به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، مجید تفرشی، تحلیلگر مسائل بینالملل عنوان میکند که این شرایط مربوط به بحران جانشینی است که در این کشور روز به روز گسترش پیدا میکند و محمد بن سلمان به دنبال کاهش چالشهای خود پس از مرگ پدر است. متن کامل گفتوگو را در ادامه میخوانید.
با توجه به اتفاقات اخیر در عربستان مجموعه تحولات و دستگیریهای جدید به چه علت صورت گرفته است؟
تحولات اخیری که منجر به دستگیریهای گسترده در پادشاهی سعودی شده که افراد سطح بالای سلطنتی به شمار میآیند یک عامل قطعی کوتاهمدت و یک عامل نسبتا میان مدت دارد که از زمان به سلطنت رسیدن ملک سلمان و به خصوص از زمان به قدرت رسیدن محمد بن سلمان به عنوان معاون ولیعهد و سپس ولیعهد جریان داشته که باید به آن توجه ویژه شود.
اگر بخواهیم مساله دستگیریهای اخیر را خلاصه کنیم باید بگوییم که بحران جانشینی اصلیترین عامل آن است.بحران جانشینی در کشور پادشاهی سعودی تا قبل از روی کار آمدن سلمان بن عبدالعزیز در 5 سال پیش موضوع حادی نبود چراکه یک سنت دیرینه در بین وهابیان حجاز وجود داشت که عمدتا بعد از آغاز رسمی پادشاهی ملک عبدالعزیز وصیت او این بود که تا زمانی که فرزندان او زنده هستند پسرانش جانشین پسران دیگر شوند که این کار باید بر اساس سنت مشورت بین بزرگان دین و دولت صورت میگرفت و این سنت کمابیش تاکنون نیز اجرا شده است. پس از ملک عبدالعزیز فرزندش سعود جانشین وی شد. بعد چون تشخیص دادند به لحاظ روحی و روانی توان اداره امور را ندارد شورای مشورتی وی را کنار گذاشت و فیصل جانشین او شد که به دست برادرزادهاش فیصل بن مساعد ترور شد و بعد از او تقریبا روال به شکل عادی درآمد چرا که پس از فیصل، خالد و فهد و سپس عبدالله یک به یک جانشین دیگری شدند و این رویه تا زمان عبدالله بهرغم همه اختلافات در شورای مشورتی ادامه داشت. ولی نهایتا یک صلح و وفاق عمومی بین خاندان سلطنتی به وجود آمد.
بحران جانشینی از چه زمانی در عربستان به وجود آمد؟
هنگامی که سلمان به قدرت رسید مساله اینجا بود که اکثر فرزندان عبدالعزیز مرده بودند و برخی از آنها که کماکان حضور داشتند علاقهای به سلطنت نداشتند یا اینکه پیر و فرتوت شده بودند و تنها چند نفر بودند که علاقهمند به کسب قدرت بودند که حدود 70 سال سن داشتند. خود سلمان هنگامی که در سال 2015 جانشین ملک عبدالله شد 79 سال سن داشت. بنابراین بحران جانشینی از زمان روی کار آمدن سلمان بیش از پیش نمایان شد. ملک عبدالله متوجه مقدمات بروز بحران جانشینی شده بود. زیرا زمانی که نایف بن عبدالعزیز ولیعهد وقت سعودی از دنیا رفت و ملک عبدالله پادشاه عربستان، سلمان را جانشین خود اعلام و برای اولینبار یک ولیعهد دوم نیز تعیین کرد که برادر کوچک خانواده مقرن بن عبدالعزیز بود که در واقع نشانگر نگرانی از بحران جانشینی در آینده بود. زیرا از همان زمان نیز زمزمههای آن وجود داشت.
سلمان از ابتدا نشان داد که قصد دارد از رویه خانوادگی سرپیچی کند. بعد از روی کار آمدن سلمان، مقرن در فاز اول کودتای خانوادگی، از ولیعهدی برکنار شد و سلمان محمد بن نایف پسر برادر خود را ولیعهد و پسر کوچک محمد بن سلمان (معروف به ام.بی.اس) را به عنوان جانشین ولیعهد تعیین کرد.
این را میتوان فاز اول کودتا علیه پروتکلهای خانواده سعودی دانست. این مقطع را میتوان آغاز دوره قدرت گرفتن بن سلمان دانست.
فاز دوم زمانی رخ داد که محمد بن نایف از ولیعهدی کنار گذاشته شد و محمد بن سلمان جانشین وی و ولیعهد اصلی شد. محمد بن نایف در آن دوران که همزمان مسوولیت وزارت کشور را به عنوان یک سمت موروثی برعهده داشتند کنار گذاشته شد. یکی از دلایل اصلی دستگیری او را نیز میتوان ارتباط قوی با دستگاههای انتظامی امنیتی و پلیس عربستان دانست.خانواده نایف در طول سالهای طولانی مسوولیت اداره وزارت کشور را برعهده داشتند. پدر محمد بن نایف در سالهای متمادی وزیر کشور و سپس ولیعهد شد و سپس پسرش در هر دو سمت جانشین پدر شد.
اکنون وارد فاز سوم کودتا شدهایم. که البته در این زمینه هم روایتهای متناقضی وجود دارد. هنگامی که دستگیریها آغاز شد درباره دلایل کوتاهمدت تحولات اخیر چند سناریو و گمانه مطرح شده است. سناریوی اول حاکی از آن بود که گفته میشود ملک سلمان احتمالا فوت کرده و این خبر تا زمان آمادهسازی کافی، پنهان نگاه داشته شده است. روایت دوم این است که حال او اصلا خوب نیست و انتظار میرود بهزودی فوت کند. البته از آغاز سلطنت سلمان گزارشهایی درباره بیماریهای جدی جسمی و روحی او وجود داشته است. در روایت سوم نیز ممکن است حال سلمان بد نباشد، ولی در حال آمادهسازی فضا برای به قدرت رسیدن محمد بن سلمان است. سلمان از ابتدای سلطنت خود هیچگاه حال مساعدی نداشته و این موضوع جدیدی نیست. حتی از همان ابتدا در خصوص آلزایمر او گمانهزنیهایی وجود داشت. فیلمهایی که از او منتشر شده نشان میدهد که تعادل روحی و روانی خوبی ندارد. به هر حال این اجماع نظر وجود دارد که حاکم بلامنازع و دوفاکتو کنونی سعودی محمد بن سلمان است. از آغاز سلطنت سلمان و آغاز رشد قدرت محمد بن سلمان، تلاش شد تا تغییرات تندی در سطح سیاسی و اجتماعی آن کشور انجام شود و از دوسال پیش نیز حوادثی آغاز شد که با دستگیری بزرگان و نخبگان سیاسی درباری و مالی عربستان همراه بود. آنان برای مدتهای مختلف در یک هتل مجلل مخصوص زندانی شدند و بخشی از اموال آنها نیز مصادره شد. بعدتر حادثه وحشتناک ترور جمال خاشقجی و تکه تکه کردن او در دوم اکتبر 2019 رخ داد که اکنون ثابت شده که این اقدام با دستور و دست کم آگاهی کامل محمد بن سلمان صورت گرفته است. مجموعه این موضوعات باعث شد که یکسری اختلافات کهنه در خانواده سعودی سر باز کند و اختلافات جدیدی نیز بروز کند. این را باید به تغییرات رادیکالی افزود که در عربستان سعودی آغاز شده که جامعه دینی و وهابی عربستان که همواره به موازات خاندان پادشاهی در این کشور حکومت کردند و همواره بر روی سیاستها و روال اداره و اوضاع کشور در بخشهای فرهنگی و اجتماعی نظارت داشتند اکنون بهشدت از شرایط ناراضی هستند.
این نارضایتی و آزرده خاطر بودن جامعه، نشان میدهد که برخلاف تلاش برای عادی نشان دادن شرایط، راه برای به قدرت رسیدن محمد بن سلمان در عربستان چندان هموار نیست و برای تحکیم قدرت نیاز به یک حرکت نظامی و اقتدارمدار وجود دارد تا آلترناتیوها و چالشهای محتمل پس از مرگ سلمان و به قدرت رسیدن محمد بن سلمان را از بین ببرد. که این دستگیریهای اخیر را کاملا میتوان در همین راستا و در جهت تلاش برای دفع خطر احتمالی ارزیابی کرد.
محمد بن نایف مدتهاست که از قدرت کنار رفته و حتی گفته میشود تحت مراقبت و حصر خانگی است، او در چه موقعیتی است که تا این حد محمد بن سلمان نسبت به آن نگران است؟
در حال حاضر، علاوه بر شماری از افراد کمتر شناخته شده، 4 نفر از افراد شناخته شده در خاندان سعودی دستگیر شدند. نفرات اصلی محمد بن نایف و احمد بن عبدالعزیز هستند و فرزندان هر دوی اینها نیز دستگیر شدند. احمد بن عبدالعزیز از معدود پسران باقی مانده ملک عبدالعزیز است که کماکان سودای قدرت دارد. بسیار خوش فکر و با نفوذ است و با جامعه بینالمللی از جمله اتحادیه اروپا رابطه بسیار خوبی داشته و دارد. او مدتها مقیم بریتانیا بوده و این نگرانی وجود دارد که او بتواند با لابیهای گسترده بینالمللی فضا را بر علیه حکومت آینده محمد بن سلمان کند. ولی از او مهمتر محمد بن نایف است. کسی است که پست وزارت کشور سعودی در خانواده آنها یک حق بدیهی و نهادینه بوده است. وزارت کشور جایی است که پلیس دستگاههای انتظامی و امنیتی و بخشی از نیروهای مسلح داخلی به غیر از ارتش کلاسیک، زیرنظر آن فعالیت میکند. پدر محمد بن نایف تا زمان مرگش ولیعهد بود و در یک دوره طولانی نیز مسوولیت وزارت کشور را برعهده داشت و فردی است که زمان ریاستجمهوری آقای محمد خاتمی و پادشاهی ملک عبدالله، بالاترین پیمان امنیتی ایران و عربستان به امضای نایف و حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ایران رسید. اگر بناست محمد بن سلمان روزی به سلطنت برسد نفوذ بالقوه محمد بن نایف و خانواده او در این ساختار انتظامی برای بن سلمان بسیار خطرناک خواهد بود.
آیا در این سالها کماکان نفوذ آنها بر این ارکان حفظ شده است؟
برخی بر این عقیده هستند که خانواده نایف و شخص محمد بن نایف کماکان از نفوذ بسیار بالایی در دستگاه امنیتی و انتظامی عربستان برخوردار است. و این برای آغاز دوران سلطنت محمد بن سلمان بسیار نگرانکننده است. اما یک نکته مهمتری که وجود دارد این است که محمد بن نایف تنها فردی در خانواده سعودی است که هم خود و هم پدرش هم ولیعهد بودند و هم وزیر کشور و تقریبا موقعیتی که او و پدرش داشتهاند این امکان را به او میدهد تا ضریب نفوذ بالایی در لایههای اجتماعی و هرم قدرت سعودی داشته باشد. از همین رو او را میتوان فردی خطرناک و رقیبی بالقوه برای سلطنت آینده محمد بن سلمان دانست. محمد بن نایف نه تنها در زمان برکناری و تحت کنترل قرار گرفتن وی در خانه قدم در مسیر تضعیف وی گذاشتند، حتی از زمان ولیعهدی او نیز این رویکرد آغاز شد که وی را تخریب کنند. بهطور مثال شایعهای شکل گرفت او نالایق، معتاد و فاسد است و سعی کردند با ترور شخصیت برکناری او را توجیه کنند. او را مجبور کردند که با محمد بن سلمان بیعت کند و فیلم آن را مکررا به نمایش عمومی در بیاورند. اما هیچ یک از این موارد باعث نشد که نگرانیها نسبت به او کم شود.
آیا در ساختار کنونی عربستان یک نوع نافرمانی از سوی نیروهای امنیتی و پلیس نسبت به پادشاه را میتوان متصور بود؟
تا این لحظه چنین اتفاقی بهطور جدی رخ نداده است. تنها یکبار همانگونه که در اول بحث عنوان شد در زمان پادشاهی سعود بن عبدالعزیز چنین اتفاقی رخ داد که این اقدام نیز به دلیل ترس از بروز مشکلات داخلی در کشور بود. از همین رو در آن دوران قبل از هرگونه شورش و بلوایی شورای سلطنتی او را کنار گذاشت. ولی چنین اتفاقی به صورت رسمی اجرایی نشده است. اکنون در شرایط فعلی روز به روز احتمال چنین اتفاقی بیشتر میشود چرا که در جامعه سعودی با شکافهایی مواجه هستیم که پیش از آن یا نبوده یا بروز نکرده است.
بحران جانشینی همواره در عربستان وجود داشته است و شورای مشورتی برای این موضوع تصمیمگیری میکرد و در بین برادران یکی برای جانشینی تعیین میشد اما اکنون این برادران یا مردهاند یا پیر هستند وعلاقهای به حکومت ندارند و اکنون غیر از سلمان تنها دو برادر مدعی تاج و تخت وجود دارد یکی مقرن است که از ولیعهدی برکنار شد و دیگری احمد است. در این شرایط بحران جانشینی کاملا محتمل است. از سوی دیگر ما با پدیدهای بهنام محمد بن سلمان مواجه هستیم که جوانی قدرتمند و جاهطلب است که حاضر نیست صبر کند تا نوبت به سلطنت او و همنسلانش برسد. در این شرایط ما با یک جامعه چندقطبی و مدعی مواجه هستیم. لایه اول برادرانی از نسل نخست آلسعود هستند که طبق وصیت پدر توقع رسیدن به پادشاهی دارند. لایه دوم مربوط به نسل دوم از خانواده سلطنتی هستند که معتقدند اگر بناست حکومت به نسل بعد از فرزندان عبدالعزیز برسد آنها از جهت تجربه سیاسی و لیاقت از جایگاه بالاتری برخوردار هستند و سن بیشتری از او دارند. آنها مدعی هستند که اگر بناست فردی از نسل دوم به قدرت برسد باید از افراد با تجربهتر و مسنتر باشد. برای نمونه عرض کنم: 28 سال قبل در دانشگاه آکسفورد با جوانی اهل سعودی آشنا شدم که فردی بسیار فاضل و فعال بود. نام او فیصل بن سلمان بن عبدالعزیز بود، استاد راهنمایش دوست فقید مرحوم پروفسور علیرضا شیخ الاسلامی بود و تز دکترایش هم درباره روابط ایران و سعودی بود که بعدا به صورت کتاب هم منتشر شد. در آن زمان سلمان پدر فیصل و محمد، حاکم ریاض بود. فیصل که 15 سال از برادر ولیعهد خود بزرگتر است و استراتژیست حرفهای و فارغالتحصیل دانشگاه آکسفورد است، اکنون کاملا منزوی و کنار رفته و به عنوان حاکم مدینه از مرکز دور نگاه داشته شده تا برادر کمسواد 15 سال جوانترش به جای او ولیعهد شود. اکنون به دلیل سنتهای عشیرهای و خانوادگی نسل دوم دربار سعودی که خود را لایقتر از محمد بن سلمان میدانند سکوت اختیار کردهاند، ولی مشخص نیست این سکوت بعد از به قدرت رسیدن محمد بن سلمان نیز ادامه پیدا کند.
لایه سوم نیز نخبگان غیرسلطنتی هستند که پس از چند دهه حق و سهم خود را از ردههای بالای حکومت میخواهند. افرادی که هیچ سهمی از لایههای اصلی حکومت ندارند و تنها نقطه ضعف آنان شاهزاده نبودن آنان است.
لایه چهارم از طبقه مذهبی، به خصوص رهبران وهابی هستند که بهشدت نسبت به حرکتهای رادیکال فرهنگی- اجتماعی و غیر مذهبی و غیر سنتی محمد بن سلمان ناراضی هستند و آنان را مغایر با آموزههای حکومت سعودی و سنت وهابیگری میدانند.
اگر اینقدر مخالفت وجود داشته چرا جلوی ولیعهدی را نتوانستند بگیرند؟
این مخالفتها کاملا بالقوه است و هیچ یک به مرحله اجرا نرسیده است. تا زمانی که سلمان سر کار است در عمل هیچ گونه خلاف آشکاری از پروتکلهای سنتی خانواده سعودی صورت نگرفته است به هر حال یکی از فرزندان عبدالعزیز هنوز بر سر کار است. تمام نگرانیها مربوط به دورانی است که محمد بن سلمان به قدرت برسد زمانی که این دوره رسما آغاز شود نقض عهد نیز رسما آغاز میشود و این دستگیریها به این دلیل است که چنین مسائلی را تا حد زیادی پیشاپیش کنترل کنند. سال گذشته و تا قبل از ماجرای ترور خجالت بار جمال خاشقجی، شرایط به گونهای بود که محمد بن سلمان مدعی بود که با مدیریت کارآمد خود در حال نجات کشور از بحران و فروپاشی است. اما چند اتفاق رخ داد که این درایت و کاردانی را زیر سوال برد. نخست، گیر کردن در باتلاق یمن بود که بارها وعده پیروزی کامل و نزدیک در آن داده شده است. سپس مساله سوریه بود که در هر دو مورد سیاست خارجی راهبردی این کشور با مشکل مواجه شد. در لبنان نیز سیاستمداران تحت امر سعودی کاملا شکست خوردند. چهارم، مساله خاشقجی و تبعات حیثیتی و تبلیغی گسترده جهانی آن رخ داد. بعد از همه این مسائل، حمله به تاسیسات نفتی آرامکو بود که هم به لحاظ اقتصادی و هم پرستیژ سیاسی و نظامی به آنها ضربه اساسی وارد کرد. نباید فراموش کرد که در مدت 5ساله حکومت سلمان یک پوست اندازی بسیار جدی در عرصه جهانی پرهزینه توسط حکومت سعودی در راستای تغییر چهره خود در جامعه بینالمللی رخ داده است. عربستان در امریکا و اروپا چه از طریق رسانه چه از طریق لابی و نفوذ در اندیشکدهها و اتاقهای فکر و چه از طریق نفوذ یا خرید رسانههای خارجی با هزینههای چندین میلیارد دلاری زیادی تلاش کرده تا نشان دهد که محمد بن سلمان یک فرد اصلاحطلب و اهل تغییرات مثبت برای کشور، منطقه و جامعه بینالمللی و به دنبال تعامل با جامعه جهانی و تحکیم صلح و ثبات بینالمللی است. البته با مساله یمن و قتل خاشقجی و همچنین آرامکو به شکل کامل این سناریو خدشهدار شد. مجموعه اتفاقات باعث شد انتقادهای داخلی را ایجاد کنند که نشان دهند که محمد بن سلمان برخلاف ادعاهایش قادر به ایجاد ثبات و بهبود شرایط نیست.
آیا فکر میکنید در دورهای که بن سلمان پادشاه عربستان شود و قدرت بیشتری پیدا کند نقض عهدها نیز بیشتر میشود؟
تلاش محمد بن سلمان این است که چنین اتفاقی رخ ندهد و دستگیریهای اخیر نیز در همین راستاست اما اگر سیر سلطنت را در عربستان سعودی پس از درگذشت ملک عبدالعزیز ببینید عمر پادشاه آن به دلیل سن بالای آنها چندان زیاد نبوده است. پس از مرگ عبدالعزیز، عمر هر پادشاهی در سعودی بین 7 تا 13 سال بوده و متوسط دوره هر پادشاه آن حدود 10 سال در قدرت حضور داشتند.اکنون هم به نظر میرسد عمر سلطنت ملک سلمان در همین بازه زمانی به انجام برسد و اگر چنین شود و محمد بن سلمان به قدرت برسد باید خود را آماده کنیم با توجه به سن پایین بتواند احتمالا حدود 30 تا 40 سال در این کشور حکومت کند. در این دوره طولانی طبیعتا اگر فشارهای نامتعارف وجود نداشته باشد یقین جامعه سعودی دچار تحولات بنیادی خواهد شد و اگر در کوتاهمدت نارضایتی و نافرمانی رخ ندهد قطعا شاهد این اتفاق در میان مدت خواهیم بود.