تجسم عینی متفکر مسلمان در عصر حاضر را می توان در وجود کسی یافت که بسیاری از اندیشمندان در کوهپایه های قله علمی او حیرت زده، چشم بر قله بلند وجودش داشته و دارند. کسی که هنوز بسیاری از آثار او آن طور که باید، مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته و مانند گنجی ارزشمند زیر آواری از مظلومیت باقی مانده است.
به گزارش رجانیوز، امروز 19 فروردین، سالگرد شهادت شهید محمدباقر صدر و خواهر ایشان شهیده آمنه بنت الهدی صدر است. مرجع تقلید و متفکر شیعه عراقی که تحصیلاتش را پیش از 20 سالگی به اتمام رساند و در حوزه علمیه نجف به تدریس علوم دینی پرداخت و در دانش هایی چون اصول، فقه، فلسفه سیاست و معرفت شناسی نظریه های جدیدی ارائه داد. شخصیتی که هیچ کس فکرش را نمی کرددر حوزه نجف آن زمان پدید آید که اینچنین گوی سبقت از فلاسفه و اندیشمندان غرب ربوده باشد و پیشتازانه در اندیشه های کلان تمدن سازی و نظام سازی اسلامی گام بردارد.
شهید آیت الله سید محمدباقر صدر برای پیروزی و استحکام پایه های انقلاب اسلامی از هیچ کمکی فروگذار نکرد. از جمله تلاش های او کمک به تأمین زیرساخت های علمی و نظری حکومت اسلامی بود که در یکی از بارزترین وجوه خود در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ظهور یافت.
درهمین راستا یکی از آثاری که از شهید صدر باقی مانده است، جواب نامه ای است که گروهی از علمای مسلمان لبنان به حضرت آیت الله العطمی سید محمد باقر صدر فرستادند و خواستار شرح فقهی قانون اساسی جمهوری اسلامی در ایران شدند. شهید صدر در این نامه با نگاهی فقهی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مقدماتی را بیان کردند که در شناخت مبانی قانون اساسی اثر گذار بوده است.
در ادامه ترجمه کامل لمحه فقهی شهید صدر درباره پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
والصلاه والسلام علی قائد البشریه محمد وعلی الهداه المیامین من آله الطاهرین والخیره من أصحابه الصالحین.
با توجه به ارزش توجه شما به طرح مبارکی که پرچمش را حضرت آیت الله العظمی امام خمینی بالا برد و قلوب همه مسلمانان را زنده کرد و جان آنها را نورانی نمود، تلاش می کنیم سخنانی را به شما ارائه کنیم که در این زمینه روشنگری کرده، به طرح افکاری در سطح مفاهیم اسلام و فرضیه های قابل اجرا از نظر اسلام کمک کند. البته باید بر این نکته تأکید کرد که این امام مجاهد که این پرچم را بلند کرد و توانست به پیروزی برسد، دارای والاترین سخنان و صاحب جایگاه قضاوت در این مسأله است و همه ما اطمینان داریم که پیروزی بزرگ وی در تبلور و اجرای این قانون چیزی از جهاد بزرگ او در نابودی طاغوت و خارج کردن ایران از تاریکی های ظلم و ستم کم ندارد.
حکومت، یک پدیده اجتماعی اصیل در زندگی انسان است. این پدیده به دست پیامبران و فرستاده های آسمانی تأسیس شد و ساختار طبیعی خود را به دست آورد و نقش سازنده خود را در رهبری جامعه انسانی و هدایت آن از طریق سازماندهی اجتماعیِ شکل گرفته توسط انبیا در این زمینه و بر اساس حق و عدالت ایفا کرد و هدف او حفظ وحدت بشریت و رشد آن در مسیر صحیح بود.
خداوند تعالی می فرماید:{کان الناس أمه واحده فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وأنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه وما اختلف فیه إلا الذین أوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیاً بینهم فهدی الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق بإذنه والله یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم} البقره: 213.
مردم، امّتی یگانه بودند؛ پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت، و با آنان، کتاب [خود] را به حق فرو فرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری کند. و جز کسانی که [کتاب ] به آنان داده شد -پس از آنکه دلایل روشن برای آنان آمد- به خاطر ستم [و حسدی ] که میانشان بود، [هیچ کس ] در آن اختلاف نکرد. پس خداوند آنان را که ایمان آورده بودند، به توفیق خویش، به حقیقت آنچه که در آن اختلاف داشتند، هدایت کرد. و خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند.
با توجه به این آیه می بینیم که مردم در مرحله ای که فطرت بر آنها حکم می کرد، امت یگانه ای بودند و تصورات اولیه زندگی و خواسته های مشخص و نیازهای ساده، باعث وحدت آنها می شد. سپس ـ از طریق فعالیت های اجتماعی در زندگی ـ استعدادها و قابلیت ها شکوفا شد، امکانات متفاوت به وجود آمد، افق های دید گسترده تر شد، آرزوها تنوع پیدا کرد و نیازها پیچیده شد. پس اختلاف به وجود آمد و بین ضعیف و قوی تناقض ایجاد شد و زندگی اجتماعی به قوانینی نیاز پیدا کرد که محدوده حق را مشخص کند و عدالت را نمود بخشد و ضامن ادامه وحدت مردم در چارچوبی سالم باشد و تمام این قابلیت ها و امکاناتی را که تجربه اجتماعی رشد داده، در یک محور مثبت قرار دهد که برای همه مردم مایه خیر و آسایش و ثبات باشد، نه اینکه منشأ تناقض و پایه ای برای درگیری و سوء استفاده باشد. در این مرحله ایده حکومت به دست پیامبران ظهور کرد و پیامبران نقش خود را در ایجاد یک حکومت سالم ایفا کردند و خداوند پایه های حکومت را همانطور که در آیه مذکور دیدیم، بنا نهاد.
پیامبران به روش های مختلف نقش بزرگ خود را در ایجاد یک حکومت صالح ادامه دادند و بسیاری از آنها مثل داود و سلیمان و غیره نظارت مستقیم بر حکومت داشتند. بعضی از انبیا مثل حضرت موسی (علیه السلام) در تمام طول زندگی خود حکمرانی کردند و در این راه تلاش کردند. پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) توانست تلاش های پیامبران پاک گذشته را با برپایی پاک ترین حکومت در تاریخ به ثمر برساند. حکومتی که حقیقتا نقطه عطف بزرگی در تاریخ انسان بود و اصول یک حکومت صالح را به شکلی کامل و دل انگیز نمود بخشید.
با وجود اینکه پس از وفات رسول اکرم، این حکومت در بیشتر مواقع توسط رهبرانی مدیریت شد که اهداف حقیقی آن و رسالت بزرگ خود را ایفا نمی کردند، امامت که امتداد معنوی و عقیدتی نبوت و وارث رسالت آسمان بود، این نقش را ادامه داد و تلاش کرد مسیر این حکومت را اصلاح کرده، آن را به راه درست نبوی بازگرداند. ائمه در این راه قربانی های زیادی دادند که در رأس آنها شهادت پدر آزادگان و سید شهدا ابا عبدالله الحسین و اهل بیت برگزیده او و اصحابش در روز عاشورا است.
امامت پس از عصر غیبت از طریق مرجعیت ادامه پیدا کرد. همان طور که امامت ادامه نقش نبوت بود، مرجعیت نیز بار این رسالت عظیم را به دوش گرفت و در طول تاریخ با روش های مختلف در این راه تلاش کرد و مقدمات آن را فراهم ساخت.
این دانشمند مسلمان شیعه همواره با انسان های صالح و مستضعف این امتِ برگزیده، حشر و نشر داشت و با تمام اشکال باطل در تضاد بود و بر وابستگی به حکومت انبیا و ائمه اصرار داشت. حکومت حق و عادلانه ای که تمام نیکان بشریت و برگزیدگان صالح دنیا برای آن جهاد کرده اند.
ملت مسلمان ایران توانست بزرگ ترین پایگاه را برای این مبارزه قهرمانانه و ایستادگی قدرتمندانه در راه حکومت پیامبران و ائمه و پاکان به عنوان بخش در هم گره خورده با مرجعیت دینی و پایه های دینی و مذهبی آن تشکیل دهد. این پایگاه والا توانست با عنایت رهبری حکیم به مرجعیت صالحی دست پیدا کند که امام خمینی (ره) آن را نمود بخشید. وی تمام هوشیاری رسالت مدار و سیاسی خود را از طریق مبارزه مداوم با طاغوت های کفر و مقاومت شجاعانه در برابر فرعون معاصر ایران به کار گرفت تا توانست به این هدف برسد و بزرگ ترین شکست را به نیروهای کافر استعمار وارد کند. نیروهایی که آرزو داشتند از جهان بزرگ اسلامی ما یک مستعمره کافر بسازند.
طبیعی بود که ملت مسلمان ایران به رسالت بزرگ تاریخی او ایمان روزافزونی پیدا کند و احساس کند که اسلام، سرنوشت بزرگ آن است. زیرا آنها با اسلام و نیروی مرجعیتی که اسلام بنا کرده و با تلاش امام خمینی توانستند سنگین ترین غل و زنجیر ها را بشکنند. اسلام تنها یک رسالت نیست، بلکه منجی و تنها نیروی موجود در صحنه است که توانست برای این ملت بزرگ پیروزی را به ارمغان بیاورد.
از این رو طرح مرجعیت بالغ جمهوری اسلامی، شعار، هدف، حقیقت و بیانی زنده از دل امت بود و مبارزه آنها را به نتیجه طبیعی خود رساند و ضمانتی برای ادامه مسیر این ملت در راه پیروزی است که اسلام برایش گشوده است.
ملت بزرگ ایران با بالا بردن این پرچم و ایفای نقش خود در تبلور این آرمان و بر پا کردن جمهوری اسلامی خود را به عنوان ملتی مطرح نکرد که تنها به فکر ساختن خویش است، بلکه خود را به عنوان پایگاهی نشان داد که برای تمام جهان اسلام و تمامی دنیا در این لحظات دشوار تاریخ انسانیت نورافشانی می کند و با آن تمام ملت های جهان اسلام را به نجات از تسلط غرب و اروپا و تمدن جعلی آنها راهنمایی می کند. در سایه این نور، تمام ملت های جهان احساس می کنند که نیاز به رسالتی دارند که جلوی سوء استفاده انسان ها از انسان های دیگر را بگیرد.
بر این اساس ملت مسلمان ایران در این لحظات سرشار از تاریخ و آواز مفاهیم قهرمانی، جهاد و احساس پیرزوی و اراده تغییر را زنده کردند. این ملت نقش تاریخی خود را ایفا کرد و برای اولین بار در تاریخ معاصر اسلام، قانون اساسی جمهوری اسلامی را وضع کرد و تصمیم بر آن گرفت که این قانون را در تجربه ای دل انگیز و پیشتاز به مرحله اجرا درآورد. همانطور که این ملت بزرگ، وجدان جهان را لرزاند و مقیاس های مادی آن را با ارزش هایی که در مرحله مبارزه خود نمود بخشید، به لرزه درآورد، همینطور وجدان گمراه انسانیت و وجدان میلیون ها شکنجه گر تکان خواهد خورد و جهان از نور جدیدی که نور اسلام است روشن خواهد شد. جهانی که انسان های غربی و مزدورانِ به ظاهر فرهیخته آنها آن را تاریک کرده اند و از تمام ابزار خود از اشغال نظامی گرفته تا تاریک نمایی فرهنگی و تحریف عقاید برای دور کردن جهان اسلام از این نور استفاده کرده اند تا بر آنها تسلط پیدا کنند و این تبعیت را به آنها تحمیل کنند.
اسلامی که استعمار آن را هم از نظر نظامی و هم از نظر سیاسی در زندانی محبوس کرده بود تا جهان اسلام را به هر رنگی که می خواهد در بیاورد، در ایران از این زندان بیرون آمد و زلزله ای علیه ستمکاران برپا کرد و الگویی والا برای ساخت یک ملت مجاهد و فداکار و شمشیری برنده بر ستمگران و منافع استعمار و پایگاهی برای بنای امتی از نو ارائه کرد. امام خمینی تنها اسلام را با نیروی شگرف خود و قهرمانی ملت ایران از زندان بیرون نکرده است، بلکه جنایت بزرگ تمام گروه هایی را برملا کرد که تلاش داشتند اسلام را قرنطینه کنند و نیروهای شگرف آن را بخشکانند و آن را از پیشرفت تمدن این امت دور کنند.
این نور جدید که مقدر شده بود ملت ایران آن را به جهان برساند، نظام هایی را که از روی نیرنگ نام اسلام را بر خود نهاده اند، رسوا خواهد کرد، همانطور که نظام هایی را که اسلام را رد کرده اند، محکوم کرد.
در ادامه چند مورد از افکار سیاسی را در زمینه آماده سازی طرح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مطرح می کنیم و شرایط روحی ملت ایران را در پرتو تعالیم اسلام مورد استنباط قرار می دهیم.
ملت بزرگ ایران به اسلام به عنوان شریعتی که باید پایه های زندگی بر اساس آن بنا شود، ایمان کامل دارد. همچنین به مرجعیت مجاهدی که در سخت ترین شرایطِ مبارزه، رهبری این ملت را به عهده گرفت تا توانست کاخ طاغوت را ویران و پیروزی را محقق کند، ایمان دارد. این ملت به انسان ایرانی و کرامت او و حق آزادی، مساوات و مشارکت در بنای اجتماع ایمان دارد.
بر اساس این ایمان، چند امر مقرر می شود.
خداوند منبع تمام قدرت هاست.
و این بزرگ ترین حقیقی است که از بزرگ ترین انقلابی حکایت می کند که انبیا به پا کردند و برای آزادی انسان از پرستش انسان مبارزه کردند.
این حقیقت یعنی انسان آزاد است و هیچ انسان دیگر، یا طبقه یا گروه بشری دیگری بر او سیادت ندارد. سیادت تنها برای خداست. با این دیدگاه مرز نهایی تمام انواع حکم رانی و سوء استفاده و تسلط انسان بر انسان مشخص می شود.
این سروری و سیادت برای خدایی است که انبیا تحت شعار (لا اله الا الله) مردم را به او دعوت کردند. این سیادت با آن حق الهی که ستمگران و پادشاهان قرن ها برای حکم رانی و تسلط بر دیگران از آن سوء استفاده می کردند، تفاوتی اساسی دارد. آنها سیادت و سروری را به عنوان نامی بر خدا گذاشته بودند تا در جهان واقع، آن را تصاحب کرده، خود را به عنوان جانشینان خدا در زمین به خلافت انتصاب کنند.
انبیا و کسانی که بر مرکب آزادیِ انبیا و جانشینان آنها سوار بودند، به این سیادت ایمان داشتند و خود و انسانیت را با آن از همه اشکال انسان پرستی نجات دادند. زیرا آنها این حقیقت را به مصداق واقعی و مشخصش رساندند که در شریعت آسمانی نمود داشت. از این رو دیگر امکان محدود کردن قدرت در یک فرد، خانواده یا طبقه به اسم قدرت الهی وجود نداشت.
تا زمانی که خداوند سرمنشأ قدرت هاست و شریعت، بیانی واقعی و مشخص از سوی خداست، طبیعی است که راهی که این قدرت ها از طریق شریعت اسلامی می پیمایند را مشخص کند.
شریعت اسلام، منبع تشریع و قانون گذاری است.
به این معنا که اسلام، منبعی است که قانون اساسی از آن کمک می گیرد و قوانین در جمهوری اسلامی در پرتو آن وضع می شوند. این کار به شکل زیر صورت می گیرد:
یک: احکام ثابت شریعت با یک وضوح مطلق فیهی به اندازه ای که با زندگی اجتماعی در ارتباطند، جزء ثابتی از قانون اساسی را تشکیل می دهند، اعم از اینکه به طور مستقیم در سند قانون اساسی به آنها تصریح شده باشد یا نه.
دوم: هر موضعی از شریعت نیاز به چندین اجتهاد دارد. حوزه جایگزین های متعدد در اجتهاد مشروع، حوزه قانون اساسی به شمار می رود و همچنان انتخاب جایگزین معین از بین این جایگزین ها به قوه مقننه موکول می شود که امت در پرتو مصلحت عمومی آن را اتخاذ می کند.
سوم: در صورت عدم وجود یک موضع قطعی نسبت به حرمت یا وجوب در شریعت، قوه مقننه که نماینده مردم است می تواند قوانینی تصویب کند که آنها را مناسب تشخیص می دهد. البته این قوانین نباید با قانون اساسی تعارض داشته باشند. حوزه این قوانین، منطقه خالی نامیده می شود. این منطقه تمام حالاتی را شامل می شود که شریعت در آنها به مکلف اختیار اتخاذ موضع را داده است. قوه مقننه این حق را دارد که موضع مشخصی را بر طبق مصالح عمومی به شرطی که با قانون اساسی تعارض نداشته باشد، اتخاذ کند.
قوه مقننه و قوه مجریه فعالیت های خود را به مردم استناد می دهند. زیرا این مردم هستند که در عملکرد این دو قدرت به روشی که قانون اساسی مشخص می کند، صاحب حق هستند. این حق، حق جانشینی و نظارتی است که از منشأ حقیقی قدرت ها که خداوند است، یاری می گیرد. با این کار، ملت رشد می کند و تا نهایت احساس مسئولیت خود با قدرت در ارتباط است، زیرا می داند که او به عنوان خلیفه خدا در زمین در امور تصرف می کند. بنابراین حتی مردم، صاحب قدرت نیستند، بلکه آنها در برابر خداوند مسئول حمل امانت و ادای آن هستند. {إنا عرضنا الامانه علی السماوات والأرض والجبال فأبین أن یحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان. ما امانت [الهی و بار تکلیف ] را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، و آنها از پذیرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسیدند، ولی انسان آن را بر دوش گرفت به راستی او ستمگری نادان است.
امت این نظارت را به روش های زیر انجام می دهد:
اول: همانطور که در مسأله چهارم می آید، انتخاب رئیس قوه مجریه پس از اینکه از سوی مرجعیت کاندید شد، در دست مردم است و رئیس منتخب پس از اتخاذ رأی خود اعضای دولت خود را انتخاب می کند.
دوم: شورای نگهبان مستقیماً توسط مردم انتخاب می شود. مجلس وظایف زیر را انجام می دهد:
اول: اقرار اعضای دولتی که رئیس قوه مجریه تشکیل داده است به اینکه در اتخاذ قدرت وی را یاری خواهند کرد.
دوم: مشخص کردن یکی از جایگزین ها از اجتهاد های مشروع.
سوم: پر کردن منطقه خالی با تشریع قوانین مناسب.
چهارم: نظارت بر سیر اجرای قانون اساسی و کنترل قوه مجریه و بررسی آن.
مرجعیت بالغ، مسیر شرعی اسلام است و مرجع همان نایب عام امام از نظر شرعی است. بر این اساس مرجع وظایف زیر را به عهده دارد:
اول: مرجع الگوی والای حکومت و فرمانده کل قوای ارتش است.
دوم: مرجع کسی است که تعیین نامزد می کند یا نامزدی یک یا چند فرد را که برای رسیدن به منصب ریاست جمهوری کاندید شده اند، امضا می کند. نامزدی از سوی مرجع برای تأکید بر هماهنگی عهده دار شدن مقام ریاست جمهوری از سوی نامزد با قانون اساسی و وکالتی برای او بر فرض پیروزی وی در انتخابات است تا تقدس و شرعیت بیشتری به عنوان یک حاکم داشته باشد.
سوم: تعیین موضع قانون اساسی شریعت اسلام به عهده مرجعیت است.
چهارم: مرجعیت باید در مطابقت قوانینی که مجلس شورای نگهبان برای پر کردن منطقه خالی تعیین می کند، با قانون اساسی تصمیم گیری کند.
پنجم: ایجاد دیوان عالی حسابرسی برای هرگونه تخلف احتمالی در زمینه های مذکور.
ششم: ایجاد دیوان مظالم در تمام کشور برای بررسی لوایح شکایت و شاکیان و پراکندگی مناسب آن.
مرجع شورا از صد فرهیخته روحانی تشکیل می دهد که چند تن از فضلای حوزه و چند تن از بهترین حقوق دانان و چند تن از بهترین خطیبان، نویسندگان و متفکران اسلامی در آن شرکت دارند. همچنین این شورا حدأقل ده مجتهد دارد و مرجعیت اعمال خود را از طریق این شورا پی می گیرد.
مرجعیت، یک حقیقت وضع شده اجتماعی در امت است که بر اساس موازین شرعی عمومی عمل می کند که در عمل در مرجع رهبر انقلاب نمود پیدا کرده است. رهبری که حدود بیست سال است این ملت را رهبری می کند و ملت همواره پشت او بودند تا اینکه پیروزی محقق شد. اما به عنوان مقوله عالی دولت اسلامی در این راه طولانی، باید شخصی که این مقوله را متبلور می سازد، دارای ویژگی های زیر باشد:
اول: صفات مرجع دینی از جمله اجتهاد مطلق و عدالت.
دوم: خط فکری او از طریق نوشته ها و تحقیقاتش نسبت به ایمان به حکومت اسلامی و ضرورت حمایت از آن کاملاً روشن باشد.
سوم: مرجعیت او در میان مردم عملا به روش های طبیعی پی گرفته شده در تاریخ باشد.
چهارم: اکثریت اعضای مجلس خبرگان او را تعیین کرده باشند و انتخاب از سوی تعداد بسیاری از فعالان حوزه های دینی ـ که در قانون اساسی مشخص شده است ـ مانند علما و طلاب حوزه علمیه و حقوق دانان و ائمه جماعات و خطبا و نویسندگان و متفکرین اسلامی صورت بگیرد.
اگر مراجعی که این شرایط را داشتند، نظرات متفاوتی داشتند، رهبر از طریق انتخابات ملی عمومی انتخاب می شود.
پنجم: همانطور که گذشت، امت صاحب حق در نظارت و حمل امانت است و تمام افراد امت در مورد این حق در برابر قانون مساوی هستند و هریک از آنها می تواند در ایفای این حق، نظرات و افکار خود را بیان کند و به روش های مختلف به عملکرد سیاسی بپردازد. مردم همچنین حق دارند که به شعائر دینی و مذهبی خود بپردازند.
دولت تعهد دارد که این امر را برای شهروندان غیر مسلمان نیز فراهم کند. شهروندانی که به انتساب سیاسی خود به دولت و چارچوب عقیدتی آن عقیده دارند، اگرچه از نظر دینی منتسب به ادیان دیگری هستند.
ششم: جمهوری اسلامی ایران به حکم رسالت و مسئولیت عظیم خود، دارای اهدافی تاریخی است. این اهداف بر اساس خطوط سیاسی و روش های آن در زمینه های مختلف تعیین شده است.
اهداف داخلی آن عبارت است از:
اول: اجرای اسلام در زمینه های مختلف زندگی.
دوم: تبلور روح اسلام با اقامه اصول ضمانت اجتماعی و توازن اجتماعی و از بین بردن تضاد طبقاتی و فراهم کردن حدأقل معیشت برای هر شهروند و توزیع مجدد ثروت با روش های مشروع و به روشی که اصول عدالت اجتماعی اسلام را تحقق بخشد.
سوم: فرهنگ سازی اسلامی در بین شهروندان به شکل هوشیارانه و ایجاد یک شخصیت اسلامی عقیدتی در هر شهروند تا قاعده فکری مستحکمی شکل بگیرد که امت از طریق آن بتواند همواره از انقلاب حمایت کند.
اهداف خارجی آن عبارتند از:
اول: رساندن نور اسلام و مشعل این رسالت عظیم به تمام جهان.
دوم: ایستادن در طرف حق و عدالت در مسائل بین المللی و ارائه الگوی عالی اسلام از این طریق.
سوم: کمک به تمام مستضعفان و شکنجه شوندگان در زمین و مقاومت در برابر استعمار و ستم، به خصوص در جهان اسلام که ایران جزئی جدایی ناپذیر از آن به شمار می آید.
اهداف حکومت بزرگ قرآن تمام نمی شود. زیرا کلمات خداوند تمام نمی شود و حرکت به سمت او پایان ناپذیر است و تلاش به سمت مطلق و نامحدود توقف ندارد.
این رمز این نیروی شگرف در این حکومت و قدرت پیشرفت و نوآوری مداوم در سرنوشت انسان به سمت خداست: {قل لو کان البحر مداداً لکلمات ربی لنفد البحر قبل أن تنفد کلمات ربی ولو جئنا بمثله مدداً} [الکهف: 109]. بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد قطعا دریا پایان می یابد هر چند نظیرش را به مدد [آن] بیاوریم.
بر اساس آنچه گذشت می توان به طور خلاصه گفت که: تصویری که ارائه کردیم بر پایه اصول تشریعی زیر در فقه اسلامی استوار است:
1. ولایت اصالتا تنها از آنِ خداست.
2. نیابت عام از امام برای مجتهد کامل عادل با صلاحیت است. طبق گفته امام زمان علیه السلام: «وأما الحوادث الواقعه فارجعو فیها إلی رواه أحادیثنا فإنهم حجتی علیکم وأنا حجه الله» در حوادث (جدیدی) که رخ می دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم. این روایت دلالت دارد بر آینکه آنها در تمام حوادثی که رخ می دهد به اندازه ای که با ضمانت اجرای شریعت در زندگی مطابق باشد، مرجعیت دارند. زیرا از آنجایی که آنها راویان احادیث و حامل شریعت هستند ولایت به معنای قیمومیت بر اجرای شریعت و حق نظارت کامل از این زاویه به آنها داده شده و باید به آنها رجوع شود.
3. جانشینی عام امت بر اساس قاعده شوری که به آنها حق رسیدگی مستقل به امور را می دهد در چارچوب نظارت و کنترل قانونی از سوی نایب امام صورت می گیرد.
4. نظر شورای نگهبان که در حیات اسلامی اجرا می شود و آن را به شکلی که با قانون شورا و نظارت قانونی از سوی نایب امام هماهنگ باشد، پیش می برد و انتخاب مجلس نمایندگان مردم که با انتخاب مردم تعیین می شود.
5. از طریق این خطوط خلاصه می توانید در زمینه فقهی قانون اساسی، مواضع ذکر شده را با سایر مواضع مکاتب اجتماعی در مهم ترین نقاطی که قانون اساسی معاصر مورد بررسی قرار می دهد، مقایسه کنید.
از نظر شکل گیری حکومت و نشأت تاریخی آن، ما با توجه به دیدگاه اسلامی نظریه زور، غلبه و نظریه تفویض اجباری الهی و نظریه قرارداد اجتماعی و نظریه حکومت بر خانواده را رد می کنیم و عقیده داریم که حکومت یک پدیده نبوی است و عمل نبوی را که در مرحله مشخصی از تاریخ بشریت آغاز شد، بالا می برد.
از نظر وظیفه حکومت، ما با توجه به دیدگاه اسلامی، مذهب فردی یا مذهب عدم تداخل مطلق (اصالت فرد) و مذهب سوسیالیستی یا اصالت جامعه را قبول نداریم و عقیده داریم که وظیفه حکومت اجرای شریعت آسمانی است که بین فرد و جامعه موازنه برقرار کرده، از جامعه نه به عنوان یک وجود هگلی (فیلسوف دیالکتیکی هگل) در مقابل فرد، بلکه به اندازه ای که از افراد حکایت می کند و توده ها را در بر دارد و نیاز به حمایت و نظارت دارد، حمایت می کند. از نظر شکل، حکومت، قانونی به شمار می رفت. یعنی به بهترین شکل مقید به قانون است. زیرا شریعت بر حاکم و محکوم به یک اندازه سیطره دارد.
همچنین، نظریه اسلامی با پادشاهی یعنی نظام پادشاهی مخالف است و حکومت فردی را به هر شکلی رد می کند و حکومت اشرافی را نیز قبول ندارد و شکلی برای حکومت ارائه می دهد که تمام نقاط مثبت نظام دموکراسی را دارد و تفاوت هایی دارد که به واقعی بودن ساختار می افزاید و ضمانتی برای عدم انحراف به شمار می رود. امت، در نظام دموکراسی منشأ سیادت است و در نظام اسلامی سکوی خلافت و سکوی مسئولیت در برابر خداوند تعالی است. تمامی قانون اساسی در نظام دموکراسی ساخت بشر است و در بهترین حالت و در مواقع نمونه اکثریت بر اقلیت حکم می کنند. در حالی که اجزای ثابت قانون اساسی نظام اسلامی را شریعت خداوند و عدالت وی تشکیل می دهد که موضوعیت و واقعیت قانون اساسی و عدم تبعیض را ضمانت می کند. شریعت اسلام که مبدأ مالکیت عمومی و مالکیت حکومت را در کنار مالکیت خصوصی وضع کرده است، این تعبیر را در نتیجه درگیری طبقاتی یا مقدم کردن منافع این بخش از جامعه بر منافع بخش دیگری به کار نبرده است، بلکه از موازین عدالت و حق پیروی کرده و از این رو از نظر تاریخی از تمام توجیه های مادی یا طبقاتی برای ظهور این نوع از قانون گذاری پیشی گرفته است. از نظر مشخص کردن روابط بین قدرت ها، حکومت اسلامی به نظام ریاست جمهوری نزدیک است ولی تفاوت های زیادی با نظام های ریاست جمهوری در کشورهای سرمایه داری دموکراتیک دارد که بر اساس جدایی بین قوه مجریه و قوه مقننه بنا شده اند. اجرای عملی حیات اسلامی همیشه نیاز به حکومتی دارد که در یک رئیس نمود پیدا کند. رئیس این حکومت مشروعیت نمایندگی خود را از قانون اساسی ـ نص شرعی ـ یا مستقیما از امت ـ انتخاب مستقیم ـ یا هردوی آنها می گیرد. در این مختصر، مجال ورود به جزئیات تفاوت ها بین سازماندهی قدرت ها و مشخص کردن روابط آنها در تصویر پیشنهادی اسلام و سازماندهی و مشخص کردن روابط آنها در سایر نظریات نیست.
ای علمای اعلام! این یک نظر فقهی خلاصه بود. در جواب سوال شما به این مختصر کفایت شده و یک نظریه اجمالی از مفهوم جمهوری اسلامی که ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی مطرح کردند، ارائه شده است. ما این نظریه را صرفاً به عنوان پیشنهاد یک نظریه قابل بررسی و اجرا مطرح کردیم که پرتو اسلامی بر این موضع افکنده است.
از خداوند سبحان می خواهیم که شما را حفظ کند و در خدمت به اسلام و بالا بردن پرچم آن توفیق دهد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
نجف اشرف/ 6 ربیع الاول 1399