سینمای ایران کم کم دارد تبدیل میشود به سینمای ستارهها. سینمای داد و فریاد، غیرت و رگ گردنهای باد کرده، سینمای زندگی شهری. سینمایی که با تصویر عجیب و گریمهای سنگین بازیگرانش، مخاطب را به سالن سینما میکشاند. سینمایی که قهرمانهایش با عرقگیر، مواد میزنند. سینمای ایران شده است، سینمای دعواهای زناشویی، بزنگاههای اخلاقی و تاوان پنهان کاری پس دادن.
در این میان، فیلمی چون پوست پیدا میشود که حرف خودش را میزند و راه خودش را میرود. این نشان از جسارت فیلمسازان این فیلم دارد که نشان میدهد بهمن و بهرام ارک، چقدر کاربلد هستند. آنها آنقدر به خود و دانش سینماییشان اعتماد دارند که در چنین فضایی، با یک فیلم مستقل، متفاوت و بدون هیچ ستارهای، اثرشان را به نمایش بگذارند.
پوست اولین ساخته بلند داستانی برادران ارک است. این دو فیلمساز جوان، قبلا با «حیوان» توانسته بودند قریحه و استعداد خود را به نمایش بگذارند و با کسب جایزه سینه فوندانسیون فستیوال کن و درخشیدن در جشنواره فجر، نوید ظهور فیلمسازانی جسور و برجسته را داده بودند.
پوست قصه جن و پری
پوست از هر لحاظ شگفتانگیز است و بینندهاش را غافل میکند. از روایتی متفاوت که از باورها و خرافات رایج مردم یک روستا میآید تا فضایی سراسر رمز و راز که بستری مناسب است برای پرورش این روایت، همه به نتیجه ای میهج و شگفتآور ختم میشوند و پوست را پدید میآورند.
پوست قصه ای است از میان افسانههای محلی. آراز دلداده مارال است. اما انگار عشق او در دل مارال مرده است که به همسری سید در میآید. غم و غصه آراز با این جدایی تمامی ندارد. درد او زمین و زمان را به درد میآورد، آنقدر که درختها هم دست به دست هم میدهند تا سید را زمین بزنند و داغ دل آراز را آرام کنند. با مرگ سید، آراز دوباره فرصت دارد به مارال نزدیک شود و دوباره خودش را در دلش جا کند. چه اهمیتی دارد که در این میان مهر مادرش از دلش بیرون میرود، چه اهمیتی دارد که کار دنیا برعکس شده است، چه اهمیتی دارد که جنها دارند عروسی میگیرند از این برعکس شدن کار دنیا؟ مهم این است که مارال گوشه چشمی به آراز نشان میدهد.
برادران ارک، یک عاشقانه جذاب و دوست داشتنی را در بستر روایتی به کار میبرند که داستان دارد، گره افکنی و نقطه اوج دارد و با گره گشایی بیننده را همراه میکند و میتواند او را غافلگیر کند. روایتی که در عین سادگی، چند لایه است. از خرافه میگوید، عشق را به تصویر میکشد و فردیت انسان را به چالش میکشد.
ساختاری روایتگر
برادران ارک، در اولین تجربه خود، با هوشمندی به ریشه هایشان برمیگردند و از دل افسانهای محلی، یک اثر سینمایی تمام قامت بیرون میکشند. پوست با روایت یک عاشیق شروع میشود و موسیقی که در فرهنگ ترک جایگاه ویژهای دارد، به مهمترین عنصر روایی تبدیل میشود. یک موسیقی پرشور و اصیل.
موسیقی در پوست فقط روایت کننده نیست، بلکه مهمترین عنصر دراماتیک فیلم است. موسیقی جزئی از فیلم است و به یکی از پیشبرندهترین کاراکترها تبدیل میشود. از طریق این موسیقی است که فضای پر راز و رمز فیلم شکل میگیرد و بیننده به سفری در میان جهان داستانی فیلم میرود.
در این میان، تدوین هم بی آنکه خودنمایی کند با روایت همراه میشود. ریتم روایت با موسیقی و داستانی که عاشیق تعریف میکند هماهنگ میشود و با به اوج رسیدن قصه، تدوین هم تندتر و ریتمیکتر میشود. ضرباهنگ پوست عنصری است که در کنار موسیقی روایت را به پیش میبرد و در عین ظرافت بیننده را با این قصه عجیب همراه میکند.
نورپردازی هم عنصری مهم در روایت پوست است. نورپردازی از اولین سکانسها، فضای فیلم را میسازد و بیننده را برای ورود به جهانی پر رمز و راز آماده میکند. نورپردازی شخصیتها را معرفی میکند و جایگاه آنها را در روایت نشان میدهد. همین نورپردازی هم هست که مرز میان دنیای واقعی و ماورا را نشان میدهد و نشانه گذاری میکند.
پوست به نرمی میان دنیای واقعی و ماورا حرکت میکند و از خطر افتادن به دام تصویری غیرقابل باور از قصههای جن و پریان دور میماند. برادران ارک، با هنرمندی دانش سینمایی خود را به کار میگیرند و با هنرمندی تصاویری میآفرینند که در عین سادگی، هولانگیز است و در کنار فضاسازی درست و چاشنی از ترس، قابهایی چشمنواز اما میخکوبکننده میآفرینند.
از سوی دیگر، پوست در فضاسازی هم بسیار موفق است. فضاسازی که از موسیقی و بطن روایت نشات میگیرد و فضای فانتزی و انتزاعی فیلم را شکل میدهد. برادران ارک با میزانسن دقیق خود جزئیاتی جذاب در گوشه و کنار فضای داستانیشان ایجاد میکنند و این جزئیات ظریف به هم میپیوندند و کلیتی قابل تحسین میسازد. در این میان، پوست از قصهگویی هم غافل نمیشود و در کنار ساختار فکرشدهاش، روایت را هم به درستی و دقت پیش میبرد.
یک فیلم باهویت
در نهایت باید پوست و فیلمسازانش را تحسین کرد. دقت آنها در پرداخت جزئیات و روایت عاشقانه ای در بستری از باورهای خرافهای و مذمت این خرافهها در بطن روایت، اثری مهم و متفاوت آفریده است. پوست با اینکه از جلوههای ویژه پرهزینه بهره نمیبرد و تمام عناصر آن در عین سادگی چیده شدهاند، اما میتواند بیننده را تحتتاثیر قرار دهد و او را به فضای داستانش ببرد.
اما مهمترین ویژگی پوست این است که اثری است کاملا بومی و سنتی. وقتی از سینمای شخصی و امضای فیلمساز صحبت میکنیم، منظورمان دقیقا فیلمی مانند پوست است. فیلمی که آشکارا از جهان ذهنی فیلمساز آمده است و مولفههای بومی و سنتی او را بازتاب میدهد. پوست دنیایی را به تصویر میکشد که برای بیننده تازگی دارد، نه از حیث موضوع که از این لحاظ هم پوست موفق است. اما آنچه این فیلم را متمایز میسازد، نگاه شخصی است که در انتخاب روایت و ساختار اثر جاری است. همین رویکرد هم هست که مسلما پوست را در برقراری ارتباط نه تنها با مخاطب ایرانی که مخاطب جهانی موفق خواهد کرد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
51