همه ما در موقعیتی بوده ایم که سعی کرده ایم نشان دهیم شجاع و نترس بوده و فیلم هایی را تماشا کنیم که آدرنالین را در خون ما تزریق کرده و به شکل سنتی ترس و وحشت را تجربه کنیم اما همه ما علاقه ای به منبع اصلی این چنین حسی، یعنی فیلم ترسناک، نداریم. برخی فیلم های ترسناک شکنجه ای پر از خشونت و خونریزی را دوست دارند، برخی دیگر جامپ اسکر و نیم خیز ماندن روی صندلی شان را می پسندد و برخی دیگر هیچکدام را.
دسته سوم از ما کسانی هستند که به دنبال تجربه ای واقعی و روایت محور هستند در حالی که وحشت و ترس به شکلی هنرمندانه با دقت و نکته سنجی بیشتری در روایتی اکشن جریان دارد. این که تعدادی از افراد به ژانر وحشت و فیلم های ترسناک علاقه ندارند به معنای این نیست که ترسیدن را نیز دوست ندارند. به همین دلیل در ادامه مطلب 10 فیلم ترسناک فوق العاده جذاب و متفاوت را به این افراد معرفی می کنیم که دید آن ها به نسبت به این ژانر را تغییر خواهد داد.
10-بی خوابی (2002)
فیلم «بی خوابی» (Insomnia) داستان کارآگاهی به نام ویل دورمر (آل پاچینو) را روایت می کند که در جستجوی یافتن قاتل بیرحم یک دختر جوان خود را در مرکز یک بازی ذهنی مرگبار می یابد. او رفته رفته به اعماق شکنجه روانی کشیده می شود، آن هم در مبارزه ای که عمدتاً توسط دشمن او و قاتل داستان، با بازی رابین ویلیامز، دیکته می شود. ارزش قدرت بازیگری در این فیلم بسیار قابل توجه است و طرفداران سینما با هر علاقه و اشتهایی چیزی برای خوش آمدن در فیلم کمتر مورد توجه قرار گرفته کریستوفر نولان خواهند یافت. با سود بردن از یک داستان قوی به عنوان سنگ زیربنا، سبک روایی «بی خوابی» بدین معناست که برای احساس ترس و نیم خیز شدن روی صندلی تان نیازی به انتظار برای دیدن صحنه ای خاص ندارید.
با به تصویر کشیدن نبرد اراده و هدف در مقابل نبرد برای زنده ماندن، هنر استفاده از دیالوگ های بسیار قوی، این فیلم یک شاهکار تمام معناست که تاثیری تکان دهنده بر مخاطب دارد. در یک هنرنمایی ترسناک و بی سابقه، رابین ویلیامز نقش شخصیتی را بازی می کند که طوفانی بی نظیر از پیچیدگی و ناآرامی در داستان ایجاد می کند. با یک قیاقه خشک و بی احساس، ویلیامز به شکلی استادانه توانسته توازن هویت سادیستی شخصیت خود را در کنار حسی نافذ از احساس خطر و آسیب پذیری برقرار کند. این رویکرد حساب شده او در تعامل با دیگران است که با طرز تفکر و ذهنیت مخاطب فیلم بازی می کند، در حالی که به ندرت ظرفیت واقعی شرارت خود را بروز می دهد، همزمان همواره میل مرعوب کننده خود برای کنترل دیگران را به نمایش می گذارد.
دیدن اینکه این بازیگر خارق العاده سینمای کمدی توانسته چنین بی نقص نقش یک شخصیت سایکوپات شرور و به شکل واقعی ترسناک را بازی کند، بدون شک باعث خواهد شد که به فکر فرو رفته و ناخواسته از ترس به سراغ چیزی برای پنهان شدن پشت آن بروید. «بی خوابی» یک شاهکار واقعی در زمینه روایت داستان است که تصورات شما را به مرحله ای دیوانه کننده خواهد برد.
9- 30 روز شب (2007)
اگر چه در روی کاغذ یک داستان ساده به نظر می رسد، اما «30 روز شب» (30 Days of Night) با نقبی عمیق به احساسات انسانی، دل شکستگی و شخصیت درونی افراد شما را شگفت زده خواهد کرد. دیوید اسلید، کارگردان فیلم، همچنین نهایت تلاش خود را انجام داده که تصاویر و سرنخ هایی را در اختیار مخاطب قرار دهد که به ندرت در دیگر فیلم های ژانر وحشت دیده می شود. به عنوان فیلمی که از کلیشه های معمول ژانر وحشت فاصله می گیرد، «30 روز شب» شهری دوردست در آلاسکا را به تصویر می کشد که گرفتار همان عنوان بامسمای 30 روز شب می شود.
در طول این 30 روز تاریک، شهر آن ها مورد حمله گروهی از خون آشام های خشن و گرسنه قرار می گیرد که سعی می کنند تا آنجا که می توانند طعمه های بیشتری بدست آورده و تغذیه بیشتری نمایند. اکثریت جمعیت شهر در همان ابتدای این آشوب جانشان را از دست می دهند و تنها کلانتر شهر (جاش هارتنت) و گروهی کوچک با پنهان شدن سعی دارند تا پایان 30 روز تاریکی زنده بمانند. در جریان فیلم، داستان ترسناکی که مخاطب را در فضای تنگ و تاریکش به وحشت می اندازد بیشتر و بیشتر در هیجان و ترس پیش می رود، در حالی که شخصیت های اصلی داستان سعی دارند همچنان از دست گروهی وحشت انگیز از خون آشام های تشنه به خون زنده مانده و سعی در پیدا کردن غذا و پناهگاه امن دارند.
برخلاف دیگر فیلم های ترسناک اسلشر و با انتخاب هوشمندی و نکته سنجی به جای خشونت، «30 روز شب» به میزان زیادی روی شخصیت و شرایط روحی شخصیت های داستان تمرکز دارد که تحول باورپذیر طرز فکر و شرایط فیزیکی آن ها را در گذر روزها را امکان پذیر می سازد. هر یک از شخصیت ها وقت کافی دارد تا خود واقعی اش را به نمایش گذاشته و تاثیر خاص و محسوس خود را در روایت داشته باشد. سبک کارگردانی جذاب اسلید، استفاده از نور و حرکت آرام داستان، در ترکیب با بازی خارق العاده هارتنت در نقش اول داستان باعث شده که «30 روز شب» یک گزینه ضروری برای تماشا، به ویژه برای کسانی که به فیلم های روایت محور علاقه دارند، باشد. در شرایطی که نبرد برای برتری به بالاترین حد خود می رسد، فیلم هیچگاه مرکزیت خود در تمرکز بر روی اوج شخصیت ها را از دست نداده و همزمان به مخاطب یادآوری می کند که هیچ کسی در هیچ لحظه ای در امان نیست.
8- سکوت (2016)
در شرایطی که کتابخانه ای همواره در حال توسعه از محتواهای بصری در اختیار سینمادوستان قرار می گیرد، دست یافتن به یک فرضیه داستانی منحصربفرد و یک روایت متمایز بسیار دشوار است. اما «سکوت» (Hush) یک داستان منحصربفرد را با تصویرسازی جذاب از یک شخصیت که به وضوح در مقابل یک موضوع آسیب پذیر است روایت می کند. این فیلم داستان مدی را بازگو می کند، نویسنده ناشنوایی که توانایی صحبت کردن نیز ندارد و در خانه ای تنها در میان جنگل کار می کند. لوکیشن دورافتاده خانه او یک فضای خیره کننده از سکوت و آرامش را ایجاد کرده و این موضوع نیز نقش مهمی در سرگرم کردن مخاطب و غرق کردن بیشتر او در ماجراهای فیلم ارائه می کند.
«سکوت» مستقیماً با این ایده وارد می شود که قدرت تجسم و استفاده تحریک آمیز از ابزارهای جایگزین برای ساختن تعلیق بدون صدا می تواند به یک سبک روایت بسیار قوی منتهی شود. در سراسر فیلم، موارد متعددی از لحظات جذاب و تازه ای وجود دارد که از نرم های فیلم ترسناک فاصله می گیرد و مخاطب را از سکانس های قابل پیش بینی همیشگی که بسیاری از فیلم های این ژانر را دچار خود کرده دور می سازد. خود مدی نیز شخصیتی است که به طرز باورنکردنی قابل درک و همزادپنداری است، نه از این لحاظ که همه مانند او در معرض این خطر قرار داریم، بلکه از این جهت که همه ما عاجزانه در جستجوی بخشی از چیزی هستیم که او دارد، رهایی از سروصدای آزار دهنده دنیای بیرون.
تماشای شخصیتی که علیرغم داشتن شرایط جسمانی دشوار چنین زندگی راحت و رشک برانگیزی دارد، کسی که به وضوح از چیزی که دیگران عادی و معمولی می دانند سود می برد چنان جذاب است که مدی را به شخصیتی بسیار حیرت انگیز و دوست داشتنی تبدیل می سازد. «سکوت» ابتدا یک فیلم شخصیت محور است و بعد یک فیلم ترسناک، فیلمی که چیزهای زیادی را در مورد شخصیت اصلی داستان افشا کرده و چیزی تازه و تمرکزی بیش از هر چیز بر تقلاها و تلاش های او به عنوان یک انسان است. «سکوت» یک فیلم فوق العاده و تکان دهنده است که شکنندگی را در مقابل قدرت قرار می دهد. توانایی فیلم در انتقال تنش بدون نیاز به خشونت دستاوردی است که از درک بالا و هوشمندی کارگردان نشات می گیرد.
7- 127 ساعت (2010)
در شرایط عادی، «127 ساعت» (127 Hours) می توانست داستان تکان دهنده و ناخوشایندی در مورد گزینه های یک مرد برای زنده ماندن پس از افتادن در درون یک شکاف سنگی باشد. با این وجود، دنی بویل، کارگردان فیلم، توانسته در به تصویر کشیدن بی نقص این ماجرای خطرناک که یک داستان کاملاً واقعی است کاری خارق العاده از خود نشان دهد. در فیلم، جیمز فرانکو نقش آرون رالستون را بازی می کند، کوهنوردی که خود را به مدت 5 روز گرفتار در زیر یک تکه سنگی می یابد، تا اینکه در تصمیمی از روی درماندگی، دستش که زیر تکه سنگ گیر کرده را قطع کرده و با بدنی که از قبل به اندازه کافی ضعیف شده، از دره خود را بالا کشیده و جانش را نجات می دهد.
فیلم در نشان دادن درماندگی این موقعیت بسیار فوق العاده عمل کرده و مخاطب می توانید به شکلی واقعی احساس ترس، وحشت و انزوای فرانکو را در طول داستان حس و باور کند. فرانکو نیز در نقش خود بسیار خوب ظاهر شده و در شرایطی که با شخصیت او ارتباطی واقعی و عمیق برقرار می کنید، احساسات و شرایط روحی و جسمی او در هر لحظه از داستان رابه خوبی حس خواهید کرد. احساساتی که بازی فرانکو ارائه می دهد، در کنار سرعت روایت ماجراها یک دستاورد بزرگ است که در این فیلم بدست می آید. در هر نقطه از داستان، مخاطب به طور کامل رالستون را حس می کند به طوری که رفته رفته به این فکر می افتد که چه کارهای دیگری می شد برای نجات او انجام داد.
6- در علفزار بلند (2019)
در همراهی با فضای متنوعی که در این فهرست وجود دارد، فیلم ترسناک «در علفزار بلند» (In the Tall Grass) تازه ترین فیلم ما در فهرست حاضر است که توسط نتفلیکس تهیه شده و احساس جذابی که در اکشن و نورپردازی آن وجود دارد این فیلم را در نگاه مخاطبان به یک فیلم بسیار زیبا و دیدنی تبدیل کرده است. بکی و کال خواهر و برادری هستند که در کنار جاده توقف کرده و صدای فریادی برای کمک از یک پسر بچه آن ها را به سمت علفزار می کشاند. از آن به بعد است که فیلم «در علفزار بلند» از لحاظ رنگ و جزییاتش بسیار زیبا جلوه می کند اما در حالی که اتفاقات یکی پس از دیگری رخ داده، اسرار عیان شده و شخصیت های داستان پیچش های زمانی را تجربه می کنند و وحشت وجودشان را فرا می گیرد، با یک فیلم ترسناک روبرو می شویم.
ماجرای فیلم خیلی زود شکل می گیرد اما سطحی قوی از آزار دهندگی برای مخاطب در تمام طول فیلم برقرار است که باعث می شود هیچگاه احساس امنیت نداشته باشند. کارگردان فیلم، وینچنزو ناتالی، با استادی شخصیت های داستان خود را به شکلی به نمایش می گذارد که مخاطب را اغوا می سازد جزییات بیشتری در مورد انگیزه ها و داستان های مربوط به گذشته آن ها بداند. همچنین وی فضایی را در فیلم خود ایجاد می کند که مخاطب ناچار می شود هر بخش از صفحه نمایش را با دقت تحت نظر داشته باشد زیرا مشخص نیست که خطر بعدی از کدام جهت خواهد بود.
سطح آماده باش و هوشیاری در ترکیب با توازن زیرکانه لحظات عصبی کننده و موارد ترسناک بدین معناست که «در علفزار بلند» همواره شما را روی لبه صندلی تان نیم خیز نگه خواهد داشت، حتی در سکانس های آرام تر فیلم. «در علفزار بلند» فیلمی است که به توجه دقیق و عمیق برای درک داستان پیچیده اش نیاز دارد، فیلمی خیره کننده و جذاب برای آن هایی که به دنبال تجربه ترس واقعی بدون دیدن وحشت کلیشه ای این ژانر هستند.
بیشتر بخوانید: 10 فیلم عاشقانه برتر تاریخ سینما که در واقع فیلم ترسناک هستند [قسمت اول]