در این یادداشت آمده است:
شیخ اجل سعدی علیه الرحمه در انتهای مقدمه گلستان میفرماید: «در این مدت که ما را وقت خوش بود/ ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود.» من نیز به اقتفای وی میگویم در این مدت که ما را وقت خوش بود، هزار و سیصد و هفتاد و شش بود. اما چرا میگویم که دوم خرداد 76 برای من باعث خوشنودی و خوشوقتی است؟ با اینکه از آن رخداد بیست سال میگذرد و بیش از 17 سال آن را زمینگیر بوده و عملاً در حصر خانگی به سر بردهام اما گمان دارم که دوم خرداد ارزش آن را دارد که در تاریخ سیاسی معاصر ایران بهعنوان نقطه عطفی برای تحولات بعدی، برجسته شود. من اعتقاد دارم این رخداد تاریخ جمهوری اسلامی را به بعد و قبل از خود تقسیم کرده است که ذیلاً دلایل خود را برای اثبات این مدعا ارائه میکنم تا که قبول افتد و چه در نظر آید.
1) انتخابات دوم خرداد سال 1376 اولین انتخابات رقابتی در جمهوری اسلامی بوده است. تا پیش از آن، انتخابات بیشتر جنبه مشارکتی داشت یعنی تلاش بر این بود که مردم هر چه بیشتر به پای صندوقهای رأی بروند و در صحنه حضور داشته باشند. اولین دوره انتخابات ریاستجمهوری با حذف جلالالدین فارسی عملاً از رقابت تهی شد و آمدن حسن حبیبی بهعنوان کاندیدای ذخیره حزب جمهوری نیز نتوانست این ضعف را مرتفع کند و فقط در محدوده استان کرمان بود که اندک رقابتی میان دریادار مدنی و بنیصدر در گرفت اما به هر صورت رقابت ملی نشد. در آن دوره، بنیصدر از نردبان مشروعیت امام بالا رفت و نزدیک به یازده میلیون رای کسب کرد و هنگامی که امام این نردبان را از زیر پایش کشید، بهسادگی رفتن یک کدخدا از ده از ایران رفت. از آن پس دیگر رقابتی ندیدیم و حتی در بعضی ادوار رقبای کاندیدای اصلی، علناً از وی حمایت کرده و پول تبلیغاتشان را نیز از وی میستاندند. در انتخابات دوره ششم هم رقابتی میان آیتالله هاشمی و احمد توکلی در گرفت ولی باز هم رقابت ملی نشد؛ توکلی با شعار تغییر به صحنه آمد و توانست رای اکثریت مناطق کردنشین را به خود اختصاص دهد و این در حالی بود که در شهر خودش (بهشهر)، همچون دیگر شهرها عرصه را به رقیب واگذار کرد. ولی انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری نقطه انقطاع این روند است، بهنحوی که رقابتی کامل در سطح ملی را شاهد هستیم و همین رقابت بود که افزایش مشارکت را در پی داشت. فیالواقع اگر بنا بود کار به روال سابق پیش برود مشارکت میل به نزول داشت اما رقابتی شدن باعث شد که مشارکت نیز بالا رود؛ این روند در ادوار بعد نیز ادامه یافت و رقابت در عرصه انتخابات ایران نهادینه شد و از این روست که میگویم دوم خرداد 76 خط فاصلی میان ماقبل و بعدش کشیده است.
2) در انتخابات دوم خرداد همه ارگانهای رسمی عملاً سمت یکی از کاندیداها ایستادند که با تورق جراید وقت و غور در آرشیو صداوسیما میتوان جزئیات آن را مشاهده کرد. ولی نکته آنجا بود که مردم با مشاهده همه آن موارد، طرف دیگر ایستادند و رای به خاتمی دادند و قدرت دوگانه (dual power) در ایران را کلید زدند؛ روندی که در ادوار بعد نیز تداوم یافت. البته من احتمال میدهم که رقیب آقای خاتمی شخصاً راضی به این همه حمایت نبود چرا که وی به طور غریزی احساس کرده بود که این همه حمایتِ بیجا به ضررش تمام خواهد شد.
3) دوم خرداد یک نوع گذار بود؛ گذار از گفتمان خط دهه اول انقلاب به گفتمان اصلاحات. به بیان بهتر، نیروهای خط امامی در مقابل موج توفنده مردم نگاهی دوباره به آثار امام کردند و قرائت جدیدی از امام به دست دادند که با گفتمانی که بعداً به «اصلاحات» مشهور شد، انطباق بیشتری داشت. فیالواقع در خرداد 76 نوعی چرخش گفتمانی رخ داد که اکنون که به قفا مینگرم، میتوانم بگویم اکثر نیروهای سیاسی ناچار شدند در داخل میدان گفتمانی جدید بازی کنند. این چرخش و مصادیق آن بهوضوح در ادبیات و کنشهای نیروهای جناح راست قابل مشاهده است چنانکه میبینیم برخی اصطلاحات و مفاهیم مانند مردمسالاری و... به گفتههای آنان ورود کرد و برخی نیروهای عملگرا که مرزبندی مشخصی با هنر و سبک زندگی نوین داشتند عطای جزمگرایی را به لقایش بخشیدند و وارد وادی هنر و فیلمسازی شدند.
4) هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری فراتر از یک انتخاب معمولی بود بهطوری که رهبری نیز آن را حماسه نامید و این امر دلیلی نداشت جز جنبشی شدن انتخابات. فیالواقع از دو خرداد جز دولتی رسمی، یک جنبش اجتماعی متولد شد؛ جنبشی رنگارنگ که در آن زنان، دانشجویان، فعالان مدنی، روزنامه نگاران و... پیشتاز بودند که این الگو نیز در ادوار بعد به سیاقی دیگر تکرار شد. انتخابات 84 جنبش تهیدستان-شهری، انتخابات 88 جنبش سبز و انتخابات 92 جنبش مدنی.
5) از دیگر دستاوردهای دو خرداد 76، تقدم آزادی بر نان بود. چنانکه میدانیم رییس دولت اصلاحات وعده دگرگونی اقتصاد را نداد و از توسعه سیاسی سخن گفت و مردم نیز وعدههای سیاسی او را خریدند و دریافتند مادامی که مسأله سیاست رفع نشود، دغدغه نان برطرف نمیشود. آن زمان برای پروژه سازندگی عاقبت خوشی پیشبینی نمیشد و سرانجام آن در هالهای از ابهام قرار داشت و به همین دلیل هم بود که تعدیل جای خود را به تثبیت داده بود. پروژه خاتمی بهمعنای عبور از پروژه هاشمی نبود چرا که او نیرویی ایجاد کرد و پروژه هاشمی را به نحو دیگری به جریان انداخت. خاتمی در واقع وارث دو رفرم بود؛ رفرمِ دینیِ و رفرمِ اقتصادیِ و او با سخن از رفرم سیاسی هر دو اینها را زنده کرد.
6) رییسجمهور برآمده از دوم خرداد، چه در ایام تبلیغات و چه در ایام ریاستجمهوریاش دوگانههایی چون فقیر/غنی، شیعه/سنی و... را کنار گذاشت و از کرامت و حرمت شهروند سخن گفت. مقولهای که در ادوار قبل کمرنگ بود و از دل همین سنخ موضوعات بحث ضرورت گفتوگو به میان آمد که ماحصل آن در داخل شکل گرفتن الگوی شهروند پرسشگر/دولت پاسخگو و در خارج گفتوگوی تمدنها بود.
7) انتخابات دوم خرداد 76، نقطه فصل تحریم و بیتفاوتی نسبت به صندوق رأی بود. در بررسی آمار ادوار ششگانه پیش از دوم خرداد با جمعیتی از تحریمیهای مواجه میشویم که خاتمی با حضورش آنان را با صندوق آشتی داد. البته این عمل به مذاق دشمنان جمهوری اسلامی خوش نیامد. گروههک هایی همچون منافقین(مجاهدین خلق) معتقد بودند روند بیتفاوتی به انتخابات، جمهوری اسلامی را به سراشیبی سقوط میکشاند ولی دوم خرداد خط بطلان بر این گونه تحلیلها کشید و به همین علت هم بود که مسعود رجوی رهبر این گروه برای نخستین مرتبه، از «فتنه خاتمی» سخن گفت که دوام جمهوری اسلامی را تضمین کرده است.
8) یکی دیگر از نتایج دوم خرداد، تغییر در گروههای مرجع بود. تا پیش از آن مقطع، مراجع و ائمهجمعه بهعنوان گروههای مرجع جامعه شناخته میشدند ولی از آن تاریخ به بعد هنرمندان، فیلمسازان و روزنامهنگاران نیز بهجد پای به عرصه اجتماع گذاشتند چنانکه میبینیم در انتخابات مجلس ششم لیست روزنامهنگاران تهران منتشر میشود و به مجلس هم راه پیدا میکند. این روند تا به امروز ادامه داشته و شاهد هستیم که اجزای گروههای مرجع جدید هریک در قامت کنشگر سیاسی-اجتماعی به صحنه ورود میکنند و به سهم خود بر فضا تأثیر میگذارند. البته دو گروه مرجع پیشین و پسین تفاوتهایی نیز دارند که مهمترین آنها را میتوان با «گذار از تکلیف به حق» توضیح داد. سنتیها، تکلیفمدار بوده و هستند و همواره مومنین را به رای دادن و حضور مناسکی دعوت کرده و میکنند ولی مدرنها، حقمدار بوده و هستند و حقوق شهروندی را ملاک و مبنای کنشهایشان قرار داده و میدهند و از حضور مشروط سخن گفته و میگویند.
9) آخرین دستاورد دوم خرداد صحه گذاشتن بر این گزاره بود که «انتخابات در این همواره قطبی است و خط سومی وجود ندارد.» همانطور که میدانیم در تاریخ سیاسی ایران همواره گروههایی حضور داشتند که میخواستند با سخن و طرح نو خود را بهعنوان جریان سوم معرفی کنند. این طرز تفکر در ابتدای انقلاب نیز نمایندگانی داشت بهنحوی که میخواستند در میان دوگانه لیبرال/مکتبی نقشآفرینی کنند. مصداق این سنخ جریانات در دوم خرداد «جمعیت دفاع از ارزشها» بود که پیش از انتخابات شکل گرفت و پس از شکست دود شد و به هوا رفت و بدین ترتیب باز هم ثابت شد که خط سه جایی در ایران ندارد چنانکه یکی از چهرههای اصولگرایان نیز گفته بود: «اگر میخواهید از گلوله خوردن مصون بمانید، هیچ گاه روی یال کوه راه نروید.»
27212