نیز امر و نهی پزشکی می‌فرموده‌اند.

چگونه ممکن است امامی که به طبیب امر و نهی پزشکی می‌کند، خود به او مراجعه کند و محتاج علم او باشد؟! فی‌المثل در روایت کتاب «عیون اخبار الرضا» وارد شده است که یاسر خادم نقل می‌کند که زمانی که غلامان حضرت رضا علیه السلام نیاز به فصد پیدا کردند، امر فرمودند که طبیب حاضر شود و برای هر کدام رگ مخصوصی را فصد کند؛ تعبیر روایت را عنایت کنید:

"…فَلَمَّا کَانَ‏ مِنَ الْغَدِ وَجَّهَ أَبُوالْحَسَنِ إِلَى بَعْضِ الْأَطِبَّاءِ فَقَالَ لَهُ افْصِدْ فُلَاناً عِرْقَ کَذَا وَ افْصِدْ فُلَاناً عِرْقَ کَذَا وَ افْصِدْ فُلَاناً عِرْقَ کَذَا وَ افْصِدْ هَذَا عِرْقَ کَذَا ثُمَّ قَالَ یَا یَاسِرُ لَاتَفْتَصِدْ أَنْتَ…". (عیون اخبار الرضا علیه السلام، باب ج 2، ص 227)

امام رضا علیه السلام (که تمام اطبای عالم فدای ایشان) به‌مثابه یک طبیب برای هر کدام از غلامان نسخه‌ای جدا داده به طبیب امر می‌کنند که فلان رگ و فلان رگ را فصد کن؛ سپس به یاسر می‌فرمایند که تو نیاز به فصد نداری و….

کسانی که دستشان بر آتش داغ علوم حوزه سلامت و طب قدیم است نیک می‌دانند که اعمال یداوی و علی‌الخصوص فصد، از مسائل خطیر و مهم و البته مختص اطبای حاذق است؛ اینکه امام علیه السلام در مسئله فصد (به‌عنوان یک امر مهم و خطیر پزشکی) آن هم در حضور یک طبیب نسخه داده‌اند، به‌زبان ساده و قابل فهم یعنی:، چون که صد آمد نود هم پیش ماست.

حال سؤال از جناب آقای بروجردی بزرگوار و سرورانی، چون ایشان که قائل به رجوع معصومین علیهم السلام به طبیب هستند این است که؛ با این دست احادیث چه می‌کنید؟! سربسته و به‌قدر عنایت عرض می‌شود که چرا هیچ روایتی نداریم که فی‌المثل امام علیه السلام به سؤال درمانی یک سائل بیمار پاسخ نداده باشند؟ یا فی‌المثل چرا این انوار مقدسه به‌جای ارجاع این بیماران به طبیب، خود پاسخگوی آنان بوده‌اند؟ چرا حضرات هیچ‌گاه نفرموده‌اند که پاسخ این سؤالات در شأن ما معصومین نیست و باید به طبیب مراجعه نمایید؟!

حضرت آقای علوی بروجردی! سؤالی که باید هزار بار از خود بپرسید و در آن عمیقاً تأمل کنید این است که امامی که در کثیری از موضوعات طبی آن هم به‌گواه روایات عدیده معتبره، درمان و نسخه بیماران را فرموده است و در مقام یک طبیب ــ و نه مرشد ــ بیماران را درمان نموده است، چگونه قادر به درمان امراض جسمانی خود نیست؟ آیا به ما حق نمی‌دهید که با این ادله بلند فریاد بزنیم: «حاشا به این اعتقاد باطل!».

5.. پاسخ به مستشکلان!

برخی اشکال کرده‌اند که: "اگر ائمه علیهم السلام عالم به علم طب بوده‌اند، پس چرا به‌مانند مسجد، مطب یا بیمارستان احداث ننموده‌اند؟ و از آن بالاتر چرا به مردم توصیه رجوع به اطبا و حتی اطبای غیرمسلمان را نیز نموده‌اند؟ ".

برای پاسخ و تقریب به ذهن، مسئله را با این مثال روشن می‌کنم؛ اگر ما ادعا کنیم که ائمه علیهم السلام آداب و فنون معماری را به‌طور تام و تمام می‌دانستند، آیا صواب است که حضرات اشکال کنند که چرا پیامبر صلوات الله علیه، فلان معمار یا بنا را فرستاد تا فلان مسجد یا فلان بنا را بسازد؟ یا چرا همه خشت‌های فلان مسجد را پیامبر صلوات الله علیه ننهاد؟!

پاسخ و حکمت این دست امور بدیهی‌تر از آن است که نیاز به شرح و بسط در این سیاهه را داشته باشد چرا که کسی توقع ندارد ــ و نباید داشته باشد ــ که مثلاً امام صادق علیه السلام در بحبوحه انحرافات عقیدتی و جهل مردم به احکام الهی ــ آن هم در حالی که علم طب توسط انبیا در دست مردم قرار گرفته است ــ مطب یا بیمارستان دایر کنند؛ به این فراز از حدیث عنایت کنید:

"…وَ کَانَتِ الشِّیعَةُ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ أَبُوجَعْفَرٍ وَ هُمْ لَایَعْرِفُونَ مَنَاسِکَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ، حَتّى‏ کَانَ أَبُوجَعْفَرٍ، فَفَتَحَ لَهُمْ، وَ بَیَّنَ لَهُمْ مَنَاسِکَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُم‏…". (الکافی، ج 3، ص 59)

آنچه در این فراز به‌تصویر کشیده شده است، وضعیت نابسامان فرهنگی و فقهی شیعه است، به‌گونه‌ای که شیعیان در روزمره‌ترین نیاز‌های فرهنگی و فقهی خود، یعنی شناخت آموزه‌های حلال و حرام تهیدست و فقیر بوده‌اند؛ هرچند به‌تدبیر امام باقر علیه السلام این آشفتگی و ازهم‌گسستگی به قرار و سامان می‌انجامد، اما از اساس طرح این سؤال که چرا مثلاً امام باقر یا امام صادق علیهما السلام خود مطب یا بیمارستان احداث ننموده‌اند غلط و باطل است، آن هم در دورانی که شهادت، اسارت، حبس، تبعید و حصر مانع از فعالیت علمی ائمه علیهم السلام بوده است.

گاه حیرت می‌کنم که چگونه ممکن است سرورانی چنین درگیر با فقه و فقاهت، به‌ویژه در این عصر وفور امکانات الکترونیکی و پژوهشی، این‌قدر دور از آبادی روایات و مبانی کلامی شیعه سخن کنند و قلم بزنند و ادعا‌های سخیفی، چون رجوع معصومین به طبیب را مطرح نمایند؛ یا لَلعَجَب! سخن شما سروران گران را باور کنیم یا کثیری از آیات و روایات و براهین کلامی را؟ در آخر باید عرض شود که نه‌تن‌ها محمل سترگی برای این ادعای سخیف وجود ندارد بلکه تمامی ادله، مثبت خلاف آن است.

6. تشبث به هر حشیش، برای تنقیص در علم معصومین علیهم السلام!

باید یک بار جدی و به‌دور از تعصبات و هیجانات ایجادشده از ظواهر تکنولوژیک پزشکی مدرن، از خود بپرسیم که؛ چگونه برای بشری با این‌همه بشره، شأن طب و طبابت قائل هستیم، اما برای امامی که علم "ما کان، ما یکون و ما هو کائن" دارد قائل نیستیم؟!

قطع دارم که حضرت استاد علوی بروجردی به‌مانند دیگر اقران خود، به حدیث مجعوله «تابیر نخل» و روایت "انتم بامور دنیاکم اعرف منی" اسناد نمی‌دهند و اساساً آن را قبول ندارند (ان‌شا‌ءالله) همچنین یقین و رجاء واثق دارم که عمده سرورانی که منکر علم معصومین علیهم السلام در علوم معاش می‌شوند، اعتقاد قلبی آنان خلاف آن است و اساساً این انوار مقدسه را «خُزان العلم» می‌دانند، در این شک و مناقشه‌ای ندارم.

اما سؤال اینجاست که؛ با چه دلیل و مدرک معتبری باید علم طب و طبابت را از دایره علوم این انوار مقدسه مستثنی کنند؟ اگر اعتقاد به جامعیت علم ائمه ضلالت است، ما را با ادله و براهین خود از این ضلالت خارج کنید؛ در این مقال از باب انصاف و بیان نقض و ابرام‌های مرسوم طلبگی به دو مستند معروف و مألوف که قائلان به قول باطل رجوع ائمه علیهم السلام به طبیب مطرح می‌سازند، اشاره می‌شود تا آرای عقول عقلا خود قاضی فی‌مابین ادله باشند.

مستند اول) داستان رجوع پیامبر اکرم صلوات الله علیه به طبیب: در کتاب الطبقات الکبری، نگاشته ابن‌سعد متعصب سنی‌مذهب، جلد 1، صفحه 385 چنین آمده: "عبارت: …کانت العرب تنعت له فیتداوی بما تنعت له العرب. وکانت العجم تنعت له فیتداوی…. ترجمه مضمون: وقتی پیغمبر اکرم صلوات الله علیه بیمار بودند عرب‌ها برخی از دارو‌ها را پیشنهاد می‌کردند و ایشان خود را با آن‌ها معالجه می‌کردند و مردم غیرعرب نیز گاه دارویی پیشنهاد می‌کردند و حضرت خود را با آن مداوا می‌نمود! ".

مستند دوم) داستان رجوع امیر‌المؤمنین علی علیه السلام به طبیب: در کتاب مقتل امیر‌المؤمنین، نگاشته ابن‌ابی‌الدنیا، صفحه 64 چنین آمده: "چون ابن‌ملجم، علی علیه السلام را ضربت زد، ابن‌اثیر کندی را که پزشک بود، بر بالین علی فراخواند و…".

چند نکته پیرامون این گزارشات تاریخی:

1. تصریح می‌شود که در هیچ منبع روایی معتبری در شیعه اشاره‌ای به رجوع ائمه علیهم السلام به طبیب نشده است.

2. منابع مذکور تاریخی همگی از کتاب‌های عامه نقل شده و عمدتاً نگارندگان آن از متعصبان سنی‌مذهب بوده‌اند و به مبانی کلامی شیعه نسبت به علم ائمه و پیامبر اکرم صلوات الله علیه اعتقادی نداشته‌اند؛ "ابن‌سعد" که یک سنی‌مذهب متعصب بوده و در بسیاری از موارد در شرح حال شخصیت‌های شیعه و نقل وقایع مربوط به شیعه کینه‌ورزی خود به شیعیان را اظهار کرده است؛ شبیه به این مسئله نیز برای جناب "ابن‌ابی‌الدنیا" مطرح است.

3. همچنین در هیچ کدام از منابع مذکور گفته نشده است که معصومین علیهم السلام از نزد خود به طبیب رجوع کرده‌اند یا مثلاً گفته نشده که خود حضرات درخواست احضار طبیب را کرده باشند بلکه در تمام منابع تصریح شده که برای حضرت طبیب آورده‌اند (مردم و اصحاب طبیب آوردند) باید متذکر بشوم که طبیب را همان مردمی بر بالین امیر‌المؤمنین علیه السلام حاضر نمودند که بعد از شهادت پیغمبرشان خلافت بلافصل جانشینش را غصب نموده و چندی بعد دختر مطهره‌اش را به شهادت رساندند؛ جناب آقای بروجردی! طبیب را همان‌هایی حاضر نمودند که راضی به غصب خلافت و شهادت دختر رسول خدا (ص) بودند؛ از چنین مردمی توقعی بیش از این نیست که در حضور امام مجتبی علیه السلام ــ که کوچکترین علم در سینه حضرت علم طب و طبابت است ــ بر بالین امیرالمؤمنین علیه السلام طبیب حاضر کنند (بماند که همان نسخه شیر نیز، به‌دستور امام مجتبی علیه السلام بوده است).

4. بر فرض پذیرش گزارشات مذکور و این‌که هیچ‌کدام به‌خواست و امر معصومین علیهم السلام نبوده، سؤال اینجاست که؛ چرا مثلاً امام حسن علیه السلام یا دیگر امامان راضی به حضور طبیب شده‌اند؟ پاسخ این است که علت قبول و پذیرش طبیب بعضاً علل و حکمت‌های سیاسی و اجتماعی داشته است مثلاً حکمت‌هایی، چون ثبت شهادت و نحوه به شهادت رسیدن حضرات یا ثبت ظلم و ستم خلفا در تاریخ و… داشته است؛ اساساً برای شیعه معنا ندارد که امام به‌عنوان خزانه‌دار علم الهی، مجهولی داشته باشد و طبیبی به سؤال او پاسخ دهد یا ابهام او را رفع کند.

5. تنها مسئله‌ای که ائمه برای آن طبیب خواسته‌اند، بحث فصد یا حجامت و مسائلی از این دست بوده است؛ این امر هم بدیهی است که اساساً مسئله فصد و حجامت عملی است که باید توسط شخصی غیر از محجوم یا مفصود انجام شود، چیزی شبیه به دلاک یا مُغَمز در گرمابه! و عجب آن است که در تمام روایاتی که اشاره به حضور حجام یا فصاد بر بالین امام شده است، خود حضرت مواضع حجامت یا فصد را برای طبیب مشخص کرده‌اند و به‌تعبیر دیگر، طبیب آنچه را امام فرموده اجرا کرده است.

7. آخرین فقره از این وجیزه!

نگارنده در آخرین فقره، سؤالاتی را در مقام گلایه و مویه مطرح می‌سازد که جوابشان را نمی‌داند و مایل است سرورانی، چون حضرت مستطاب استاد علوی بروجردی (زید عزه) و هم‌اقران ایشان که احتمالاً پاسخ را می‌دانند، نگارنده را نیز از آن آگاه سازند!

چرا باید برخی از نشست دوره‌ای اساتید را گاهی دارای مواضع منفعلانه نسبت به انقلاب اسلامی ببینیم و از ایشان عتاب و خطابی نسبت به برخی لیبرال‌مسلکان و سکولارمنشان حوزوی نشنویم؟ چرا باید گاهی برخی را یا زمین‌گیر و در عزلت صوفیانه ببینیم یا برخی را در حال ترک‌تازی در زمین دشمن؟

چرا باید بزرگواری، چون استاد مظاهری سیف بر اراده‌های برخی جریانات واقف باشند، اما برخی سروران که شأن انتشار رساله عملیه را دارند از این امر بی‌اطلاع یا دست‌کم، کم‌اطلاع باشند؟

چرا برخی سروران نباید نسبت به دیدار‌ها و ایرادات خود، قدری سنجیده‌تر عمل کنند و قدری عالمانه‌تر و مستند‌تر نسبت به مسائل کلامی شیعه سخن کنند؟

با چه ادله معتبری به خود اجازه داده‌ایم که علم این انوار مقدسه را به‌بهانه‌های واهی حد بزنیم و ایشان را از علوم معاش و خاصه علم طب خلع ید نماییم؟!

چرا باید پزشک متدین و محققی، چون دکتر "سید سعید اسماعیلی" دائماً از کیان روایات طبی و شان ائمه علیهم السلام دفاع کنند، آنگاه برخی بزرگواران و سروران حوزوی به اعتبار و آبروی اسلام و ائمه علیهم السلام چوب حراج بزنند؟

و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین»

منبع: خبرگزاری تسنیم

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان