به گزارش ایسنا، احسان محمدی در روزنامه ایران ورزشی نوشت: «میگفتند اگر روزی جمجمه ژاوی را بشکافند، احتمالاً یک مشت نقاله، خطکش، گونیا، پرگار و ابزار مهندسی آنجا پیدا میشود. احتمالاً اگر کسی عکسهای رادیولوژی روزهای اوج محمود فکری را از نو نگاه کند، میبیند جای استخوان در بدنش بتن و میلگرد داشت. آن قدر از نظر فیزیکی قوی بود که هر تنهبهتنهشدنی ممکن بود مصدومیت بههمراه بیاورد، چه برسد به تکلهای محکمش که همیشه بخشی از زمین را میکند!
پارسال در حاشیه یک برنامه تلویزیونی با هم چای میخوردیم و بحث آن گل مشهورش در لباس استقلال به ساشا ایلیچ شد، با شرم خندید و گفت: الان خیلی از بچههای نسل جدید دیگر ما را نمیشناسند. یکی - دو بار رفتم برای تماشای بازی استقلال در ورزشگاه آزادی، جوری برخورد کردند که پشیمان شدم.
حق دارد. نسل نو با ستارههای نو عشق میکند و از بزرگترهایش یاد گرفته که پهلوان زنده را عشق است و از دل برود هر آن که از دیده برفت. یادش نمیآید که محمود فکری 50ساله رکورددار بازی در باشگاه استقلال است. بیش از 350 بار پیراهن استقلال را بر تن کرده، پنج سال کاپیتان این تیم بوده، با آبیها سه بار لیگ را فتح کرده، سه بار جام حذفی را به خانه برده، در فینال جام باشگاههای آسیا بازی کرده و ... او از یاد میرود و به جایش بازیکنهایی که یکی - دو فصل حاشیه میسازند و در فضای مجازی سینه چاک دارند، میشوند نماد و اسطوره باشگاه!
محمود فکری جویباری بیتعارف و محکم فوتبال بازی میکرد، در دعوا و مشاجره درون زمین کم نمیآورد، خوشتکنیک نبود ولی با حضورش خط دفاع استقلال ترسناک میشد. او به محض پایان فوتبالش در شیرینفراز کرمانشاه روی نیمکت این تیم نشست و بعد از آن بهعنوان مربی و دستیار یک بغل تجربه جمع کرد. سال پیش بهترین مربی فصل 97 لیگ یک شد و حالا قرار است ورزشگاه وطنی قائمشهر را به روزهای خوبش برگرداند. جدایی رضا مهاجری بعد از استعفا و اشک و قهر و... فرصت را به محمود فکری داد. پسر به خانه پدری برگشت. از جویبار تا قائمشهر کمتر از 25کیلومتر است.
نساجی اولین باشگاهی است که او فوتبال حرفهای را از آنجا آغاز کرده است. سال 72 با یک قرارداد 500هزار تومانی از همانجا به استقلال سکوموروخوف رفت. او برههای کوتاه هم در سال 95 سرمربی این تیم بود اما حالا در لیگ برتر قصه فرق میکند. او با دستیاران استقلالیاش سیروس دینمحمدی و حنیف عمرانزاده میخواهد اعتبار دوباره نساجی را احیا کند. برای مردی که استخوانهایش از بتن و فولاد است و برای مبارزه آفریده شده، این یک چالش خوشایند است؛ مثل ورود بروسلی به دره اژدها!»