ماهان شبکه ایرانیان

نقد فیلم درخت گردو &#۸۲۱۱; اینجا آخر دنیاست

محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم درخت گردو از نسل فیلم‌سازان جوانی است که با سبک و نگاه شخصی خودش به سینمای ایران حال و هوایی تازه بخشید


محمدحسین مهدویان
کارگردان فیلم درخت گردو از نسل فیلم‌سازان جوانی است که با سبک و نگاه شخصی خودش به سینمای ایران حال و هوایی تازه بخشید. مهدویان با «ایستاده در غبار»، سینمای مستند و داستانی را در هم آمیخت و توانست نظر مثبت منتقدان و مخاطبان را جلب کند. اما «ایستاده در غبار» از جهت دیگری هم فیلم مهمی است. مهدویان با تکنیک‌های منحصربه‌فردش، به قهرمانی واقعی جان دوباره می‌بخشد و گوشه‌ای از تاریخ معاصر ایران را به بیننده نشان می‌دهد که در پی جریانات سیاسی و تاریخی پرهیاهو به فراموشی سپرده‌شده بود.
«ماجرای نیمروز»، دومین تجربه مهدویان، چالش بزرگ او بود. مهدویان به‌یک‌باره از سینمای مستند به سینمای داستانی آمد و توانایی قصه‌گویی خود را به اثبات رساند. «ماجرای نیمروز» هم مانند «ایستاده در غبار»، بیننده را به پشت‌صحنه بسیاری از جریانات سیاسی می‌برد، از او دعوت می‌کند همراه کاراکترهایش جستجو کند و جبهه حق از باطل را تشخیص دهد.
با همه این‌ها، سینمای مهدویان، یک سینمای ایدئولوژیک است. نه مانند ابراهیم حاتمی کیا، اما مهدویان هم آشکارا با نگاهی سیاسی روایت‌هایش را به بیننده عرضه می‌کند و نگاه سیاسی او همیشه بر نگاه دراماتیک اثرش غالب بوده است.

همچنین بخوانید:
نقد فیلم درخت گردو – کی ده‌نگوو ناله هاوارکاو ئیمه مژنه یووٰش؟

یک درام انسانی

پیمان معادی

درخت گردو تازه‌ترین اثر مهدویان اما از این حیث متفاوت‌ترین اثر او محسوب می‌شود. مهدویان، آشکارا سعی کرده، ایدئولوژی سیاسی‌اش را کنار بگذارد و جهانی سراسر دراماتیک خلق کند که وجه انسانی آن با بیننده ارتباط برقرار می‌کند و در این راه موفق هم هست.
درخت گردو ماجرایی واقعی، تلخ و هولناک را به تصویر می‌کشد. ازاین‌جهت، شاید مهدویان بهترین گزینه برای نمایش این واقعیت تلخ و فراموش‌شده باشد. او همان‌طور که در آثار قبلی‌اش نشان داده به‌خوبی می‌تواند این ابعاد تاریک تاریخ، را جلوی روی بیننده قرار دهد و او را وادار سازد با آن روبرو شود.
از سوی دیگر درخت گردو بی‌شک فیلمی ضد جنگ است. مهدویان با ترسیم پیامدهای این واقعه، چهره واقعی و دردناک جنگ را برای مردم عادی و غیرنظامی به نمایش درمی‌آورد. وقتی قهرمان قصه، خانواده‌اش را به دوش می‌کشد و به امید درمان به شهر می‌برد، فروریختن آرمان جنگ را در چشمان این قهرمان می‌بینیم. او با وحشت به مردمی که گوشه و کنار خیابان افتاده‌اند، در سوگ عزیزی فریاد می‌کشند و کودکانی که قربانی اول این حمله بوده‌اند، نگاه می‌کند. آن‌هم درحالی‌که هنوز شعارهایی در ستایش جنگ روی درودیوار شهر خودنمایی می‌کند.
درخت گردو جسارت سایر آثار مهدویان را دارد، اما در جهانی متفاوت می‌گذرد. جایی که حزب و تشکیلات و حکومت و ضدانقلاب معنایی ندارد. همه‌چیز در زندگی ساده روستایی خلاصه می‌شود. مدرسه روستایی، عروسی روستایی، جایی که زندگی بر هر عقیده و مسلکی برتری دارد.

تصویر هولناک آخرالزمان

مهران مدیری

مهدویان در درخت گردو به سراغ بمباران شیمیایی سردشت در سال 1366 می‌رود. او از منظر این واقعه تاریخی، جهانی به تصویر درمی‌آورد که انگار در روزهای پایانی خودش است. جهانی رو به ویرانی در روزهای آخرالزمان و پدری که فرزندانش را به دوش می‌کشد و در میان این هیاهو، برای بقا تلاش می‌کند.
درخت گردو تصویری هولناک پیش روی بیننده قرار می‌دهد. تصویری که در آن خبری از تعارف و تلطیف نیست. خشونت جنگ با همه کراهتش به تصویر درمی‌آید. جنگ طبیعت و آدم‌هایش را ویران می‌کند و دوربین مهدویان این ویرانی را با جزئیاتی دردناک ثبت می‌کند.
همراه شدن با روایت درخت گردو کار آسانی نیست. بلکه به‌غایت طاقت‌فرسا است. دردی که در روایت وجود دارد، بیننده را عمیقاً آزار می‌دهد، اما او چاره‌ای جز همراه شدن با سفر قادر (پیمان معادی) ندارد، چراکه مهدویان بیننده‌اش را در همان سکانس‌های اولیه در درام گیر می‌اندازد و با مسیر دراماتیک قصه‌اش راه گریزی پیش رویش قرار نمی‌دهد.
بااین‌حال، درخت گردو سعی نمی‌کند که احساسات بیننده‌اش را به گروگان بگیرد. مهدویان یکسره به واقعیت و بازنمایی حقیقت وفادار است، رویکردی که مسلماً از نگاه مستند گونه مهدویان می‌آید. اما این بدین معنی نیست که با نگاهی مستند طرف هستیم. درخت گردو بی‌شک دراماتیک‌ترین و سینمایی‌ترین اثر مهدویان تا به امروز است.
در این میان، تنها وجود راوی است که حس و حال فیلم را می‌گیرد. روای که جملاتی نه‌چندان همخوان با روایت را با لحنی خونسرد و بی‌تفاوت ادا می‌کند. حال‌آنکه مهدویان توانسته با فضاسازی، نشانه‌گذاری‌های درست و بازی بسیار درخشانی که از معادی گرفته است، تمام آنچه بیننده باید بداند را به او منتقل کند. به همین دلیل است که حضور راوی زائد به نظر می‌رسد.
جهان داستانی درخت گردو آن‌قدر هولناک و مخوف است که وجود راوی هم نمی‌تواند مرهمی برای بیننده باشد و کمی از این تلخی بکاهد، بلکه فقط حواس بیننده را از فضاسازی دقیق و پیچیده‌ای که فیلم‌ساز انجام داده است پرت می‌کند. اما اینکه مهدویان، یک راوی سوم شخص برای این روایت در نظر گرفته است، نشان می‌دهد که می‌خواهد عمق درد و غم قادر را نشان دهد. دردی که هیچ‌کس به‌جز خود او قادر به درکش نیست و حتی نمی‌تواند ادعا کند ذره‌ای از آن را می‌فهمد. این فقط قادر است که آن لحظات وحشتناک را زیسته است و تمام جزئیات را به یاد می‌آورد.

درخت گردو

بازی درخشان معادی

بار اصلی درخت گردو اما بی‌شک روی دوش پیمان معادی است. او با گریم سنگینی که دارد و باآنکه با گویشی متفاوت صحبت می‌کند، اما از بازی‌اش غافل نمی‌شود. معادی با نگاهش قادر را زنده می‌کند. وقتی با تعجب به همسر و فرزندانش نگاه می‌کند و سعی می‌کند توجیهی برای چیزی که می‌بیند از زبان دکترها بشنود، وقتی فرزندش را روی دست می‌گیرد و زیرآب می‌رود، وقتی فریاد کودکانش را نادیده می‌گیرد و بغض و اشکش را فرومی‌خورد و هر سه کودکش را در آغوش میفشرد تا زخم‌هایشان زیرآب شسته شود، قادر حرفی نمی‌زند. این معادی است که درد این مرد را دربازی‌اش جاری می‌کند و قلب مخاطب را به درد می‌آورد.
وقتی قادر بر بالین همسرش ظاهر می‌شود، چهره‌اش خندان است، اما چشمانش از دردی عمیق می‌گوید. وقتی قادر در دادگاه است، مثل یک راوی همه‌چیز را تعریف می‌کند، اما غم و اندوهی که در نگاه و حرکات بدنش است، دادگاه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، همان‌طور که بیننده را تا مغز استخوان تکان می‌دهد.
در پایان باید گفت، درخت گردو از حیث متن و روایت، قوی‌ترین و متفاوت‌ترین اثر مهدویان است و شاید ازلحاظ کارگردانی به‌پای «ایستاده در غبار» و نوآوری‌اش نرسد اما از «رد خون» و «لاتاری» به‌مراتب بهتر و دقیق‌تر است. به‌علاوه، درخت گردو فقط یک فیلم نیست. درخت گردو بخشی از تاریخ پردرد قومی محروم اما نجیب است. قومی که چنین فاجعه‌ای را پشت سر گذاشته است، بی‌آنکه کسی صدای فریادشان را بشنود. اقدام مهدویان در نمایش کولبرانی که در دل کوه و حاشیه آن به سوگ قهرمانشان نشسته‌اند، چقدر هوشمندانه است. مهدویان قومی را نشان می‌دهد که یک نسلش قادرها بوده‌اند و یک نسلش امروز آواره کوه و دشت هستند، برای یک‌لقمه‌نان. انگار هنوز هم کسی صدایشان را نمی‌شنود.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان