عرفان خسروی؛ از میان یافتههای متعدد دیرینهشناختی سال 2019 شاید جذابترین و عجیبترین خبر کشف نمونهای جدید و فیصلهبخش از دایناسورهای بالخفاشی باشد. خانوادهای که نام عامیانه «دایناسورهای خفاشبال» به حقیقت برازنده آنهاست. این خانواده تا آغاز سده بیستویکم میلادی ناشناخته بودند و نخستین نمونههای آنها در سال 2002 توصیف شد.
نام علمی این خانواده Scansoriopterygidae است که میتوان آنها را بهسادگی اسکنسوریوپتریجیدها یا همان دایناسورهای بالخفاشی نامید. نخستین نمونه آنها (که نام علمی خانواده نیز بر اساس نام همین نمونه ساخته شده) Scansoriopteryx/ اسکنسوریوپتریکس در سال 2002 بر اساس سنگوارهای که در استان لیائونینگ چین یافتشده بود، توصیف شد؛ دایناسوری به جثه گنجشک با سازگاریهای ساختاری در استخوانبندی پا برای حرکت میان شاخه درختان.
معنی نام این دایناسور «بال درختزی» است (برگرفته از scānsus لاتین به معنی «بالارفته از درخت» و یونانی به معنی «بال»). سازگاری عجیبی نیز در استخوانبندی دست این دایناسور دیده میشد: دست این دایناسور مثل بسیاری از دایناسورها سهانگشتی بود و انگشت «شست» مثل اغلب دایناسورها کوتاهتر بود و روبهروی باقی انگشتان قرار داشت؛ اما خلاف بیشتر دایناسورها، انگشت میانی بلندترین انگشت دست نبود؛ زیرا انگشت سوم (که معمولا کوتاهتر از انگشت دومی است) در این دایناسور تقریبا دوبرابر انگشت شماره دو طول داشت و نگارنده این یادداشت تا مدتها تعبیر نادرستی درباره این ویژگی عجیب داشت.
دراز بودن انگشت سوم خیلیها را به یاد انگشت دراز و باریک شماره سه در نوعی نخستی حشرهخوار امروزی به نام آیه-آیه (Daubentonia madagascariensis) میانداخت که از انگشت ویژه خود برای پیداکردن و بیرونکشیدن پوره حشرات از زیر پوست درختان استفاده میکند.
سال 1390 که کتاب فرهنگنامه دایناسورها را نوشتم، تصویری از آیه-آیه در فصل اسکنسوریوپتریجیدها قرار دادم تا برای مخاطب ایرانی کتاب فرضیه حشرهخواری با کمک انگشت دراز این دایناسورها را روشنتر کنم. اگرچه این دایناسورهای گنجشکجثه و درختزی احتمالا حشرهخوار بودهاند، اما من و بسیاری دیگر در اشتباه بودیم زیرا امروز میدانیم که این جانوران عجیب قطعا از انگشت خود برای بیرونکشیدن حشرات از زیر پوست درخت استفاده نمیکردند.
فرضیه دومی که از مدتها پیش مطرح شده بود ولی طرفداران اندکی داشت این بود که انگشت سوم، یک بال پوستی را حمایت میکرده که به کمک آن، این دایناسورها مثل سنجابهای پرنده امروزی روی هوا سرمیخوردند و از میان شاخهها به اینسو و آنسو پرمیکشیدند. توصیف عضو جدیدی از این خانواده در سال 2015
(doi: 10.1038/nature14423) با نام علمی Yi/یی نشان داد احتمالا همین فرضیه درست بوده است. استخوان نوظهور جدید و عجیبی به مچ دست یی متصل بود که احتمالا از تغییرشکل و کشیدهشدن یکی از استخوانهای کنجدی مچ دست تکامل یافته بود. وجود این استخوان همان فرضیه قدیمی را بهشدت تقویت میکند که بالی پوستی و بزرگ پشت دستهای این دایناسورها وجود داشته و به کمک آن روی هوا سرمیخوردهاند.
این استخوان جدید به یی کمک میکرده تا بال پوستیاش را در حالتی که شباهت ظاهری جالبی به بال خفاشها داشته، بهتر هدایت و ناوبری کند. البته این نظریه هم در بدو امر مورد پذیرش همه متخصصان قرار نگرفت. کِوین پدیان در یادداشتی (doi: 10.1038/nature14392) که همزمان با انتشار مقاله توصیف یی در nature منتشر شد، اشکالات فراوانی به فرضیه بال پوستی وارد کرد. پدیان اطلاعات به دست آمده از سنگوارهای را برای چنین فرضیهای ناکافی میدانست؛ اگرچه فرضیه جایگزینی هم برای این ساختار پیشنهاد نداد.
با وجود اشکالات پدیان، کشف یی کمک کرد تا تصویر قدیمی دایناسورهای انگشتدراز حشرهخور به تصویر جدید دایناسورهای بالخفاشی تغییر کند. این تصویر جدید درک ما از تکامل پرندگان را نیز متحول میکرد. در چارچوب فکری جدید، پرندگان یکی از چندین گروه مختلف دایناسورهای پردار بودند که راهی برای حرکت هوایی میان شاخه درختان یافتند، اما در دوره ژوراسیک گروههای دیگری از دایناسورهای پردار نیز به شیوههایی متفاوت و جدا از پرندگان مراحل ابتدایی تکامل پرواز را طی کردند.
دایناسورهای بالخفاشی یکی از جالبترین گروههای دایناسورهای پردار بودند که توانستند با شیوهای بسیار متفاوت نسبت به پرندگان پرواز را تجربه کنند؛ اگرچه به شواهد بیشتری برای پذیرش عمومی این فرضیه میان دیرینهشناسان متخصص تکامل پرواز نیاز بود. کشف نمونهای جدید از دایناسورهای بالخفاشی در سال گذشته میلادی (doi: 10.1038/s41586-019-1137-z) سرانجام شواهد بیشتر را فراهم کرد.
این دایناسور جدید Ambopteryx/امبوپتریکس نام گرفت (برگرفته از ambo لاتین به معنی «هردو» و «» یونانی به معنی بال). سنگواره هم فرضیه بال پوستی را تأیید میکند و هم نقش استخوان قلممانند برآمده از مچ در ساختار بال را نشان میدهد. از همه مهمتر این سنگواره اطلاعات مهمی درباره تکامل بال در پرندگان به دست میدهد.
تحلیل مؤلفههای اصلی در دست/بال دایناسورهای پردار مختلف (از جمله پرندگان اولیه و نیز دایناسورهای بالخفاشی) نشان میدهد کشیدگی بال پرندهها بیشتر در استخوانهای کفدست (متاکارپها) و برای حمایت پرهای پروازی بوده است، درحالیکه بال اسکنسوریوپتریجیدها به دلیل کشیدگی بازو و ساعد بلندشده، نه متاکارپها، تا حمایت مؤثرتری از پرده پوستی (پاتاگیوم) بال داشته باشد.
این یعنی مسیر تکامل پرواز در پرندگان و دایناسورهای بالخفاشی از آغاز متفاوت بوده. یکی از این دو مسیر (بال خفاشی متکی بر درازشدن بازو و ساعد) بعد از 10 میلیون سال (در انقراض جمعی اواخر ژوراسیک) منقرض شد؛ درحالیکه دیگری (متکی بر درازشدن متاکارپها) تا امروز با قدرت زنده مانده و به تنوع خیرهکنندهای رسیدهاند که ما آنها را «پرندگان» مینامیم.
به علاوه تحلیل تبارشناختی اسکنسوریوپتریجیدها با اتکا به دادههای جدید نشان میدهد دایناسورهایی مثل Velociraptor/ولاسیراپتور و خویشاوندانش دیگر جزء گروه خواهری پرندگان به حساب نمیآیند، بلکه خودشان اکنون زیرمجموعه پرندگان شمرده میشوند و راپتورها نخستین گروه از پرندگان بودند که قدرت پرواز خود را از دست دادند. به عبارت دیگر ولاسیراپتور و دایناسورهای ترسناک ریز و دشت همخانوادهاش، چیزی نیستند جز نسخههای بیپرواز و بزرگجثه آرکیوپتریکس! 1
پینوشت:
1- برای اطلاعات بیشتر درباره آرکیوپتریکس، نک: مونالیزای دنیای علم دیگر تنها نیست؛ گونهای جدید برای آرکیوپتریکس، مشهورترین سنگواره جهان؛ عرفان خسروی؛ سالنامه شرق 97؛ نوروز 1398؛ صص 162-4
(bit.ly/2vabBG1) و برای اطلاعات بیشتر درباره تکامل پرواز، نک: پرهای گمشده سیمرغ، داستان حیرتانگیز تکامل پرواز در پرندگان، عرفان خسروی، رشد آموزش زیستشناسی، 33 (3)، صص 25-33 مراجعه کنید.