زمانی که خبر ولادت او به پیامبر گرامی اسلام (ص) رسید، به خانه ی حضرت علی و فاطمه (ع) آمد و اسماء را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسماء او را در پارچه ای سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.
چگونگی انتخاب نام امام حسین (ع)
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومین فرزند برومند حضرت علی و فاطمه (ع) در شهر مدینه چشم به جهان گشود. پس از آن که عالم وجود به وجود ذی وجود ایشان منوّر شد پیامبر اکرم به علی (ع) فرمود: «چه نامی بر این فرزندم نهادی.» حضرت فرمود: «ما در نام گذاری این فرزند بر شما پیشی نمی گیریم.» پیامبر (ص) فرمود: «من نیز در این نام گذاری بر خداوند سبقت نمی گیرم.» پس از مدتی جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: «یا رسول الله خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید نسبت علی به تو بمانند نسبت هارون به موسی است پس فرزندت را به نام فرزند هارون «شبیر» بنام.» پیامبر (ص) فرمود: «زبان ما عربی است او را به عربی چه بنامم» و جبرئیل گفت: «او را حسین بنام.» کنیه امام حسین «ابو عبدالله» و کنیه ی مخصوصش «ابوعلی» است، و دارای القاب بسیاری است؛ از جمله: الشهید السعید، الامام الثالث، رشید، طیّب، وفیّ، مبارک، سبط، تابع لمرضاه الله (پیرو خشنودی خدا)، الدلیل علی ذات الله (راهنما به ذات خدا) است. مشهورترین لقب امام «زکیّ» است، اما شریف ترین لقبش لقبی است که پیامبر گرامی اسلام برای او و برادرش امام حسن «ع» قرار داد: «انّ هما سیّدا شباب اهل الجنّه» (حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت اند.)؛ بنابراین «سید» شریف ترین لقب امام حسین علیه السلام است.
امام حسین علیه السلام داشتن عزت نفس را یکی از صفات ضروری مؤمنین دانسته و می فرماید: «ایاک و ما تعتذر منه فان المؤمن لایسی ء ولایعتذر والمنافق کل یوم یسی ء و یعتذر؛ از انجام کارهایی که نیاز به پوزش دارد [و عزت نفس را خدشه دار می کند] بپرهیز، زیرا مؤمن نه کار بد می کند و نه پوزش می طلبد، ولی منافق [که برای خود ارزش قائل نیست]، هر روز کار بد انجام می دهد و پیوسته عذرخواهی می کند.
در سیره و سخن امام حسین علیه السلام موارد زیادی می توان یافت که در آن با شیوه های مختلف در صدد پرورش و تقویت عزت نفس در نهاد افراد بوده است. در این فرصت به برخی از این شیوه ها گذری خواهیم داشت تا علاوه بر اینکه رفتار و گفتار آن حجت الهی به عنوان الگوی سعادتمندان برایمان سرمشق باشد، با یکی دیگر از رمزهای موفقیت رهبران الهی در جذب و جلب وجدانهای بیدار و دلهای مشتاق سعادت آشنا شویم.
تکریم کودکان
کودکانی که در دوران طفولیت از توجه و احترام بزرگترها، بویژه والدین خود، برخوردار گردند، در زندگی آینده خویش افرادی عزتمند، موفق و دارای اعتماد به نفس خواهند بود؛ چرا که تکریم شخصیت کودکان - که روحی لطیف و حساس دارند - روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را در وجود آنان تقویت کرده و زمینه رشد اخلاقی و ایجاد صفات نیک را در وجودشان فراهم می آورد و آنان را در آینده شخصیتی مستقل، خودباور و دور از عقده حقارت بار خواهد آورد.
تکریم شخصیت اطفال
چند نمونه از تکریم شخصیت اطفال را در رفتار آن حضرت مرور می کنیم: عبدالله بن عتبه، از مشاهیر فقهای اهل سنت، نقل می کند که: روزی در محضر حضرت سید الشهداء علیه السلام بودم که فرزند آن حضرت (امام سجاد علیه السلام) که کوچک بود، وارد شد. امام او را به نزد خود خوانده و به سینه چسبانید، پیشانیش را بوسید و فرمود: «بابی انت ما اطیب ریحک و احسن خلقک؛ پدرم به فدایت. چقدر خوشبو و زیبایی!» جعید همدان یکی از یاران امام حسین علیه السلام می گوید: روزی نزد حسین بن علی علیهما السلام رفتم در حالی که او دخترش سکینه را بر سینه چسبانیده و نوازش می کرد. وقتی که وارد شدم، امام به همسرش فرمود: ای خواهر قبیله کلاب! دخترت را از من بگیر! سپس با من در مورد انواع مردم به گفتگو نشست.
احترام به اندیشه ها و آرای دیگران
یکی از شیوه های کارساز در مسائل تربیتی و تبلیغی، احترام به اندیشه های دیگران است. مربی و مبلغ، به این وسیله به مخاطبان خود شخصیت داده و در اعماق وجود آنان نفوذ می کند. با توجه کردن به تفکرات و خواسته های مخاطب، می توان روحیه اعتماد به نفس را در او زنده کرده و عزت نفس وی را تقویت نمود. روزی «حسن مثنی » فرزند امام مجتبی علیه السلام از یکی از دختران عمویش، امام حسین علیه السلام خواستگاری نمود. آن حضرت به او فرمود: «اختر یا بنی احبهما الیک؛ فرزندم! هر کدام را بیشتر دوست داری، انتخاب کن!» «حسن مثنی » از روی شرم و حیا سخنی نگفت. به این جهت، امام حسین علیه السلام فرمود: من دخترم فاطمه را به جهت شباهت زیادش به مادرم برای تو برگزیدم.
سلام کردن و درود فرستادن یکی از روشهای قرآنی در عزت دادن به افراد
یکی از روشهای قرآنی در عزت دادن به افراد، سلام کردن و درود فرستادن به آنها است. خداوند متعال در قرآن کریم برای اینکه عظمت مؤمنان را روشن سازد، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور می دهد که به اهل ایمان سلام کند. «و اذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم » «هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند به نزد تو آینده، به آنها بگو: سلام بر شما!» این شیوه موفق قرآنی در سیره امام حسین علیه السلام نیز بطور روشن دیده می شود. آن حضرت در ثواب سلام فرمودند: «للسلام سبعون حسنة؛ تسع و ستون للمبتدی و واحدة للراد؛ برای سلام هفتاد حسنه می باشد؛ شصت و نه حسنه برای سلام کننده و یک حسنه برای پاسخ دهنده.» سلام کردن موجب تقویت حس خودباوری و عزت نفس در کسی که به او سلام می شود خواهد شد و فردی که به او سلام داده و درود می فرستیم، شایستگی و جایگاه خود را در منظر دیگران باور می کند. این شیوه الهی آنچنان مهم و باارزش است که امام حسین علیه السلام از آغاز کردن سخن بدون سلام کردن، نهی کرده و به فردی که پیش از ادای سلام، جویای حال حضرتش شده بود فرمود: «السلام قبل الکلام عافاک الله. لا تاذنوا لاحد حتی یسلم؛ خدا تو را عافیت و سلامتی دهد، سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است [. سپس فرمود:] تا کسی سلام نداده به او اجازه سخن گفتن ندهید.» همچنین امام حسین علیه السلام کسی را که در ارتباطات اجتماعی و معاشرتهای خانوادگی، از این شیوه پسندیده قرآنی بهره نگیرد، به عنوان خسیس ترین فرد قلمداد کرده و می فرماید: «البخیل من بخل بالسلام؛ بخیل کسی است که از سلام دادن بخل بورزد.»در سیره اهل بیت علیهم السلام سلام به مسلمانان گناهکار و آلوده نیز پسندیده و تاثیرگذار است. امام حسین علیه السلام می فرماید: ابن کوا از پدرم علی علیه السلام پرسید: ای امیرمؤمنان! آیا بر گنهکاران نیز سلام می دهی؟علی علیه السلام فرمود: خدا او را اهل توحید می داند، آیا تو او را اهل سلام نمی دانی؟!
ارتباط کلامی با عبارات دلنشین
عموم مردم؛ اعم از کودکان، نوجوانان، جوانان و زنان و مردان، در معاشرت های اجتماعی، نسبت به ارتباطات کلامی افراد بسیار حساس می باشند و نوع لحن و صوت و انتخاب جملات در توجه و جذب آنان اهمیت فوق العاده ای دارد. سخنان محبت آمیز، دلربا و دارای بار عاطفی مثبت، در عمق جان مخاطبان تاثیر می گذارد و عزت نفس را در آنان تقویت می کند. انسانهایی که در الفاظ و عبارات خود کمال ادب و عفت را رعایت می کنند، در نظر مخاطب عزیز و مکرم بوده و عموم مردم آنان را به دیده احترام و بزرگی می نگرند. در واقع رعایت ادب و عفت و وجاهت در گفتار موجب عزت نفس برای گوینده و شنونده است. برخی از مشکلات و ناهنجاری ها، تندخویی ها، زورگویی ها، بدبینی ها، حقارت ها و افسردگیه ا را می توان با بکارگیری عباراتی دلنواز و روحبخش از میان برداشته و درمان نمود. رسول گرامی اسلام فرمودند: «من اکرم اخاه المسلم بکلمة یلطفه بها و فرج عنه کربته، لم یزل فی ظل الله الممدود، علیه الرحمة ما کان فی ذلک؛ کسی که برادر مسلمان خود را با کلمه ای مهرآمیز تکریم نماید و غم را از [دل] او بزداید، در سایه بلند [لطف] خدا می باشد و تا این صفت پسندیده در او باشد، همواره رحمت [الهی] بر او خواهد بود.»
نمونه هایی از ارتباط کلامی حضرت ابا عبدالله علیه السلام با افراد خانواده، فرزندان و یارانش
امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه، وقتی که همه خاندان و اهل بیت آن حضرت سوار بر محملها شدند، چنین ندا داد: «این اخی؟ این کبش کتیبتی، این قمر بنی هاشم؛ کجاست برادرم، کجاست سردار سپاهم، کجاست ماه بنی هاشم. » عباس علیه السلام هم پاسخ داد: «لبیک، لبیک، یا سیدی. هنگامی که حضرت قاسم علیه السلام از شهادت خویش سؤال کرد، امام حسین علیه السلام او را چنین مورد خطاب قرار داد: «ای والله، فداک عمک، انک لاحد من یقتل من الرجال معی؛ به خدا سوگند، همینطور است. عمویت فدایت باد. تو یکی از مردانی هستی که با من به شهادت خواهند رسید.» وقتی با دخترش سکینه وداع می کرد، برای آرامش وی که از فراق پدر بی تابی می کرد چنین فرمود: «یا نور عینی! کیف لایستسلم للموت من لا ناصر له و لامعین؛ ای نور چشم من! کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نباشد؟! »
آنگاه که امام حسین علیه السلام برادرش حضرت عباس علیه السلام را می فرستاد تا از علت حرکت سپاه دشمن خبری بیاورد، سخن خود را با این عبارت دلنشین ابراز می داشت: «یا عباس! ارکب، بنفسی انت یا اخی، حتی تلقاهم، فتقول لهم: ما لکم؟! و ما بدالکم؟! ؛ برادرم عباس! جانم به فدایت، سوار شو و به نزد اینان برو و به آنان بگو: شما را چه شده و چه چیزی برای شما آشکار شده است؟!»حضرت سید الشهداء علیه السلام در هنگام خداحافظی با فرزندش امام سجاد علیه السلام، در روز عاشورا، فرزندش را به آغوش کشیده و با کلمات مهرآمیزی که از اعماق جانش ریشه می گرفت، به او فرمود: «یا ولدی! انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و انت خلیفتی علی هؤلاء العیال والاطفال؛ پسرم! تو پاکیزه ترین فرزندان من هستی و بهترین خاندان من می باشی، تو جانشین من در [سرپرستی] این زنان و کودکان خواهی بود.»
تقدیراز دیگران و تشویق آنان به خاطر کارهای پسندیده
تقدیراز دیگران و تشویق آنان به خاطر کارهای پسندیده ای که انجام داده اند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباوری و در نتیجه عزت نفس آنان، تاثیر به سزایی دارد. این راهکار موفق تربیتی آنچنان اهمیت دارد که می توان گفت، کمتر عاملی همانند تقدیر و تجلیل در ایجاد خصلتهای نیکو و تقویت اعتماد به نفس می تواند مؤثر باشد. تشویق، استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را از قوه به فعلیت رسانده، و خلاقیتهای درون او را شکوفا می سازد. تحسین، تقدیر، تجلیل، اعطای جایزه های مادی و معنوی، هدیه، بذل عاطفه و محبت، تکریم و تشکر، جلوه هایی از مظاهر تشویق می باشد.
مواردی از بهره گیری امام حسین علیه السلام از شیوه کارآمد تشویق
جعفر، یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام، نزد معلمی به نام «عبدالرحمان سلمی » در مدینه آموزش می دید. روزی معلم سوره حمد را به کودک آموخت. وقتی که کودک آن را بر امام حسین علیه السلام قرائت کرد، آن حضرت در مقابل این کار ارزشمند معلم از وی تجلیل کرده و بعنوان قدردانی، هزار دینار و هزار حله به او پاداش داد. هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: چرا این همه بخشش می کنید؟! حضرت فرمود: «و این یقع هذا من عطائه؛ کجا این بخشش [من] با اعطای او [که تعلیم الحمد لله رب العالمین است] می تواند برابر باشد؟!» و آنگاه این اشعار را قرائت کرد: اذا جاءت الدنیا علیک فجد بها/علی الناس طرا قبل ان تتفلت «هرگاه دنیا به تو روی آورد، قبل از آنکه از دستت برود، همه آن را به مردم ببخش.» فلا الجود یفنیها اذا هی اقبلت/و لا البخل یبقیها اذا ما تولت «نه بخشش، آن را - هرگاه روی آورد - از بین می برد و نه بخل، آن را - هرگاه پشت کند - نگه می دارد.»
تشویق نیکوکار
امام حسن مجتبی علیه السلام در یکی از سفرهایش راه را گم کرد. اتفاقا شب با چوپانی برخورد کرد، چوپان از امام حسن علیه السلام پذیرایی کرده و هنگام صبح راه را به آن حضرت نشان داد. حضرت مجتبی علیه السلام هنگام خداحافظی به چوپان فرمود: من اکنون سراغ زمین زراعتی خود می روم و بعد به مدینه بر می گردم. سپس، وقتی را تعیین کرد تا آن چوپان خدمت امام مجتبی علیه السلام برسد. چوپان که از غلامان یکی از اهالی مدینه بود، در وقت معین اشتباها به محضر امام حسین علیه السلام آمد و به خیال اینکه به حضور امام حسن علیه السلام آمده، به حضرت سید الشهداء علیه السلام عرضه داشت: من همان بنده ای هستم که فلان شب میهمان من بودی و وعده دادی تا در این ساعت خدمت شما برسم.
امام حسین علیه السلام متوجه شد که او از برادرش امام مجتبی علیه السلام در آن شب پذیرایی کرده است. به این جهت از او پرسید: ای غلام! تو برده چه کسی هستی؟ او نام یکی از اهالی مدینه را برد. امام پرسید: چند راس از گوسفندان اربابت در اختیار توست؟ چوپان گفت: سیصد راس. امام حسین علیه السلام مولای او را طلبید و از وی درخواست کرد تا گوسفندان را با همان غلام به وی بفروشد. وقتی که او اعلام رضایت نمود، آن حضرت غلام و گوسفندان را از صاحبش خرید و سپس غلام را آزاد نموده و گوسفندان را نیز به غلام بخشید. آن حضرت موقع خداحافظی به غلام گفت: «ان الذی بات عندک اخی و قد کافاتک بفعلک معه؛ کسی که آن شب نزد تو ماند، برادر من بود. اکنون به پاس [قدردانی از] رفتار نیک تو با او، این پاداش را به تو دادم.
آزادی کنیز
انس بن مالک می گوید: نزد امام حسین علیه السلام بودم که کنیزی از آن حضرت شاخه گلی را به حضرتش تقدیم کرد. امام حسین علیه السلام آن شاخه گل را گرفت و به او فرمود: «انت حرة لوجه الله؛ تو در راه خدا آزادی!» من به حضرت عرض کردم: در مقابل اهداء یک شاخه گل او را آزاد کردی؟! امام در پاسخ فرمود: خداوند ما را در قرآن چنین ادب کرده و فرموده است: «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها» ؛ «هرگاه به شما تحیتی گفته شد، پاسخ آن را به نیکوتر از آن یا مانند آن بدهید. » و سپس فرمود: تحیت بهتر، همان آزاد کردن اوست.
تجلیل از یک آزاده
نام نیک موجب می شود که دیگران صاحب نام را تحسین کرده و در مورد او فال نیک بزنند. به این وسیله شخصیت او تقویت شده و روحیه اعتماد به نفس در او افزایش می یابد. به این جهت، نام نیک برای صاحب نام فرح انگیز و نشاط آور می باشد. والدین و مربیان دلسوز و آگاه در این مورد حساسیت خاصی داشته و در نامگذاریها کمال دقت را به عمل می آورند. زمانی که پیکر خونین حر در آخرین لحظات زندگی به روی زمین افتاده بود، امام حسین علیه السلام به بالین وی آمد. آن حضرت در حالی که با دستهای مبارک خود، صورت او را نوازش می داد و خاک و خون از چهره اش پاک می کرد، فرمود: «بخ بخ لک یا حر، انت حر کما سمیت فی الدنیا و الآخرة؛ به به! [احسنت] به تو ای حر! تو آزاد مردی چنانکه در دنیا و آخرت آزاده خوانده شدی.»سپس با تجلیل از مادر وی اضافه نمود: «والله ما اخطات امک اذ سمتک حرا، فانت والله حر فی الدنیا و سعید فی الآخرة؛ به خدا سوگند! مادرت در این که تو را حر نامید، اشتباه نکرده است. به خدا قسم! تو در دنیا آزادمرد و در آخرت سعادتمند خواهی بود.»
سخنان عزت آفرین
امام حسین علیه السلام افزون بر اینکه در عمل سعی می کرد اطمینان به نفس را در وجود اشخاص زنده کند و حتی در یاری به محرومان و مستضعفان بیشتر از همه به حفظ آبرو، حیثیت و خدشه دار نشدن شخصیت آنان می اندیشید، در گفتارهای راهگشا و عزت بخش خود نیز به احیای کرامت انسانی و عزت افراد اهتمام خاصی داشت. این نوشتار را با سخنی حکیمانه از آن گرامی که حاکی از عزت نفس و روح تسلیم ناپذیر آن حضرت در مقابل ستمگران و متجاوزان به حقوق مسلمانان می باشد به پایان می بریم. چنانکه می دانیم، گروهی از مردم، به خاطر فرار از مرگ به انواع ذلتها تن داده و به خاطر دو روز زندگی زودگذر دنیا برای همیشه عزت و کرامت خویش را فدا می کنند، اما حسین بن علی علیهما السلام در این مورد می فرماید:«الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین السلة والذلة و هیهات منا الذلة، یابی الله لنا ذلک و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیة و نفوس ابیة من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام؛ ناپاک فرزند ناپاک، (عبیدالله بن زیاد) مرا در پذیرش یکی از دو راه مجبور کرده است؛ بین مرگ [با عزت] و [زندگی با] ذلت. اما هیهات که ما ذلت و خواری را بپذیریم، خداوند و رسولش و مؤمنین و دامنهای پاک و غیرتمندان بر ما نمی پسندد که اطاعت فرومایگان و پست فطرتان را بر مرگ با عزت و شرافتمندانه ترجیح دهیم.
آیا اطلاق کلمه ثارالله ریشه قرآنی دارد؟
رای ثارالله معانی و وجوه مختلفی ذکر شده که هر یک تفسیر خاص خود را می طلبد و در مجموع به این معناست که خداوند، ولیّ دم آن حضرت است و خود او خون آن بزرگوار را از دشمنانش طلب می کند؛ زیرا ریختن خون سیدالشهدا در کربلا، تجاوز به حریم و حرمت الهی و مقابله با خداوند است. به طور کلی از آن جهت که اهل بیت علیهم السلام «آل الله» هستند، شهادت این امامان، ریخته شدن خونِ متعلق به خداوند است. اگر چه این واژه در قرآن نیامده است؛ اما می توان آن را با آیات قرآنی این گونه توجیه نمود. خداوند می فرماید: مَن قُتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولی اش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم».
هر کسی (صرف نظر از مسلک و مذهبش)، اگر مظلومانه کشته شود، اولیای دم او، حق خون خواهی دارند و از آن جا که اهل بیت علیهم السلام ـ به ویژه امام حسین علیه السلام ـ مظلومانه و در راه ایمان و حق و خداوند کشته شده اند و جان به جان آفرین تسلیم کرده اند، در واقع «ولیّ دم» و خونخواه آنان، خود خداوند است.
بنابراین «ثارالله» به این معناست که خون بهای امام حسین علیه السلام، متعلق به خداست و او کسی است که خون بهای امام حسین علیه السلام را خواهد گرفت. این واژه، حاکی از شدت همبستگی و پیوند سیدالشهدا علیه السلام با خداوند است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله خدا می ماند که جز با انتقام گیری و خون خواهی خدا، تقاص نخواهد شد.اگر ثار به معنای خون باشد، قطعاً مراد از ثارالله، معنای حقیقی نیست؛ بلکه یک نوع تشبیه، کنایه و مجاز است؛ چون مسلّم است که خدا موجودی مادی نیست تا دارای جسم و خون باشد. پس این تعبیر از باب تشبیه معقول به محسوس است؛ یعنی، همان گونه که نقش خون در بدن آدمی نقشی حیاتی است، وجود مقدس امام حسین علیه السلام نسبت به دین خدا نیز چنین نقشی دارد و احیای اسلام با نهضت عاشورا بوده است.شاید بتوان در این باره با نگاه عرفانی مستند به روایات نیز به نتیجه ای نورانی دست یافت. از امام علی علیه السلام نیز به «اسدالله الغالب» و «یدالله» تعبیر شده است و در حدیث «قرب نوافل» از پیامبر صلی الله علیه وآله روایت شده است که خداوند فرمود:«ما تحبّب الیّ عبدی بشی ء احبّ الیّ مما افترضته علیه و انه لیتحبّب الیّ بالنافلة حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها اذا دعانی احببته و اذا سألتنی اعطیته؛ بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از واجبات، نزد من اظهار دوستی نمی کند و همانا او با نوافل نیز به سوی من اظهار دوستی می کند. آن گاه که او را دوست بدارم، گوش او می شوم که با آن می شنود و دیده او می شوم که با آن می بیند و زبان او می شوم که با آن سخن می گوید و دست او می شوم که با آن ضربه می زند و پای او می شوم که با آن راه می رود. اگر به درگاه من دعا کند، او را دوست خواهم داشت و اگر از من درخواست کند، به او عطا می کنم».
از این روایت، به خوبی آشکار می شود که اولیای خداوند، «خلیفه» او بر روی زمین و مظهر افعال الهی اند. خداوند جسم نیست؛ اما آن چه را که اراده می کند انجام بدهد، از طریق دست اولیای خود به ظهور می رساند و کمکی را که می خواهد به سوی بنده ای بفرستد، با پای اولیای خود می رساند و خونی را که می خواهد از سوی خود برای احیای دین خودش ریخته شود، از طریق شهادت اولیای خودش ظاهر می سازد. از این رو، همان طور که دست امام علی علیه السلام دست قدرت خدا و یدالله است، خون امام حسین علیه السلام نیز خون خدا و ثارالله است. از این رو، در زیارت عاشورا می خوانیم: «السلام علیک یا ثار الله و ابنَ ثاره و الوِتر المَوتور؛ سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون او! سلام بر تو ای یگانه دوران»! همان گونه که مرحوم ابن قولویه در زیارت هفدهم و بیست و سوم امام حسین علیه السلام، این فقره را نقل می کند: «و انّک ثارالله فی الارض و الدم الذی لا یُدرک ترته احدٌ من اهل الارض و لا یُدرکه الا الله وحده».همان گونه که نقش خون در بدن آدمی نقشی حیاتی است و بود و نبودش، مرگ و زندگی او را رقم می زند، وجود مقدس امام علی و امام حسین علیه السلام نزد خدا و در دین او چنین نقشی دارند که اگر آن حضرت نبود، اسلام نبود و اگر حسین علیه السلام نبود، اسلام و تشیع نبود. آری، تا یاد و نام سیدالشهدا علیه السلام زنده و بر سر زبان هاست، تا عشق حسین علیه السلام در دل ها می تپد، تا آتش محبت و ولایت او در قلوب انسان ها مشتعل است، تا فریاد «یا حسین» بر بلندای آسمان ها و زمین طنین انداز است، نام و یاد خدا زنده و پایدار است؛ چون او همه هستی خود را در راه خدا انفاق و ایثار کرد؛ سیمای ننگین ریاکاران و تحریف گران زمان را آشکار نمود و نقاب از چهره زشت آنها برداشت و اسلام ناب نبوی و علوی را بر مردم نمایاند. خون او، شرافت ثارالله را به خود اختصاص داد.